﷽
🌹سردار شهید مدافع حرم
#سید #حمید_طباطبایی_مهر
❤️ نماز شب برای رسیدن به شهادت ❤️
🍃در نيمه هاي شب خيلي زود براي نماز شب بيدار مي شد.من ساعت را کوک مي کردم. قبل از آن يکي دو ساعت زودتر بيدار مي شد. مي گفتم چه خبر است بخواب که فردا مي خواهي بروي سرکار، خسته اي.
🍃ميگفت: خدا گدا می خواهد و من باید گیرهایم را برطرف کنم . تا خداوند توفیق خدمت خالصانه و رزق شهادت را نصیب من کند.😔
🍃گاهی اوقات با صداي گـــــريه ايشان بيـــــدار مي شدم. حس مي کنم که اين ارتباط دو طرفه شده بود و خداوند بسيار ايشان را دوست مي داشت.ميگفت خدا راحت وصل مي کند. ما هستيم که سيم مان گير دارد و نمي توانيم خوب اين ارتباط را برقرار کنيم...
🍃وقتی شهید شد بر روی پلاکاردها نوشتند: "سردار بیادعا و سرباز ولایت #سردارشهید #سید_حمید_طباطبایی به فراق پایان داد!"❤️
#شهادت۹۱/۱۲/۴
#بهروایتازهمسرمکرمشهید
@Modafeaneharaam
حاج قاسم ، اسم تیپ ما را امام حسین(ع) گذاشت🌹
بهش گفتم : این بار، عملیات سراسری است ؛ برگشتی هم در کار نیست☝️. لشکر ثارالله هم سه تا تیپ تشکیل داده؛ یکی تیپ امام صادق(ع)، یکی تیپ امام سجاد(ع)، یکی هم تیپ امام حسین(ع)، #حاج_قاسم_سلیمانی، اسم تیپ ما را گذاشته تیپ امام حسین(ع) حالا تو دوست داری اسم تیپ ما چه باشد؟ هر کدام را که خودت دوست داری.» حاج یونس گفت: « حاج قاسم ، اسم تیپ ما را تیپ امام حسین(ع) گذاشته❤️، من هم می خواهم مثل امام حسین (ع) شهید بشوم.🕊
#سردارشهید
حاح یونس زنگی آبادی🌷
#سالروز_شهادت
شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵شلمچه ، عملیات کربلای ۵
@Modafeaneharaam
اهميـــــت نماز اول وقت
#خاطرهایزیبااز #سردارشهید #حاج_محمد_شاليكار
در حال حركت به سمت سوريه موقع اذان مغرب و اعشا به هم رزماش گفته بود كه به راننده بگن با ايسته
بعد راننده ى اتوبوس گفت الان جايى براي نماز خوندن پيدا نميشه و نيم ساعت بعد به مقصد ميرسيم
و شهيد شاليكار در جواب به آنها گفت من يك سال مراقبت كردم نماز اول وقتم را از دست ندهم شما باعث شدين كه من نماز اول وقتمو از دست دادم😔
و خيلي ناراحت و نگران بود و سرش را به شيشه ى اتوبوس خم كرد و اشك از چشم هايش جارى شد😭
از اينكه نماز اول وقت رو بعد از يك سال از دست داده بود و اين خاطره ى شهيد شاليكار خيلي جالب و تاثيير گذار بود
#شهادت_۲۱آذرماه۹۴
#سالروز_شهادت 🕊
@Modafeaneharaam
1.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢در محضر شهدا🕊
اعتقاد کامل و راسخ از نگاه #سردارشهید حاج مهدی زینالدین🌹
@Modafeaneharaam
🔰ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاجمحمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم.
من رانندگی میکردم. حاجمحمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمیزد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر میکرد. من هم چیزی نمیگفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاجمحمـد سکوتش را شکست و بیمقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده!
گفتم: چیا؟
گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم!
با خودم گفتم تو چه فکرهایی است حاجمحمـد. گفتم: انشاالله که هر چی خیر است پیش میاد!
وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش!
#سردارشهید حاج محمد ابراهیمی🌹
@Modafeaneharaam
🔹امر به معروف صحیح!
🔰حاج منصور فرمانده بسیج شیراز بود.
به هر پایگاه مقدار رنگ و برس داد و گفت روی دیوارهای محلات شعارهایی در مورد حجاب بنویسید.
هفته بعد همه مسئول پایگاه ها را خواست. حاجی با عصبانیت شروع کرد به گلایه
. گفت: من به شما رنگ دادم که مثبت بنویسید، نه اینکه مردم توهین کنید و بد بنویسید!
با تعجب گفتیم: حاجی مگر چی شده!
با ناراحتی ادامه داد:
دیدم فلان پایگاه، با کلیشه روی دیوار نوشته اند بی حجابی زن از بی غیرتی مرد است! بی حجابی دختر از بی عفتی مادر است!
سرهایمان را زیر سنگینی نگاه حاجی پایین انداختیم. ادامه داد:
این چه طرز امر به معروف است، این چه نحوه شعار نویسی است، چرا به مردم توهین می کنید. حداقل یه شعار در تشویق با حجاب ها می نوشتید!
