eitaa logo
پیچیدگی عرفانی
181 دنبال‌کننده
633 عکس
90 ویدیو
1 فایل
باشد که غم خجل شود از صبر بی‌صدای ما... https://harfeto.timefriend.net/17019209864769 @Mystical_complexity_2
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌نظر من دیوانه نبود، بلکه بی‌اندازه رنج کشیده بود، دردش همین بود و بس.
دیگ طلا (گلدان), ۱۹۲۱ از آرتور پرنس اسپیر
‏دلیلی نبود که از اشک‌هامان خجالت بکشیم، که اشک‌ها شاهد آن بودند که انسانی بالاترین شجاعت را از خود نشان داده‌است: شجاعت رنج کشیدن.
در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت
پر می‌کشی و وای به حال پرنده‌ای کز پشت میلۀ قفسی عاشقت شده‌ست
«اما نکته مهم این است که زندگی به شکل رعب‌آوری پس از فقدان جاری است، یعنی شخص فقید از بین می‌رود اما شخص سوگوار همچنان باید به زندگی و سوگواری ادامه دهد.»
هدایت شده از خاکستر زرد''
آخرین نوشته هایم را ندیده ای؟! آرزوهایم را هم دزدیده اند؟ هزاران کاغذ باطله برای تک جمله ای که با سخاوتمندی در نظر آدمیان بدرخشد. اما کدام آدمیان؟ کدام سخاوتمندی؟ می خواهم تا تمامِ خودم را از میانشان تار به تار جدا کنم ، مویرگ های احساساتم را بِبُرم تا با ریختن خون پاک شوند و به منزه بودن امیدوار باشند. گونه ای از حرف هایم هر روزه متفاوت تر از قبل به نظر می آیند البته در نظر من اینطور است. آدمیان می گویند هر روز حرف های تکراری می زنم ، کلماتم به قصاری از توصیف رسیده اند . آنها من را خسته کننده و عجیب می دانند و من؟ آنها موجودات عجیبی اند، با پشت پاهایشان پس می زنند تا دست هایشان آغشته به زحمت نشود. آنها غریبه اند و قدری آشنا ؛ چطور من را خسته و تکراری می بیند در حالیکه هر روزشان به عادت های بی شمار غلو نمیکند. شاید دیگر نباید راجبشان بنویسم، زردابه ی ماندنشان را دست نخورده باقی می گذارم و به پوسیدگیشان نگاه می کنم . شاید هم آنها درست می گفتند ، این کارها خسته کننده است! به جایش از طبیعت می گویم ، تنها اثری که بی نفس زنده بود و بی منت نفس می بخشید، از گلبرگ های گل کاملیا که با ریختن هر قطره خون سفید تر می شوند از آسمانی که آرزو کرده ایم و از خودم هیچ کلمه ای آشنا سراغ ندارم من پشت حرف هایم مخفی می شوم ، من را بشنو من را ببین من را بشناس شاید هم من عجیب بودم ! امروز؟ سومین روز از تیر ماهه هزار و چهارصد سه ‌● ● از طرف خاکستر زرد به: https://eitaa.com/Mystical_complexity
شاید هم من عجیب بودم ! ممنونم تقدیمی قشنگی بود حقیقتا متن رو خیلی خوشم اومد ازش و از خوندنش شگفت زده شدم.. و بابت آهنگ هم که پس زمینه خوبی بودش🤌
پیچیدگی عرفانی
آخرین نوشته هایم را ندیده ای؟! آرزوهایم را هم دزدیده اند؟ هزاران کاغذ باطله برای تک جمله ای که با سخ
فقط یه چیزی که خیلی برام جالب بود انتخاب گل کاملیا بود.. چرا این گل به ذهنت خطور کرد ؟ ممنون میشم بگی
Bahram - Afsoos.mp3
3.41M
افسوس واسه تو ای دل ساده که تو هفت تا آسمون نداری یه ستاره
شما چطور می‌توانید بگویید که عاشق یک نفر هستید، در صورتی که هزاران نفر در دنیا وجود دارند که اگر آنها را ملاقات می‌کردید به آن‌ها بیشتر عشق می‌ورزیدید؟ اما هرگز نکردید. ما باید بپذیریم که عشق، تنها، نتیجه‌ی یک رویارویی است.
پیچیدگی عرفانی
Just believe that's SPECIAL;)). #Eye_catching #Fact_time
در خصوص آدمای اطرافم این قضیه صادقه. این که تو اون آدم رو خاص می‌کنی و برات ارزشمند میشه. و البته همین طور که میتونی خاصش کنی، این قضیه می‌تونه بالعکس بشه..
یه روزی میرسه که دیگه مهم نیست فردا چی پیش میاد، اونروز یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت.
شاد ماندن به هنگامی که انسان در گیرودار کارهای ملال آور و پر مسئولیت است، هنر کوچکی نیست.
آن دو مرواریدِ تر یادم میاید چشمهایش بوده‌اند.
آخرین سخن با زندانبان می‌بینم از دریچه‌ی زندان کوچکم درختان به من لبخند می‌زنند و یاران و دوستانم آمده بر در و بام‌ها می‌گریند برایم پنجره‌ها و دعا می‌خوانند از دریچه‌ی زندان کوچکم زندان بزر‌گ تو را می‌بینم.
https://eitaa.com/the_yellow_moon/2114 خیلی دلیل درست و قشنگی بود واقعا.. مخصوصا اشاره به اون نظم و افکار وسواس گونه. حقیقتا خیلی لذت بردم از خوندنش. و ممنونم 🤍
خود پرتره با مرگ در حال نواختن ویولن از آرنولد بوکلین
پیچیدگی عرفانی
: انسان حرف‌هایش ک نه ، گاهی صدایش تمام می‌شود... #bio
: وقت رفتن کاش در چشمم نمی‌غلتید اشک؛آخرین تصویر او در چشم‌هایم تار بود
دختر و مرگ، ۱۸۸۸ از ریچارد برگ