⚫️#محرم_نامه_شهدایی ⑦②
🖤شهید مدافعحرم #حسین_هریری
▪️شهید هریری جزو بنیانگذاران سه هیئت از جمله هیئت عشّاقالزهرا در مشهد بود که با مدیریت وی اداره میشد و از شروع روز اوّل ماه محرم تا پایان ماه صفر، استراحت برای او معنایی نداشت.
▪️بیشتر وقتها در حرم امام رضا علیهالسلام با هم بودیم و همیشه حرف شهید این بود که «اگر میخواهیم مصیبت اهلبیت علیهمالسلام را درک کنیم، نباید راحتطلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم.»
▪️حسینآقا بیشتر وقتها نذرهای هیئت را به محلههای فقیرنشین مشهد میبُرد و در بین نیازمندان پخش میکرد. همچنین به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک میکرد.
🎙راوے: همسر شهید
@Modafeaneharaam
پنج نفری سر سفره نشسته بودیم، من گفتم از ما پنج تا، یکیمون خمس این راه میشه، بیاین یک قراری بذاریم هر کس شهید شد اون لحظه آخر که میگن امام حسین (ع) و بقیه اهل بیت میان؛ وقتی اهل بیت رو دید یک کاری کنه که بقیه بفهمن که دیده، بعد از این صحبت قرار بر این شد هر کس شهید شد لبخند بزنه، ما میدونستیم این حقیقت وجود داره و ایمان داشتیم به اینکه اهل بیت اون لحظه آخر تنهامون نمیزارن ولی در حد شوخی بود که این موضوع رو مطرح کردیم .
بعد از چند ساعت که برای باز پس گیری و آوردن پیکر شهدا به تل مزار رفتیم وقتی به سنگر آقا مصطفی رسیدم، دیدم مصطفی به صورت روی زمین افتاده، همین که #مصطفی_عارفی رو برگردوندم، دیدم خون تازه از مصطفی روی زمین ریخت انگار همین الان شهید شده ،در همان لحظه دیدم لبخند رو صورت مصطفی ست، اونجا بود که یاد اون شوخی سر سفره افتادم .
پیکر مطهر مصطفی رو به پایین تل مزار آوردیم با اینکه خیلی پیکر جا به جا شد، اما هنوز لبخند مصطفی بود.
راوی: شهید #حسین_هریری🌷
📅ولادت : ۱۵ دی ۱۳۵۹ - مشهد
📅شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
@Modafeaneharaam
18.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش خرامان میروی
ای جان جان
بی من مرو...
لحظه اعزام و خداحافظی تخریب چی #شهید مدافع حرم #حسین_هریری
@Modafeaneharaam
🌹شهیدمدافع حرم #حسین_هریری🌹
💠مَحرمِ بی بی زینب(س)💠
ایشون قبل ازازدواج هم یک باردیگه به سوریه اعزام شده بودندوبه مدت سه ماه افتخارنوکری بی بی جان راداشتند.
بعدازگذشت مدتی ازبرگشت ایشون،بایکی ازدوستانشون دیدارداشتند.میگفتندمن ازایشون که سید بوده اند خواستم دعاکنن تادوباره من برای دفاع ازحرم عمه جان سادات اعزام بشم.
دوست ایشان درجواب گفتند:دعانمیکنم که بری دعامیکنم محرم بی بی جان بشی تاطعم شیرین دفاع رواونجادرک کنی بعدبری.شهیدبه من گفتند دعای ایشان مستجاب شدومحرم عمه جان سادات شدم والان باااایدبرم.وشروع کردندبه خواندن نوحه خوانی حاج آقای سیدرضانریمانی "منم باید برم اره برم سرم بره نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره..."
ازاین قضیه گذشت تااینکه این دفعه اعزام شدند.ازبعدازازدواجمون اولین باربودکه اعزام شدندورفتند.بعدازاعزام یه روزکه بامن تماس گرفتند،گفتنداین دفعه چقددفاع ازحرمین داره بهم میچسبه.خیییلی خوشحال بود.گفت چقدخوبه که این دفعه محرم عمه جان ساداتم.
راوی:(همسر شهید)
@Modafeaneharaam