eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳)🔹 🔺سرزنش اهل بصره 🔹سپس به ششمين توصيف اشاره کرده و مى فرمايد:
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳) نهج‌البلاغه🔹 ✅سرانجام مى فرمايد: «وَ في رواية اُخرى بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةً: اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ، وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ، اَلْمُحْتَبَسُ فيها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْو اللهِ. کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّ شُرَفُ الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر». ترجمه: به خدا سوگند سرزمين شما زير آب غرق مى شود، گويى من به مسجد آن مى نگرم که همچون سينه کشتى يا شتر مرغى است که خود را به زمين چسبانيده است. در روايت ديگرى آمده است: همانند سينه پرنده اى که روى آب درياى عميق و مواجى نشسته باشد. 🔹نيز در روايت ديگرى مى فرمايد: خاک سرزمين شما بدبوترين خاک شهرهاى خداست! از همه، به آب نزديکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است و «نُه عُشْر» بديها در محيط شماست. کسى که در آن جا گرفتار مى شود به سبب گناهش مى باشد و آن کس که از آن بيرون مى آيد به خاطر عفو و رحمت خداست. گويا مى بينم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز کنگره هاى مسجدتان همانند سينه پرنده اى بر درياى موّاج و عميق، چيزى ديده نمى شود. * * * بايد توجّه داشت که روايت نخست تفاوت چندانى با آنچه در روايت سابق آمد ندارد. تفاوت آن در اين است که با قسم شروع مى شود و با صراحت از غرق اين شهر سخن مى گويد و در مورد پيدا بودن مسجد آن از زير آب تشبيه ديگرى بر تشبيه سابق مى افزايد و مى فرمايد: «به خدا سوگند سرزمينتان زير آب غرق مى شود، گويى من به (بالاترين نقطه) «مسجد» آن مى نگرم که همچون سينه کشتى يا «شتر مرغى» است که خود را به زمين چسبانيده است» (وَاَيْمُ اللهِ لَتَغْرِقَنَّ بَلْدَتُکُمْ حَتّى کَانّى اَنْظُرُ اِلى مَسْجِدِها کَجُؤجُؤِ سَفينَة اَوْ نَعامَة جاثِمَة(13)). در روايت دوّم تفاوت بسيار کمتر است فقط به جاى تشبيه سينه کشتى، تشبيه به سينه پرنده آمده است. مى فرمايد: «همانند سينه پرنده اى که روى آب دريا نشسته باشد» (کَجُؤجُؤِ طَيْرِ في لُجًةِ(14) بَحْر). 🔹ولى در سوّمين روايت تفاوتهاى بيشترى با روايتى که در اصل خطبه نقل شد ديده مى شود. در اين روايت در ذمّ اهل بصره به سه نکته اشاره کرده، مى فرمايد: «خاک سرزمين شما بدبوترين خاک شهرهاى خداست» (بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةٌ). «چرا که از همه، به آب نزديکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است» (اَقْرَبُها مرنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ). درست است که تمام درياهاى جهان در يک سطح قرار دارند و طبعاً همه بنادر از نظر فاصله با آب خورشيد يکسانند، ولى بعيد نيست که اين تعبير امام(عليه السلام) اشاره به شهرهاى بلاد اسلام باشد که بصره نسبت به ساير آنها در موقعيّتى پست تر قرار دارد و مى دانيم شهرهايى که به سطح دريا نزديکترند نور کمترى از آفتاب را دريافت مى دارند چرا که هواى مجاور آنها فشرده وغليظ است و هر جا نور کمترى از آفتاب دريافت دارد، آلودگيهاى بيشترى دارد چرا که نور آفتاب اثر عميقى در از ميان بردن ميکروبها دارد. در دوّمين توصيف مى فرمايد: «نُه عُشر (نُه دهم) بدى ها در محيط شماست!» (وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ). اين امر ممکن است به خاطر ويژگيهاى اخلاقى مردم آن جا باشد و يا از جهت خاصيت بندر بودن که مرکز رفت و آمد اشخاص مختلف و هجوم فرهنگهاى بيگانه و آلودگيهاى اخلاقى است که از خارج بر آن تحميل مى شود. و لذا در تاريخ مى خوانيم که بسيارى از حوادث دردناک قرنهاى نخستين اسلام، از همين شهره بصره برخاست. در سوّمين توصيف مى فرمايد: «کسى که در آن جا گرفتار مى شود به سبب گناهش مى باشد و آن کس که از آن بيرون مى آيد به خاطر عفو و رحمت خداست» (اَلْمُحْتَبَسُ فيها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْوِ اللهِ).