✍️ #کرامت_برداشتهای_ذهنی_یا_دریافتهای_عینی؟
🔸معناشناسی #کرامت_عرفانی، موضوعی است که نیازمند پژوهش مستقل بوده و البته که باید اهل آن در این باب سخن بگویند.
🔹اما از یک #منظر_روانشناختی موضوع کرامت عرفا را باید از دو منظر ابجکتیو و سابجکتیو مورد توجه قرار داد.
🔸شاید بتوان گفت بخشی از آنچه به عنوان "کرامت" به عرفا منتسب شده، و مایه بحث و جدلها گردیده در واقع #برداشتهای_فاعلی و ذهنی (سابجکتیو) و نه عینی( آبجکتیو)" افراد است که تحت فرآیندهای روانشناختی چون محبت شدید به طرف مقابل، بیش اندیشی در معنایابی رفتارهای طرف مقابل، معنادهیِ مضاعف و متفاوت به کنشهای طرف مقابل، و مواردی از این دست ایجاد میشود.
🔹این دریافتهای سابجکتیو برای خود فرد میتواند واقعیت باشد، و احتمالا برای شنوندگان متوهمانه قلمداد شود، هرچند ممکن است، برخی افراد در گام بعدی، به صورت غیرمستقیم و با کنار هم نهادن پیش فرضها، اطلاعات پیشین، و استدلالها به آن، باورمند شوند.
🔸اینکه مثلا غسل دهنده محترمی نقل کرده که در حین غسل بدن یک #عالم_دینی، لحظه ای نگاه مهربانانه او را دریافت کرده، و آن را کرامتی بنامد که مشتاقانه منتظر دریافت آن بوده، شاید از این دست موارد باشد.
🔹در رویداد مذکور بعید است منظور نقل کننده، بازگشت علائم حیاتی فرد آنگونه که ما میفهمیم باشد یعنی یک امر عینی فیزیولوژیک که آن وقت لوازمی بر آن مترتب خواهد بود، پس لابدا باید به برداشت سابجکتیوِ فردیِ بیننده رو آورد. آن وقت نمیتوانیم در پی انتشار امر سابجکتیو و اصرار در پذیرش عینی و مستقیم آن توسط دیگران باشیم.
🔸به نظر من، نقل و انتشار این نوع امور سابجکتیو نه برای ناقلان آن و نه برای منقول عنه
نه #ارزش_ساز است و نه #ارزش_کاه!
(بازهم تاکید میکنم جنبه سابجکتیو، ذهنی، و شخصی آن، و نه جنبه عینی، همه بین، و غیر واحدبین کرامت که به دلایل عقلی، قابل انکار نیست)
🔹در سیره علمی حضرت آیت الله #مصباح_یزدی( اعلی الله مقامه) آن مقدار که ما دیده بودیم و شناخته بودیم برای اثبات یک مدعا (در امور بین فردی) به شدت از استناد به امور ذهنیِ فردی اجتناب ورزیده، به جد معتقد به اثبات مستدل، عقلی و عینی موضوعات بودند، هرچند (آن مقدار که من دریافت کرده بودم) از روح سخنانشان و سیره رفتارشان همواره این معنا برمیخاست که #انکار_مقامات_اهل_معرفت را نشاید!
🌺 به هر حال گو اینکه از سبک زندگی عارفان و سالکان برداشت می شود حتی در #دریافتهای_عینی خود هم همواره تابع این موضوع بوده اند که:
عارفان که جام حق نوشیدهاند
رازها دانسته و پوشیدهاند
هر که را اسرار کار آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند( مولوی)
#نوشتارهای_حمید_رفیعی_هنر
eitaa.com/Mohyiee
ادامه #داستان_شگفتانگیز_دو_دانشجوی_آمریکایی👇👇
8️⃣#هم_اینجاست_بهشت!
سوال کردم اینجا چه خبر است و این مردم چه دینی دارند؟ گفتند این مردم #مسلمانند و کتاب مذهبی آنان #قرآن است و در این شهر و این ساختمان یکی از رهبران مذهبی آنها که به او #امام میگویند دفن شده است.
پرسیدم:امام کیست و چه می کند؟
گفتند:امام انسان کاملی است که به عالیترین مراحل کمال انسانی رسیده است و او با رسیدن به آن مقام، دیگر مرگی ندارد و پس از رخت بر بستن از دنیا نیز زنده است. چون این مسلمانان چنین اعتقادی دارند، به زیارت ایشان میروند و با عرض ادب و احترام حاجت می خواهند و امام، حاجت آنها را برآورده میسازد.
گفتم قسمتهای برجستهای از قرآن را برای ما نقل کنید! به ما گفتند: در یکی از آیات قرآن آمده است که #هر_چیزی_خداوند_را_تسبیح_میگوید!
آن سخنان برای ما معمایی شد که چطور با این که امام آنها مرده است، باز او را زنده میدانند؟ و بهعلاوه، معتقدند که همه چیز، حتّی کوهها و درختان، خدا را تسبیح میگویند؟ باور نکردیم .
