.
📚نهج البلاغه/خطبه ۲۰۴ اندرز به ياران
🍂آمادگي براي سفر آخرت
آماده حركت شويد، خدا شما را بيامرزد، كه بانگ كوچ را سردادند، وابستگي به زندگي دنيا را كم كنيد، و با زاد و توشه نيكو به سوي آخرت باز گرديد، كه پيشاپيش شما گردنه اي سخت و دشوار، و منزلگاههايي ترسناك وجود دارد، كه بايد در آنجاها فرود آييد، و توقف كنيد، آگاه باشيد، كه فاصله نگاههاي مرگ بر شما كوتاه، و گويا چنگالهايش را در جان شما فرو برده است، كارهاي دشوار دنيا مرگ را از يادتان برده، و بلاهاي طاقت فرسا آن را از شما پنهان داشته است، پس پيوندهاي خود را با دنيا قطع كنيد، و از پرهيزكاري كمك بگيريد. (قسمتي از اين سخن در خطبه هاي پيش با كمي تفاوت نقل شد)
🌾🌾🌾
.
📕نهج البلاغه/حکمت ۳۰۵
✅غیرتمندی و ترک زنا(اخلاقی؛اجتماعی)
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَا زَنَي غَيُورٌ قَطُّ
🔸و درود خدا بر او فرمود: غيرتمند هرگز زنا نمي كند.
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت ۳۰۵ ✅غیرتمندی و ترک زنا(اخلاقی؛اجتماعی) 🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَا زَنَي
.
🌸شرح و تفسير حکمت ۳۰۵
✅غيرتمند، عمل منافى عفت انجام نمیدهد
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته دقيقى اشاره كرده مى فرمايد: «انسان غيرتمند هرگز زنا نمى كند»؛ (مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ). زيرا كسى كه كارى را در حق ديگران مى پسندد به ناچار در حق خود نيز خواهد پسنديد و كسى كه درباره محارم خود عملى را روا نمى دارد درباره محارم ديگران نيز روا نخواهد داشت. بسيار شده است كه افرادى مى گويند: ما مى خواهيم به نواميس ديگران نگاه كنيم. به آنها گفته مى شود: آيا دوست داريد به نواميس شما نگاه كنند؟ هنگامى كه اظهار تنفر مى كنند به آنها گفته مى شود: پس به نواميس ديگران نگاه نكنيد. «غيور» صيغه مبالغه از ماده «غَيرت» (بر وزن حيرت) است به معناى ناخوش داشتن و تنفر از تجاوز ديگران به ناموس انسان و ورود در حريم اوست و گاه به معناى وسيع كلمه در غير موارد ناموسى نيز به كار مى رود و فرد غيرتمند به كسى گفته مى شود كه حاضر نيست ديگرى به افتخارات او لطمه وارد كند؛ خواه افتخارات مادى باشد يا معنوى. به هر حال، گفتار حكيمانه امام علیه السلام گفتارى است كه كاملاً هماهنگ با منطق عقل است، زيرا انسان غيور؛ يعنى كسى كه نسبت به تجاوز ناموسش حساسيت فوق العاده دارد، نواميس ديگران را نيز به همان چشم نگاه مى كند و هرگز راضى نمى شود به نواميس مردم تجاوز كند. به همين دليل، غيرت، او را از آلوده شدن به اعمال منافى عفت بازمى دارد. حتى حاضر نيست به همسر يا خواهر و مادر ديگرى نگاه كند، زيرا نسبت به نگاه ديگران به همسر و خواهر و مادرش احساس تنفر مى كند. نكته غيرت در آموزههاى اسلامى از واژه هايى كه به عنوان فضيلتى اخلاقى در منابع اسلامى ديده مى شود غيرت است. غيرت، در اصل به معناى يك احساس فوق العاده درونى است كه انسان را به دفاع شديد از امورى كه متعلق به اوست وامى دارد؛ خواه امور معنوى باشد مانند دين و آيين و يا امور مادى مانند عِرض و مال و ناموس ومملكت. اين احساس در همه انسانها با تفاوتهايى وجود دارد و اگر به صورت افراطى درنيايد يكى از فضايل مهم و كارساز است. از سويى ديگر، اگر براثر تكرار اعمال منافى غيرت، تضعيف شود و به بيان ديگر انسان، بى غيرت و يا ازنظر غيرت ضعيف گردد اين خود يكى از رذائل خطرناك اخلاقى به شمار خواهد آمد. در آيات قرآن اشاراتى به اين مسئله ديده مىشود؛ ولى به طور صريحتر در روايات اسلامى آمده است؛ از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم علیه السلام مى خوانيم كه فرمود: «إنّى لَغَيُورٌ وَاللّهُ عَزَّوَجَلَّ اغْيّرُ مِنüى وَانَّ اللّه تَعالى يُحِّبُ مِنْ عِبادَهَ الْغَيُورَ؛ من غيرتمندم و خدا از من غيورتر است و خدا بندگان غيورش را دوست دارد». در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه فرمود: «انَّ الْغيرَةَ مِنَ الاْيمان؛ غيرت از ايمان است». (دليل آن هم روشن است: ايمان، انسان را به حفظ ناموس و افتخارات و آيين خود دعوت مىكند، بنابراين غيرت جزء ايمان است). در حديثى از امام صادق علیه السلام آمده است: «انَّ اللّهَ غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَ غَيُورٍ وَلِغيرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَباطِنَها؛ خدا غيور است و هر غيورى را دوست دارد وبه دليل غيرتش تمام كارهاى زشت را اعم از آشكار و پنهان تحريم كرده است». بنابر اين روايت و بعضى از روايات ديگر، غيرت از اوصافى است كه هم در خداى تعالى و هم در انسانها وجود دارد البته با اين تفاوت كه غيرت در خداوند به معناى نهى از كارهاى زشت و ناپسند و در انسانها به معناى دفاع از حريم خانواده و دين و آب و خاك است. درباره غيرت، سخن بسيار است و اين بحث را با حديثى درباره «جعفر بن ابى طالب» پايان مى دهيم. در حديثى آمده است كه جبرئيل به پيغمبر اكرم علیه السلام خبر داد كه «جعفر بن ابى طالب» صفات برجسته اى در زمان جاهليت داشت كه خداوند به سبب آن از وى قدردانى كرد. «مِنْها عَدَمُ زِناهُ لِغَيْرَتِهِ كَعَدَمِ شُرْبِهِ لِعِزَّتِهِ كَعَدَمِ كِذْبِهِ لِشَرَفِهِ؛ از جمله اينكه به سبب غيرت، دامنش آلوده بى عفتى نشد وبه سبب حفظ عزتش هرگز شراب ننوشيد و به سبب شخصيتش هرگز دروغ نگفت».
