eitaa logo
موسسه نجوا
144 دنبال‌کننده
591 عکس
199 ویدیو
4 فایل
🔰 ارتباط با ما ✍ 🆔 @Najva_Pr 📢 🔗 https://zil.ink/najva_org 🔎
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۴۷ میلیون برای تحلیل یک بازی! 📆زمستان ۱۳۹۵ #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ما دعای غیر مستجاب‌‌‌‌‌‌ ‌‌نداریم‼️ #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
⭕️ بزرگترین خطر 🔸 آیة الله حائری شیرازی (ره): 🔹 در شطرنج، شاه سفید یا سیاه را نمی‌کشند؛ ماتش می‌کنند که نتواند حرکت کند. وقتی حرکت نکرد، باخته است. اجانب دنبال این نیستند که رهبرما را ترور کنند، دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کنند؛ درصدد این هستند که حرفش اثر نکند.فرمانش اثر نکند. یعنی راه‌های حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطه‌ای بخواهد حرکت کند، راه‌ها را بر او ببندند. آن‌ها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود! 🔹 مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ تغییری نکند. بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند. اگر این طور شد، این بزرگ‌ترین ضرر است. بزرگ‌ترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یک‌چیز دیگر از آب دربیاید. 🔺 این «کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم، کار به اینجا بکشد. 📚 کتاب‌ تمثیلات‌ سیاسی‌ اجتماعی ص۴۳ 🔶🔹 پی‌نوشت به مصادیق توضیحات آیت‌الله حائری، بیشتر توجه بفرمایید. جریانی که در تلاش است حتی با تحریف علنی! اثر اجتماعی ولی‌امر را کاهش دهد‌❗️ البته نمی‌دانند سنت الهی این است: 💠 چراغی را که ایزد برفروزد؛ هر آنکس پف کند ریشش بسوزد. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان و استعدادهای برتر تحصیلی (۱۴۰۱/۰۷/۲۷) : 🔸 هندوستان یک کشور با آن عظمت را، با دَه‌ها برابر سطح جغرافیایی جزیره‌ی انگلیس البتّه نه فقط هند؛ هند و پاکستان و بنگلادشِ امروز، یعنی شبه‌ قارّه‌ی هند را آمدند تصرّف کردند، کشورهای حول و حوش را هم مثل همین میانمار و مانند آنجاها را تصرّف کردند، صنایع ملّی این کشورها را از بین بردند. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
علیه السلام فرمودند : هر چيزى كه زكاتش را بدهى از خطر نابودى در امان است ميزان الحكمه ٬ ج ۵ ٬ ص ۲۵ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃آرام آرام دلم را آرام کن، آرام آرام. دلم تنگ شده برای روزهایی دریای دلم موّاج نبود. از طوفان‌های پیاپی خسته‌ام. تنم و روحم هر دو التماس می‌کنند کمی فرصت نفس کشیدن پیدا کنند. کی بناست این فرصت را به آنها بدهی؟ این که به پا کردن طوفان کار توست یا تقصیر من، نمی‌دانم ولی این که آرام کردن طوفان کار توست، یقین دارم. پس دلم را آرام کن، آرام آرام. آرام آرام دارم آرامش را فراموش می‌کنم. راستی آرامش چگونه است؟ کسی که آرام است، چه حالی دارد؟ اصلاً آرامش را می‌شود چشید یا فقط باید قصه‌اش را شنید؟ تو که نمی‌خواهی آرامش برایم،‌ افسانه شود پس دلم را آرام کن، آرام آرام. راستی غیر از خودت روی زمین آدم آرامی می‌شناسی؟ نکند آرامش، تنها سهم توست و دیگران نصیبشان از آرامش شنیدن قصۀ آن است و خوردن حسرتش! تا کی باید آرامش را التماس کنم تا از التماس خسته نشده‌ام دلم را آرام کن،‌ آرام آرام. صبحت بخیر آرام آرام! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینستاگرام باعث شد دو برادرم را بکُشم😔 صحبت‌های قابل تأمل جوان مشهدی قبل از اعدام، پیرامون جنایت‌ش… 🔻به راستی این پسر در ابتدای دولت جنایت‌کارِ روحانی چند ساله بوده و حاصل تربیت کدام تفکر است؟ #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : تقریبا کسی حرف نمی زد. نائل و ویدد دو تا دختر الجزایری، سر تکون می دادن. بقیه هم گوش می دادن. عمر با لحنی آروم تر گفت: «خب اگه اون خودزَنی ها توی مذهب شما نیست، پس چرا توی ماه محرم یه سری شیعه قمه می زنن؟» نمی دونید چه قدر از این سؤال بدم می آد! گفتم: «به همون دلیل که پوشش برای زن واجبه و رعایت نکردنش حرامه؛ ولی اغلب زنای اهل تسنن که من دارم توی فرانسه می بینم متأسفانه از فرانسوی ها بدتر لباس می پوشن. یه ماه و دو ماه هم نداره. تمام طول سال وضعشون اینه!» آشپزخونه کلاً ساکت شد. صِدام توش می پیچید. کلی کیف داد! دیدم حالا که چند جفت گوش مفت گیر آورده ام چرا استفاده نکنم؛ واسه تمرین زبان فرانسه هم خوب بود. پس ادامه دادم: «توی عربستان هم یادمه با وهابیون مشکل داشتیم اونا هم یه سری تصورات رو به عنوان عقاید شیعه واسه ی خودشون ساخته بودن و تا می تونستن به ماها بد و بیراه گفتن. اما من هیچ وقت نمی گم چون سنی های عربستان فلان جوری هستن، پس کلاً اهل تسنن این جوری هستن. با نحوه ی عملکرد و تفکری که از وهابی ها دیدم باید دیدِ خیلی بدی به اهل تسنن پیدا می کردم؛ اما می دونم که وهابی ها با شما فرق دارن. این رفتارهای شما هم مال عدم آگاهیتونه‌؛ همین! اما بدونید که تکرار این رفتارها فقط از اعتبار حرف خودتون کم می کنه و من دلم نمی خواد این اتفاق بیفته. چون شما مثل خواهرها و برادرهای مایید من دوست دارم جایگاه خوبی داشته باشید. چون همه مون مسلمونیم.» حرفام تموم شد کسی چیزی نگفت، من برای این که داغی سرم و یخی دستام برطرف بشه رفتم توی سالن تلویزیون و یه کم قدم زدم. چه فشاری روی آدمه وقتی یک نفر باشی و طرف مقابل یک جماعت که تند تند سوال کنن. از اون جا بر گشتم به اتاقم، اتاق شماره ۱۲ که فقط سه اتاق با آشپزخونه فاصله داشت وقتی می رفتم توی اتاقم شنیدم که از اتاق شماره ۱۴ یعنی همسایه م خیلی آروم صدای قرآن می آد. نمی دونم کی بود؛ اما هر کی بود آفرین! ....📚.... «ثاثیر دقیق کلمات بر نتیجه ی بحث» این مورد دیگه جداً باعث خجالت بود! هر چی فکر می کنم نمی فهمم چرا آدم باید تلفظ یه کلمه ی ساده رو یادش بره. خانم فراندون، منشی لابراتور که به اصرار خودش ملیکا صدایش می کردم، واقعاً زن مهربونی بود. هر روز ساعت ۱۰صبح بهم تلفن می زد که از توی اتاقم، طبقه ی سوم برم توی دفترش طبقه ی چهارم، تا با «لوغانس و اغنو» قهوه بخوریم؛ من چای، اونا قهوه. در همین حین از فرصت استفاده می کرد و درباره ی هر چی که به ذهنش می رسید حرف می زد. از وقتی پای من به اون لابراتور رسیده بود، از اون جا که اولین و تنها ایرانی حاضر توی اون بخش بودم، به محض این که جماعت چشمشون به من می افتاد یاد سؤالات، انتقادات و پیشنهاداشون درباره ی ایران می افتادند و این خیلی اذیت کننده بود. چون اگه مجبور باشی هر جا می ری هی جواب پس بدی، واقعاً به اعصاب فولادین نیاز پیدا می کنی. یکی از ویژگی های فرانسوی ها که من باهاشون سروکار داشتم این بود که طرف جمع بودن، نه طرف حق! یعنی اگه با شما تنها بودن، حق با شما