eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۸و۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم ۴ ـ انتخاب این خانه ها، چنا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۸و۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی عجیب این که سوره نحل ، از سوره هاى مکّى است و مى دانیم در منطقه مکّه نه گل و گیاهى وجود دارد، و نه زنبوران عسل، ولى قرآن با این دقت و ظرافت از آن سخن مى گوید، و با تعبیر جالبى مانند: یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ: از درون زنبوران مایعى خارج مى شود به رنگهاى مختلف حتى به ریزه کاریهاى ساختن عسل نیز اشاره کرده است. * * * ۴ ـ رنگهاى مختلف عسل رنگ عسل، بر حسب آن که زنبور بر چه گل و ثمره اى نشسته و از آن بهره گیرى کرده باشد تفاوت مى کند، به همین جهت، در پاره اى از موارد قهوه اى تیره، و گاهى نقره اى سفید، و گاهى بى رنگ، و گاهى زرد رنگ، گاهى شفاف، زمانى تیره، گاهى زرد طلائى، زمانى خرمائى و حتى گاهى، مایل به سیاهى است!. این تنوع رنگها علاوه بر این که: گویاى تنوع سرچشمه هاى به دست آوردن عسل است، تنوعى براى ذوقها و سلیقه ها نیز محسوب مى شود زیرا امروز ثابت شده است که: رنگ غذا در تحریک اشتهاى انسان بسیار مؤثر است، قدیمى ها نیز گویا این مسأله روانى را شناخته بودند که: غذاهاى خود را با زعفران و زردچوبه و رنگهاى دیگر رنگین مى ساختند، تا از طریق بصرى نیز میهمانانشان را به خوردن غذا تشویق نمایند، در کتب غذاشناسى، در این زمینه بحث فراوان کرده اند، که نقل همه آنها مناسب با بحث فشرده تفسیرى ما نیست. * * * ۵ ـ عسل یک ماده فوق العاده شفابخش مى دانیم در گلها و گیاهان، داروهاى حیات بخشى نهفته شده است که: هنوز معلومات ما ـ با اطلاعات وسیعى که از داروهاى گیاهى داریم ـ نسبت به آن ناچیز است، و جالب این که: دانشمندان، از طریق تجربه به این حقیقت رسیده اند که: زنبوران به هنگام ساختن عسل، آن چنان ماهرانه عمل مى کنند که خواص درمانى و داروئى گیاهان کاملاً به عسل منتقل شده و محفوظ مى ماند!. روى همین جهت عسل داراى بسیارى از خواص درمانى گلها و گیاهان روى زمین به طور زنده است. دانشمندان، براى عسل، خواص بسیار زیادى گفته اند که، هم جنبه درمانى دارد و هم پیشگیرى و نیرو بخش. عسل، زود جذب خون مى شود و به همین جهت نیرو بخش است و در خونسازى فوق العاده مؤثر. عسل، از ایجاد عفونت در معده و روده جلوگیرى مى نماید. عسل، بر طرف کننده یبوست است. عسل، براى کسانى که دیر به خواب مى روند اثر بسیار مطلوبى دارد (مشروط بر این که: کم نوشیده شود زیرا زیاد آن خواب را کم مى کند). عسل، براى رفع خستگى و فشردگى عضلات اثر قابل ملاحظه اى دارد. عسل، اگر به زنان باردار داده شود، شبکه عصبى فرزندانشان قوى خواهد شد. عسل، میزان کلسیم خون را بالا مى برد. عسل، براى کسانى که دستگاه گوارش ضعیفى دارند نافع است، مخصوصاً براى کسانى که به نفخ شکم مبتلا هستند توصیه مى شود. عسل، به علت این که: زود وارد مرحله سوخت و ساز بدن مى شود، مى تواند به فوریت انرژى ایجاد کند و ترمیم قوا نماید. عسل، در تقویت قلب مؤثر است. عسل، براى درمان بیماریهاى ریوى کمک کننده خوبى است. عسل، به خاطر خاصیت میکرب کشى اش براى مبتلایان به اسهال مفید است. عسل، در درمان زخم معده و اثنى عشر عامل مؤثرى شمرده شده است. عسل، به عنوان داروى معالج رماتیسم، نقصان قوه نمو عضلات، و ناراحتیهاى عصبى شناخته شده. عسل، براى رفع سرفه مؤثر است، و صدا را صاف مى کند. خلاصه، خواص درمانى عسل، بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. علاوه بر این، از عسل داروهائى براى لطافت پوست و زیبائى صورت، طول عمر ورم دهان و زبان، ورم چشم، خستگى و ترک خوردگى پوست و مانند آن مى سازند. مواد و ویتامینهاى موجود در عسل، بسیار است، از مواد معدنى: آهن، فسفر، پتاسیم، ید، منیزیم، سرب، مس، سولفور، نیکل، روى، سدیم، و غیر آن، از مواد آلى: صمغ، پولن، اسیدلاکتیک، اسیدفورمیک، اسیدسیتریک، اسید تارتاریک و روغنهاى معطر، و از ویتامینها داراى ویتامینهاى ششگانه ـ آ ـ ب ـ ث ـ د ـ کا ـ ا ـ مى باشد. بعضى نیز قائل به وجود ویتامین پ ب در عسل هستند. عسل، در خدمت درمان، بهداشت، و زیبائى انسانها است. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۴ ✍آیت الله مکارم شیرازی ↩️در تاریخ آمده است: «هنگامى که «معاویه» بر تخت قدرت