🌸🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
حَتَّي إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ (77)
(نه رحمت در آنان اثر كرد و نه مؤاخذه، ما هم اين سنگدلان را رها مى كنيم) تا زمانى كه درى از عذاب شديد به روى آنان بگشاييم (و چنان گرفتار شوند كه) ناگهان در آن (عذاب) مأيوس شوند.
🌿نکته:
«مُبلس» از مادّه ى «اِبلاس» به معناى اندوهى است كه پس از وقوع حادثه ى تلخ و شديد به انسان دست مى دهد و غالباً او را به سكوت و حيرت و يأس مى كشاند. [103]
-----
103) تفسيرنمونه.
📜پیام:
- درهاى عذاب، ابتدا به روى ما بسته است امّا سرسختى و لجاجت ما در برابر حقّ، سبب مى شود كه خداوند آن درها را باز كند. «فتحنا»
- خداوند در مراحل تربيت، اصولى را اجرا مى كند:
اوّل: با رحمت ومهربانى رفتار مى كند. «ولو رَحِمناهم وكشفنا ما بهم من ضرّ للجوّا»
دوّم: با عذاب تنبيهى: «و لقد اخذناهم بالعذاب فما استكانوا»
سوّم: با عذاب نهايى كه مايه ى بيچارگى و درماندگى است. «عذابٍ شديدٍ»
- كسى كه بخواهد با لجاجت، انبيا را به يأس كشاند، گرفتار قهرى مى شود كه خود به يأس كشيده شود. «مبلسون»
- در عذاب نهايى، جايى براى توبه و نجات نيست و عذاب شدگان مأيوس مى شوند. «مبلسون»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۲۰۵ خطاب به طلحه و زبير
(طلحه و زبير پس از بيعت با امام (ع) اعتراض كردند كه چرا در امور كشور با آنان مشورت نكرده و از آنها كمك نگرفته است فرمود:)
✅برخورد قاطعانه با سران ناكثين (طلحه و زبير)
به اندك چيزي خشمناك شديد، و خوبيهاي فراوان را از ياد برديد، ممكن است به من خبر دهيد كه كدام حقي را از شما باز داشته ام؟ يا كدام سهم را براي خود برداشته ام؟ و بر شما ستم كردم؟ و كدام شكايت حقي پيش من آورده شده كه ضعف نشان دادم؟ و كدام فرمان الهي را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پيموده ام؟ بخدا سوگند! من به خلافت رغبتي نداشته، و به ولايت بر شما علاقه اي نشان نمي دادم، و اين شما بوديد كه مرا به آن دعوت كرديد، و آن را بر من تحميل نموديد، روزي كه خلافت به من رسيد در قرآن نظر دوختم، هر دستوري كه داده، و هر فرماني كه فرموده پيروي كردم، به راه و رسم پيامبر (ص) اقتدا كردم، پس هيچ نيازي به حكم و راي شما و ديگران ندارم، هنوز چيزي پيش نيامده كه حكم آن را ندانم، و نياز به مشورت شما. و ديگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر چنين بود از شما و ديگران رويگردان نبودم. و اما اعتراض شما كه چرا با همه به تساوي رفتار كردم، اين روشي نبود كه به راي خود،
و يا با خواسته دل خود انجام داده باشم، بلكه من و شما اين گونه رفتار را از دستورالعملهاي پيامبر اسلام (ص) آموختيم، كه چه حكمي آورد؟ و چگونه آن را اجرا فرمود؟ پس در تقسيمي كه خدا به آن فرمان داد به شما نيازي نداشتم. سوگند بخدا! نه شما، و نه ديگران را بر من حقي نيست كه زبان به اعتراض گشايند، خداوند قلبهاي شما و ما را به سوي حق هدايت فرمايد، و شكيبايي و استقامت را به ما و شما الهام كند. (سپس فرمود:) خدا رحمت كند آن كس را كه حقي را بنگرد و ياري كند، يا ستمي مشاهده كرده آن را نابود سازد، كه خداوند حق را ياري مي كند تا به صاحبش برگرداند.
⚘
@Nahjolbalaghe1