eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.8هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
💔: دتستان پسرک فلافل فروش🌹 يكي از دوستان عراقي شهيد اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو به سمت نجف برميگشتيم. موقع اذان صبح بود که به ورودي نجف و کنار وادي‌السلام رسيديم. هادي به راننده گفت: نگه دار. تعجب کرديم. گفتم: شيخ هادي اينجا چه کار داري؟ گفت: ميخواهم بروم وادي‌السلام. گفتم: نميترسي؟ اينجا پر از سگ و حيوانات است. صبر کن وسط روز برو توي قبرستان. هادي برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم پياده شد و رفت. بعدها فهميدم که مدتها در ساعات سحر به وادي‌السلام ميرفته و بر سر مزاري که براي خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت ميشده.🍃🌺🍃 ٭٭٭ هادي مرد مبارزه بود. او در ميدان رزم و در مقابل دشمن هم دست از اعتقاداتش بر نميداشت. هميشه تصوير مقام عظماي ولایت را بر روي سينه داشت☺️. براي رزمندگان عراقي صحبت ميکرد و آنها را از لحاظ اعتقادي آماده ميکرد.🍃 يادم هست خيلي با اعتقاد به جمعي از رزمندگان عراقي ميگفت: لحظه‌ي شهادت نام مقدس يا حسين را به زبان داشته باشيد تا خود آقا بالای سرتان بيايد. کل وسايل همراه هادي، در همه‌ي مدت حضور در ميادين نبرد، فقط يک ساک دستي کوچک بود. تعلقات او از همه‌ي دنياي مادي بريده شده بود. در دوران نبرد خيلي کم غذا ميخورد، ميگفت: شايد بقيه‌ي رزمندگان همين را هم نداشته باشند. کم ميخوابيد و به واقع خودش را براي وصال آماده کرده بود. هادي در خط نبرد هم وظيفه‌ي روحاني بودن و مبلّغ بودن خود را رها نميکرد. در آنجا هم، وظيفه‌ي هر کس را به آنها متذکر ميشد. زماني هم كه احتياج بود در كار تداركات و رساندن آب و آذوقه كمك ميكرد. داستان شهید هادی ذولفقاری🌹
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 🍂 لـهـجه تـرکے عـربـے چند نفر از رزمنده های 📽 از در ضبط کرده بودند🍃 که در آن نحوه ی باز و بسته کردن می داد👌.توی این فیلم فقط دست های داخل کادر است.👋 به اضافه که با عربی محلی ی کار را می دهد.🗣 بار اولی که این را می دیدم صرفآ از صدایش فهمیدم ☺️ ،چون تصویری از چهره ی او از اول تا آخر فیلم وجود ندارد🍃.چند دقیقه که تماشا کردم برگشتم و به که مشغول کار خودش بود گفتم:#(بابا عربی!این_دیگر_چیست؟😒) گفت:برای یک عده از بچه ها توپ را داده بودم .💣 گفتند این طوری یادمان نمی ماند، بار دیگر هم توضیح بده بگیریم.🙂 من هم توضیح دادم فیلم که داشته باشند و اگر جایی لازم شد از فیلم استفاده کنند.👌 :کو؟کجا هستند این بچه ها؟🤔 گفت:همین جا هستند،حرف نمی زنند تا شناسایی نشوند.گفتم:خودت که لو رفته ای با این عربی قاطی😂.، گفت :لهجه ام که خیلی است🙄!الان که دارم گوش می کنم می بینم این بنده خداها چقدر توی دلشان خندیده اند.😂 البته این را به می گفت.😀 من تا حدودی بالهجه های محلی آشنا هستم ومقدار تسلط محمودرضا به عربی رامی دانستم.☺️ توی این فیلم،قطعات توپ را با حوصله زیاد یکی یکی باز می کند.در آخر فیلم که کارتمام می شود! انقدر موقع دیدن فیلم از تکلمش به عربی محلی کرده بودم☺️👌 که آن را دوباره از اول تا اخر دیدم.آخر سر هم برای خودم کپی کردم.بعدا که فلش مموری را باخودم آوردم تبریز و باز کردم تا فیلم را بریزم روی لپ تاپ، دیدم هم یواشکی آن را ازمموری کرده است!☹️😢 🍂 گرا با گوگل ارث می گفت: در حلب برای تعیین گرا از نرم افزار ارث کمک می گرفت.📲💻 اما ها به جایی که باید می خوردند،نمی خوردند☹️.می گفت متوجه شده بود✌️ که ارث برای جاهایی مانند و خطا دارد.☝️ معتقد بود که این خطا عمدی است. مقدار این خطا را درآورده بود و بعد از آن،مقدار این خطا را در نظر می گرفت و می کرد⚡️ و را که میخواست زد.✌️✌️ ... @modafeaneharaam
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت اسماعیل شیخ زاده دلش هوای جبهه کرده و تنها چیزی که برگ جواز حضور او در جبهه را صادر کرد سوء قصد منافقان بود که مصمم شده بودند هرجور شده این ریشوی سمج نترس را از پا در بیاورند. یکبار او را با ماشین زیر گرفتند که پایش شکست و یک بار به طرفش نارنجک پرتاب کردند که جان در برد . شمس الدین با حضور در جبهه بی درنگ به واحد تخریب لشکر رفت آنجا بود که با ابتکاری خاص انواع مینها را از بغل برش داد و سرآغازی برای تهیه وسایل کمک آموزشی در کار شناسایی مینها ،کیفیت عمل آنها خنثی سازی و تخریب شد. این کار او آن هم در جبهه و با امکانات کم همه را شگفت زده کرده بود و به گونه ای که عبدالخالق برادر کوچکتر سید، میگفت نوعی مین چرخ دنده ای هم در آنجا مبتکرانه ساخته بود که خیلی جالب بوده و عراقی ها طریقه ی خنثی سازی آن را نمیدانسته اند. وقتی در سال هزار و سیصد و شصت و سه از جبهه برگشت باز هم در پی تهیه وسایل کمک آموزشی تخریب بود که به اتفاق برادر سمن گویی در پی تهیه ی ماکتهای مختلف کمک آموزشی برآمد و با توجه به امکانات کم شیراز با زحمت زیاد و با مراجعه ی مکرر به هنرستانهای فنی شیراز و حتی تراشکاریهای عادی شهر ،چندین ماکت از ابزار و ادوات مهم تخریب پدید آورد که در نوع خود جالب و بدیع بود و حتی این کار دوستان الگویی کشوری شد که در کل مجموعه عظیم و عزیز سپاه از آن استفاده کردند. در سال شصت و پنج نیروی دریایی سپاه شکل گرفت و بسیج پشتیبانی دریایی پایه و اساس دریایی بود و در پی آن فرماندهی موشکی نیروی دریایی پدید آمد و با توجه به مسلح شدن عراق به موشکهای ساحل به دریا، سپاه نیز برای مقابله به مثل به سمت موشکی حرکت کرد و افق تازه ای در و تجهیزات نظامی به روی نیروی دریایی گشوده شد و دستاوردهای زیادی را شامل حال سپاه و مجموعه ی نظامی ایران کرد. پس از پایان جنگ رسته ی ما به این طریق دریایی از آب درآمد و با تشکیل فرماندهی موشکی نیروی امکانات دریایی سپاه در این رده قرار گرفتیم. ... @Modafeaneharaam