eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.7هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
15هزار ویدیو
321 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
من حدود دو ساعت با ابوحامد ملاقات داشتم.... او برای ما یک برادر و یا یک پدر بود ...👌 خاطره ای از سیلی زدن یک پسر به ابوحامد دارم اما او رزمنده را ناز کرد و به او بوسه می زد...😙 و می گفت : مرد دلاوری به من سیلی زده ! همواره اهل گذشت بود.🍃 زمانی که بچه ها شهید می شدند ؛ خودش می رفت و آنها را بر می گرداند ... یک بار 500 متر طناب گرفت و 13 یا 14 شهیدمان را از 300 متری دشمن آورد .!😮 ‌-----------------------------------------یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت : هنوز گرسنه ام ..!😑 ابوحامد غذای خودش را آورد و به او داد ... پسر شرمنده شد ؛ من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام.. 😢 کسی می گفت : دو تا از بچه ها دعوا کرده بودند ، رفته بود بین آنها گفته بود : من و بزنید ولی با هم دعوا نکنید ...☝️ دو پسر خجالت کشیده بودند و وقتی شهید شد بچه ها خیلی ناراحت بودند😔 ... #شهید_مدافع_حرم علیرضا توسلی ❤️ #فرمانده_لشگر_فاطمیون ✌️ @Modafeaneharaam
🔸من حدود دو ساعت با ابوحامد ملاقات داشتم. او برای ما یک برادر و یا  یک پدر بود. خاطره ای از "سیلی زدن" یک پسر به ابوحامد دارم. اما او رزمنده را  ناز کرد و به او می زد و می گفت: مرد دلاوری به من سیلی زده ❗️ همواره اهل گذشت بود. زمانی که بچه ها شهید می شدند؛ خودش می رفت و آنها را بر می گرداند. یک بار 500 متر طناب گرفت و 13 یا 14 را از 300 متری دشمن آورد⚰ ‌یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت: هنوز گرسنه ام ابوحامد غذای خودش را آورد و به او داد. پسر شرمنده شد😞 من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام. کسی می گفت: دو تا از بچه ها دعوا کرده بودند، رفته بود بین آنها گفته بود: رو بزنید ولی با هم دعوا نکنید❌ دو پسر خجالت کشیده بودند. و وقتی بچه ها خیلی ناراحت بودند ...😔 @Modafeaneharaam
🕊🍂🍂🕊 🖋 من حدود دو ساعت با ابوحامد ملاقات داشتم.... او برای ما یک برادر و یا یک پدر بود ... خاطره ای از سیلی زدن یک پسر به ابوحامد دارم اما او رزمنده را ناز کرد و به او بوسه می زد... و می گفت : مرد دلاوری به من سیلی زده ! همواره اهل گذشت بود. زمانی که بچه ها شهید می شدند ؛ خودش می رفت و آنها را بر می گرداند ... یک بار 500 متر طناب گرفت و 13 یا 14 شهیدمان را از 300 متری دشمن آورد .! ‌یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت : هنوز گرسنه ام ..! ابوحامد غذای خودش را آورد و به او داد ... پسر شرمنده شد ؛ من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام.. کسی می گفت : دو تا از بچه ها دعوا کرده بودند ، رفته بود بین آنها گفته بود : من و بزنید ولی با هم دعوا نکنید ... دو پسر خجالت کشیده بودند و وقتی شهید شد بچه ها خیلی ناراحت بودند ... @Modafeaneharaam