eitaa logo
خاکستر زرد''
361 دنبال‌کننده
859 عکس
67 ویدیو
0 فایل
توکل به نام و نامی حق' ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17086711257614 چنل زاپاس: @the_yellow_moon2 قتلگاه: https://eitaa.com/Slaughterhouse گپ: https://eitaa.com/joinchat/1578369907Caf0fdd0007
مشاهده در ایتا
دانلود
خاکستر زرد''
☆جنون- نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی شرمسار توام ای دی
بسی عی جانی ، بسی مستفیض کننده 🤌💛 و اصلا از من بعید نیست که حفظش کنم... خسته نباشید''
خاکستر زرد''
من وقتی دارم چایی میخورم و یهو از ماتریکس خارج میشم وقتی ازم میپرسن داری به چی فکر میکنی؟ مغزم: تلخ
من وقتی به صورت رندوم دارم ماتریکس رو هک میکنم: در حال گوش دادن به راک ذهنم که داره بانو هایده رو با تیلور سوییفت مقایسه میکنه که اگه میومدن برنامه ی محفل چی میشد؟ خودم که دارم با لحجه ی غلیظ عربی دعای قبل از افطار رو میخونم بدنم که سعی داره با حرکات بدن مثل هادی چوپان عضله هامو نشون بده و بعد به خودم میام و با خودم حرف میزنم✅
_
Cheeky-inna.mp3
8.58M
If I told you I loved you Would you say that it’s f***ed up? If I told you they’re flyin’ Would you say that you looked up? Don’t take me for what I’m sayin’ Just take me for what I am ‘Cause this is where I’m stayin’ ⇦خاکستر زرد
جواد عزتی>>>>>>>>
خاکستر زرد''
نفس های مُرده، گریه های خاموش و حسرت های همیشگی... باز هم پنجره ی امید را باز گذاشته ای اما هنوز بار
فصل اوج گیری و پرواز ها بود، فرشتگان باری دیگر سجده می کردند و شیطان بیشتر از قبل شیفته ی او می شد ، جهنم سرد و عشق هشتمین گناه کبیره شد! ققنوس ها اما خاکستر و کم کم شعله ور می شدند ، از خاطراتم پر کشیده ای اما لاشه های خاکستر را میبینم که چطور انبار شده اند؛ از کدام مسیر رهایی حرف میزنی؟ من در آخرین انتها خاک میخورم! ⇦خاکستر زرد
داخل چنل قبلی همیشه دغدغه ی اینو داشتم اعضا کم نشن در صورتی که سعی میکردم خیلی از حرفا رو نزنم و بعد پاکشون کنم، که سعی میکردم خودم نباشم... اینجا احساس خونه رو بهم میده ‌ دیگه دغدغه ی اینو ندارم که بابت رفتن هر یک نفر خودمو سرزنش کنم دارم سعی میکنم که خودم باشم و این حس خوبی داره! پس یه جورایی ممنون که هستین ')💛
خاکستر زرد''
کدامِ شما بعضی وقتها دیوانه نشده؟ کدام شما دور و بر یک خانه به هوای دیدن یک آدمِ خاص با ماشین دور ن
''زمانی که پیر شوی'' به هنگامی که پیر شوی و موهایت خاکستری و خواب آلوده شود کنار شومینه چرت بزن، این کتاب را از قفسه پایین بیاور و به آرامی بخوان رویای لطیف ببین که زمانی چشمانت فروغ داشت و نفوذ چشمانت عمیق بود در دوران شکوهت، تعدادی تو را دوست داشتند و زیباییت را با عشقی دروغین و یا راستین دوست داشتند اما شخصی روح مهاجر درونت را دوست داشته است رنج صورت در حال تغییر تو را دوست داشته است و به همان حالتی که در کنار میله‌های گداخته شومینه خموده شده‌ای با خود زمزمه کن، کمی اندوهناک، که چگونه عشق گریخته است؟ و چگونه بر فراز کوه‌های دوردست گام برداشته است؟ و صورت خود را در میان ستاره‌ها پنهان کرده ویلیام باتلر ییتس