بود. کافی بود دو تا فرانسوی کنارشون باشه؛ اون وقت مخالف شما می شدن. اینه که اصلاً نمی شد روی مهربونی و حمایتشون حساب باز کرد. اون روز یکی از روزهایی بود که یه استاد محترم و حتی شاید خیلی محترم به جمع ما اضافه شده بود و با اصرار ملیکا مونده بود تا یه قهوه بخوره، بعد بره. ملیکا که علاقه ی زیادی به حرف زدن داشت، شروع کرد به صحبت: _ «این خانم جوون دانشجوی جدید ماست. ایرانیه. گفتن نداره؛ واضحه که ایرانی ها عرب نیستن. فارس هستن. (چی چی واضحه؟ همه ی اینا رو خودم بهش گفتم خودش هم فکر می کرد ما عربیم!) چند روزی است که اومده به این شهر و این لابراتور رو خیلی دوست داره. (دروغ می گه! اینا رو من نگفتم. هر کی ندونه، شما می دونید که من آرزو داشتم دانشجوی انسَم باشم؛ نه اون جا.) و البته چون مسلمونه نمی تونه با آقایون دست بده. (باریکلا ملیکا! این یکی رو خیلی خوب و به موقع گفت.) استاد خیلی محترم گفت: «خوشبختم! امیدوارم بهتون خوش بگذره.» این غایت آمال العارفین مردم فرانسه است! 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
یه شعر قشنگی، عالی شیرازی داره که میگه: " یا رَب نگاه کَس به کسی آشنا مکن ور میکنی کَرم کن و از هم جدا مکن " 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃 امام فطرت ها بر می‌گردم به دوران کودکی‌ام و آه می‌کشم، آه، آه. آه‌هایی از عمق جان، پر از سوز و گداز. چرا از وقتی که دلم پر از نور خدا بود و روی فطرتم را لکه‌های سیاه گناه نپوشانده بود کسی مرا با تو دوست نکرد!؟ چرا برخی خیال می‌کردند دوران کودکی دوران بازی است و در دوران بازی نباید از تو حرفی به میان بیاید و با من در بارۀ تو حرف نزدند. قبول، دوران کودکی دوران بازی است امّا مگر عشق‌بازی با تو چه کم از بازی‌های دیگر دارد. در دوران کودکی‌ام همه جور بازی کردم، جز عشق‌بازی با تو. کاش وقتی که خاله‌بازی را یادم می‌دادند و مرا به جای پدر یا مادر یا فرزند می‌نشاندند به من می‌گفتند که گاهی هم در نقش یک عاشق بازی کن و برای امامت ناز بریز و دلبری کن. آقا! کودکی‌ام را از دست داده‌ام. در سال‌های میانی عمرم هر چه قدر پیش می‌روم بیشتر می‌فهمم که چه قدر نیازمند صفای دوران کودکی‌ام هستم. باید آن دوره سرمایه می‌کردم ولی به دست باد دادم و رفت. حالا تو بگو با دلی که اسیر ظلمت‌های متراکم است چه باید کرد؟ می‌شود التماس کنم کودکی‌ام را برگردانی؟! کودکی‌ام اگر برگردد، با فطرتی که دست نخورده است عاشق بی‌چون و چرایت خواهم شد. صبحت بخیر امام فطرت‌ها! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
علی علیه السلام : همانا ما در روزگاری به سر می‌بریم که بیشتر مردم بی‌وفایی ( خیانت , حیله گری ) را زیرکی می‌دانند ... خطبه ۴۱ نهج‌البلاغه #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
بیماری خطرناک.mp3
1.56M
⚠️ بیماری خطرناک ⚠️ 🔴 بیماری که کشور را فلج خواهد کرد. ⬅️ لطفاً این بحث را جدی بگیرید. 🎙 بخشی از سخنرانی امین 💢 این بیماری در اکثر مردم وجود دارد ولی شدت آن فرق می‌کند. (مراقب خودمان باشیم) #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : همه چیز داشت خوب و خوش به مرحله ی اتمام نوشیدن قهوه می رسید و همگان از سفر به کشورهای کهن و از جمله ایران و تخت جمشید و اصفهان صحبت می کردن که یهو ملیکا، که چند دقیقه ای می شد سکوت اختیار کرده بود، جهت به نمایش گذاشتن معلومات پنهانش و به رخ کشیدن ویژگی های فرهنگی فرانسه جلوی اون سه نفر، گفت: «دیدن کشورهای مختلف باعث می شه تجربیات آدم زیاد بشه و فرهنگ های مختلف رو بشناسه. مثلا ایرانی ها اکثراً مسلمون هستن. من اسلام رو می شه گفت خیلی خوب می شناسم! و خب واقعا یه فرهنگ متفاوته از اون چه مثلاً توی فرانسه رایجه. مثلا اسلام به مَردها گفته که می تونن چهار تا زن بگیرن؛ ولی تو فرهنگ ما اصلا این طور نیست. غیر از اینه لوغانس؟» - آه... اصلا حرفش هم نزن! فکر می کنم یه زن فرانسوی هیچ وقت نتونه بپذیره که همسرش سه تا زن دیگه هم بگیره. اصلا چنین اجازه ای رو به همسرش نمی ده. البته، خب این جا فرانسه است. فکر می کنم ایران هم وقتی بیشتر پیشرفت کنه زن ها می تونن حقشون رو از مردها بگیرن. این تیکه ی آخر رو به عنوان دلداری و بشارت به من گفت... بشارت یه منجی! و شروع کردن به تحلیل مسائل فقهی اسلام. من حرف نمی زدم. آخه چی می گفتم؟ آخه از کجا شروع می کردم؟ اما دیدم داره این جوری برداشت می شه که همه کشفیات ذهنیشون درسته و لابد مسلمون ها تا امروز به این چیزا فکر نکرده ن یا جوابی براش نیست. گفتم: «اسلام به مردها توصیه نکرده که چهار تا زن بگیرن. در واقع اسلام تعداد همسران یه مرد رو کاهش داد و محدود کرد. قبل از اسلام رسم بود که مردها تعداد زیادی زن داشته باشن. همین بیخ گوش ما پادشاهایی بودن که تا دَه تا همسر داشتن. کاملا هم طبیعی و عرف بود. اسلام که اومد این تعداد رو محدود کرد؛ تازه، با شرایط خیلی خاص و سخت. از طرفی جنگ هایی که اتفاق می افته باعث می شه مردها کشته بشن و این وسط زن هایی بمونن که بعضاً با بچه توانایی پرداخت مخارج زندگی رو نداشته باشن. این جا چه اشکالی داره که یه مرد، به طور قانونی، سرپرستی اون رو هم، با رضایت همسرش به عهده بگیره؟ همسر اون زن هم برای دفاع از من جنگیده. چه طور زمان جنگ، اون زن پذیرفت که همسرش برای دفاع از خودش و دیگران به جنگ بره؟ خب، چه اشکالی داره همسر من در چنین شرایطی برای اونا نون آور بشه؟ ضمن این که تا اون جا که من اطلاع دارم زن های فرانسه، که نمی تونن بپذیرن همسرشون سه تا زن قانونی داشته باشه، با زن های غیر قانونی همسرشون خیلی راحت کنار می آن.» چون ملیکا دیروز به من گفت: متأسفانه این جا هفتاد درصد مشتری ها زن های خیابونی، مردهای متأهل هستن و تازه این جدا از معشوقه هاییه که اونا خارج از خونه دارن و غالبا زن ها به خودشون اجازه نمی دن وارد حریم آزادی هسرشون بشن و در این مورد دخالت کنن.» حالم به هم می خوره از این آزادی! این جمله ی آخری رو خود ملیکا بهم گفته بود که راست یا دروغش دیگه نمی تونست نفیِش کنه. ملیکا بحث رو عوض کرد و از در و دیوار گفت. درباره ی شنیده هایش از اسلام چند تا سوال کرد؛ یکی چرت تر از اون یکی و من در پاسخ هر پرسش با خونسردی می گفتم: «نه این دروغه» و هر بار که این جمله رو به زبون می آوردم می دیدم لبخند ملیحی روی لب حضار می شینه؛ روی لب همه جز آقای استاد محترم که سمت راست من روی تنها صندلی اتاق نشسته بود. این سوال و جواب ها چند بار تکرار شد و من هر بار با تأکید می گفتم این دروغه. بعدتر فهمیدم این جمله به فرانسه می شده «c'est mon singe» با تلفظ «سِه مُن سُنژ» اما من هر بار این جمله رو این طور تلفظ می کردم: «c'est monsinge» با تلفظ: «سِه مُن سَنژ» و این جمله یعنی «این آقا میمون منه!» و از شانس بد من اشاره به یه جنس مذکر هم داره. بار آخری که این جمله رو گفتم و متحیر بودم که چرا لُپای همه گل انداخته. استاد در حالی که واقعا کلافه شده بود گفت: «نه خیر ماد مازل من میمون شما نیستم.» تازه متوجه شدم در همه اون مدت دست راستم هم به سمت استاد اشاره می کرده! 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
کارگاه خویشتن داری_۱(1).mp3
7.91M
🔥آتش؛ هم گرما می‌دهد هم نور و ... هـــم می‌سوزاند! ‌ برای بهره‌گرفتن از گرما و نورِ آتش و دراَمان‌ماندن از سوزانندگی‌اَش، باید به حریمِ سوزانندگی آن وارد نشد. ‌ 🔥حرام؛ یعنی حریمِ سوزانندگیِ هر چیز! #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
به عليه السلام گفتند: كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى ؟ فرمودند بر چهار بنيان : [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش کردم [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم بحارالانوار جلد ۷۸ صفحه ۲۲۸ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃سایه روی سرم هیچ پناهگاهی در هیچ کجای این زمین، امن نیست. امروز می‌خواهند با سلاح توهم، ما را گرفتار پناهگاه‌های خیالی کنند. ما اگر از احساس ناامنی بمیریم، دل به پناهگاه‌های خیالی خوش نمی‌کنیم. آقا! بگذار سایۀ تو را همیشه روی سرم احساس کنم. من زیر سایۀ تو احساس امنیت می‌کنم. سایه‌ات را از روی سرم برندار. من به امنیت نیاز دارم. صبحت بخیر سایۀ روی سرم! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🦋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🦋 یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١﴾ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ ﴿٢﴾ وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٣﴾ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿٤﴾ مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿٥﴾ قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٦﴾ وَلا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿٧﴾ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٩﴾ فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٠﴾ وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿١١﴾🦋 امام صادق علیه‌السلام: هرکس سوره جمعه را در هر شب جمعه بخواند ، کفاره گناهان ما بین دو جمعه او خواهد بود بحارالانوار ، ج۸۶ ،ص ۳۶۲🦋 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : ساعت ۶ عصر از دانشگاه برگشتم خوابگاه. یک راست رفتم توی آشپزخونه، با دو تا سیب زمینی و یه بسته پنیر پیتزا و سس مایونز؛ که خداوند ان شاء الله هر آینه بر قبر مخترعش نور بتاباند! اولی رو بذارید توی ماکروویو دو دقیقه بپزه. بعد دومی و سومی رو بریزید روش و بخورید تا غم دنیا یادتون بره. داشتم می خوردم و کیف می کردم و غم دنیا یادم می رفت که یهو سمیه وارد آشپزخونه شد و صاف اومد نشست اون ور میز. تقریبا رو به روی من، و من غمباد گرفتم. سمیه یه دختر الجزایری بود که روزای قبل توی بحث طرف عمر رو گرفته بود. سلام و علیکی کرد و پرسید: «به نظر تو خدا وجود داره؟» -نداره؟ -چرا داره. ولی نمی دونم وقتی ازم می پرسن چطور اثباتش کنم. نیم ساعتی سر این مسئله صحبت کردیم و من یاد بچگیام افتادم؛ اون روزا که چهار پنج سالَم بیشتر نبود و مادرم که همه ی موفقیت هایم رو از ایشون دارم، به من می گفت: «بیا بازی کنیم تو یه مسلمونی و من یه کافرم. ببین می تونی به من ثابت کنی که خدا وجود داره؟» و من چقدر این بازیها رو دوست داشتم. مادرم بدون ملاحظه ی سن من، استدلال هایی در ردّ خدا می آورد که من را جداً به شک می انداخت و بعد خودش توضیح می داد جواب این شکّیات چیه و دوباره ادامه ی بازی. بعد از موضوع اثبات خدا، سمیه بدون مقدمه گفت: «می دونی من نماز نمی خونم. نه این که مخالفش باشم؛ اما مطمئنم خدا خیلی بزرگ تر از اونه که بخواد بابت این چیزا ناراحت بشه.» ادامه داد: «البته روزه می گیرما! خیلی هم به خدا معتقدم.» فکر کردم این دختر اگه نمی خواست کسی قانعش کنه که نماز بخونه، اصلا این مسئله رو مطرح نمی کرد. اینه که مطمئن شدم فقط دنبال بهونه است تا دوباره نمازش رو شروع کنه. خونسرد گفتم: «خب بی خود روزه می گیری. دیگه نمی خواد بگیری.» یه کم چشماش گرد شد. گفت: «واسه چی؟» گفتم: «واسه چی بگیری؟» -واسه این که اگه نگیرم گناه داره. -کی گفته گناه داره؟ یه کم عصبانی شد فکر کرد دستش انداختم. -یعنی چی؟ چه طور نمی دونی؟ خدا خودش گفته. -خدا خودش به تو گفته: «اگه روزه نگیری، گناه داره، اما اگه نماز نخونی گناه نداره؟» -نه، اما روزه رو باید گرفت. _خدا خیلی بزرگ تر از اونه که بخواد از روزه نگرفتن تو ناراحت بشه. - خب چرا باید نماز خوند؟ ...و این سوال کافی بود برای این که مجبور بشم درباره ی خیلی واجبات دیگه توضیح بدم. توی همین هیروویر وسط صحبت درباره ی نماز و خدا و اطاعت از خدا یه دختری هم اومد روبه روی ما نشست، داشت برای خودش شیرکاکائو درست می کرد؛ اما به حرفای ما هم خیلی جدّی گوش می داد، صحبت هام با سمیه تموم شد. آشپزخونه کم کم داشت شلوغ می شد. دختره یه جوری بود؛ یه جوری بهم نگاه می کرد. اون قدر نگاهم کرد تا سلام کردم! -سلام -سلام. خوبی؟ هورا... عین خودم زود دختر خاله شد. ادامه دادم: خوبم تو چطوری؟ چه خبر از مامان اینا؟» پقی زد زیر خنده. -مامانم؟ خوبه. بهت سلام رسوند! دوتایی شروع کردیم به خندیدن. به نظرم دختر خونگرمی اومد. حداقلش این بود که شوخی رو درک می کرد. هر کی یه بار توی عمرش به یه آدم «شوخی نفهم» بر خورده باشه می فهمه چی می گم. بدون این که اسم و رسم هم دیگه رو بدونیم شروع کردیم به حرف زدن از در و دیوار. کم کم بقیه هم اومدن دور میز ما. چه قدر روحیه ی ما دو تا شبیه هم بود. چه قدر از پیدا کردن هم دیگه خوشحال بودیم. ازش پرسیدم: «اسمت چیه؟» -اَمبروژا. همین کلمه توی فرانسه طور دیگه ای تلفظ می شه. فرانسوی ها «اَمغُزی» صدام می کنن. تو چی صدام می کنی؟ - من؟ بهت می گم عَم قِزی! و داستان عم قزی رو براش تعریف کردم. بعدها هر وقت صداش می کردم عم قزی خودش با یه لهجه ی خیلی خنده دار می گفت: «دور کُلاش قرمزی!» گفتم: «خودت کدوم اسم رو دوست داری؟» گفت: «همون اسم خودم.» و پرسید: «راستی تو کجایی هستی؟» گفتم: «من ایرانی ام. تو چی؟» نگاه همه ی بچه ها به سمت ما دو تا برگشت. چند ثانیه مکث کرد، سقف رو نگاه کرد لُپاش رو باد کرد و همه ی هواش رو قورت داد. بعد گفت: «من آمریکایی ام.» 