eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر شما من چون لیاقت حفظ قرآن رو پیدا کردم وظیفه ی بیشتری نسبت به بقیه دارم هر وقت در جمعی گناهی انجام میشه با لحن مهربانانه و آروم و خرشرو باهاشون صحبت میکنم و به راحتی هم قبول میکنن و با آیه های قرآن قانع شون میکنم تا بتونم اندک وظیفه ام رو تو راه قرآن انجام داده باشم با تشکر
سلام بله ما یه گروه هستیم بچه های حجاب فاطمی ☺️ماه رمضان از اول تا آخر وارد گروه ها میشدیم و اعضایی رو که میدونستیم و میفهمیدیم از طرز صحبت کردنشون وپروفایلشون تو گروه مختلط صحبت میکنن رو به نماز شب و حجاب ودفاع از خون شهدا وپایمال نشدن خون شهدا زنده نگه داشتن یاد شهدا باحجابشون امربه معروف میکردیم😊و واقعا حس خیلی خوبی بهمون دست میداد وقتی دخترا جوان میومدن پی وی میگفتن لینگ گروه نماز شب بهمون بدین ممنون از کانال خیلی خوبتون وطرح امروزتون🌹🌹🌹
گر ما با لحن و بیان خوب و چهره ای گشاده و تا اونجایی که امکان داره در خفا نه در مقابل هزار چشم با شخصی که گناه انجام میده صحبت کنیم خیییلی بهتر پذیرا هست تا اینکه با چهره ای عبوس و درهم کشیده مثلا تو مکان های زیارتی خیییلی زودتر افراد قبول میکنن من اصولا هر جایی بتونم امر به معروف میکنم ولی جاهای زیارتی بیشتر مثلا دهه فاطمیه رفته بودیم جمکران یه دختر خانم با مانتو کوتاه و بدون چادر سر شیر آب خم شده بود با لبخند بهش گفتم چه ایامی دعوت شدیم زیارت خدا قبول کنه گفت بله درسته گفتم خب حیفه حالا که اینقدر دوستتون داشتن که تو این ایام دعوت کردن از شما بیایید اینجا بهتر نیست یه چادر سر کنید که زیباییهاتونو نامحرم نبینه؟؟ یکم مانتوشو کشید پایین تر و گفت بله ببخشید مادرم میخواست برد حرم چادر مشکیش کثیف بود چادر رنگی منو گرفت سر کرد و رفت یا علی: کاش یکم خانواده ها بیشتر دقت میکردند اگر اون مادر خودش میخواست میتونست دخترشو بدون چادر تو خیابون و محل رفت و امد نگه نداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمـاز آخـرین یکشنبه‌ی ماه ذی‌القعـده😔 التمـاس دعـا🌹🍃
سلام ممنونم از کانال خوبتون من ساعت1شب بود داشتم از کهف الشهدا برمیگشتم،که دیدم چندتا پسر مزاحم یک دخترخانم شده بودند... اولش رد شدم .ولی بعداز یک دقیقه دوباره رفتم. از موتور پیاده شدم و با3پسر درگیر شدم...بعداز چند دقیقه ای که میزدمشون،خسته شدم نوبت اوناشد،حسابی منو زدن.بعد رفتن. بعد اون خانم امد عذر خواهی کنه.گفت ببخشید،گفتم نمیخواد عذر خواهی کنید.فقط بخاطر حضرت زهرا چادر بپوشید. بعداز چندوقت(حدودیک ماه)که چادری شده بودند.
مدافعان حرم 🇮🇷
نمونه‌ای از شهیـد یکی از رفقای ابراهیم گرفتار چشم چرانی بود👀 و مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی می‌گشت👁👁. چند نفر از دوستانش با داد زدن🗣 و قهرکردن نتوانسته بودند رفتار او را تغییردهند. در آن شرایط که کمتر کسی او را تحویل می‌گرفت، ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود و حتی او را با خودش به زورخانه می‌آورد☺️ و جلوی بچه ‌های دیگه خیلی به او احترام می‌گذاشت. مدتی بعد شروع کرد بااو صحبت کردن.ابتدا اون رو غیرتی کرد و گفت:"اگه کسی به دنبال مادر وخواهر تو راه بیفته و اونها رو اذیت بکنه چیکار می‌کنی؟" اون پسر با عصبانیت گفت😤: "چشماش رو در می‌یارم"😡. ابراهیم خیلی آروم گفت:"خُب پسر، تو که برای ناموس خودت اینقدر غیرت داری چراهمون کار اشتباه رو انجام می‌دی"... بعد ادامه داد: "ببین اگه قرارباشه هرکی به دنبال ناموس دیگری باشه که دیگر جامعه از هم می‌پاشه و سنگ روی سنگ بند نمی‌شه" بعد ابراهیم از حرام بودن نگاه به نامحرم👀 حرف زد و کلی دلیل دیگه آورد و اون پسر تأیید می‌کرد. بعد هم گفت: "تصمیم خودت رو بگیر اگه می‌خوای با ما رفیق باشی باید این گناه رو ترک کنی. " برخورد خوب و دلائلی که ابراهیم برای او آورد باعث تغییر کلی در رفتارش شد و او را به یکی از بچه‌های خوب محل تبدیل کرد.😍☺️این پسر نمونه‌ای از افراد بسیاری است که ابراهیم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردن ‌های به موقع آنها را متحول کرده بود.🌹 نام این پسرهم اکنون بر روی یکی از کوچه‌های محله نقش بسته است.🍃🌺🍃 @modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶اگراین طرز نماز است که اومیخواند ترس دارم که نمازم همه باطل باشد😔 #مقام_معظم_رهبری😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپی دیدنی از صحن و سرای امامین #کاظمین که حال و هوایتان را تغییر خواهد داد🍃🌺🍃 ⚜دست ندید 👌