من از آثارِ نویسنده های مختلفی ، زیاد میخونم چه داخلی و چه خارجی ... اما نویسنده های ایرانی!!! چطور بگم ادبیاتی که به کار میبرن ، احساسات و عواطفشون ، بازی ای که با کلمات دارن و حتی محتواهایی که نشون میدن و.... یه جور عجیبی منو مجذوب میکنن برای مثال نوشته های نویسندگان روسی یه سبک آزرده ای دارن ، بخاطر جنگ سردی که داشتن و نارضایتی از سیاست کمونیست و سوسیالیستی یه روحیه ی سردی لابه لای نوشته هاشونه ( البته مربوط به متون قدیمی ترشون) مثل ‌فرود اومدن انگشت روی بلند ترین نُت پیانو ، همونقدر زیبا ، ناگهانی و آسیب دیده ... جدا از همه ی نقدها که حتی توی تفاسیر و تعالیم ادبیات فارسی هم هستن.. ولی عمیقا داشتن چنین شاعران و نویسندگان ایرانی ای باعث افتخارمه
خاکستر زرد''
توکل به نام و نامی الله' سلام رفقا حال قشنگ شما؟ میریم برای چندمین تقدیمی برهان و اولین تقدیمی خاکست
توکل به نام و نامی الله از صبر و شکیبایی همه ی شما کمال تشکر رو دارم. برای دیدن تقدیمی هاتون به: @the_yellow_moon2 سر بزنید!
خاکستر زرد''
توکل به نام و نامی الله از صبر و شکیبایی همه ی شما کمال تشکر رو دارم. برای دیدن تقدیمی هاتون به: @t
راجب به تقدیمی های ارسال شده چند نکته ای رو داشته باشیم: 1) طبق تقدیمی به هر یک از شما نقش و یا یک شغل منفی داده شده و این به معنی اهانت و توهین به هیچ یک از شغل ها و یا نقش ها نیستند 2) داخل تقدیمی سعی کردم نشون بدم که '' بد بودن'' بعضی وقتا از سر اجباره ، بعضیا محکومم و گاهی وقت ها باعث قدرتشون میشه... 3) همونطور که دوست دارم تقریبا همیشه داخل تقدیمی ها یه محتوای مخفی هم داشته باشن، سعی خودم برای نشون دادن مشکلات و واقعیت های دنیا و جامعه کردم پس تقریبا به محتواهای پنهان شده ی اونها دقت کنید.. مثل آدرنوکروم ، بحث قتل، پارانویا و حتی اخلاق های عادی خودمون .. 4) بابت قصور و یا کم کاری در تقدیمی عذر بخشش دارم!... 5) خوشحال میشم نظرتون رو راجبشون بشنوم')‌‌
این وضع جسمانی برای خودمم عجیبه 🗿
خاکستر زرد''
توکل به نام و نامی الله از صبر و شکیبایی همه ی شما کمال تشکر رو دارم. برای دیدن تقدیمی هاتون به: @t
رفقا نظرات همتون رو برای تقدیمی ها خوندم باید بگم نظر لطفتونه ')) و باعث افتخارمه که نوشته ها رو دنبال میکنید🤌💛
الان توی شرایطیم که بابت نوشته هام به شدت شرمندم؛ جوری که تقدیمی ها رو می نویسم ، پاک میکنم و دوباره و دوباره به نوشتن ادامه میدم. شاید یه احساس ناکافی بودن! یه روزی حتی فکر نمیکردم بتونم بنویسم! من همیشه توی انشا نوشتن تک می گرفتم و چیزایی رو می نوشتم که حتی معلم هم حاضر نبود گوش کنه از طرف خانواده و دوست هام مسخره میشدم.. شرایطی بود که من با زحمت پاس میشدم درس نگارش و انشا و نوشتن رو... حتی الان وقتی یکی از نوشته هامو میزارم مثل همون دفعه ی اول پر از هیجان و استرسم هیجان از اینکه تونستم تا به اشتراک بزارمشون البته تقریبا بعد از هر بار یه جنگ روانی با خودم و استرسم از اینکه من برای نوشتن ساخته نشدم، پر از خبط و خطا و پر از باطله... تا مدت ها نوشته هامو برای کسی نخوندم و لا به لای دفترایی که دونه به دونه تموم میشدن منم جوونه زدم من هنوز احساس ناکافی بودن میکنم و هنوز با صداهای توی سرم میجنگم بارها از خودم میپرسم تا کِی؟ و سکوت یه پایانِ بی امتداده
خاکستر زرد''
الان توی شرایطیم که بابت نوشته هام به شدت شرمندم؛ جوری که تقدیمی ها رو می نویسم ، پاک میکنم و دوباره
اینو تقریبا اواسط نوشتن تقدیمی ها ، نوشتم و همین شد که من هر کدوم از تقدیمی ها رو پاک میکردم تا دوباره بنویسم.. این جنگ روانی ادامه داشت تا بالاخره تمومشون کردم ! پ.ن: این یکی از دلایلی بود که انقدر زمان برد ارسال کردنشون..