(15) سپس به سراغ همان جمله اى مى رود که شبيه آن را در روايات گذشته داشتيم، مى فرمايد: «گويا مى بينم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز کنگره هاى مسجدتان، همانند سينه پرنده اى بر درياى موّاج و عميق، چيزى ديده نمى شود» (کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّ شَرَفُ(16) الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر). اين تعبيرات که در روايات مختلف آمده به خاطر آن است که راويان حديث گاه قسمتى از آن را نقل به معنا کرده اند و يا در ثبت حديث گرفتار خطا شده اند و اين احتمال که امام اين سخن را در چند مورد تکرار کرده باشد و در هر مورد غير از آنچه قبلا فرموده است فرموده باشد، بعيد به نظر مى رسد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ادامه تفسیر آیه(۲۴) سوره مبارکه نساء🔹 ❓با این وضع چه باید کرد؟ ❓آیا باید مردم را به سرکوب کردن ای
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۲۵)🔹 ۲۵ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنات غَیْرَ مُسافِحات وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَة فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ترجمه: ۲۵ ـ و آنها که توانائى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن با ایمان را ندارند، مى توانند با زنان پاکدامن از بردگان با ایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند ـ خدا به ایمان شما آگاه تر است; و همگى اعضاى یک پیکرید ـ آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمائید، و مهرشان را به خودشان بدهید; به شرط آن که پاکدامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که محصنه باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند; و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. تفسیر: ازدواج با کنیزان در تعقیب بحث هاى مربوط به ازدواج، آیه مورد بحث، شرائط ازدواج با کنیزان را بیان مى کند، نخست مى فرماید: کسانى از شما که قدرت ندارند با زنان آزاد با ایمان ازدواج کنند، مى توانند با کنیزانى با ایمان ازدواج نمایند (وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ)(۱) که مهر و سایر مخارج آنها معمولاً سبک تر و سهل تر است. البته منظور از ازدواج با کنیزان این نیست که صاحب کنیز با کنیز ازدواج کند، بلکه مالک با شرائط خاصى که در کتب فقهى ذکر شده، مى تواند همانند همسر با او رفتار نماید، بنابراین منظور، ازدواج افراد غیر مالک با کنیز است. ضمناً از تعبیر به مؤمنات استفاده مى شود: باید حتماً کنیز، مسلمان باشد تا بتوان با او ازدواج کرد و بنابراین ازدواج با کنیزان اهل کتاب صحیح نیست. جالب توجه این که: قرآن در این آیه از کنیزان تعبیر به فَتَیات کرده است که جمع فتات مى باشد و معمولاً این تعبیر آمیخته با احترام خاصى در مورد زنان است و غالباً در مورد دختران جوان به کار مى رود. در جمله بعد مى گوید: شما براى تشخیص ایمان آنها، مأمور به ظاهر اظهارات آنان هستید، و اما درباره باطن و اسرار درونى آنان خداوند به ایمان و عقیده شما آگاه تر است (وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ). از آنجا که بعضى در مورد ازدواج با کنیزان کراهت داشتند، قرآن مى فرماید: شما همه از یک پدر و مادر به وجود آمده اید و بعضى از بعض دیگرید (بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض). بنابراین، نباید از ازدواج با کنیزان، که از نظر انسانى با شما هیچگونه تفاوتى ندارند کراهت داشته باشید; زیرا از نظر ارزش معنوى، ارزش آنها مانند دیگران بسته به تقوا و پرهیزگارى است; چرا که همه اعضاء یک پیکر محسوب مى شوید. پس از آن، به یکى از شرایط این ازدواج اشاره کرده، مى فرماید: این ازدواج باید به اجازه مالک، صورت گیرد و بدون اجازه او باطل است (فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ). از تعبیر از مالِک به کلمه اهل معلوم مى شود: نباید آنها با کنیزان خود همچون یک متاع رفتار کنند، بلکه باید همچون سرپرست یک خانواده نسبت به فرزندان و اهل خود، رفتارى کاملاً انسانى داشته باشند. در جمله بعد، مى فرماید: مهر آنان را طبق متعارف به خودشان بدهید (وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ). از جمله فوق استفاده مى شود: باید مهرِ متناسب و شایسته اى براى آنها قرار داد، و آن را به خود آنان داد، یعنى مالک مهر، خود کنیزان خواهند بود، اگر چه جمعى از مفسران معتقدند: آیه محذوفى دارد و در اصل، آتُوا مالِکَهُنَّ أُجُورَهُنَّ: مهر آنها را به مالکان آنها بپردازید بوده است.(۲) ولى این تفسیر، با ظاهر آیه موافق نیست، اگر چه بعضى از روایات آن را تأیید مى کند. ضمناً، از ظاهر آیه استفاده مى شود: بردگان نیز مى توانند مالک اموالى گردند که از طرق مشروع به آن دست یافته اند. و از تعبیر بِالْمَعْرُوفِ: به طور شایسته بر مى آید که نباید در تعیین مهر آنها، ظلم و ستمى بر آنان شود، بلکه حق واقعى آنها طبق معمول باید ادا گردد. یکى دیگر از شرائط این ازدواج آن است: کنیزانى انتخاب شوند که مرتکب عمل منافى عفت، نگردند (مُحْصَنات). نه این که به صورت آشکار مرتکب زنا شوند (غَیْرَ مُسافِحات).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۹۰) نهج‌البلاغه🔹 ✅فقيه كامل: 🔹امام(عليه السلام) در حقيقت در اين كلام پرب
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه وشرح حکمت (۹۱)🔹 ✅راه رفع خستگى روح: امام در اين سخن حكمت آميز خود به نكته مهم روانى كه در زندگى انسان تأثير شايان توجهى دارد اشاره كرده مى فرمايد: «اين قلب ها همچون بدن ها ملول و افسرده مى شوند، بنابراين براى رفع ملالت آنها لطائف حكمت آميز را انتخاب كنيد»; (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ). بى شك، انسان بعد از انجام كارى سنگين، خسته مى شود و نياز به استراحت و تفريح براى رفع خستگى دارد كه آن استراحت اهميتش كمتر از آن كار نيست، زيرا بدن وى را آماده براى شروع به كار ديگر مى كند. روح انسان نيز چنين است; مسائل پيچيده علمى و حل مشكلات اجتماعى و سياسى و فرهنگى او را خسته مى سازد. بايد به او آرامش داد; آرامش آن از طرق مختلفى تأمين مى شود. گاه رفتن به دامان طبيعت و ديدن مناظر زيبا، باغ ها و گلستان ها، آبشارها و سبزه ها و شنيدن صداى مرغان چمن و مشاهده پرندگان زيبا و گاه به وسيله شنيدن طنزهاى پرمعنا و گاه گفت و گوهاى دوستانه با رفقاى مورد علاقه و گاه مطالعه تاريخ پيشينيان. همه اينها مى تواند به روح خسته انسان آرامش دهد; ولى از همه مهم تر همان سخنان زيباى حكمت آميز است كه گاه در قالب شعر و گاه در قالب نثر ادا مى شود كه هم چيزى بر دانش انسان مى افزايد و هم براى انسان شادى مى آفريند. شايد به همين دليل است كه جمعى از بزرگان علماى دين كتاب هاى مشتمل بر قصه هاى زيبا، شعرهاى جالب و لطيفه هاى خوب نوشته اند تا طالبان علم به هنگام خستگى آنها را بخوانند و رفع خستگى كنند. به كار بستن اين دستور مبارك امام(عليه السلام) مى تواند به صورت شخصى باشد يا به صورت جمعى و عام به اين معنا كه هر انسانى لازم است براى خود جهت موارد خستگى از كارهاى علمى يا اجتماعى برنامه ريزى داشته باشد تا بتواند با نشاط بيشتر به كارهاى مثبت خود ادامه دهد و نيز براى مراكز علمى و جمعيت هاى مختلف بايد برنامه ريزى هايى شود كه آنها را به هنگام خستگى از كار و ملالت، نشاط و آرامش بخشد. بى ترديد ساعات يا دقايقى كه انسان به طرائف الحكم مى پردازد («طرائف» جمع «طريفه» به