در خصوص کاهش حملات رژیم به بیروت، به نظر ما شاهد فریبی از سوی دشمن هستیم. ارتش صهیونی عملاً اکثر بانک هدف خود را در روزهای ابتدایی بمباران کرد و اکنون به نظر میرسد آنها با کاهش مقطعی بمبارانها، به دنبال این هستند که حزبالله به تله افتاده و با حرکت و جابهجایی آزادتر در زمین، مجدداً اهداف نو شناسایی شده و دور جدیدی از بمبارانها آغاز شود. حزبالله به دنبال تثبیت معادله ضاحیه - حیفا خواهد بود.
@Muhallel
مُحَلِّل
بخشی از مقاله رییس سابق امان:
یک جنگ فرسایشی بی پایان بدترین سناریو است. حتی اگر چنين جنگی به پيروزی نظامی ختم شود، هزينه اقتصادی، اجتماعی و بين المللی آن از تحولات تاكتيكی نظام فراتر خواهد رفت.
ما ملزم به رسیدن به یک دستاورد سیاسی در اوج موفقیت دستاورد تاکتیکی عملیاتی هستیم و زمان مهم است. این هنر زمانبندی صحیح اقدام نظامی و سیاسی است: اگر خیلی زود با حل و فصل موافقت کنید، فشار اضافی بر دشمن را از دست میدهید، فشاری که میتواند به حل و فصل بهتر منجر شود - اما اگر بیش از حد صبر کنید، دستاوردهای نظامی ممکن است کمرنگ شود: دشمن خود را وفق میدهد و یاد میگیرد و موفقیت کسب میکند و سپس دستاورد سیاسی ناچیز است.
بسیاری در طول تاریخ بر این اصل ایستاده اند و آن را "نقطه اوج استراتژی" می نامند. پذیرفته شده است که هر استراتژی نظامی یک نقطه بالا دارد. پس از این مرحله استراتژی دیگر مفید نیست و برعکس - مخرب می شود. تاریخ نظامی مملو از نمونه هایی از کشورهایی است که از این نقطه فراتر رفته و خود را شکست خورده می بینند.
همین بس که به حمله نازی ها به روسیه در جنگ جهانی دوم و استکباری که منجر به سقوط ناپلئون هم در برابر انگلیس و هم در برابر روسیه شد، گسترش لجام گسیخته داعش که بزرگترین ائتلاف نظامی را که به طور مشترک عمل می کرد، علیه آن به ارمغان آورد، کافی است.
کمپین علیه ایران: رویارویی مستقیم اسقاطیل و ایران در حال افزایش یک پله و رسیدن به مرز جنگ مستقیم است. و از آنجایی که حزبالله اخیراً دریافت که اسقلطیل کارتهایی در آستین دارد که تاکنون فاش نکرده است، به نظر میرسد که اگر دولت اسقاطیل تصمیم بگیرد که پاسخ به حمله اخیر جمهوری اسلامی قابل توجه باشد، برای ایران نیز همین اتفاق بیفتد. شکست نظامی ایران با توانایی های دولت اسقلطیل امکان پذیر نیست و سرنگونی دولت در تهران یک هدف جنگی واقع بینانه برای اسقاطیل نیست. ایرانی ها قابلیت تهاجمی خوبی دارند: پاسخ ما باید به گونه ای باشد که از جنگ فرسایشی جلوگیری کند.
تنها تبدیل دستاوردهای نظامی به دستاوردهای سیاسی امکان بهبود وضعیت امنیت ملی اسقاطیل را در طول زمان فراهم می کند. دلیل: یک دستاورد نظامی - تاکتیکی ساده سریعتر از یک دستاورد نظامی - تاکتیکی با پشتوانه یک دستاورد سیاسی تکمیلی محو می شود
مُحَلِّل
بخشی از مقاله رییس سابق امان: یک جنگ فرسایشی بی پایان بدترین سناریو است. حتی اگر چنين جنگی به پيروزی
رژیم صهیونیستی، شاخصی از جهان غرب است.
معرفت شناسی پوزیتویستی و منطق خطی نیوتنی حاکم بر غرب، دکترین نظامی غرب را بر مبنای جنگهای سریع، قاطع و عینی کرده است پس لاجرم دکترین رژیم باید همینگونه باشد و هست.
اصل اول دکترین امنیت ملی بن گورین نیز مبتنی بر اجرای عملیاتهای سریع و قاطع برای دستیابی به پیروزی عینی است. چه غرب و چه رژیم تحمل طولانی شدن جنگ را ندارند.
بنابراین شما مشاهده میکنید که وقتی رژیم در فاز اقدام قرار میگیرد، سعی میکند در دو یا چهار هفته، با اتکا به سه عامل برتری خود، یعنی پشتیبانی غرب، نفوذ کیفی اطلاعاتی، تکنولوژی برتر هوایی + جسارت در تصمیمگیری، نفرات و منابع دشمنان خود را درهم کوبیده و با کسب چندین پیروزی تاکتیکی، دستاورد راهبردی خود را تکمیل کند. اما نقطه ضعف همیشگی دشمن در این زمینه، فقدان چشمانداز و طرح سیاسی برای روز بعد از اقدام است.
در این طراحی همیشگی، دشمن با اتکاء به موارد پیش گفته شتاب و گستره عملیاتی خود را به صورت ناگهانی تصاعدی میکند تا حریف خود را وارد منطقه آشوب کند، در اینجا یا حریف دچار واماندگی شده و شکست را میپذیرد یا به سمت تنش حرکت میکند و در این صورت به دلیل انجام تنش از هر دو سو، نیروها یکدیگر را خنثی میکنند تا یک نیروی سوم و حتی چهارم وارد معرکه گردد.
حال مزیت نیروی مقابل پارادایم غربی چیست؟
مهمترین عاملی که این دکترین را با فروپاشی مواجه میکند، عامل زمان است؛ یعنی همان چیزی که دشمن از آن وحشت دارد و برای همین جنگ سریع را تجویز میکند.
نیروی مقاومتی میداند که طرف مقابلش به دنبال تولید دستاورد راهبردی از مسیر تجمع پیروزیهای تاکتیکی است. تبدیل یکی به دیگری، نیازمند زمان است.
بنابراین اگر بردار زمان، کشیده شود، طرف مقابل همه کارتهای خود را مصرف کرده و در زمانی که دشمن به دنبال برداشت محصول از زمین طراحی شده است، آن زمین شخم خواهد خورد.
در طول تاریخ نیز اینگونه بوده؛ آمریکا در 12 روز صدام را با آن شکل شکست داد، آمریکا اعلام پیروزی کرد اما نمیدانست که زمان در پیش رویش است.
سعودی نیز طرح تصرف 3 ماهه یمن را داشت، شاید در سه ماهه ابتدایی کار برای انصارالله سخت بود ولی از اولین روز ماه چهارم، ورق برگشت.
پارادایم غربی هر چقدر هم که قدرت آتش و نفوذ اطلاعاتی داشته باشد، توان طولانی شدن ندارد، پس ارزیابی بعد از آن زمان را ندارد پس همه کارتهای خود را میسوزاند.
@Muhallel
مُحَلِّل
رژیم صهیونیستی، شاخصی از جهان غرب است. معرفت شناسی پوزیتویستی و منطق خطی نیوتنی حاکم بر غرب، دکتری
ترجمان این تئوری در وضعیت اخیر لبنان چیست؟
رژیم با صدای بلند اعلام کرد دیگر تحمل ندارد.
در طرحی چهار هفتهای تقریبا همه بانک اهداف خود را بمباران کرد؛ یک شبکه پیشرفته نفوذ که به قول خودشان ساختش از بعد از جنگ 33 روزه آغاز شد را در یک هفته مصرف کردند.
تصور رژیم برهم خوردن تعادل روانی و انسجام شناختی حزبالله بود؛ انفجار پیجرها و شایعات متعدد و ساعتی، تردید، ترس و ابهام شبکه مقاومت را به حد اعلی رسانده بود اما ساختار اتوپوئتیک حزبالله انسجام خود را حفظ و به سمت بازسازی رفت. من به زودی این ساختار را از حیث علمی و با مبانی زیست شناختی بررسی خواهم کرد.
نهایتاً حزب با مقاومت در برابر آشوب صهیونیستها و حفظ تعادل خود، شوکهای وارده را جذب، ساختار آسیب دیده را بازسازی و به سمت ایجاد معادله جدید و به دست گرفتن ابتکار عمل رفت.
همانطور که قبلا گفتیم هدف، ایجاد درد است؛ همان طرح فرسایش خونین که قرار بود حداقل در خردادماه اجرایی شود و اصابت پهپاد یافا به قلب تل آویو بخشی از آن بود ولی هر بار دشمن با اقدامی، نظام تصمیم گیری مقاومت را نیمه تمام میکرد.
منطق طرح فرسایش خونین ایجاد درد برای صهیونیستها با هدف توقف جنگ است؛ به عبارتی هر چند نقطه قوت ما فرسایش و گذر زمان است اما در یک روند بلند مدت شاهدیم که نتانیاهو نیز جنگ را عمداً طولانی کرده است.
اینجا یک مرز ظریف وجود دارد؛ آن مرز ظریف این است که نتانیاهو به هیچ وجه شکست را نمیپذیرد؛ جنگ طولانی، رژیم را به شدت تضعیف کرده و پیروزی در کوتاه مدت با تهاجمات سنگین مقطعی امکان پذیر نیست پس وی از ابتدا اهرمهای فشار داخلی و بینالمللی را مدیریت کرده و در برابر مقاومت تلاش میکند با اتکا به موساد و نیروی هوایی، موازنه هزینه و موازنه وحشت را به نفع خود سازد؛ هر چند وقت یکبار نیز با تهاجمات پرشتاب، یا به دنبال تسلیم کردن مقاومت است(همان وضعیت درماندگی در محیط آشوب) یا سعی میکند منطقه را به یک رویارویی بزرگ کشانده و تقابل مستقیم همان نیروی سوم، یعنی ایران و آمریکا را رقم بزند.
فرسایشی نیز که در آن کادر انسانی مقاومت از هوا هدف قرار گرفته و فرسوده شوند و منابع ما نیز در معرض بمباران روزانه باشند، طبعاً مطلوب نیست.
بنابراین مقاومت نیز با فهم این موضوع، طرح فرسایش خونین را اجرا میکند که معنای آن معکوس ساختن موازنه هزینه و وحشت است؛ حمله پهپادی به مقر تیپ گولانی را باید بخشی از همین موضوع فهم کرد. از تیرماه نیز رژیم که تحمل این فرسایش خونین را ندارد هر بار با یک حرکت تهاجمی، تلاش میکند معادله را معکوس کند: حمله به زیرساختهای بندر الحدیده، عملیات پرچم ساختگی مجدل الشمس و ترور فواد شکر و اسماعیل هنیه و نهایتا ضربات به حزب الله را میتوان در این چارچوب نیز فهم کرد.
@Muhallel
✴️ آخرین وضعیت جبهه نبرد در جنوب لبنان
🔸اکثر اخبار در خصوص وضعیت نبرد زمینی در جنوب لبنان مبتنی بر اخبار کمینهای حزبالله یا تصاویر دشمن است و تقریباً ارزیابی راهبردی از وضعیت وجود ندارد.
🔻در ده روز ابتدای تهاجم رژیم، تصمیم قطعی فرماندهی مقاومت مبتنی بر سد نفوذ دشمن به اراضی لبنانی در طولانی ترین زمان ممکن بود. این کار نیاز به مقاومت بالای رزمندگان نیز داشت. البته مقاومت موفق شد تا در بیش از یک محور از نفوذ دشمن جلوگیری کند اما به زودی ثابت شد که نیروهای خط اول عملاً به مثابه نیروی استشهادی هستند زیرا تعدد محورها، شدت بمباران و اشراف پهپادهای ارتش رژیم، تعداد شهدای حزبالله را افزایش داد. دشمن نیز فقط در چند نقطه موفق به پیشروی شد اما پس از گرفتن عکسها به پشت مرز بازگشتند. تعداد تلفات دشمن اکنون حداقل 500 نفر است.
🔻در ساعات اخیر، فرماندهی مقاومت در استراتژی خود اندکی تغییر ایجاد کرده است؛ بدین صورت که رزمندگان مقاومت میتوانند از بعضی نقاطی که ارزش نظامی ندارند، به نقاط امن و مجهز عقب نشینی کرده و پس از ورود دشمن، کمینهای سخت را اجرا کرد. در 48 ساعت گذشته بیش از سه بار این اتفاق افتاده و ارتش دشمن نیز برای عکاسی وارد شده و ساعاتی بعد عقب نشینی میکنند؛ البته آنها نیز متوجه شدهاند که تداوم روند فعلی به دلیل تلفات بالا امکان پذیر نیست.
🔻حزب الله نیز جبهه را به سه خط تقسیم کرده است:
1. خط اول، نیروهای مقدم در خط جلو هستند که وظیفه سد نفوذ دشمن را بر عهده دارند. این نیروها تلاش میکنند حدالامکان از فاصله نزدیک با دشمن جنگیده تا آتش حریف نیز بر روی آنها کاهش یابد. هر محور درگیری توسط چند گروه اداره میشود و هر گروه نیز افراد کمی را شامل میشود. هر محور به نقاطی تقسیم شده و هر نقطه در دست افراد معین و البته سلاحهای معین قرار دارد. با پایان ذخیره اسلحه، نیروها میتوانند عقب نشینی کنند.
2. خط دوم، نیروهای اطلاعاتی و آتش حزب هستند که با رصد دقیق درون و بیرون لبنان، تجمعات و تحرکات دشمن را شناسایی کرده و آن را با خمپاره، راکت، ضدزره و ... هدف قرار میدهند. خط دوم نقش مهمی در تلفات دهی دشمن دارد.
3. خط سوم، اما همان یگان موشکی حزبالله است که صرفا بخشی از توان موشکی حزب در جنوب لیتانی را شامل میشود. این خط نیز وظیفه بمباران عمق اراضی اشغالی از کریات شمونه و صفد و طبریه تا عکا و حیفا و تلآویو را برعهده دارد.
🔻 ورود دشمن به برخی روستاهای مرزی و تبلیغات زیاد، نباید کسی را ناامید کند زیرا باعث کاهش تلفات و راحتی کار رزمندگان حزب در زدن ضربات مستحکم میشود.
🔻 گفته میشود اکنون ارتش دشمن در حال آماده سازی برای ورود از محور جولان در قطاع شرقی است. قطعا تجربه قطاع وسط و غربی برای دشمن در قطاع شرقی نیز تکرار خواهد شد.
@Muhallel
مُحَلِّل
✴️ آخرین وضعیت جبهه نبرد در جنوب لبنان 🔸اکثر اخبار در خصوص وضعیت نبرد زمینی در جنوب لبنان مبتنی بر
یک ارزیابی تکمیلی از وضعیت جبهه جنوب لبنان
اکنون رژیم صهیونیست یگانهای جدیدی وارد میدان کرده که هدف آن گسترش مانورهای نظامی و دستیابی به موفقیتی ولو اندک با گسترش تهاجم است زیرا به ارائه تصویر پیروزی به داخل نهاد اشغالگر نیاز دارد.
ارتش رژیم حدود 4000 سرباز در خط جلویی دارد که از پشتیبانی هوایی و دریایی برخورداراند. توپخانه رژیم قادر به شلیک 6 گلوله توپ کالیبر سنگین در 1 دقیقه است.
حزب الله اما با مانورهای تدافعی منعطف، ثابت و برنامه ریزی شده میان جنگ سنتی و معمولی در لبه جلویی و همچنین جنگ چریکی در صورت عقب نشینی در حال نبرد است.
اکنون حتی تعداد شلیک حزب مهم نیست بلکه مهم، تعداد ساکنانی است که روزانه در معرض حملات موشکی مقاومت قرار گرفته و دفاع هوایی رژیم نیز به طور روزانه به چالش کشیده میشود.
حزب الله اکنون برای تحمیل جنگی فرسایشی و طولانی اما خونین برای دشمن آماده است که تا درهم شکستن روحیه جامعه رژیم صهیونی استمرار دارد.
در نبرد زمینی، رزمندگان خط اول حزب غافلگیر نشدهاند زیرا رژیم کلاسیک میجنگند.
توضیح اینکه پس از جنگ 33 روزه، ارزیابی اتاق عملیات مقاومت این بود دشمن از این جنگ بهره برده و در تهاجمات زمینی بعدی ابتدا نیروهای زبده زمینی یک نوار وسیع را در مرز اشغال کرده و سپس نیروهای بعدی در مرحله دوم وارد میشوند؛ یعنی ارتش رژیم دیگر زرهی و مکانیزه خود را در خط اول به جلو نمیفرستد تا قربانی شوند اما در کمال تعجب این بار نیز ارتش رژیم دست به حرکتی نسبتا مشابه 2006 زد.
البته استراتژی کلی رژیم نیز همین تصرف یک نوار به عمق 3 کیلومتری برای ساخت سرپل و تهاجم به نقاط دیگر است اما مقاومت سازماندهی شده حزب و ساخت خطوط دفاعی انعطاف پذیر راه رژیم را سد کرده هر چند احتمالا این نیز طولانی نخواهد بود زیرا دفاع از زمین در استراتژی حزب ثابت نیست و تاکتیک اصلی، کشاندن ارتش دشمن به تله و انهدام لشکرهای رژیم است. کما اینکه حدود 50000 هزار سرباز رژیم در مناطق نزدیک مرز بوده و به طور روزانه زیر آتش حزب اند. هر تانکی که برای کمک میرود نیز هدف قرار میگیرد.