یه عکس قدیمی از بچگیم پیدا کردم در حالیکه شکمم داره دکمه های لباسو از هم میدَره و لپام از ماتریکس خارجن✨👌 من پشت به دریام ، نمیدونم چرا دارم به سنگای ساحل لبخند میزنم و از همه عجیب تر یه جین قرمز تنمه 🗿 با حالتای مزخرف خودم کاری ندارم من فاز اونی که عکس گرفته رو درک نمیکنم خب چرا عاخه مرد مومن حداقل یه ندایی میدادی بعد عکس میگرفتی.. تازه کل آلبوم فقط ۱۰ تا عکس سالم هست ، باقیشون یا دارن حرف میزنن یا غذا تو دهنشونه، همه هم در حالیکه یه پلکشون بسته شده و دارن لبخند میزنن
خاکستر زرد''
_مردم چرا از ریش آبی می ترسیدن؟ _خب.. چون شاید با بقیه فرق داشت! _مگه متفاوت بودن چیزه ترسناکیه؟ ⇦خ
نویسنده! یه نویسنده واقعی باید تو تخت خواب ها باشه؛ تو سنگر ها و همه جاهایی که خراب شده... ‌⇦خاکستر زرد
هدایت شده از  ˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
این تست نشون میده که تو شبیه کدوم شاعر پر آوازه‌ی ایران هستی .
خاکستر زرد''
فصل اوج گیری و پرواز ها بود، فرشتگان باری دیگر سجده می کردند و شیطان بیشتر از قبل شیفته ی او می شد ،
پنجره های امید را باز گذاشته ام، بهار روییده، تو پرواز کرده ای و خاطراتم در زیر یک طوفان زنگ می زنند. آسمان طلوع کرده ! غنچه های همیشه بهار شکوفه زدند ، آتش در آسمان می رقصد و پروانه ها زنده به گور می شوند، زانوان شیطان برای پرستش خم می شود و غبطه می خورد به خاک... من در آخرین روز از زمستان حبس میکشم و تو از اولین بهار می گویی؟! ‌‌⇦خاکستر زرد
https://eitaa.com/daijubo/7668 مشتی هستین و پرطرفدار!! تا دوران قبل از دبیرستان حق میدادم یه جورایی تازه کلمات جدید یاد گرفته بودم و میخواستم اونا رو داخل متن جا بدم .. اوایل نوشته های آبکی زیاد داشتم ، منکر این قضیه نمیشم و الان به قولی به دید فلسفه نگاهشون میکنم؛و این صحت حرف شما رو میرسونه! حتی یه صفحه هایی تو دفتر دارم که راجب به موضوعات مختلفی نوشتم و اونها رو از دید فلسفی ادامه دادم زیستن ، پیچیده بودن ، تفاوت ها و.. یعنی من در تمام طول زندگیم در حال نقض کردنم.. وقتی یه چیزی رو میخونم یا مینویسم ، میشنوم و یا میبینم به طور کل نقضش میکنم تا به اثبات درستش برسم در واقع یه جورایی مثل برهان خلف!
مگه همین دیروز تازه اول فروردین نبود؟🗿