من به لطـف نگاهـت ای باران... سوے #مشهـد زیـاد مے‌آیم🌹🍃 دست بر روے سینه هربار ازسمت #باب‌الجــواد مے‌آیم🌺🍃 @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
جوون امام رضا میخونه... کجـایے مادر من؟!😔💔 بسیار زیبا🌹 محمـود کریمےِ🍃🌺🍃
داستان پسرک فلافل‌فروش🌹 هادي پسري بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از آنچه بر روي منبرها ميشنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود. مدتي از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكي از مسائل مهم دين را در محل خودمان عملي كنيم. ميگفت: روايت از حضرت علي 7 داريم كه همه اعمال نيک و حتی جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل درياست. براي همين در برخي موارد خودش به تنهايي وارد عمل ميشد. يك سيدي‌فروشي اطراف مسجد باز شده بود. بچه‌هاي نوجوان كه به مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد ميكردند. اين فروشنده سيدي‌هاي بازي و فيلم كپي‌شده را به قيمت ارزان به بچه‌ها ميفروخت. مشتريهاي زيادي براي خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه اين فروشنده فيلم‌هاي خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند! چند نفر از بچه‌ها خبر را به هادي رساندند. او هم به سراغ فروشنده‌ي اين مغازه رفت. خيلي مؤدب سالم كرد و از او پرسيد: بعضي از بچه‌ها ميگويند شما سيدي‌هاي غير مجاز پخش ميكنيد، درسته!؟ فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد. بار ديگر بچه‌هاي نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سيدي‌هاي فيلم، بلكه سيدي‌هاي مستهجن نيز از مغازه‌ي او پخش ميشود. هادي تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد. بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان قضايي برخورد خواهد شد. اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادي نيز در كمين فرصتي بود تا با او برخورد كند. يك روز جواني وارد مغازه شد. هادي خبر داشت كه يك كيسه پر از سيدي‌هاي مستهجن براي اين شخص آورده‌اند. لذا با هماهنگي بچه‌هاي بسيج وارد مغازه شد. درست زماني كه بار سيدي‌ها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به مسجد آورد! در جلوي چشمان خودش همه سيدي‌ها را شكست. وقتي آخرين سي ُ دي خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانوني ميكنيم. همين برخورد هادي كافي بود تا آن شخص مغازه‌اش را جمع كند و از اين محل برود.
شخصي در محل ما ساکن بود که هيکل درشتي داشت. چفيه مي‌انداخت و شلوار پلنگي بسيجي ميپوشيد. اخلاق درستي هم نداشت، اهل همه جور خلافی بود. او به شدت با مردم بد برخورد ميکرد. به مردم گير ميداد و اين لباس اوباعث ميشد که خيلي‌ها فکر کنند که او بسيجي است! هادي يک بار او را ديد و تذکر داد که لباست را عوض کن. اما او توجهي نكرد. دوباره او را ديد و به آن شخص گفت: شما با پوشيدن اين لباس و اين برخورد بدي که داريد، ديد مردم را نسبت به بسيج و نظام و رهبر انقلاب بد ميکنيد. هادي ادامه داد: مردم رفتار شما را که ميبينند نسبت به نظام بد بين ميشوند. بعد چفيه را از دوش او برداشت و به وي تذکر داد که ديگر با اين لباس و اين شلوار پلنگي نگردد. بار ديگر با شدت عمل با اين شخص برخورد كرد. ديگر نديديم که اين شخص با اين لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذيت كند. البته بايد يادآور شويم که هادي در پايگاه بسيج، تحت تأثير برخي افراد، كمي تند برخورد ميكرد. او در امر به معروف و نهي از منکر شدت عمل به خرج ميداد. مثل همان رفقايي كه داشت. اما بعدها ديگر از او شدت عمل نديديم. امر به معروف او در حد تذکر زبانی خلاصه میشد🌹🍃
خیییلی عجیبه دوستان😳 موضوع امروز کانال درمورد امربه‌معروف بود، الان تا اومدم قسمت بعدی رمان پسرک فلافل‌فروش رو بزارم دیدم که اینجا هم قسمت امربه‌معروفه😳 و یک داستان دیگه‌ام از امربه معروف شهید گذاشتم که رفیق شهید ذوالفقاری بوده.... شاید شهدا میخواد بهمون بگه که چطور امر به معروف کنیم🍃 اینم از عنایت شهید ❤️ شادے روحشون صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا