﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هر صبح که بلند می شوم .....
آراسته روی قبله می ایستم و می گویم:
"السلام علیک یا اباصالح المهدی"
وقتی به این فکر میکنم که خدا جواب سلام را واجب کرده است،
قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه ی یک جواب سلام به من نگاه می کنی از جا کنده می شود.
❣آقاجانم! دوستت دارم.
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#صبحتون_مهدوے 🌼 🍃
┄┅┅✿❀# ✨❤️
@MohammadHossein_MohammadKhani
- هر موقع غمگین باشي
من از تو غمگین ترم ..✨
- و هر موقع بیمار باشي
از تو بیمار تر میشوم ..✨
+ باز هم من را فراموش میکني؟💔✨
[ از طرف پدرت مهدی(: ]
@MohammadHossein_MohammadKhani
vahidshokri-158.mp3
2.94M
🎤🎤🎤🎤کربلایی وحید شکری
@MohammadHossein_MohammadKhani
•●◉✿یآرَفیڨَمݩلارَفیقـً ݪـًهٌ✿◉●•:
#حرفِڪاربردۍ(:"
هرزمان...
جوانیدعایفرجمہدی"عج"
رازمزمہکند "
همزَمانامامزمان"عج"
دستهاےمبارڪشانرابہ
سوۍآسمانبلندمیکنندو
براۍآنجواندعامیفرمایند؛
چہخوشسعادتندڪسانۍڪہ
حداقلروزیۍیڪباردعآۍفرج
رازمزمہمیڪنند (:"❤️
- اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@MohammadHossein_MohammadKhani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
✨تلنگر
هرگاه ڪه نمازتــ
قضاشدونخواندے
دراین فڪر نباش ڪہ
وقت نماز خواندن نیافتے
بلڪه!
فڪرڪن چہ گناهے را
مرتڪب شدے کہ خداوندنخواست
درمقابلش بایستے!
#نمازراسبڪنشماریم🌱
@MohammadHossein_MohammadKhani
••جمعــہها،درڪوچہپسڪوچـہهاے
شہــر،بــوےنبودنــٺمیپیچـــد...
بوےغمــےڪہتنہــابادیدنرویـــت
تمــاممیشـــود...••
#یااباصالحالمهدے♥️
#شهیداحمدڪاظمے
🍁💛•••
ڪارے ڪنید ڪہ وقتے ڪسے شما را ملاقات میڪند
احساس ڪند
یڪ شــــهید را ملاقات ڪرده است...🌿
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
〖 @MohammadHossein_MohammadKhani 〗
❤🍃
نکند فکر کنی در دل من "یاد" تو نیست
گوش کن "نبض دلم" با تو یکی ست
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#عمار_حلب
#برادر
#رفیق_جانمـ
#رفیق_شهید
#حاجی
#فرمانده
🌱❤️ یازهرا ❤️🌱
🆔 @MohammadHossein_MohammadKhani 🔷🔸
[ کسانیکه دست از جان شُستهاند
تنها میتوانند کارهای بزرگ
انجام دهند💚🌱👌🏻...]
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
-----------------------------
j๑ïท➺°.•|@MohammadHossein_MohammadKhani
حضرت آقا تویِ خونهی
یکی از شهدا بودن که یکی از حضار میگه:
هدف همهی بچه هایِ مجموعه ما شهادته!✌🏻
آقا در پاسخ فرمودند:
هدفتان شهادت نباشد ، هدفتان
انجام تکالیف فوری باشد..!
گاهی اوقات هست که 🍃
اینجور تکلیفی به شهادت منتهی میشود ، 👌
گاهے هم به شهادت منتفی نمیشود
البته آرزوی شهادت خوب است
اما هدف کار را شهادت قرار ندهیـد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@MohammadHossein_MohammadKhani
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
✨﷽✨
#پندانه
✍مراد، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستا ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: «ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!» مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است! ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند: «برای چه از حال رفتی؟» مراد گفت: «فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک سگ است!» مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ.
🔅 حضرت علی علیه السلام : هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار، بزرگتر از خود آن کار است.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@MohammadHossein_MohammadKhani
🇮🇷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
اینجا کجاست؟👇
🔻توی قرارگاه، یه جوون هفده هجده ساله کار میکنه. موهای مجعد پر پشتش رو با یه کلاه مشکی میپوشونه. همیشه یه لبخند زیبا چهرشو تزیین میکنه، ولی زیاد حرف نمیزنه. شاید چون سنش از همه کمتره. باهاش که شوخی میکنن میخنده و به رو نمیاره.
🔻چایی میاره. ظرف میشوره. سفره میندازه. تمیز میکنه. بی سر و صدا. اوائل فکر میکردم فامیل یکی از طلبه هاست که باهاش اومده. تو دلم میگفتم این بچه چرا اینجا است ولی کلا خیلی حواسم بهش نبود. تا الان تقریبا یک ماهه که توی قرارگاه سلامت خانه طلاب کار میکنه.
🔻امروز یکی از رفقا بهش گفت آقا محسن!، تو فامیل کدومیکی از بچه هایی؟ گفت هیچکدوم. برگشتم نگاهی بهش کردم و گفتم پس چطور اومدی اینجا؟ خندید و گفت به سختی! . گفتم نه جدی؟ دید جدی میپرسم، گفت: توی تلویزیون دیدم دارید کار میکنید پرس و جو کردم پیداتون کردم.
🔻با تعجب پرسیدم بابات و مادرت نگران نمیشن اینجایی شبانه روز؟ خندید گفت بابا که ندارم مادرم هم خودش اصرار کرده بیام خادمی کنم.
🔻 یکی از بچه ها که نگاه پر از تعجبم رو دید، گفت مادرش هر روز برامون یه شیرینی کلوچه ای چیزی درست میکنه و میده پسرش بیاره. هوامونو داره.
🔻پرسیدم: ببخشید محسن جان! اما بابات به رحمت خدا رفته؟ یه کم تعلل کرد بعد آروم گفت آره.
گفتم چطور؟ گفت بابام شهید شده. توی جنگ مجروح بود از شدت جراحتهای قدیمیش شهید شد...😥
🔻نمیدونستم از تعجب شاخ در بیارم یا از احساس بزرگواری و لطافت این پسر و اون مادر، خم بشم و متواضعانه سجده کنم یا اینکه از خجالت آب بشم و در زمین فر برم.😔
✌بایدشهیدباشیم تاشهیدبشیم📿
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
✨﷽✨
✍عالمی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید: چه می نویسی؟ عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید. عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری.
اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┄┅─ 💚✵─┅┄
🔺@MohammadHossein_MohammadKhani
💠 کانال شهید محمدحسین محمدخانی❣👇
@MohammadHossein_MohammadKhani
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_ششم
گاهی که سرش خلوت میشد،طولانی با هم چت میکردیم.میگفت اونجا اگه اخلاص داشته باشی کار یه دفعه انجام میشه.پرسیدم چطور مگه.گفت اون طرف یه عالمه آدم بودن و ما اینطرف ده نفر ولی خدا و امام زمان جوری رقم زدن که قضیه جمع شد.بعد نوشت خیلی سخته اون لحظات.وقتی طرف میخواد شهید بشه خدا ازش میپرسه ببرمت یا نبرمت؟کنده میشی از دنیا؟اون وقته که تمام لحظات شیرین زندگیت مثل فیلم از جلوی چشمات رد میشه.
متوجه منظورش نمیشدم.گفت وقتی از زن و بچت بگذری و جونت رو بگیری کف دستت دیگه حله.ماه رمضان پارسال تلویزیون فیلمی را از جنگ ۳۳روزه پخش میکرد. در آشپزخانه دستم بند بود که صدا زد بیا باهات کار دارم.گفتم چیکار داری.گفت اینکه میگی کندن رو درک نمیکنی اینجا معلومه.سکانسی بود که یک رزمنده لبنانی میخواست برود برای عملیات استشهادی.اطرافش را اسرائیلی ها گرفته بودند.خانمش باردار بود و آن لحظات می آمد جلوی چشمانش.وقتی خواست ضامن را بکشد دستش میلرزید.
تازه بعد از آن، مأموریت رفتنش برایم ترسناک شده بود.ولی باز با خودم میگفتم اگه رفتنی باشه میره اگه موندنی باشه میمونه.به تحلیل آقای پناهیان که رجوع میکردم که «تا پیمونت پر نشه تورا نمیبرند». این جمله افکارم را راحت میکرد.شنیده بودم جهاد باعث مرگ نمیشود و باید پیمانه عمرت پر شود،اگر زمانش برسد هرکجا باشی تمام میشود. اولین بار که رفته بود خط مقدم،روی پایش بند نبود.
ادامه دارد...
❌کپی و نشر ممنوع❌
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_هفتم
میگفت من رو هم بازی دادن.متوجه نشدم چه میگویید.بعد که آمد و توضیح داد که چه گذشته،تازه ترس افتاد به جونم
میخواستم بگویم نرو،نیازی به قهر و دعوا هم نبود.میتوانستم با زبان خوش از رفتن منصرفش کنم.باز حرف های آقای پناهیان تسکینم میداد.میگفت مادری تنها پسرش میخواست بره جبهه،بزور راضی میشه.وقتی پسرش دفعه اول اعزام میشه و برمیگرده دیگه اجازه نمیده بره.یه روز پسر میره برای خرید نون،ماشین میزنه بهش و کشته میشه.این نکته آقای پناهیان در گوشم بود،با خودم میگفتم اگه پیمونه عمرش پر بشه و با مریضی یا تصادف و اینا بره،من مانع رفتن هستم.از اول قول دادم مانع نشم.
وقتی از سوریه برمیگشت بهش میگفتم حاجی گیرینف شدی،هنوز لیاقت شهادت رو پیدا نکردی☺️.
