eitaa logo
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
5.1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
144 فایل
بِسم‌اللّٰھ‹💙- همھ‌چےاز¹⁴⁰².².¹⁷شࢪو؏‌شد- نادم؟#پشیمون اینجا؟همہ‌چۍداࢪیم‌بستگے‌داࢪه‌توچۍ‌‌بخاۍ من؟!دختࢪدهہ‌هشتاد؎:) ڪپۍ؟!حلال‌فلذآڪُل‌ڪانال‌ڪپۍنشه! احوالاتمون: @nadem313 -وقف‌حضࢪت‌حجت؛ جان‌دل‌بگو:)!https://daigo.ir/secret/39278486 حࢪفات‌اینجاست @nadem007
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊 🕊🌹 🕊 ࢪمآن↻⇦ 💜جبهہ‌ۍ‌ عآشقۍ💜 که سعید رو به پرستار گفت: - می شه یه نگاهی به خواهرم بندازید؟مثل اینکه خیلی ترسیده. پرستار سمتم اومد و فشارم رو گرفت بعد هم یه لیوان اب قند بهم داد. بعد رفتن پزشک سجاد و علی با رها و اهو و محمد و فرزاد و حسن اومدن داخل. متعجب نگاهی بهشون کردم اینا کی اومدن؟ رو به فرزاد گفتم: - شما چرا اومدید؟ فرزاد گفت: - خوب بلاخره ما اشنا ایم گفتیم بیایم بیینیم چی شده!اقا سعید حالت چطوره؟ سعید نگاهی به من انداخت و گفت: - ممنون خوبم چیز جدی نبود. به تخت سعید تکیه دادم و سوالی نگاهم کرد. وقتی اون دوران محمد ولم کرده بود یه دختر تنها بودم با پول همین! سعید بود که کمکم کرد بوتیک بخرم و بهم پناه دادن با اینکه خودشون وضع مالی متوسط ی داشتن می تونستن سر منو کلاه بزارن و برن اما کمکم کرد و در واقعه به اوج رسوندتم و اون می دونست من کسی رو ندارم و کلا ماجرای زندگیم رو می دونست و حالا براش تعجب شده بود اینا کین! خم شدم و کنار گوشش گفتم: - فرزاد همون دوست محمد که بهت گفتم اون هم محمده و اون وری حسن یه دوست دیگه محمد! ابرویی بالا انداخت و اهانی گفت و دوباره سوالی نگاهم کرد و گفت: - چطور باهاشون روبرو شدی؟ براش تعریف کردم و سری تکون داد. نگاه محمد از روم برداشته نمی شد و نمی دونستم دنبال چیه روی صورت من؟ انقدر نگاه می کرد که تقریبا همه متوجه شده بودن. سعید گفت: - بهتره برید خونه منم حالم خوب فردا ترخیص می شم! بقیه سری تکون دادن که گفتم: - من می مونم امشب همه برن. سعید نگاهی بهم کرد و گفت: - بمونی چیکار؟برو. سری به عنوان منفی تکون دادم و گفتم: - نه می خوام بمونم سجاد علی شما برین. همه رو رد کردم رفت و درو بستم. سعید کامل دراز کشید و گفت: - خیلی بهت نگاه می کنه! سری تکون دادم و گفتم: - ‌مهم نیست برام دیگه یه زمانی این نگاه ها رو می خواستم نه الان! روی صندلی نشستم و سعید گفت: - با دیدن ش اذیت می شی؟ نگاهمو به تخت دوختم و گفتم: - اره صبح قلب درد گرفتم.
398_16188187523988.mp3
9.83M
خوشا راهی که پایانش تو باشی ... 🎙❤️
enc_16896704969966781287694.mp3
4.3M
نوشته‌پِلاکمون‌حسینِ...!💔(: بسم الله،شروع کن از نو...