@Muhallel
مُحَلِّل
یک ارزیابی تکمیلی از وضعیت جبهه جنوب لبنان اکنون رژیم صهیونیست یگانهای جدیدی وارد میدان کرده که ه
ارزیابی راهبردی نبردهای جنوب لبنان در پرتو تحولات منطقه
اکنون رژیم صهیونی چارهای جز ورود بیشتر به این ماجراجویی خود ندارد زیرا بانک اهداف خود را تقریبا به طور کامل در هفتههای قبل سوزانده است. مقامات صهیونیست تصور میکردند با 6 شوک متوالی در انفجار پیجرها و بی سیمها، ترور فرماندهان رضوان، تحمیل بحران آوارگی بزرگ در 1 روز، ترور دبیر کل حزب الله و نهایتا تغییر ارتش و دولت لبنان همزمان با یک تهاجم محدود زمینی، فروپاشی حزبالله قطعی است.
بنابراین برای بار چندم، رژیم وارد باتلاق لبنان شده، باتلاقی که اگر ادامه دهد با انهدام نیروهای خود مواجه خواهد شد آن هم در شرایط کمبود مهمات، خستگی سربازان ارتش، درگیری در جبهات غزه و ایران و عراق. از سویی تل آویو هیچ استراتژی خروجی ندارد و در صورت اشغال خاک لبنان هم بخشی از ارتش خود را درگیر یک جنگ چندین ساله ساخته و هم به حزب الله مشروعیت داخلی برای دفاع از لبنان داده است. این ها نیز جدای عدم دستیابی به اهداف اعلامی مانند بازگشت شهرک نشینان و توقف شلیک حزب است.
در این شرایط بن بستی برای رژیم، نتانیاهو اما این جنگ را یک جنگ وجودی میبیند همانگونه که نام جنگ را جنگ رستاخیز گذاشته پس دست به هر کاری خواهد زد؛ البته وی فهمیده که نابودی حزب الله ممکن نیست چون پس از آن ضربات وارده، حزب به سرعت خود را بازسازی کرد پس وی اکنون دو گزینه دارد:
1. بهم زدن وضعیت داخلی لبنان با هدف قرار دادن آوارگان شیعه در منازل سنی و مسیحی تا جنگ داخلی در لبنان کلید بخورد. همچنین با تداوم این حرکت، از بیروت، غزه دیگری ساخته خواهد شد.
2. راه اندازی یک جنگ منطقه ای میان ایران و آمریکا که در آن رژیم خود را به کناری کشیده و تماشاگر این جنگ بزرگ منطقهای است. این رخداد نیز ارتباط مستقیمی با پاسخ رژیم به وعده صادق 2 دارد.
البته یک شرط جدید یعنی روی کار آمدن ترامپ، برگ برنده جدید و مهمی به نتانیاهو خواهد داد و ورق را برای وی برمیگرداند. قطعا وضعیت دوم میتواند به این پیروزی کمک کند.
در شرایط پیچیده فوق، وزیر امور خارجه کشورمان در تورهای منطقهای خود تلاش میکند تا کشورهای فوق را در جهت توقف جنگ غزه و لبنان و جلوگیری از انفجار منطقه در یک کارزار فعال دیپلماتیک فعال سازد. البته پیام ثابت ایران در این سفرها، هشدار به آمریکا و مسئول دانستن آن و همچنین سایر کشورهای منطقه است تا در تجاوز احتمالی رژیم مشارکتی نداشته باشند. کشورهای عربی به نابودی حزب علاقه دارند و طبعا مانند غزه حتی اندک فشاری برای توقف جنگ نمی آورند اما اکنون که تئوری نابودی حزب پوچ شده و منطقه در آستانه انفجار قرار دارد، شاید بتوان جنبش جدیدی با دیپلماسی ایجاد کرد. البته این دیپلماسی نباید شامل یک آتش بس تحمیلی از سوی رژیم باشد که در آن برخی پیروزی های تاکتیکی رژیم در غزه و لبنان به عنوان دستاورد راهبردی به منطقه قالب شود.
در روزهای اخیر با عرصه پیچیدهای مواجهیم که از دل آن، «خاورمیانه جدید» متولد خواهد شد؛ رژیم به دنبال تولد این خاورمیانه از پورتال غزه و لبنان در مرحله اول و یا جنگ ایران و آمریکا در وهله دوم است، رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه نصر اما رسما اعلام کردند که نظم مدنظر مقاومت از همان جایی که دشمن وارد شده یعنی غزه و لبنان تثبیت خواهد شد.
@Muhallel
الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ خالِدِينَ فِيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