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ آخر خط آمریکا 🔹مقام معظم رهبری: شعار مرگ بر آمریکا یادگار ۱۶ آذر است #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃حقیقت ایمان هنوز ایمانم به قدری زیاد نشده که یقین داشته باشم تو حواست به من هست. گاهی در خیالم این وسوسۀ ایمان سوز می‌گذرد که تو مرا فراموش می‌کنی. کاش باور می‌کردم که دلسوزتر از تو روی زمین پیدا نمی‌شود و کاش ایمان می‌آوردم که تعداد بی‌شمار آدم‌هایی که محتاج یادکرد تو هستند، حواست را از هیچ کدامشان حتی برای یک لحظه پرت نمی‌کند! مرا ببخش! تلاش می‌کنم هر چه زودتر به تو ایمان بیاورم. صبحت بخیر حقیقت ایمان! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
سلام الله علیها : حضرت مهدی عج ، صبر ایوب دارد ... بیا عزیز زهرا بیا آروم دلها بیا روشن بکن تموم دنیا ... 💔 📖 الکافی ٬ جلد ۱ ٬ صفحه ۵۲۷ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚 کتاب خاطرات سفیر : بدون این که هیچ توضیحی به هم بدیم نزدیک یه دقیقه می خندیدیم. هی از بالا چشم به هم نگاه می کردیم و می خندیدیم؛ اون قدر که اشک هر دومون در اومد. چه قدر سخته توضیح دادن حسی که اون لحظه داشتیم و چه قدر پشت اون خنده ها حرف رَد و بَدل شد! بعد از پاک کردن اشکامون، اَمبروژا ازم پرسید: «تو با من دوستی دیگه؛ نه؟» گفتم: «معلومه» و بعد برام توضیح داد که بیشتر بچه های فرانسوی ساکن خوابگاه از وقتی فهمیده ان آمریکاییه باهاش حرف نمی زنن. اون روز اون قدر با هم حرف زدیم تا نگهبان شب اومد و ما رو از آشپزخونه بیرون کرد تا درش رو فقل کنه. ما هم از رو نرفتیم. تا نصف شب صحبتمون رو ادامه دادیم. امبروژا نگران بود. از کشورش به شدت بدش می اومد. بهم گفت: «می ترسم اگر وضعیت کشورم همین جور پیش بره. در آینده کسی حاضر نشه با بچه های من دوست بشه.» حرفای اون برای من خیلی جالب بود و حرفای من برای اون. باورم نمی شد اینا رو دارم از زبون اون می شنوم؛ اون قدر که چند بار شک کردم شاید داره اَدا در می آره یا به هر دلیلی که من نمی دونم داره دروغ می گه. اما گذشت زمان بهم نشون داد که این طور نبوده. چه قدر زود با هم دوست شدیم. چه قدر زود حس همدیگه رو فهمیدیم. چه قدر زود به هم وابسته شدیم. چه قدر زود با هم صمیمی شدیم. ...📚... «خداوند شکلات و بحث رو دوست داره» توی راه خوابگاه از وسط جنگل چند تا گل خوشکل کَندم واسه امبروژا. مسیر میان بُر خوابگاه به دانشگاه از وسط جایی شبیه جنگل رد می شد. چند روزی بود که این کار رو می کردم. من زودتر از امبروژا می رسیدم خوابگاه. روی در اتاقش گل می چسبوندم و روی یه کاغذ یه جمله می نوشتم که معمولاً درباره ی مهربونی خداوند بود و اون رو می چسبدندم کنار گُلا. این طوری وقتی می رسید خوابگاه می فهمید من اومده ام و می اومد پیشم و می گفت: «بریم یه چیزی بخوریم؟» و همانا در عالم چه چیز برتر و بهتر از خوردن؟! اما اون روز فرق داشت. با یه سری گل توی دستم رسیدم جلوی در اتاق امبروژا. روی کاغذ رنگی نوشتم «خداوند خیلی خوشحال می شه وقتی بنده هاش شکلات می خورن و نیرو می گیرن تا با اون صحبت کنن. تو چی فکر می کنی؟» و رفتم که برم توی اتاق خودم که فقط دو تا اتاق با اتاق امبروژا فاصله داشت چند تا گل و یه کاغذ رنگی روی در اتاقم بود و روش نوشته شده بود: «با تشکر از خدای مهربون که ما رو به هم معرفی کرد.» امبروژا اون روز زودتر از من رسیده بود سریع نمازم رو خوندم و رفتم دم در اتاقش. با اَمبر (مخفف امبروژا ) توی آشپزخونه نشسته بودیم و داشتیم شکلات می خوردیم و درباره ی این حرف می زدیم که خدا چه لطفی کرده که من و اون توی یه خوابگاه هستیم که ریاض، یکی از آقایون الجزایری، اومد اون طرف ما پشت میز نشست و از من پرسید: «شما اون روز با ویدِد در مورد اسلام حرف زدید؟» - چی می گید هی از اسلام؟! من هیچ کدوم از اون حرفا رو قبول ندارم. از مسلمونا هم بدم می آد. برای همین خودم مسیحی شدم. خیلی ناراحت شدم؛ بیشتر از این که یه فرد مسلمون مسیحی شده بود و جلوی اَمبر داشت اون حرفا رو می زد. این خیلی بد بود. همیشه ترجیح می دم بحث بین مسلمونا در حضور پیروان ادیان دیگه نباشه. اصلا خوشایند نیست. خیلی هم جا خوردم چون فکرش رو هم نمی کردم اون آقا مسیحی باشه. رفتار خیلی موجهی داشت. اما به هر حال این موضوع مطرح شده بود. گفتم: «خب حالا مشکل اسلام چیه؟» گفت: «مگه نه این که ادعا می کنید اسلام تکامل آورده و به پیشرفت بشر کمک می کنه؟ کدوم پیشرفتی رو شما مسلمون ها باعثش شدید؟ شما فقط مصرف کننده های علمید. ما تولید کننده ایم. (تولید کننده علم؟ الجزایر؟) درمان بیماری ایذر رو کی کشف کرد؟ مسلمونا یا ما؟» پیش خودم بهش گفتم: «خجالت بکش از خود بیگانه ی فرهنگی!» و گفتم: «شما چی رو به زندگی اضافه کردید که زندگی بهتر بشه؟» کشف درمان بیماری های شرم آوری که کشورهای غیر اسلامی تولید کرده ن افتخار نداره؛ مگه این مشکلات از کشورهای مسلمون ظهور کرده؟ ما باید جوابگوی گندی باشیم که کشورهای غیراسلامی زده ن و الآن به کشورهای مسلمون هم رسیده؟ تازه نکنه شما خیال می کنید اونایی که دنبال راه حل این مسئله هستن به عشق مسلمون ها دارن در به در دنبال راه حل می گردن! نه خیر 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
♦️پیام آیه «لا اکراه فی الدین» 🔻آنچه كه اسلام از مردم مى‏خواهد ايمان است نه تمكين مطلق ؛ 🔻آن به درد نمى‏خورد، نمى‏تواند پايدار بماند، تا زور هست باقى است، زور كه رفت آن هم منتفى مى‏شود به انتفاء علت خودش. 🔻اسلام آمده است ايمان، عشق، شور و محبت در دلها ايجاد كند. ايمان را كه نمى‏شود به زور به كسى تحميل كرد. 🔻آيه «لا اكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِ‏»(بقره: ۲۵۶) شايد ناظر به اين جهت است كه تو از مردم ايمان مى‏خواهى، مگر با اجبار هم مى‏شود كسى را مؤمن كرد؟! 🔻 اين است كه قرآن مى‏فرمايد مردم را با حكمت دعوت كن: ادْعُ الى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ(نحل : ۱۲۵) : مردم را با دليل و منطق دعوت كن تا روح و قلب آنها را خاضع و عشق و محبت در دل آنها ايجاد كنى. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(آینده انقلاب اسلامی ایران) ؛ ج‏۲۴ ؛ ص۳۸۷- #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃🌸🍃 همسرها باید مثل دو نفر شریک ، مثل دو نفر رفیق باشند 👈ما دیده بودیم که گاهی مرد ، زن را موجود درجه دو حساب می کرد! ‼️ اما موجود درجه دو نداریم. ✍هر دو مثل هم هستند و هر دو از حقوق برابری در زمینه امور زندگی برخوردارند 👌مگر در جاهایی که خداوند متعال بین زن و مرد فرقی گذاشته که آن هم روی مصلحتی است 👌و به نفع مرد و به ضرر زن نیست. ✍ باید مثل دو نفر رفیق ، در خانه با هم زندگی کنند... #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🔸امام علی علیه السلام : مَن جاهَدَ عَلى إقامَةِ الحَقِّ وُفِّقَ . 🔹آن كه در به پا داشتن حق بكوشد ، موفّق گردد . 📚غرر الحكم : ح ۸۶۵۱ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