مقاممعظم رهبری:
تبلیغات در مورد این عملیات ضدپژاک کم بود
مردم نمیدانند شما چه کردید.
شهدای_امنیت:
شهدایی هستند که مظلوم و غریب واقع شدهاند. کسانی که امنیت امروز مرزهای جمهوری اسلامی مرهون خون آنان است و در گمنامی روزها و شبهایشان را با جهاد گذراندند.و اکنون در گمنامی مورد بی مهری قرار میگیرند
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#شهیدمحمد_منتظر_قائم
#شهدای_امنیت
#مبارزه_با_پژاک
@Modafeaneharaam
🌸تفحص🇮🇷 پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران درمناطق جنگی بعداز ۳۵سال🌸
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ تو تهران یکی می گفت : خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد می زنند :
💢 آزادی
💢 آزادی
💢 آزادی
💠 و عابران خسته می پرسیدند :
آزادی چند ؟؟
✅ من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد : آزادی کجاست ؟؟
و راننده با لحن معنی داری گفت : رد کردی ؛ آزادی قبل از انقلاب بود.
و من به او گفتم :
💢 آری
⬅ از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است؛
ولی
✅ از میدان " امام حسین (ع) " که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد.
⬅ پس بنگر در کدام سوء ایستاده ای،
🌳طرف امام حسین (علیه السلام)
🌳یا طرف غرب
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷
@Modafeaneharaam
عید غدیر که میشد برای بچههایش بهترین هدیه را میگرفت .
یعنی بهترین هدیه ای که میخواست در طول سال به فرزندانش بدهد را در این ایام تهیه میکرد و به عنوان هدیه عید غدیر به آنها میداد .
میگفت این کار سبب میشود بچه ها این روز را بالاترین عید بدانند و در این روز خیلی خوشحال باشن ،آخرین عید غدیر برای پسرش دوچرخه خرید
سفارش داده بود برایش انگشتر عقیقی بسازند که روی رکابش این جمله به طور قرینه حکاکی شده باشد:
«علی مع الحق و الحق مع علی»
برای به دست کردن این انگشتر همیشه با وضو بود .
این انگشتر تا لحظه آخر همراهش بود و دیگر برنگشت...
🌷شهید مدافع حرم #جواد_الله_کرم🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این رجبیون
التماس دعا ...
دراین روز و شب آخر #ماه_رجب
خدایا ببخش، خدایا ببخش
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مسافر
💐ویژه بازگشت شهدای قهرمان جبهه خانطومان سوریه
💠کاری از جبهه مدیا جبهه فرهنگی مازندران
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
🌹گوش به فرمان #امام_خامنه_ای عزیز باشید.
🔻روحانی مدافع حرم شهید محمد کیهانی:
✅مردم عزیز و با شرافت ایران عزیز تا میتوانید از ولایت فقیه مراقبت نمایید، همیشه گوش به فرمان رهبر با بصیرت خود امام خامنه ای عزیز باشید.
🌱برای سلامتی حضرت امام زمان ارواحنا فداه، امام خامنه ای و شادی روح امام و شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
🔹️ ماموریت ویژه سردار #نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید #محسن_حججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*
هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
ای کسانی کهـ این نوشتہ را میخوانید،
اگر من بھ آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کَندم،
بدانید که #نالایقترین بندهها هم میتوانند بہ خواستِ او، بهـ بالاترین درجات دست یابند . . !
البتہ در ایـن امر شکی نیست ولے بار دیگر
بھ عینہ دیدهاید کهـ یك بندهی گنھکارِ خدا بهـ آرزویش رسیدھاسـٺ :))🥀!
- فرازیازوصیتنامہیشھید
#امیر_حاج_امینی🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
@Modafeaneharaam
یا حضرت عباس علیه السلام
#نماز
در جلسه مشترکی که با بعضی برادران در قرارگاه تاکتیکی داشتیم، می خواستیم نماز را به جماعت بخوانیم. از یکی از برادران خواستیم که پیشنماز بایستد. پای وی به شدت آسیب دیده بود. وقتی از او خواستند امام جماعت شود، ابتدا رد کرد. چندتا از فرماندهان ما از جمله #بروجردی اصرار کردند. هرچه او گفت نمی تواند #نماز بخواند، قبول نکردند. او هم مجبور شد برود جلو صف #نماز.
رکعت اول را خواندیم. وقتی می خواست برای رکعت دوم از جا بلند شود، ناخوداگاه گفت: یا حضرت #عباس!
همه زدند زیر #خنده و #نماز به هم خورد. او برگشت و گفت: بابا من که گفتم من رو جلو نفرستید.
او از شدت درد پا نتواسته بود جلو خودش را بگیرد و این جمله را به زبان آورده بود.
هدیه به روح مطهر شهیدان #شهیدان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
✅ با این ذکر روز قیامت حسرت نمیخوری!
🔹 آیت الله بهجت (ره)
از امام صادق علیهالسلام پرسیدند:
یوم الحسره کدام روز است که خـدا
میفرماید: «بترسان ایشان را از روز
حسرت»
حضرت جـواب دادند: آن روز قیامت
است که حتی نیکوکاران هم حسرت
میخورند که چرا بیشتر نیکی نکردند!
پرسیدند «آیا کسی هست که در آن
روز حسرت نداشته باشد؟» امـام در
پاسـخ فرمودند: آری، شخصی که در
این دنیا مدام صلوات فرستاده باشد.
📚 وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۹۸
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
@Modafeaneharaam