هر چيز تازه و جالب و شگفت انگيز گفته مى شود) از ساعات مفيد عمر اوست، زيرا هم آموزندگى دارد و هم نشاط و هم سبب مى شود بازدهى كار او بيشتر گردد. همان گونه كه در حكمت 390 نيز آمده كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ وَسَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَبَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَيَجْمُلُ وَلَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلاَّ فِي ثَلاَث مَرَمَّة لِمَعَاش أَوْ خُطْوَة فِي مَعَاد أَوْ لَذَّة فِي غَيْرِ مُحَرَّم; انسان با ايمان ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مى كند: بخشى را صرف عبادت و مناجات با پروردگارش مى نمايد. بخش ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگى به كار مى گيرد و بخش سوم را در راه بهره گيرى از لذت هاى حلال و دلپسند صرف مى كند». شبيه اين مضمون در بحارالانوار از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان يكى از مطالبى كه در صحف ابراهيم از سوى خدا نازل شد، آمده است(1). (2) * پی نوشت: (1). بحارالانوار، ج 12، ص 71، ح 14. (2). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه را جاحظ در رساله نفى التشبیه و ابن عبد ربه در کتاب عقد الفرید آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 87) و هر دو نفر قبل از مرحوم سیّد رضى مى زیستند. قابل توجه این که عین این کلام حکمت آمیز در شماره 197 تکرار شده است و نشان مى دهد که مرحوم سیّد رضى کلمات قصار را با فواصل زمانى جمع آورى کرده به گونه اى که به هنگام نوشتن حکمت 197 فراموش کرده که در حکمت 91 آن را بعینه آورده است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح صوتی حکمت ۶۸👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌺
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۲۵)🔹 ۲۵ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُح
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیرسوره مبارکه نساء ادامه آیه(۲۵)🔹 ✅و یا به صورت انتخاب دوست پنهانى (وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان).(۳) در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که با نهى از زنا با تعبیر غَیْرَ مُسافِحات نیازى به نهى از گرفتن دوست پنهانى (أَخْدان) نبوده است. ولى با توجه به این که جمعى در جاهلیت عقیده داشتند که تنها زناى آشکار ناپسند است اما انتخاب دوست پنهانى مانعى ندارد! روشن مى شود: چرا قرآن مجید به هر دو قسمت تصریح کرده است. در جمله بعد، به تناسب احکامى که درباره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد، بحثى درباره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت بدین گونه به میان آمده: و در صورتى که محصنه باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت (فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَة فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ). 🔹نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که قرآن مى گوید: اِذا أُحْصِنَّ یعنى اگر آنها محصنه بودند، مجازاتى نصف مجازات زنان آزاد درباره آنها جارى مى گردد . در این که منظور از محصنه بودن در اینجا چیست؟ مفسران احتمالاتى داده اند: بعضى آن را به معنى شوهردار، طبق اصطلاح معروف فقهى و طبق آیه سابق. و بعضى به معنى مسلمان بودن گرفته اند. ولى با توجه به این که واژه احصان در این جمله دو بار ذکر شده و باید هر دو به یک معنى باشد، و از طرفى زنان آزاد شوهردار مجازاتشان سنگسار کردن است، نه تازیانه، روشن مى شود: تفسیر اول یعنى محصنه، به معنى شوهردار بودن، قابل قبول نیست، همان طور که تفسیر دوم یعنى مسلمان بودن نیز شاهدى ندارد. حق این است، با توجه به این که کلمه محصنات در قرآن مجید، غالباً به معنى زنان عفیف و پاکدامن آمده است، چنین به نظر مى رسد که آیه فوق نیز اشاره به همین معنى است، یعنى کنیزانى که بر اثر فشار صاحبان خود تن به خود فروشى مى دادند، از مجازات معاف هستند، اما کنیزانى که تحت چنین فشارى نیستند و مى توانند پاکدامن زندگى کنند، اگر مرتکب عمل منافى عفت شدند، همانند زنان آزاد مجازات مى شوند، اما مجازات آنها نصف مجازات زنان آزاد است. سپس مى فرماید: این ازدواج با کنیزان براى کسانى است که از نظر غریزه جنسى شدیداً در فشار قرار گرفته اند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نیستند (ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ)، بنابراین، براى غیر آنها مجاز نیست. عَنَت (بر وزن سند) در اصل، به معنى شکستن استخوانى است، که قبلاً شکسته شده، یعنى پس از بهبودى و التیام، مجدداً بر اثر حادثه اى بشکند، بدیهى است این نوع شکستگى بسیار دردناک و رنج آور است، و به همین دلیل عنت در مشکلات طاقت فرسا و کارهاى رنج آور استعمال شده است. فلسفه این حکم، ممکن است این باشد، که کنیزان مخصوصاً در آن زمان در شرائط تربیتى نامطلوبى به بار مى آمدند و طبعاً داراى کمبودهائى از نظر اخلاقى ، روانى و عاطفى بوده اند، و مسلماً فرزندانى که ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را کم و بیش داشت، و به همین جهت، اسلام طرح دقیقى براى آزادى تدریجى بردگان تنظیم کرده است، تا به این سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمناً به خود بردگان امکان داده شود، تا با یکدیگر ازدواج کنند. البته، این موضوع منافات با آن ندارد که بعضى از کنیزان وضع استثنائى خاصى از نظر اخلاقى و تربیتى داشته باشند; زیرا آنچه در بالا اشاره شد مربوط به وضع اکثریت آنها بوده است و اگر مى بینیم مادر بعضى از بزرگان اسلام کنیز بوده اند از همین نظر است. ولى باید توجه داشت آنچه در مورد کنیزان در غیر مورد ضرورت ممنوع است، ازدواج با آنهاست، نه آمیزش جنسى از راه مالکیت. بعد از آن مى افزاید: خوددارى کردن از ازدواج با کنیزان تا آنجا که توانائى داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد، به سود شما است (وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ). و در پایان آیه مى فرماید: و خداوند نسبت به آنچه در گذشته بر اثر بى خبرى انجام داده اید، آمرزنده و مهربان است (وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ). پی نوشت: ۳ ـ أَخَدان جمع خدن در اصل، به معنى دوست و رفیق است، اما معمولاً به افرادى گفته مى شود که با جنس مخالف خود، ارتباط نامشروع پنهانى برقرار مى سازند و نیز باید توجه داشت: خدن هم بر مرد و هم بر زن در قرآن مجید، اطلاق شده است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه وشرح نامه(۳۱) ادامه بخش سوم🔹 در سومين دستور مى فرمايد: «و بسيار از خدا بخواه که خير و نيکى را
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۳۱) بخش چهارم🔹 ✅امام(عليه السلام) در اين بخش از وصيّت نامه اش بار ديگر به انگيزه خود در بيان اين وصيّت نامه طولانى و مملوّ از اندرزهاى نافع مى پردازد; انگيزه اى که از دو بخش تشکيل مى شود: بخشى از آن در وجود امام(عليه السلام) و بخشى از آن در وجود امام مجتبى(عليه السلام) و خلاصه اش اين است که سن من بالا رفته و مى ترسم اجلم فرا برسد به همين دليل اقدام به اين وصيّت نامه کردم و از سوى ديگر تو جوان هستى و آماده پذيرشِ حق. از اين مى ترسم سن تو بالا رود و آن آمادگى در تو نباشد. به اين دو دليل به اين وصيّت نامه مبادرت کردم. نخست مى فرمايد: «پسرم! هنگامى که ديدم سن من بالا رفته و ديدم قوايم به سستى گراييده، به اين وصيتم، براى تو مبادرت ورزيدم»; (أَيْ بُنَيَّ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُنِي قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً، وَرَأَيْتُنِي أَزْدَادُ وَهْناً، بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْکَ). مى دانيم سن مبارک امام(عليه السلام) در آن زمان 60 سال يا کمى بيشتر بود و سن فرزندش بيش از 30 سال که هنوز بقاياى جوانى را با خود داشت و اين درسى است براى همه پدران در برابر فرزندان، هنگامى که سنين عمر آنها بالا مى رود پيش از آنکه اجل فرا رسد و يا فرزندانشان دوران جوانى و يا نوجوانى را که آمادگى فراوان براى پذيرش حق در آن است، پشت سر بگذارند، آنچه را لازم است به آنها بگويند و وصيّت کنند. آن گاه امام(عليه السلام) به توضيح بيشترى مى پردازد و مى فرمايد: «و نکات برجسته اى را در وصيتم وارد کردم مبادا اجلم فرا رسد در حالى که آنچه را در درون داشته ام بيان نکرده باشم و به همين دليل پيش از آنکه در رأى و فکرم نقصانى حاصل شود آن گونه که در جسمم (بر اثر گذشت زمان) به وجود آمده و پيش از آنکه هوا و هوس و فتنه هاى دنيا بر تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى به تعليم و تربيت تو مبادرت کردم»; (وَأَوْرَدْتُ خِصَالاً مِنْهَا قَبْلَ أَنْ يَعْجَلَ بِي أَجَلِي دُونَ أَنْ أُفْضِيَ(1) إِلَيْکَ بِمَا فِي نَفْسِي، أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي کَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِي، أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَفِتَنِ الدُّنْيَا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ(2)). ✅امام(عليه السلام) در اينجا نه به عنوان معصوم و نيز مخاطبش نه به عنوان فرزندى معصوم، بلکه به عنوان پدرى پير و دلسوز در برابر فرزندى که ممکن است در معرض تندباد وسوسه هاى نفس و فتنه هاى دنيا قرار بگيرد، به دو نکته راجع به خود و يک نکته درباره فرزندش اشاره مى کند و مى فرمايد: از يک سو سن من بالا رفته و بيم فرا رسيدن اجل و از دست رفتن فرصت را دارم و از سوى ديگر همراه بالا رفتن سن همان گونه که اعضاى بدن ضعيف و ناتوان مى شود، فکر هم ممکن است به سستى گرايد و از سوى سوم تو که مخاطب من هستى نيز در معرض آفات مختلفى قرار بگيرى; وسوسه هاى شيطان، هواى نفس و بندگى دنيا که اگر چنين شود باز فرصت پند و اندرز از دست مى رود. 🔹روى اين جهات، من مبادرت به اين وصيّت و اندرزنامه کردم تا به نتيجه مطلوب، قبل از فوت فرصت برسم. جاى تعجب است که ابن ابى الحديد در شرح جمله هايى که امام(عليه السلام) درباره خود بيان فرموده مى گويد: «اين جمله ها نشان مى دهد، بر خلاف عقيده شيعه که مى گويند امام(عليه السلام) از اين گونه امور معصوم است نه در فکر او نقصانى حاصل مى شود نه رأى او فتور مى پذيرد»، باطل است.(3) در حالى که تمام قراين ـ همان گونه که گفتيم ـ نشان مى دهد امام(عليه السلام)، اين سخنان را نه از موضع امامت و عصمت، بلکه از موضع پدرى پير و پر تجربه که براى فرزندى جوان و کم تجربه نصيحت و اندرز مى دهد، بيان فرموده است. 🔹اگر ابن ابى الحديد سخن ديگر مولا على(عليه السلام) را که در همين نهج البلاغه وارد شده توجه مى کرد که مى فرمايد: «فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْء فِيمَا بَيْنَکُمْ وَبَيْنَ السَّاعَة; از من سؤال کنيد (آنچه را مى خواهيد) پيش از آنکه مرا از دست دهيد. سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست از هيچ حادثه اى که از امروز تا دامنه قيامت واقع مى شود از من سؤال نمى کنيد (مگر اينکه پاسخ آن را آماده دارم)».(4) نيز سخن ديگرى که در خطبه 189 آمده است که مى فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الاَْرْضِ; اى مردم هرچه مى خواهيد از من بپرسيد، چرا که من به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آگاه ترم (و همه چيز به فرمان خدا و به اذن الله نزد من روشن است). آرى اگر ابن ابى الحديد اين سخنان را در کنار هم مى گذاشت هرگز چنين نمى گفت. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح صوتی حکمت ۶۹👆