9️⃣#به_طواف_کعبه_رفتم_به_حرم_رهم_ندادند!
تصمیم گرفتیم برای تماشا وارد آن مکان شویم. در ورودی یکی از خادمان که وسیلهای شبیه چماق با روکش نقره در دست داشت، وقتی متوجه شد ما خارجی هستیم از ورودمان به صحن جلوگیری کرد و گفت ورود خارجی ممنوع! گفتم ما چندین هزار کیلومتر در دنیا سفر کردهایم و به اماکن گوناگونی وارد شدهایم و هیچ کجا به ما نگفتند که ورود خارجی ممنوع است، چرا شما از ورود ما جلوگیری میکنید؟ قصد ما تماشای این محل است و نیت بدی نداریم.
اما آن خادم که ظاهرا سر از حرفهای ما در نمیآورد همچنان مانع ورود ما شد و ما با ناراحتی از آنجا دور شدیم و در آن حوالی روبروی مسافرخانهای لب جوی نشستیم و مدتی من به فکر فرو رفتم که نکند در عالم حقیقتی باشد که در اینجا نهان است و ما نشناسیم؟ ما که آن همه زحمت و ریاضت را تحمل کرده و نتیجهای نگرفتهایم، اگر در اینجا خبری باشد و آنان ما را راه ندهند که ما از آن مطلع گردیم، برایمان سخت حسرتآور و رنج آور است که با آن همه زحمت، تلاش و تحمل رنج سفر از رسیدن به آن حقیقت محروم بمانیم. بی اختیار گریهام گرفت و مدّتی گریستم.
🔟#ای_که_مرا_خواندهای_راه_نشانم_بده!
ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد کسی که آنجا مدفون است، یا امام و #انسان_کامل است و آنها راست میگویند، یا دروغ میگویند و او انسان کامل نیست. اگر آنها راست بگویند و به واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد، خودش میداند که ما به دنبال چه هدفی این همه راه آمدهایم و باید ما را دریابد؛ و اگر آنان دروغ میگویند، ضرورتی ندارد که ما به تماشای آنجا برویم. همین طور که اشک میریختم و خود را تسلّی میدادم، دست فروشی که تعدادی آیینه، مهر و تسبیح در دست داشت، نزدم آمد و به انگلیسی پرسید: چرا ناراحتی؟ سربلند کردم و جریان را برای او گفتم. گفت ناراحت نباش! برو راهتان میدهند!
گفتم الان ما به آنجا رفتیم و راهمان ندادند.
گفت: آن وقت اجازه نداشتند!
من در آن لحظه فکر نکردم که او از کجا این اطلاعات را دارد... .
1️⃣1️⃣#مردان_خدا_پرده_پندار_دریدند
دوباره به طرف #حرم راه افتادیم و وقتی به در صحن رسیدیم، خادم مانع ورود ما نشد! پیش خود گفتم، شاید ما را ندیده، برگشتیم و به او نگاه کردیم؛ او عکسالعملی نشان نداد. وارد صحن شدیم و به راهرویی رسیدیم که جمعیت انبوهی از آنجا وارد حرم میشدند.
به در حرم رسیدم. فشار جمعیت زیاد بود، اما ناگهان من احساس کردم که اطرافم خالی است و هر چه جلوتر رفتم، پیرامونم خلوتتر میشد و بدون مزاحمت، ناراحتی و فشار جمعیت به پنجرههای ضریح مقدس رسیدم...
احساس کردم کسی از درون ضریح به من میگوید که چه میخواهی؟
من هر چه قبلاً در ذهنم بود، بکباره از ذهنم رفت و هر چه خواستم بگویم که چه میخواهم، چیزی به ذهنم نیامد؛
فقط یک مطلب به ذهنم آمد و آن اینکه چگونه همه موجودات، خدا را تسبیح میگویند؟... .
نفهمیدم چه شد ناگاه حالتی به من دست داد که میشنیدم هر آنچه پیرامون من هست، از در و دیوار تسبیح میگویند!
با مشاهده این صحنه دیگر چیزی نفهمیدم و بیهوش بر روی زمین افتادم.
پس از به هوش آمدن، خود را در اتاقی بر روی تختی دیدم که عدهای آب به صورتم میریختند تا به هوش بیایم.
2️⃣1️⃣#پس_به_معنا_عالَم_اکبر_تویی
پس از آن واقعه، من متوجه شدم که در عالم حقیقتی وجود دارد و #آن_حقیقت_در_اینجاست و انسان میتواند به مقامی برسد که مرگ و زندگی برای او یکسان باشد و او مرگ نداشته باشد. من پی بردم که قرآن راست میگوید که همه چیز تسبیح گوی خداست.
📕#منبع: مرحوم آیتالله #مصباح_یزدی(ره) در کتاب به سوی خودسازی(از مجموعه آثار ایشان تحت عنوان مشکات صص311-307).
#امام_رضا_ع
#انسان_کامل
#رواندرمانی_معنوی
🌿🌺🍃🌸🌿
#نوشتارهای_حمید_رفیعی_هنر
eitaa.com/Mohyiee