دردهایی که من دﺍشتم، بار موروثی که زیرش خمیده شده بودم، اونا نمیتونن بفهمن. خستگی پدرﺍنم در من باقی مونده بود.
#تاریکخانه
#صادق_هدایت
پاییز در ایوان خانه نشسته است و من به دستهای خاک فکر میکنم که حتی اگر تمام جنازهها را بپوشاند
موهای تو چون گندمزاری از لای انگشتهایش بیرون میزند.
#گروس_عبدالملکیان
پیچیدگی عرفانی
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.
من پري کوچک غمگيني را
مي شناسم، که در اقيانوسي مسکن دارد،
و دلش را در يک ني لبک چوبين
مي نوازد آرام آرام!
#فروغ_فرخزاد
هیچ غمی بزرگتر از این نیست،
که نتوانی کسی را برای گفتگو پیدا کنی.
#همینگوی
هدایت شده از کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
We're on the way of home.
#Tuneful
کاش میتوانستم مانند زمانیکه بچه و نادان بودم آهسته بخوابم - خواب راحت بیدغدغه.
#بوفکور
#صادق_هدایت
«من قوی هستم. یعنی عادت کردهام که قوی باشم. یا به قولِ تو به خودم تلقین کردهام که باید قوی باشم، که باید هیچ انتظاری از کسی نداشته باشم. مثلا وقتی تو داشتی پایین چشمِ مرا نوازش میکردی، خوب، من خوشم میآمد. اما یکدفعه فکر کردم نکند دارم گریه میکنم و تو داری اشک های مرا پاک میکنی…»
#هوشنگ_گلشیری