بین من و تو
چهل زندان بود
حیاط به حیاط زندان
با پرچم صلحی در دست آمدم
تو نبودی.
#شمس_لنگرودی
#شعر
هدایت شده از خاکستر زرد''
فصل اوج گیری و پرواز ها بود، فرشتگان باری دیگر سجده می کردند و شیطان بیشتر از قبل شیفته ی او می شد ، جهنم سرد و عشق هشتمین گناه کبیره شد!
ققنوس ها اما خاکستر و کم کم شعله ور می شدند ، از خاطراتم پر کشیده ای اما لاشه های خاکستر را میبینم که چطور انبار شده اند؛
از کدام مسیر رهایی حرف میزنی؟
من در آخرین انتها خاک میخورم!
⇦خاکستر زرد
#روایت