🌷🌱
#سردارشهید حاج منصور خادم صادق
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
💠خیلی ها در کارهای توجیه عملیاتی خیلی سخت می گرفتند و خودشان را به زحمت می انداختند.
اما مجید این جور نبود، تا وارد جلسه طرح عملیات می شد، خنده و شادی هم با او وارد می شد. محال بود در جلسه ای مجید باشد و آخرش هم به خنده و شوخی نرسد، آن هم جلسه توجیه عملیات با آن اهمیت.
می آمد دو سه تا پیشنهاد ساده می داد، مشکل را حل می کرد و می رفت.
درست مثل نسیمی که شادی و نعمت با خود همراه می آورد.
برخلاف دیگران که با خودکار و آنتن روی نقشه مسیر ها را نشان می دادند با دست و انگشت روی نقشه می رفت، طرح را می کشید و والسلام.
#سردارشهید حاج مجید سپاسی 🌹
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
💠شب عمليات قدس سه بود. هاشم به من گفت: يكي از گردان ها دچار مشكل شده، هنوز بر نگشتن، سريع كاري بكنيد. گفتم: چه كار كنيم، كاري از دست واحد تبليغات ساخته نيست. نگاهي متعجبانه به من انداخت و گفت:
يعني تو كه در تبليغات بودي نمي داني در اين شرايط بايد چه كار كني؟
متعجب تر از او گفتم نه! مگه چه كار بايد بكنيم؟
با اطمينان از حرف خود ادامه داد: در اين مواقع بايد دعاي توسل راه بندازي! دو سه تا از بچه ها جمع شدند دعاي توسل راه انداختيم. مدت زيادي از اتمام دعا نگذشته بود كه بچه هاي گم شده با تعدادی اسير رسیدند.
#سردارشهید هاشم اعتمادی
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
💠سال 64، درگیر ساخت منزل مسکونیام در شیراز بودم که خیلی فکرم را درگیر خودش کرده بود.
یک روز توی همین فکرها بودم که حاجمحمـد رسید.
گفت: چیه حاجی، تو فکری؟
گفتم: والله تو کار ساخت خانهام ماندم، دیگه پول برام نمانده، کارها رو زمینمانده.
گفت: همین.
نگران نباش، ان شاالله خدا میرسونه.
چند روز بعد گفت: حاجی من برم شیراز یه کاردارم برگردم.
گفتم: بفرما.
رفت. یکی دو روز بعد زنگ زدم شیراز با همسرم صحبت کنم. همسرم گفت: راستی پولها رسید!
- کدام پول؟
- همانکه دادی حاجمحمـد آورد، پول را داد، گفت حاجی این را داد برای کارهای ساخت خانه!
اشک توی چشمم پیچید. همسرم بعد از دیدن حاجمحمـد میگفت: به نظرم این آقای ابراهیمی یه روز شهید میشه، نور از صورتش میبارید!
#سردارشهید حاج محمد ابراهیمی
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
💠پائیز سال 65، دستور آموزش نیروها برای کربلای 4 به واحد آموزش داده شد.
ما باید سه گردان لشکر را آموزش غواصی می دادیم.
هم زمان رضا هم به ما پیوست و کار آموزش غواصی نیروها را همراه با دیگر مربی ها در حوضچه به عهده گرفت.
هم پائیز بود، هم آب سرد و گل آلود حوضچه و هم لباس غواصی.
رضا در این شرایط سخت، صبح، عصر و شب در حوضچه کلاس داشت، واقعاً کار سخت و طاقت فرسایی بود.
یک روز چند ساعتی برای استراحت از مقر دور شدیم. بی اختیار شروع به تعریف از دخترش کرد. چنان از دخترش تعریف می کرد که فکر کردم در دنیا هیچ چیز را بیشتر از او دوست ندارد.
رضا سابقه فرماندهی واحد تخریب و آموزش بسیج فارس را داشت، در شیراز زندگی راحتی داشت.
اما به خاطر خدا، از همه مسئولیت ها و زن و فرزندش گذشته بود و شبانه روز در آب سردو گل آلود حوضچه به عنوان یک مربی ساده آموزش می داد که هر کس طاقت آن را نداشت...
#سردارشهید محمدرضا ایزدی
@Modafeaneharaam
🔰قسمتی از وصیت فرمانده گردان #حضرت_رسول(ص) لشکر 19 فجر
🎙... و از خدا می خواهم که مرگ من را #شهادت در راه خود قرار بدهد، یک عمر از خدا خواسته ام که " اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک تحت رأیه نبیک"
این پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله روی دوشم باشد و در راه تو شهید شوم و خدایا از تو می خواهم در لحظه مرگم حب ائمه مخصوصاً حب حسین بن علی و حب امام زمان در دلم باشد و اعتقادم این است که اگر در راه او شهید شوم لحظه مرگ، سرمان به دامان آقا اباعبدالله است.
♨️....چه زیبا حاجتش برآورده شد، چند ماه بعد در حالی که بیرق فرماندهی گردان حضرت رسول(ص) لشکر ۱۹ فجر را بر دوش داشت به آرزویش رسید!
🌷🍃
#سردارشهید امان الله عباسی
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam