دلیلی نبود که از اشکهامان خجالت بکشیم، که اشکها شاهد آن بودند که انسانی بالاترین شجاعت را از خود نشان دادهاست: شجاعت رنج کشیدن.
#ویکتور_فرانکل
پر میکشی و وای به حال پرندهای
کز پشت میلۀ قفسی عاشقت شدهست
#فاضل_نظری
#شعر
«اما نکته مهم این است که زندگی به شکل رعبآوری پس از فقدان جاری است، یعنی شخص فقید از بین میرود اما شخص سوگوار همچنان باید به زندگی و سوگواری ادامه دهد.»
#رولان_بارت
#خاطراتسوگواری
هدایت شده از خاکستر زرد''
nothings_new_-_rio_romeo_320.mp3
8.65M
از طرف خاکستر زرد به:
https://eitaa.com/Mystical_complexity
هدایت شده از خاکستر زرد''
آخرین نوشته هایم را ندیده ای؟! آرزوهایم را هم دزدیده اند؟
هزاران کاغذ باطله برای تک جمله ای که با سخاوتمندی در نظر آدمیان بدرخشد.
اما کدام آدمیان؟ کدام سخاوتمندی؟
می خواهم تا تمامِ خودم را از میانشان تار به تار جدا کنم ، مویرگ های احساساتم را بِبُرم تا با ریختن خون پاک شوند و به منزه بودن امیدوار باشند.
گونه ای از حرف هایم هر روزه متفاوت تر از قبل به نظر می آیند البته در نظر من اینطور است. آدمیان می گویند هر روز حرف های تکراری می زنم ، کلماتم به قصاری از توصیف رسیده اند . آنها من را خسته کننده و عجیب می دانند و من؟
آنها موجودات عجیبی اند، با پشت پاهایشان پس می زنند تا دست هایشان آغشته به زحمت نشود. آنها غریبه اند و قدری آشنا ؛ چطور من را خسته و تکراری می بیند در حالیکه هر روزشان به عادت های بی شمار غلو نمیکند.
شاید دیگر نباید راجبشان بنویسم، زردابه ی ماندنشان را دست نخورده باقی می گذارم و به پوسیدگیشان نگاه می کنم .
شاید هم آنها درست می گفتند ، این کارها خسته کننده است!
به جایش از طبیعت می گویم ، تنها اثری که بی نفس زنده بود و بی منت نفس می بخشید، از گلبرگ های گل کاملیا که با ریختن هر قطره خون سفید تر می شوند
از آسمانی که آرزو کرده ایم
و از خودم هیچ کلمه ای آشنا سراغ ندارم
من پشت حرف هایم مخفی می شوم ،
من را بشنو
من را ببین
من را بشناس
شاید هم من عجیب بودم !
امروز؟ سومین روز از تیر ماهه هزار و چهارصد سه
●
●
از طرف خاکستر زرد به:
https://eitaa.com/Mystical_complexity
شاید هم من عجیب بودم !
ممنونم تقدیمی قشنگی بود حقیقتا
متن رو خیلی خوشم اومد ازش و از خوندنش شگفت زده شدم..
و بابت آهنگ هم که پس زمینه خوبی بودش🤌
پیچیدگی عرفانی
آخرین نوشته هایم را ندیده ای؟! آرزوهایم را هم دزدیده اند؟ هزاران کاغذ باطله برای تک جمله ای که با سخ
فقط یه چیزی که خیلی برام جالب بود انتخاب گل کاملیا بود..
چرا این گل به ذهنت خطور کرد ؟
ممنون میشم بگی
Bahram - Afsoos.mp3
3.41M
افسوس واسه تو ای دل ساده
که تو هفت تا آسمون نداری یه ستاره
#موزیک
شما چطور میتوانید بگویید که عاشق یک نفر هستید، در صورتی که هزاران نفر در دنیا وجود دارند که اگر آنها را ملاقات میکردید به آنها بیشتر عشق میورزیدید؟
اما هرگز نکردید.
ما باید بپذیریم که عشق، تنها، نتیجهی یک رویارویی است.
#بوکوفسکی
هدایت شده از کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Just believe that's SPECIAL;)).
#Eye_catching
#Fact_time
پیچیدگی عرفانی
Just believe that's SPECIAL;)). #Eye_catching #Fact_time
در خصوص آدمای اطرافم این قضیه صادقه. این که تو اون آدم رو خاص میکنی و برات ارزشمند میشه.
و البته همین طور که میتونی خاصش کنی، این قضیه میتونه بالعکس بشه..
یه روزی میرسه که دیگه مهم نیست فردا چی پیش میاد، اونروز یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت.
#آل_پاچینو
شاد ماندن به هنگامی که انسان در گیرودار کارهای ملال آور و پر مسئولیت است، هنر کوچکی نیست.
#نیچه
آخرین سخن با زندانبان
میبینم از دریچهی زندان کوچکم
درختان
به من لبخند میزنند
و یاران و دوستانم
آمده بر در و بامها
میگریند برایم پنجرهها
و دعا میخوانند
از دریچهی زندان کوچکم
زندان بزرگ تو را میبینم.
#سمیح_القاسم
#شعر
https://eitaa.com/the_yellow_moon/2114
خیلی دلیل درست و قشنگی بود واقعا..
مخصوصا اشاره به اون نظم و افکار وسواس گونه.
حقیقتا خیلی لذت بردم از خوندنش.
و ممنونم 🤍
پیچیدگی عرفانی
: انسان حرفهایش ک نه ، گاهی صدایش تمام میشود... #bio
:
وقت رفتن کاش در چشمم نمیغلتید اشک؛آخرین تصویر او در چشمهایم تار بود
#bio
پشت هم شعر نوشتم كه بخوانی، خواندی؟
بغض کردم که ببینی و بمانی، ماندی؟
به خدا شعرترين شعرِ منی، میفهمی؟
هوس انگيزترين حسِ منی، میفهمی؟
#پویا_جمشیدی
#شعر
چه دردی بدتر از اینکه بخواهی و نخواهد او
تو تا پیری کنی یادش ولی اصلا نداند او
#مسلم_رحیمی
#شعر