در جوابم فقط میخندید.این اواخر دوتا پلاک میانداخت گردنش.میگفتم فکر میکنی اگه دوتا پلاک بندازی زودتر شهید میشی.میلی به شهادتش نداشتم ،بیشتر قصد سر به سر گذاشتنش را داشتم.میگفت بابا این پلاکا هر کدوم مال یه مأموریته.
تمام مدت مأموریتش خانه پدرم بودم و آنها باید اخم و تخم هایم را به جان میخریدند. دلم از جای دیگر پر بود،غرش را سر آنها میزدم.مثل بچه ها که بهانه مادرشان را میگیرند،احساس دلتنگی میکردم.پدرم از بیرون زنگ میزد خانه که اگه کسی چیزی نیاز داره براش بخرم.بعد میگفت گوشی رو بدید به مرجان وقتی ازم میپرسید سفارشی چیزی نداری ،میگفتم...
ادامه دارد...
@MohammadHossein_MohammadKhani
❌کپی و نشر ممنوع❌
#تلنگرانھ🌿
.
دیدینتازگـــیآهمهجوونا
آرزوےشهادتدارن...؟!💞💖
همـــششعار #شهادت✊🏻
همـــشادعآے #شهادت🤲🏻
ولےپسرجون،دخترجون...🧕👨⚕
یهنیگابهخودتمکـــردے؟!
ببینشبیهشـــے؟!❗️❗️⁉️
ببینیهنَمهباهاششباهتدارے؟!🔺
#شهدا رومیگما🙃...!
یه #شهیـــدهیچوقتِهیچوقتدلنمیشکنه
یه #شهیــد هیچوقتِهیچوقت مسیرشوکجنمیکنه
یهشهیـــد رفیقش #حسینه، #مهدےِفاطمهس
میخواےمثه 👌🏻شهدابشے؟!
بسمِالله... :
👇🏻👇🏻👇🏻
▪️قیافهومد براتمهمنباشه؛
مثه #هادےذوالفقاری
▪️از ﻫﻤﺴﺮ و ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺕ بگذری؛مثه #ﺷﻬﻴﺪﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭ و #ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺒﺎﻧﻲ
▪️راستےمیتونےاز ﺭﻳﺎﺳﺖ و ﻣﻘﺎﻡ بگذرے؟!مثه #ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ_اﺳﻜﻨﺪﺭﻱ
▫️بیاوبهخودتقولبده🤝🏻🤝🏻
ازاینبهبعددورترینفاصله رو با #گناهداشتهباشے!👌🏻✋🏻
مثلاکیلومترها؟!فرسنگها؟!
نه!!حتــےبیشترازاینها...((:
قشنگنیست؟!🤔
▫️بیاوبهخودتقولبده چشاتوبدزدی
وقتےچشاتبه یهنامحرممیخوره...😇
همونلحظهبگو :::
#یاخَیرَحَبیباًوَمَحبوب!!
▫️بیاوبهخودتقولبده دهنتو گِلبگیری اونجا
کهمیخوادبه #دروغ بازشه!!
اصلاخلاصه بگمبرات؟!
[❗️بیاوبهخودت قولبده 🤝🏻نشے دلیل ِاشکایِ
#امامزمانت (:💔 ❗️...
ﺑﻴﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﻳﻪ #ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺎﺷﻲ
ﻳﻪ #ﺷﻬﻴﺪﺯﻧﺪﻩ ....
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
@MohammadHossein_MohammadKhani
💭اگر هر یک از دو میلیارد مسلمان جهان فقط یک تُف کنند، تو را سیل خواهد برد... پس خفه شو...!!!
#من_محمد_را_دوست_دارم
#لبیک_یا_رسول_الله
#ابلیس_پاریس
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#تلنگرانه 💡
حاج آقا مجتبی تهرانی یه جمله
خیلی قشنگ دارن ، میفرمودن :
کارِ دل " تعلّق پیدا کردن است ."
یعنی دلبستگی و پیوند خوردن قلب... 💞
قلب را باید با حدود الهی محدود ساخت!
این طور نیست که بتوان به هرکس
و هرچیزی تعلّق و دلبستگی پیدا کرد..!¡
#خدا باید بگوید به چه کسی دل ببند ،
و از چه کسی دل بِکن ..!
#شهید محمد حسین محمد خانی🌺
🌸یازهرا🌸
@MohammadHossein_MohammadKhani
~🕊
همیشهمیگفت:
زیباترینشهادترامیخواهم!
یکبارپرسیدم:
شهادتخودشزیباست؛
زیباترینشهادتچگونهاست؟!
درجوابگفت:
زیباترینشهادتایناستکه
جنازهایهمازانسانباقینماند :)
-شهیدابراهیمهادی♥️
گمنامیخوشتراست...
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
هر وقت احساسِ تنهایی کردی بدون خدا هَمَرو بیرون کرده؛
تا خودت باشی و خودش :))))✌️🏼
#شهید_محمدحسین_محمدخانے ❤️
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani