یک کفشِ فوتبال سفیدرنگ خریده بود میگفت میخواهم در راهپیمایی اربعین از این کفش استفاده کنم. بعد از راهپیمایی اربعین برایم تعریف که «در بین راه نجف و کربلا در یکی از موکبها کفشم را گم کردم! صبح که فرارسید به ناچار قسمتی از راه را با پای برهنه طی کردم. در بین راه بالاخره یک جفت دمپایی خریدم! خودم را با همان دمپایی به کربلا رساندم.»
آری! عشق به امام حسین(علیهالسلام)، سختیهای راه را بر او آسان میکرد...
🔹️مادر شهید
#خاطرات_اربعین ➡️
#شهید_عباس_دانشگر
#رفیق_شهیدم
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
اربعین سال ۱۳۹۴ بود. بعد از راهپیمایی در بینالحرمین عباس را دیدم. بعد از احوالپرسی لحظاتی در کنار هم نشستیم. روبروی ما گنبد و گلدسته حرم بابالحوائج حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بود. عباس گفت:«بیا یه دعایی بکنیم.»
همانطور که صورتش رو به حرم مطهر حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بود گفت:«انشاءالله سال دیگه در محضر اربابم حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) باشم.» بعد رو کرد به من و گفت:«شما هم یه دعایی واسه من بکن.» وقتی دیدم درخواستش جدی است همان دعای خودش را تکرار کردم و گفتم:«السلام علیک یا ابالفضلالعباس(علیهالسلام)» یک لحظه دیدم عباس سرش را پایین انداخته و گویا خودش را برای آمین گفتن آماده کرده است. من گفتم:«خدایا این عبدت، عباسآقا رو سال دیگه پیش حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) مهمون کن. هرگز باور نمیکردم که به زودی دعای او به اجابت برسد. عباس اربعین سال بعد، در محضر حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) شرف حضور پیدا کرد.
✍️مهدی میرزایی-دوست شهید
#خاطرات_اربعین ➡️
#شهید_عباس_دانشگر
#رفیق_شهیدم
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