مدافعان حرم 🇮🇷
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_عارفانه 🌹 قسمت ۱۱ #نمازجمعه ازاینکه بچه های بسیج ومسجدبه دنبال مسائل فهم درست م
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#داستان_عارفانه 🌹
قسمت ۱۲
ازهمان جاباآنهاآشنامی شدو...بعدازبازی گفتم:احمدآقا,شماکجا!اینجاکجا⁉️گفت:یارنداشتند.به من گفتندبیابازی,من هم قبول کردم😑بعدادامه داد:فوتبال وسیله ی خوبیه برای جلب بچه ها به سوی مسجد✅بعدازبازی چندنفرازبچه های مسجدبه من گفتند:مانمی دانستیم که احمداینقدخوب بازی می کنه?گفتم :من قبلاًبازی احمدآقارودیده بودم.می دونستم خیلی حرفه ای بازی می کنه.تازه برادرش هم که شهید🌷شدبازیکن جوانان استقلال بوده,بعدبه اونهاگفتم:قدراین مربی رابدانیداحمدآقاتوهمه چیزاستاده.یکی دیگرازبرنامه های فرهنگی که احمدآقابه آن توجه می کرداردوبود.یک باربچه های مسجدرابرای برنامه ی مشهد🕌انتخاب کرد.آن موقع امکانات مثل حالانبود.بچه هاهم خیلی شیطنت می کردند.خیلی برای این سفراذیت شد.امابعدازسفرشنیدم که می گفت:بسیارزیارت بابرکتی بود.گفتم :برای شماکه فقط اذیت وناراحتی و....بود.امااحمدآقافقط ازبرکت این سفروزیارت امام رضا《علیه السلام》می گفت.مانمی دانستیم که احمددراین سفرچه دیده!چرااین قدرازاین سفرتعریف می کند.امابعدهادردفترچه 📒خاطراتی که ازاوبه جامانده بودماجرای عجیبی رادرباره این سفرخواندیم: وقتی درحرم مطهربودم (به خاطربدحجابی هاو....)خیلی ناراحت شدم تصمیم گرفتم که واردحرم نشوم❌به خاطرترس ازنگاه کردن به نامحرم.که آقابه مافهماندکه مشرف شویدبه داخل حرم.درجایی دیگردرباره ی همین سفرنوشته بود:درروزسه شنبه۸/۱۳درحرم مطهربودم.ازساعت⏰ نه وسی دقیقه الی یازده.حال بسیارخوبی بود.الحمدالله.ازدیگربرنامه های احمدآقابرای بچه ها,زیارت مزارشهدادربهشت زهرا《سلام الله علیها》بود.
#بچه_های_مسجد
من یقین دارم اینکه خداوندمتعال به احمدآقااین قدرلطف کرد,به خاطرتحمل سختی وصبری بودکه درراه تربیت بچه های مسجدازخودنشان داد💯این جمله رایکی ازبزرگان محل گفت.مداراکردن بابچه ها
درسنین نوجوانی,همراهی باآن هاوعدم تنبیه ازاصول اولیه تربیت است.احمدآقاکه ازسن شانزده سالگی قدم به وادی تربیت نهاد.اوبدون استادتمام این اصول رابه خوبی رعایت می کرد.امادرباره ی بچه های مسجدبایدگفت که نوجوان های مسجدامین الدوله بادیگرمحله هاومساجدفرق داشتند👌آن هابسیاراهل شیطنت و...بودند.شایدبتوان گفت:هیچ کدام ازنوجوانان وجوانان آنجامثل احمدآقااهل سکوت ومعنویات نبودند.نوع شیطنت های آن هاهم عجیب 😳بود.درمسجدخادمی داشتیم به نام میرزاابوالقاسم رضایی که بسیارانسان وارسته وساده ای بود.اوبینای چشمش ضعیف بود.برای همین بارهادیده بودم که احمدآقادرنظافت مسجدکمکش می کرد.امابچه هاتامی توانستنداورااذیت می کردند🙈
👈 ادامه دارد... 🔜👉
✨📿✨📿✨📿✨📿✨