eitaa logo
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
5.1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
144 فایل
بِسم‌اللّٰھ‹💙- همھ‌چےاز¹⁴⁰².².¹⁷شࢪو؏‌شد- نادم؟#پشیمون اینجا؟همہ‌چۍداࢪیم‌بستگے‌داࢪه‌توچۍ‌‌بخاۍ من؟!دختࢪدهہ‌هشتاد؎:) ڪپۍ؟!حلال‌فلذآڪُل‌ڪانال‌ڪپۍنشه! احوالاتمون: @nadem313 -وقف‌حضࢪت‌حجت؛ جان‌دل‌بگو:)!https://daigo.ir/secret/39278486 حࢪفات‌اینجاست @nadem007
مشاهده در ایتا
دانلود
523_26861863241914.mp3
12.29M
محمد حسین پویانفر🕊♥️
به نام رب الحسین !♥️🌿
غیر‌از‌تو‌مرا‌دلبر‌و‌دلدار‌نباشد دل‌نیست‌هر‌آن‌دل‌که‌تو‌را‌یار‌نباشد💙..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صلوات!
"دورگردون‌گَردوروزی‌برمرادمانرفت° " دائمایکسان‌نباشدحال‌دوران‌غم‌مخور . . : )🍶♥️
می‌تواند که تو را سخت زمین‌گیر کند دردِ یک بغض اگر بین گلو گیر کند ..❤️‍🩹🍃
پرواز نمی خواهم از بس که قفس زیباست من‌مشتری‌حبست‌این‌حصرحصاری‌چند؟🍃🩷
انّی‌وُلدت‌لکی‌أحبّـک ♡」 زاده‌شدم‌تاتورادوست‌بدارم ..🩵🫀..′':)) "🫀"
آقای ابا‌عبدالله! مرا گدای تو بودن زِ سلطنت خوشتر ..❤️
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊 🕊🌹 🕊 ࢪمآن↻⇦ 💜جبهہ‌ۍ‌ عآشقۍ💜 سعید سمتم اومد و یقعه امو گرفت از جا بلند کرد که جیغ بقیه بلند شد کوبیدم به تنه درخت و داد کشید: - کی روز عروسی عروس شو ول می کنه که تو ول کردی ها؟ لب زدم: - باید مامانمو می بردم دکتر! محکم ولم کرد و گفت: - تو مادر داری اما اون نه مادر داره نه پدر از دار دنیا یه عشق عوضی داشت که اونم دیگه نداره!دعا کن سالم باشه بلایی سرش بیاد کاری باهات می کنم که خانواده ات بی محمد بشن . دریا رو بغل کرد و علی و سجاد و صدا کرد تا برن علی رو بروم وایساد و گفت: - سمت ش ببینمت پس فردا راه بیفتی ادعای عاشقی کنی اتیش ت می زنم!این روز و خوب یادت باشه! و تنه ای بهم زدن و رفتن. اهو با بغض گفت: - یعنی الان کجاست؟اخ که فقط درد و ناراحتی کشیده کسی با اومدن خانواده اش عشقش رو فراموش نمی کنه اقا محمد. با اون دوست ش رفتن. روی زمین نشستم و به درخت تکیه دادم فرزاد لب زد: - شماره اشو بگیر. لب زدم: - خاموش کرده! تا خود شب همه همون جور نشسته بودیم و هر چی زنگ می زدیم خاموش بود. #