eitaa logo
ناحِله
1.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
162 فایل
بسم‌ربِ‌خالِقِ‌‌المَهـد؎✨ لاتَحْزَنْإِنَّ‌اللَّهَ‌مَعَنَا :) -غم‌مخور‌خدابا‌ماست🤍 کپی‌با‌ذکر‌صلوات‌حلاله‌مومن😉 کانال‌وقف‌‌امام‌زمان‌مون‌ِ . . . شروط‌ناحله 🌱↶ @sharayetr کانال‌عکس‌خام‌ناحله🌱↶ @N313Nahele متولد¹⁴⁰¹/⁷/¹🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
ناحِله
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 #من_میتࢪا_نیستمـ🌿 #شهیده_زینب_کمایی #قسمت‌‌ششم شهرام در حیاط را باز کرد. وجیهه مظفری پش
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 🌿 گلدان هایی که همیشه دیدن‌شان مرا شاد می‌کرد و غم دوری بچه هایم را که در جبهه بودند، تسکین می‌داد. اما آن روز گلهای گلخانه هم مثل من غمگین و افسرده بودند. وحشت گم شدن دخترم حادثه ای نبود که فراموش شود. اول وحشت جنگ و حالا وحشتی بزرگتر از آن.در طی یک سال و نیمی که از جنگ می‌گذشت، خانواده من روی آرامش را به خود ندیده بود، از یک طرف، دوری از چهارتا از بچه هایم که در جبهه بودند و هر لحظه ممکن بود آنها را از دست بدهم، از طرف دیگر؛رفت و آمد بابای بچه ها بین ماهشهر و اصفهان، و حالاهم از همه بدتر، گم شدن دخترم که قابل مقایسه با هیچ کدام از آنها نبود. احساس می‌کردم که گم شدن زینب مرا از پا درآورده است. معنی صبر را فراموش کرده بودم. پیش از جنگ ،با یک حقوق کارگری خوش بودیم. همین که هفت تا بچه‌ام و شوهرم در کنارم بودند و شب ها سرمان جفت سر هم بود، راضی بودم. همه‌ی خوشبختی‌ ِ من تماشای بزرگ شدن بچه هایم بود. لعنت به صَـ‌دام که خانه‌ی مارا خراب و آواره‌مان کرد و باعث شد که بچه‌هایم از من دور شونـ‌د. روز دوم گم شدن زینب، دیگر چاره ای نداشتم، باید به کلانتری می‌رفتم. همراه با مادرم به کلانتری شاهین شهر رفتم و ماجرای گم شدن زینب را اطلاع دادم. آنها مرا پیش رئیس آگاهی فرستادند. رئیس آگاهی، شخصی به نام آقای عرب بود. وقتی همه‌ی ماجرا را تعریف کردم، آقای عرب چند دقیقه سکوت کرد و بعد طوری که من وحشت نکنم گفت: "مجبورم موضوعی را به شما بگویـ‌م. با توجه به اینکه همه‌ی خانواده‌ی شما اهل جبهه و جنگ هستید و زینب هم دختری محجبه و فعالی است، احتمال اینکه دست منافقین در کار باشد وجود دارد."آقای عرب گفت طی سال گذشته موارد زیادی را داشتیم که شرایط شما را داشتند و هدف منافقین قرار گرفتند. من که تا آن لحظه جرئتِ فکر کردن به چنین چیزی را نداشتم، با اعتراض گفتم: "مگر دختر من چند سالش است یا چکاره است که منافقین دنبالش باشند؟ او یک دختر چهارده ساله است که کلاس اول دبیرستان درس می‌خواند. کاره ای نیست، آزارش هم به کسی نمی‌رسد." رئیس آگاهی گفت: "من هم از خدا می‌خواهم حدسم اشتباه باشد، اما با شرایط فعلی، امکان این موضوع هست. " آقای عرب پرونده‌ای تشکیل داد و لیست اسامی همه‌ی دوستان و آشنایان و جاهایی که رفته بودیم و یا نرفته بودیم را از ما گرفت. او به من قول داد که با تمام توانش دنبال زینب بگردد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱
ناحِله
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 #من_میتࢪا_نیستمـ🌿 #شهیدانه_ینب_کمایی #قسمت_هفتم گلدان هایی که همیشه دیدن‌شان مرا شاد می‌
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 🌿 از آگاهی که به خانه برگشتم، آقای روستا و خانمش آمده بودند. آقای روستا همکار شرکت نفتیِ بابای بچه ها بود و خانه‌شان چند کوچه با ما فاصله داشت. خبر گم شدن زینب دهان به دهان گشته بود و آنها برای همدردی و کمک به خانه‌ی ما آمده بودند. مادرم همه‌ی اتفاق هایی را که از شب گذشته پیش آمده بود، برای آقای روستا تعریف کرد. مادرم وسط حرف هایش گریه می‌کرد و می‌گفت که چه نذر هایی کرده تا زینب صحیح و سالم پیدا شود. آقای روستا به شدت ناراحت شد و نمی‌دانست که چه بگوید که باعث تسلی دل ما شود. او بعد از سکوتی طولانی گفت: "از این لحظه به بعد، من در خدمت شما هستـ‌م. با ماشیـ‌ن من هرجـا که لازم است برویم و دنبال زینـ‌ب بگردیم. " همان روز، خانم کچویی هم به خانه‌ی ما آمد. او هم مثل رئیس آگاهی به منافقین سوءظن داشت. شب قبل، بعد از صحبت تلفنی با شهلا، جرأت نکرده بود این موضوع را بگوید. از قرار معلوم طی چند ماه گذشته بعضی از مردم حزب‌اللهی که بین آنها دانشجو و دانش آموز و بازاری هم بودند، به دست منافقین ترور شده بودند. برای منافقین، مرد و زن، دختر و پسر، پیر یا جوان فرقی نداشت. کافی بود که این آدم ها طرفدار انقلاب و امام باشند. از خانم کچویی شنیدم که امام جمعه‌ی شاهین شهر، زینب را می‌شناسد و می‌تواند برای پیدا کردن او به ما کمک کند. من چند بار از زبان زینب تعریف آقای حسینی را شنیده بودم، ولی فکر می‌کردم آشنایی زینب و آقای حسینی در حد افراد معمولی شهر است که به نماز جمعه می‌روند. اما بعدا فهمیدم که زینب برای مشورت در کارهای فرهنگی و تربیتی در مدرسه و بسیج و جامعه‌ی زنان، مرتب با آقای حسینی و خانواده‌اش در ارتباط بود. مادرم و شهلا و شهرام در خانه ماندند و من به همراه آقای روستا به خانه‌ی امام جمعه رفتم. من همیشه زنِ خانه نشینی بودم و همه‌ی عشقم و کارم رسیدگی به خانه و بچه‌هایم بود؛ خیلی بلد نبودم که چطور حرف بزنم. روی زیادی هم نداشتم. همه‌ی جاهایی را که به دنبال زینب می‌گشتم، اولین بار بود که می‌رفتم. وقتی حجت‌الاسلام حسینی را دیدم، اول خودم را معرفی کردم. او خیلی احترام گذاشت و از زینب تعریف های زیادی کرد. اگر مادر زینب نبودم و او را نمی‌شناختم، فکر می‌کردم که امام جمعه از یک زن چهل ساله‌ی فعال حرف می‌زند، نه از یک دختر بچه‌ی چهارده ساله. آقای حسینی از دلسوزی زینب به انقلاب و عشقش به و زحت هایی که می‌کشید، حرف های زیادی زد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱
سالےڪہ‌متحول‌شدم‌و‌تصمیم‌بہ‌توبہ‌گرفتم عجیب‌دلتنگ‌ڪربلاشدم جورۍ‌ڪہ‌هرشب‌مداحے‌گوش‌میدادم‌وگریہ‌میڪردم بادیدن‌هرعڪسے‌ازحرم‌بغضم‌مےترڪید ‌‌روز‌هامیومد‌ومیگذشت تا‌اینڪہ‌محرم‌رسید خدا‌شاهده‌چقدر‌بیتابۍ‌مےڪردم ‌دلم‌عین‌ڪاسہ‌آتیش‌بود دعای‌قنوت‌نمازم‌ڪربلابود حس‌مےڪردم‌اگہ‌نرم‌ڪربلا‌از‌دلتنگے‌میمیرم چلہ‌شهدا‌هم‌گرفتم محرم‌تموم‌شدو‌صفراومد مرز‌هابسته‌‌بودند منم‌آخرش‌دیگہ‌تسلیم‌شدم گفتم‌اقا‌جان‌اگہ‌منو‌لایق‌میدونے‌ڪہ‌بیام‌حرمت‌وبہ‌صلاحم‌هست‌مےدونم‌هیشڪے‌نمیتونہ‌جلودارت‌باشہ پس‌شدشد‌نشد‌هم‌نشد تا‌اینڪه‌دو‌روز‌قبل‌ا‌ز‌اربعین‌بهم‌خبر‌رسیدڪہ‌مرز‌هارو‌‌باز‌ڪردند من‌خیلے‌دلم‌میخواست‌برم‌ولی‌پاسپورت‌نداشتم‌ بخاطرهمین‌دیگہ‌چیزی‌نگفتم اون‌لحظہ‌فقط‌حسرت‌خوردم‌ دوساعت‌بعد‌شنیدن‌خبر‌عموم‌اومد‌خونمون و‌بهم‌گفت‌بیا‌بریم‌ڪربلا‌با‌شناسنامہ‌راه‌میدن فڪرمیڪردم‌ڪہ‌دارم‌خواب‌میبینم تابہ‌خودم‌اومدم‌دیدم‌دارم‌از‌مر‌‌ز‌،ردمیشم:) خلاصہ‌میخوام‌بهتون‌بگم‌ا‌زته‌دلتون‌بخواید‌امام‌حسین‌تمام‌موانع‌روبرمیداره‌تابیاین‌پیشش حواست‌بہ‌قلبت‌باشہ‌رفیق:) ═══✿🥀✿═══ @Nahelah ═══✿🥀✿═══
ناحِله
محفل‌تمام‌است🌱✋ حلال‌ڪنید‌پرحرفۍ‌ڪردم " میون‌دعاهاتون‌.. اشڪاتون (:" دردودلاتون💔 التماس‌دعاۍ‌#ظهور‌و
دمت حسینی رفیق دلم خیلی گرفته بود💔 محفل امشب تلنگری برای اشکام شد:)) ان شاء الله سال بعد اربعین همه ی کسایی که دلشون تنگه دعوتنامه آقارو بگیرن همه مون با پایه پیاده بریم حرم آقا اباعبدالله.🤲🌹 ان شاء الله عاقبت بخیر بشی:)))
هدایت شده از شِیخ .
556669.mp3
6.67M
- من‌ که دو بار گوش کردم :)
ناحِله
- من‌ که دو بار گوش کردم :)
به شدت‌پیشنها‌دمیکنم‌گوش‌بدین:)))
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای لحظه‌ی ورود حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها به خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام..🕯 ─┅═ೋ❅ೋ═┅─  🖤! @Bagoflove
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
23.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشرف به بارگاه شش گوشه امام حسین ع ⭕️این کلیپ رو تو خلوت ببین 😔⭕️ با حسین خودت خلوت کن و اول از همه شب جمعه ای ظهور پسرش رو بخواه😭 ببین و عشق کن و انشالله تو هم از دور زائری😭😭 اونم زائر شب جمعه قسمت ۱۳ https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیشه زیارت امام حسین ع بری و به این جمله مهم پیامبر ص که روی ضریح حضرت حک شده دقت نکنیم... قسمت ۱۴ https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d