eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
12.2هزار ویدیو
288 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌺 من با اقا بشیر تو مسجد اشنا شدم چون خادم مسجد محله مون بود، اقا بشیر بر خلاف چهره جدیش خیلی قلب رئوفی داشت خیلی مهربون ودوست داشتنی، نماز اول وقت و به جماعت رو ترک نمیکرد، ایشون حتی تو هشت سال دفاع مقدس هم خدمت کرده👌 اخرین باری که اومد ایران یه شهید مدافع حرم افغانستانی رو برای تدفین اوردن شهرمون اقا بشیر مجروح شده بود، با اون حال بدش و دایم یا گریه میکرد و یا تو فکر بود واخرش هم به ارزوش رسید.💔 ۹۵ @Modafeaneharaam
💕از میان جمع دانشجویان عالم در جهان 💕هرکه شد فارق تحصیل هیئت برترست.... ✏️ یک ماه قبل از محرم 92یک ماشین پراید داشت که برای ساخت علم امام حسین اون رو فروخت و یه پولی هم روش گذاشت تا بتونه علم امام حسین رو بسازه 🌸 یکی از علمدارهای خوب بود همه هیئت های شمرون واسه علم کشی دعوتش می کردند، خودش یک کاروان علم کشی واسه شب سوم محرم راه انداخته بود که همه محل های شمرون توش حضور داشتن، البته کاروان علم کشی رو برای اولین بار شب سوم محرم سال94درست قبل از اعزام به سوریه راه انداخت 🌸 94امام حسین بهش در قبال اون پراید که واسه علامت فروخته بود یه پرشیا داد که نشون دهنده نظر خاص به امیر بود 🌸 10سال جلو در امامزاده علی اکبر چیذر یا به قول خودش چایخونه رو واسه دهه اول محرم راه می انداخت 🌸 یکی از میوندارای هیئت بود که نظم جلو در هیئت به عهدش بود، خیلی این سِمَتش رو دوست داشت، به اندازه ای که تو وصیتش سفارش اکید کرده که برادرش تو دهه محرم حتما لباس سبز خادمیش رو بپوشه و نذاره رو زمین بمونه💔 @Modafeaneharaam
🕊🌺 او رفت و من جا ماندم... اصلا باور نمیکردم این قضیه تکرار شه... جمعه شب بود. بریم هیئت رفتم جلوی در منزلشون زنگ رو زدم، از خونه بیرون اومد و موتورش رو هم آورد. یه کلاه کاسکت داشت که همیشه موقع موتور روندن رو سرش میذاشت اونو رو سرش گذاشت و بندش رو بست. موتور رو روشن کرد و گفت سید بشین بریم! تا اومدم بشینم ترک موتورش،گازشو گرفت و رفت😐 فکر کرده بود من سوار شدم و ترکش نشستم از پشت هرچی صداش کردم صدامو نشنید و رفت من هم میخندیدم و دنبالش راه افتادم قدم زنان و به رفتنش فقط نگاه میکردم رسید سر کوچه و داخل خیابون شد رفت داخل یه خیابون دیگه یه مسیر قابل توجهی رو طی کرد حالا ظاهرا کار داشته، صدام زده و صدایی نشنیده و بالاخره برگشته بود و بود که نیستم مسیر رفته شده رو 😂 و به هم رسیدیم... بدون اینکه چیزی به هم بگید فقط خندیدیم😂 بهش میگفتم یعنی حمیدجان شما احساس نکردی کسی اصلا ترک موتورت نشسته یا نه؟ جوابش فقط خنده بود...😊😂 باورم نمیشه که این موضوع دوباره تکرار شد. اون رفت و من باز جا موندم... @Modafeaneharaam
🕊🌺 من با اقا بشیر تو مسجد اشنا شدم چون محله مون بود، اقا بشیر بر خلاف چهره جدیش خیلی رئوفی داشت خیلی ودوست داشتنی، اول وقت و به رو ترک ، ایشون حتی تو هشت سال دفاع مقدس هم خدمت کرده اخرین باری که اومد ایران یه مدافع حرم افغانستانی رو برای تدفین اوردن شهرمون اقا بشیر مجروح شده بود، با اون حال و دایم یا گریه میکرد و یا تو فکر بود واخرش هم به ارزوش رسید. ۹۵ @Modafeaneharaam
شهید مدافع حرم شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴ محل شهادت: جاده بین شهر خلصه و الحمیره - خان طومان الگـــو برداری از شهداء📢 نگاه به نامحرم اقا مرتضی خیلی به اخبار و تحولات منطقه و سخنرانی های حضرت اقا ، توجه زیادی نشون میدادند با دقت به اخبار گوش میدادند ولی ... وقتی که مجری اخبار عوض میشد و یک خانم برای مجری گری میامد ،اقا مرتضی سرشون رو پایین می انداختند انقدر به نگاه به نا محرم حساس بودند که حتی نگاهی به مجری خانم تلوزیون نمیکردند گاهی یک نگاه حرام شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد سال ها عقب می اندازد چه برسد به کسی که... @Modafeaneharaam