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۴ ✔️نکته ها 1- عمرو عاص کیست؟ همه ما با نام این مرد آشنا هستیم و هرکس گوشه اى از شیطنت هاى او و نقش تخریبى اش را در تاریخ اسلام شنیده است و معروفترین داستانى که همه از او به خاطر دارند، داستان سرنیزه کردن قرآن هاست که در جنگ «صفّین» هنگامى که لشکر «معاویه» در آستانه شکست قرار گرفت، او با یک نیرنگ عجیب، لشکر را از شکست نجات داد; دستور داد قرآن ها را بر سرنیزه کنند و بگویند ما همه پیرو قرآنیم و باید به حکمیّت قرآن، تن در دهیم و دست از جنگ بکشیم. این نیرنگ، چنان در گروهى از ساده لوحان از لشکر امیرمؤمنان على(علیه السلام) مؤثّر افتاد که مولا را سخت در فشار قرار دادند، تا دست از جنگ بکشد و تن به حکمیّت دهد. به هر حال، او تقریباً سى و چهار سال، قبل از بعثتِ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تولّد یافت. پدرش «عاص بن وائل» از دشمنان سرسخت اسلام بود که قرآن مجید در نکوهش او مى فرماید: «اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَرُ; دشمن تو، بریده نسل و بى عقب است.» او پیوسته خوشحالى مى کرد که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرزندى که از او یادگار بماند، ندارد و بعد از وفاتش همه چیز پایان مى گیرد و لذا آیه فوق در حقّ او نازل شد. مادرش - طبق تصریح مورّخین- بدنام ترین زن در «مکّه» بود، به گونه اى که وقتى «عمرو» متولّد شد، پنج نفر مدّعى پدرى او بودند، ولى مادرش ترجیح داد که او را فرزند «عاص» بشمرد; چرا که هم شباهتش به او بیشتر بود و هم «عاص» بیشتر از دیگران به او کمک مالى مى کرد و لذا بعضى از مورّخان، از او به عنوان فرزندى نامشروع یاد کرده اند و حتّى شاعر معروف «حسّان بن ثابت» در قصیده اى که هجو او را مى کند، به همین معنا اشاره کرده است. هنگامى که جمعى از مسلمانان مکّه بر اثر فشار شدید مشرکان قریش، به «حبشه» مهاجرت کردند; او از طرف بت پرستان با شخص دیگرى به نام «عماره» مأموریت یافت به حبشه برود و اگر بتواند «جعفر» رئیس مهاجران را به قتل برساند و یا حکومت حبشه را بر ضدّ آنها بشوراند; او سرانجام در «حبشه» ظاهراً مسلمان شد، در حالى که شاید مى خواست از این طریق، ضربات بیشترى بر اسلام وارد کند. بعضى نیز معتقدند که سفر «عمرو عاص» به حبشه در جریان جنگ «خندق» بود که به جمعى از دوستانش گفت: من معتقدم بهتر این است به حبشه برویم، اگر قوم ما پیروز شدند، باز مى گردیم و اگر محمّد پیروز شد در «حبشه» مى مانیم، زیرا اگر تحت حکومت نجاشى باشیم، بهتر از این است که تحت حکومت محمّد باشیم! هنگامى که به «حبشه» وارد شد، هنوز «جعفر بن ابى طالب» و گروهى از مسلمین در «حبشه» بودند. «عمرو» و یارانش هدایایى براى «نجاشى» آورده بودند، که مورد توجّه او واقع شد، از فرصت استفاده کردند و از او تقاضا کردند اجازه کشتن «جعفر» را به آنها بدهد. «نجاشى» که در باطن اسلام آورده بود، سخت بر آشفت و به آنها هشدار داد; «عمرو» که چنین انتظارى را نداشت، اظهار کرد: «من نمى دانستم محمّد چنین مقامى را دارد، هم اکنون مسلمان مى شوم» و او در ظاهر مسلمان شد. هنگامى که او به عنوان یک مسلمان به مدینه بازگشت، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان تشویق، او را فرمانده لشکر کوچکى کرد و به «ذات السّلاسل» فرستاد; سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را به عنوان والى «عمّان» (در شام) تعیین کرد و او تا پایان عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آنجا