🕊🍂 #دوستان_شهدا🍂🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
دفعه آخری که داشت می رفت جبهه 🚶♂ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر میگردی مادر
صورت نازش رو بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: هر وقت که راه کربلا باز شد…
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد…💔
عملیات والفجر یک، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد.🕊
شانزده سالش تازه تموم شده بود..
شانزده سالم طول کشید تا آوردنش😞 درست شب تاسوعا🏴
وقتی برگشت اولین کاروان زائران ایرانی رفتن #کربلا😭
آخه راه کربلا باز شده بود…😭
#شهید #علیرضا_کریمی
@Modafeaneharaam
💠 زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد#علیرضا_کريمی
@Modafeaneharaam