داستان پسرک فلافلفروش🌹
#قسمتدهم
#امر_به_معروف
هادي پسري بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از
آنچه بر روي منبرها ميشنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود.
مدتي از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكي از مسائل مهم
دين را در محل خودمان عملي كنيم.
ميگفت: روايت از حضرت علي 7 داريم كه همه اعمال نيک و حتی
جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل
درياست. براي همين در برخي موارد خودش به تنهايي وارد عمل ميشد.
يك سيديفروشي اطراف مسجد باز شده بود. بچههاي نوجوان كه به
مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد ميكردند.
اين فروشنده سيديهاي بازي و فيلم كپيشده را به قيمت ارزان به بچهها
ميفروخت.
مشتريهاي زيادي براي خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه
اين فروشنده فيلمهاي خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند!
چند نفر از بچهها خبر را به هادي رساندند. او هم به سراغ فروشندهي اين
مغازه رفت.
خيلي مؤدب سالم كرد و از او پرسيد: بعضي از بچهها ميگويند شما
سيديهاي غير مجاز پخش ميكنيد، درسته!؟
فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد.
بار ديگر بچههاي نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سيديهاي فيلم، بلكه
سيديهاي مستهجن نيز از مغازهي او پخش ميشود.
هادي تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او
صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد.
بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان
قضايي برخورد خواهد شد.
اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادي نيز در كمين فرصتي
بود تا با او برخورد كند.
يك روز جواني وارد مغازه شد. هادي خبر داشت كه يك كيسه پر از
سيديهاي مستهجن براي اين شخص آوردهاند.
لذا با هماهنگي بچههاي بسيج وارد مغازه شد. درست زماني كه بار
سيديها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به
مسجد آورد!
در جلوي چشمان خودش همه سيديها را شكست.
وقتي آخرين سي ُ دي خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك
بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانوني ميكنيم.
همين برخورد هادي كافي بود تا آن شخص مغازهاش را جمع كند و از
اين محل برود.
ابووصال
کتاب طلبه دانشجو، #شهید مدافع حرم #محمدرضا دهقان امیری
#قسمتدهم
میخواست_مفید_باشد☺️
دوران نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود.چون ورزش میکرد،صورتی بدون جوش داشت که برای خودش تعجب آور بود😐.ولی همیشه قد بلندش را دوست داشت، اما از کم پشت بودن ریشش می نالید.😕خدا را بخاطر داده هایش شاکر بود و از انرژی جوانی اش در راه مثبت و مفید استفاده کند.👌
راوی:مادرشهید
#ادامهدارد...
@modafeaneharaam