- سلام چیزی شده؟این چیه روی سرت؟
سری تکون دادم و گفتم:
- سلام چیزی نیست تصادف کردم کی رسیدید؟
علی از دور گفت:
- تازه رسیدیم اقا سریع کار و جمع و جور کرد نزاشت بمونیم دو روز.
متعجب گفتم:
- خوب می موندین حالا نیاز نبود زود بار بزنین برگردین!
سعید گفت:
- نه دیگه علی و سجاد و بزاری فقط ول می گردن به اندازه کافی هم دور دور کردن اومدم کلید ها رو بگیرم.
لب زدم:
- فکر نمی کردم به این زودی بیاید کلید ها خونه ان که!
سعید گفت:
- چیکار کنیم؟بزاریم دانشگاه ت تمام بشه؟
کلید های خونه رو دادم دست سعید و گفتم:
- نه نمی خواد الاف بشین برو خونه بردار همه چیز هم هست می خواین اول خونه یه چیزی بخورین بعد برین! ادرس و برات می فرستم.
سعید متعجب گفت:
- برم خونه ات؟
سری تکون دادم و گفتم:
- اره برین.
سری تکون داد و گفت:
- مرسی از اعتمادت.
و به سرم اشاره کرد و گفت:
- مراقب خودت باش فعلا.
خداحافظی کردم و بچه ها بیرون رفتن.
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊
🕊🌹
🕊
ࢪمآن↻⇦
💜جبهہۍ عآشقۍ💜
#بہ_قلم_بانو
#قسمت74
#ارغوان
استاد با تک سرفه ای گفت:
- خوب داشتم می گفتم این واحد و پاس کردن ش خوب سخته!و من اومدم یه چیزی مثل جایزه این وسط گذاشتم که باعث می شه اگر نمره کم اوردید باز هم این واحد رو پاس بشید! اون جایزه اینکه به گروه های 2 نفره تقسیم می تون می کنم و از هر گروه یه ماکت می خوام البته بچه بازی نیست یا مثل دوران دبیرستان نیست چهار تا عکس و متن برای من بچسبونید بیارید! یک اینکه همه چیز رو خودتون باید درست کنید حتی متن هم باید خودتون بنویسید چند سفر عملی هم می برمتون برای تکمیل کار های پروژه اتون و این جدا از نمره این واحد خودش 20 نمره داره یعنی اگر کسی 20 نمره کامل رو بیاره حتی اگر نمره0 واحد شو بگیره باز هم قبوله! یعنی باید براش وقت بزارید تلاش کنید!و پایان ترم ازتون تحویل می گیرم و برای گروه بندی هم قرعه کشی می کنیم!
یکی از دانشجو ها دست بلند کرد و گفت:
- استاد نمی شه خودمون انتخاب کنیم؟
استاد سری به عنوان منفی تکون داد و گفت:
- سال های گذشته ما این کارو کردیم یه افرادی تنها مونده بودن یا اونایی که خیلی مخ شون کار می کرد باهم افتادن در صورتی که خلاق نبود بین شون یا دو تا خلاق با هم می یوفتادن و اما برای اطلاعات مخ شون کار نمی کرد! واحد قبل من قرعه کشی کردم و واقعا عالی بود ترکیب گروه ها!
همه قانع شده بودیم با حرف استاد و خودش تمام اسامی رو نوشت و هم زد و گفت:
- خوب دو تا دوتا اسم می خونم و هر دو نفری که خوندم یعنی یک گروه ان!
شروع کرد به خوندن گروه پنجم رها و فرزاد بودن!
گروه دهم اهو و محسن باهم افتاده بودن.
و تقریبا همه رو خونده بود و دوتا ورق بیشتر نمونده بود و فقط من رو با محمد و نخونده بود.
استاد در حالی که ورق ها رو باز می کرد گفت:
- بعله و گروه اخر ارغوان خانم و اقا محمد ببینم چیکار می کنید.
دقیقا همینم کم بود که تکمیل شد!
تقریبا هیچکس اشنایی با هم گروهی ش نداشت بجز من و محمد!
تـٰانفسدارمڪنمازتواطاعترهبرم
بودهبررخسـٰارتونورولایترهبرم. ! .
#حضرتعشق❤️
مۍگفت:🖐🏻..!
هرڪسۍروز؎"𝟑"مرتبہ
خطآببہحضرتمھد؎"؏ـج"بگہ👀
بابۍانتوامییـٰااباصـٰالحالمھد؎
حضرتیہجورخـٰاصیبرـٰاشدعـٰامیڪننシ..!
••شھیدبـٰابکنورۍهریس🌿
#منتظرانه
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسلیکبدنیااومدیم&نسلیکهستیم😌♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:))))
اگه این بچه ها نبودن
که الان مملکت رو هوا بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭
ایشون آقا فرزاد بادپای هستن
همون مردی که عملیات تروریستی
حرم شاهچراغ رو خنثی کرد...
همون #شیرازیباغیرت
#شاهچراغ