هدایت شده از مُحَلِّل
به طور کلی رژیم صهیونیستی همواره قصد دارد مراکز ثقل قدرت مقاومت را با استفاده از هدف قرار دادن آسیبپذیریهای حیاتی به سمت نابودی کامل هدایت کند. در این فقره، شهر و اردوگاه جنین از نظر رژیم مرکز ثقل قدرت در کرانه باختری است. البته فرماندهی مقاومت با تشکیل هستههای مسلح در سراسر فلسطین اشغالی و اطراف آن، از امکان همکاری بین این مراکز ثقل چندگانه در ایجاد ثبات در سیستم کلان برخوردار شده تا دشمن از تمرکز بر همه آنها ناتوان شود. به عبارتی، با معکوسسازی نظریه مرکز ثقل(ساخت چند مرکز به جای یک تجمیع) هر یک از مراکز قدرت ایجاد شده دارای گرهها و ارتباطات درونی و بیرونی در هر یک از هستههای عناصر خود هستند که در درجه اول به عوامل عقیدتی - اجتماعی و سپس عوامل سیاسی، نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی و زیرساختی متکی است.
@Muhallel
هدایت شده از مُحَلِّل
هریک از این مراکز نیز تحت تاثیر شرایط و ویژگیهای فیزیکی، محیطی و زمانی خاص خود هستند. بنابراین مقاومت با ایجاد شرایطی نامعلوم و مبهم، اولا توان شناخت تمامی مراکز قدرت را از حریف میگیرد؛ دوما حریف نمیتواند تمام اجزای این مراکز ثقل یعنی تواناییها، نیازمندیها و آسیبپذیریهای مهم فعال در آنها را مورد شناسایی قرار دهد. سوما حتی در صورت اشراف کامل، دشمن توانایی تجمیع نیرو برای حمله موثر را ندارد و چهارما در بدترین شرایط و در صورت اشتباه در شناخت و محاسبه آسیبپذیریهای حیاتی و نیازمندیهای ضروری، این میتواند به حمله ناموفقی ختم شود که نه تنها قادر به نابودی آن مرکز ثقل نیست بلکه باعث فعال سازی مکانیسم عمل سایر مراکز ثقل شبکه نیروی قدس و مقاومت و آغاز جنگی در ابعاد سطحی، زمانی و مکانی نامعلوم گردد و شرایط تصمیمگیری رقیب بیش از پیش با چالش و ریسک روبرو شود.
@Muhallel
مُحَلِّل
هریک از این مراکز نیز تحت تاثیر شرایط و ویژگیهای فیزیکی، محیطی و زمانی خاص خود هستند. بنابراین مقاو
نظریه مرکز ثقل به طور قطع یکی از سه اصل اساسی شبکهسازی نیروی قدس و شهید حاج قاسم سلیمانی در منطقه بوده است.
اساسا ورود جبهههای پشتیبانی لبنان، یمن و عراق از غزه نیز بر مبنای همین اصل صورت گرفته است.
اما اینبار کاربرد این نظریه به محدوده کوچکی به اندازه نوار غزه نیز کاهش یافته است.
در حالی که ارتش رژیم از ابتدا به وضوح نشان داده بود که نه تنها توانایی نبرد چند عرصهای (غزه، لبنان، سوریه، ایران و ...) را ندارد که حتی در یک عرصه(غزه) نیز توانایی تهاجم همزمان به چند منطقه را نیز ندارد.
از این رو و در روزهای گذشته با حمله ارتش رژیم به شرق رفح، حملات مقاومت از جنوب شهر غزه به محور نتزاریم افزایش یافت و دشمن مجبور شد همزمان با شرق رفح، جبهه جدیدی در جنوب غزه باز کند.
اما با ورود یگانهای مقاومت در شمال غزه، اینبار محور اردوگاه جبالیا در شمال به عنوان سومین محور درگیری در ساعات اخیر فعال شد اما همزمان در حالی که هواپیماهای نظامی دشمن در حال بمباران خشن منازل غیرنظامی بودند، شلیک راکت از شمال غزه و اصابت به عسقلان، بار دیگر محاسبات حریف را در هم ریخت.
توصیف نظری دو بند بالا اما همان چیزی است که ذکر شده یعنی ۱. عدم شناخت کامل رژیم از تواناییهای طرف مقابل.
۲. در صورت کسب شناخت ولو ناقص، عدم توانایی تجمیع نیرو برای نابودی نقطهای خاص.
۳. حتی در صورت تجمیع نیرو، عدم نابودی آن نقطه و فعالشدن سایر ظرفیتها.
@Muhallel
مُحَلِّل
1/ دقیقا یک ماه پیش وعده صادق محقق گشت و در چنین ساعاتی اولین اخبار از شلیک مبارک پهپادهای شاهد 136 به سمت سرزمینهای اشغالی مخابره شد.
وعدهای که به جز به جز و به جز با مدیریت مستقیم شخص حضرت آیتالله خامنهای و اصرار و تاکید موکد ایشان مبنی بر لزوم پاسخ سخت به دشمن غدار محقق نمیگشت و نهایتا ما شاهد شلیک زیر 20 موشک به یک پایگاه هوایی یا ستاد هوایی ارتش رژیم صهیونیستی بودیم.
هر چند برای پاسخ مستقیم به اسرائیل در شعام یکدستی وجود داشت اما پافشاری رهبری انقلاب بر کیفیت متفاوت عملیات، حتی تا جایی رسید که ایشان در آن جلسه، یک بیت شعر معروف خود را برای اطمینان خواندند: تو راست معجزه در کف ز ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
یک تصمیم ایشان، کل دستگاه محاسباتی حریف را مختل کرد.
@Muhallel
2/ در خصوص عملیات وعده صادق، جزئیات زیادی ارائه شده است. یکی از سوالات این بود که چرا در ابتدا چندین فوج پهپادی شاهد 136 و بدون موتور جت به سمت فلسطین اشغالی شلیک شد؟
این پاسخ که هدف، عملیات ایذایی برای اشتغال 5 منطقه پدافندی محور عبری - غربی - عربی در زمین و پاکسازی آسمان بود، کاملا درست است اما این تصمیم یک دلیل مهم دیگر نیز داشت.
حقیقت این است که در دوره پیشاعملیات در پیامهای رد و بدل شده، رژیم تهدید کرده بود که مبدا هر حمله را مورد هدف قرار خواهد داد.
پدافند در برابر این تهدید به دو شیوه صورت گرفت:
اول، افزایش گستره مبدا شلیک از شهرهای مختلف تا خطر شلیک از مبدا تکراری(کرمانشاه) کاهش یافته، هزینه پاسخ برای رژیم افزایش یافته و البته سایر شهرهای موشکی نیز در یک نبرد واقعی، آزمایش شوند.
دوم، عصر روز حمله(25 فروردین) آسمان منطقه به اشباع رسیده بود و بیش از 200 پهپاد، جنگنده و هواپیمای شناسایی و جاسوسی و انحراف سیگنال و سوخت رسان و ... در آسمان پرواز میکردند.
تجربه یمن اما در اینجا کمک کننده بود.
در نبردهای یمن، اوضاع بدین شکل است که هر گاه یمنیها حمله خود را آغاز میکنند، هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی مبدا حمله را میزنند.
یمن نیز برای پیشگیری پیش از شلیک به کشتی های متخاصم تجاری، به سمت ناوگان نظامی غرب شلیک میکند تا حریف در موضع پدافند از خود رفته و هم کشتی مورد نظر هدف قرار گیرد و هم فرصت تخلیه و تغییر موضع باشد.
با مشاهده پرواز انبوه جنگنده های دشمن در منطقه، این احتمال نیز مطرح شد که تجربه یمن تکرار شود بنابراین با ارسال پهپادها، بیش از 7 ساعت از وقت دشمن گرفته شد تا نیروی موشکی عملیات خود را با امنیت کامل آغاز کند.
@Muhallel
اما موشکهایی که شلیک شدند، هر چند جزو موشکهای قدیمی بودند(خیبرشکن، دزفول، قیام 2، عماد، رضوان، پاوه) اما هر یک واجد یکسری ویژگی خاص بودند:
اول، همه موشکها به جز خیبرشکنها، کلاهک جدیدی داشتند اما همه موشکها بلااستثنا کلاهک جداشونده داشته که تعدادی بارانی و تعدادی غیربارانی بودند.
دوم، برخی کلاهکها اساسا فیک بوده و برای فریب پدافند و اشباع سامانهها پرتاب شدند که سامانه های دشمن نیز فریب خوردند.
سوم، برخی موشکها حاوی فلر بودند تا جستجوگر حرارتی موشکهای دشمن مختل شود.
چهارم، برخی موشکها برای اهداف خاص نیز خاص تر بوده و مثلا یا بوستری برای شتاب مجدد در فاز نهایی داشتند و یا کلاهک تا لحظه آخر هدایت میشد.
به عبارتی دیگر، بسیاری از شرارههای آتش که در آسمان آن شب، ثبت شد اساسا یا کلاهک فریب بودند یا منور!
@Muhallel
در خصوص دستاوردهای عملیات، صحبتهای زیادی شده اما اصل بر تاثیر است زیرا دوره، دوره عملیاتهای تاثیرمحور و هیچکس حق ندارد عملیات نشانه یا هدف محور را (ارسال سه کوادکوپتر) را به نام تاثیرمحوری فاکتور کند. در حقیقت باید دید تاثیرات این عملیات در صحنه میدانی و سیاسی چگونه بود؟
1. جنگ غزه: برای چندین روز، فشار از اهالی غزه برداشته شده و ورود کمکها و بازگشایی نانواییها و ... علی الخصوص در شمال غزه افزایش یافت و فرصتی برای مقاومت برای بازسازی خود فراهم شد که نتایجش را در ساعات اخیر از جبالیا تا رفح میتوان دید. در عرصه سیاسی نیز مذاکره کنندگان فلسطینی با جرئت بیشتری بر اصول خود پافشاری کردند.
2. خرید سلاح
3. گسترش روابط منطقهای: یک جنبه آن در سفر رئیس جمهور رئیسی به پاکستان و سریلانکا عیان بود اما چند اتفاق ویژه نیز رخ داد:
اول، سفر بارزانی به تهران و نتایج مثبت آن در حوزه تعهد کتبی وی برای پایان حضور تروریست ها در اقلیم و گشایش ارزی با مداخله بازارساز در بازار سلیمانیه در کنار باز شدن قطر
دوم، دستور آمریکا به قطر برای در جریان قرار دادن ایران از مذاکرات آتش بس غزه
سوم، ارسال پیام محکم به ریاض در خصوص تعهدات این کشور و مسئله بازگشت آتش یمن
4. افزایش تصاعدی محبوبیت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان و تحرک سایر کشورها در حمایت از فلسطین هر چند به صورت صوری مانند ترکیه
5. پیوند خوردن وعده صادق به جبهههای لبنان، عراق و یمن و افزایش حجم و کیفیت آتش بر دشمن
6. بازگشت رژیم صهیونیستی به پله اول در جنگ خاکستری، توقف کامل برخی حوزههای اقدام و کاهش سطح چشمگیر اقدامات دیگر
این موارد تنها برخی از تاثیرات عملیات بر صحنه آن هم در همین مدت 1 ماه بوده است. دستاوردهای بزرگتری نیز وجود دارد که به نظر بارها و بارها توسط افراد مختلف پرداخته شده و به اشباع تحلیلی رسیده است.
@Muhallell
مُحَلِّل
🔻 به طور کلی، جنگ، پنج بُعد دارد: ۱. سطح(زمین و دریا) ۲. زیرسطح ۳. هوا ۴. زمان ۵. ذهن 🔸 برای همی
۱. به طور کلی، دشمن غربی و عبری ما هنوز در فضای رزم #چهار_بعدی(۱ تا ۴) به سر میرود.
ویژگی گروههای نظامی غیردولتی و بالاخص جبهه مقاومت، نبرد در فضای رزم #پنج_بعدی است.
ویژگی اصلی فضای رزم پنج بعدی برداشته شدن محدودیتهای #زمان و #فضا است.
رفع این محدودیت با دو کار صورت میگیرد:
۱. تغییر شکل فضایی
۲. تغییر شکل ابعادی
@Muhallel
مُحَلِّل
۱. به طور کلی، دشمن غربی و عبری ما هنوز در فضای رزم #چهار_بعدی(۱ تا ۴) به سر میرود. ویژگی گروهها
۲. تغییر شکل فضایی با هدف رفع محدودیتهای فیزیکی میدان است. این تغییر شکل نیز به دو صورت است:
۱. انقباض فضایی: یعنی نزدیک کردن دو نقطه دور
۲. انبساط فضایی: دور کردن دو نقطه نزدیک
@Muhallel
مُحَلِّل
۲. تغییر شکل فضایی با هدف رفع محدودیتهای فیزیکی میدان است. این تغییر شکل نیز به دو صورت است: ۱. ا
۳. در مورد اول یعنی #انقباض_فضایی، دو نقطه که با منطق فضا و زمان (تفکر چهار بعدی) باید دور از هم باشند، یعنی بمب باید در زمان، فضایی را از مبدا طی و به مقصد برسد اما یک رزمنده(انسان) به دلایل ایدئولوژیک(بعد پنجم یا همان ایده) عملا فضا و زمان را ضربدر صفر میکند.
این به معنای بازگشت انسان به صحنه جنگ و نگاه وجود محور به جنگ است که در فرهنگ اومانیستی غرب قابل درک نیست.
@Muhallel