بود و در زمان «عمر بن خطّاب»، «فلسطین» و «اردن» در اختیار او قرار گرفت، سپس «عمر» تمام «شامات» را در اختیار «معاویه» قرار داد و به «عمروبن عاص» دستور داد، بسوى مصر برود. «عمرو بن عاص» به «مصر» رفت و آنجا را فتح کرد. «عمرو» چهار سال از دوران «عثمان» والى مصر بود. سپس «عثمان» او را عزل کرد و دیگرى را به آنجا فرستاد و از اینجا اختلاف بین «عمرو» و «عثمان» پیدا شد و «عمرو» با خانواده اش به «فلسطین» منتقل شد و هنگامى که«معاویه» در «شام» شورش کرد، از «عمرو بن عاص» دعوت نمود که به او بپیوندد; او دعوت «معاویه» را پذیرفت، مشروط بر اینکه اگر غلبه کند حکومت «مصر» را به او واگذارد و او چنین کرد و «عمرو بن عاص» تا پایان عمرش در رأس حکومت «مصر» بود، ولى چند سالى بیشتر بعد از پیروزى «معاویه» زنده نبود. سرانجام در سال 43، روز عید فطر که روز شادى مسلمین بود، چشم از دنیا فرو بست، در حالى که 90 سال از عمرش مى گذشت. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ پيامبراكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خانه‌هايتان را با نورانى كنيد و آن‌ها را هم‌چون يهود و نصارا ـ كه نماز و عبادت را در خانه‌ها تعطيل كرده، تنها در كنيسه و كليسا انجام مى‌دهند ـ به گورستان تبديل نكنيد. هنگامى‌كه در خانه‌اى زياد قرآن خوانده شود، خير و بركت آن فزونى يابد و اهل خانه مدت‌ها از آن لذت خواهند برد و همان‌گونه كه ستارگان براى زمينيان مى‌درخشند، اين خانه نيز براى آسمانيان مى‌درخشد».  📚بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۲۰۰٫ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺گناهانی که حرمت و آبروی انسان را از بین میبرد 🎙حجت الاسلام والمسلمین رفیعی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هشتاد و پنجم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻫﻞ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هشتاد و ششم 🔷واقعه غدیرخم ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻋﺪﻳﺪﻩ ﺍﺯ " ﻭﻓﻴﺎﺕ ﺍﻟﺎﻋﻴﺎﻥ " ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺍﺑﻦ ﺧﻠﻜﺎﻥ- ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﺮ ﻋﻴﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﻣﺜﻠﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﺘﻌﻠﻲ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﺘﻨﺼﺮ- ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 ﺹ 60 ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ: ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺴﺎﻝ 487، ﻭ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﺘﻨﺼﺮ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻋﺒﻴﺪﻱ [ ﺻﻔﺤﻪ 175] ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺹ 223 ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ: ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺷﺐ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ ﺳﺎﻝ 487 ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺖ، ﺳﭙﺲ ﺧﻮﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﺐ، ﺷﺐ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ ﺷﺐ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ، ﻭ ﺁﻥ، ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺷﺐ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﺪﻡ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ ﺑﻮﺩﻩ؟ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ (ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ) ﺑﻴﻦ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺁﺑﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺯﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺏ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﻣﺸﺮﻓﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﺩﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻤﻨﺰﻟﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺧﺎﺭ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺎﺭ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺷﻴﻌﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻭ ﺣﺎﺯﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺁﻧﺠﺎ ﻭﺍﺩﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻦ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺟﺤﻔﻪ ﮔﻮﺩﺍﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﺩﻱ ﺑﺪﺷﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﻣﻲ ﻣﻮﺻﻮﻑ ﻭ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ (ﺩﺍﻳﺮ ﺑﻌﻠﺎﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﻴﻌﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﺭﻭﺯ) ﻛﻪ ﺍﺑﻦ ﺧﻠﻜﺎﻥ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻣﺴﻌﻮﺩﻱ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ " ﺍﻟﺘﻨﺒﻴﻪ ﻭ ﺍﻟﺎﺷﺮﺍﻑ " ﺹ 221 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﻴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻴﺸﻤﺎﺭﻧﺪ، ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺩﺭ " ﺛﻤﺎﺭ ﺍﻟﻘﻠﻮﺏ " ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﺐ ﻏﺪﻳﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎﻱ ﻣﻀﺎﻑ ﺑﻨﺎﻡ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻣﺖ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺹ 511 ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺩﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﺯ ﺷﺘﺮﺍﻥ ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺿﻤﻦ ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، ﻭ ﺍﻧﺼﺮ ﻣﻦ ﻧﺼﺮﻩ، ﺍﺧﺬﻝ ﻣﻦ ﺧﺬﻟﻪ. ﺷﻴﻌﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻴﺸﻤﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﻱ ﻭ ﻗﻴﺎﻡ ﺑﻌﺒﺎﺩﺕ ﺑﺴﺮ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ... ﺍﻧﺘﻬﻲ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۸و۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی عجیب این که سوره نح
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۸و۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️در روایات اسلامى نیز روى خاصیت درمانى عسل، تکیه شده است، در روایات متعددى از امام على و امام صادق(علیهما السلام) و بعضى دیگر از معصومین(علیهم السلام)نقل شده که: مَا اسْتَشْفَى النَّاسُ بِمِثْلِ الْعَسَلِ: مردم به چیزى مانند عسل استشفاء نمى کنند . و به تعبیر دیگر: لَمْ یَسْتَشْفِ مَرِیضٌ بِمِثْلِ شَرْبَةِ عَسَل: هیچ بیمارى به مانند شربت عسل درمان نکرده است . و نیز در احادیث عسل براى درمان دل درد، توصیه گردیده و از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل شده: مَنْ شَرِبَ الْعَسَلَ فِى کُلِّ شَهْر مَرَّةً یُرِیْدُ ما جاءَ بِهِ الْقُرْآنُ عُوفِىَ مِنْ سَبْع وَ سَبْعِیْنَ داءً: کسى که (لااقل) هر ماه یک بار عسل بنوشد، و شفائى را که قرآن از آن یاد کرده بطلبد، خدا او را از ۷۷ نوع بیمارى شفا مى بخشد !. البته از آنجا که هر حکم عامى، استثنائى دارد، موارد نادرى وجود دارد که نوشیدن عسل در آن نهى شده است. * * * ۶ ـ براى انسانها (لِلْنّاسِ) جالب این که: زنبورشناسان مى گویند: زنبور عسل براى رفع گرسنگیش کافى است که دو و یا سه گل را بمکد در حالى که در هر ساعت به طور متوسط روى دویست و پنجاه گل مى نشیند و کیلومترها راه مى رود و آن قدر پر کار است که در مدت عمر کوتاهش هر یک مقدار معتنا بهى عسل تولید مى کنند. و به هر حال، این تلاش و فعالیت چشمگیر او دلیل این است که او تنها براى خود کار نمى کند بلکه آن چنان که قرآن مى گوید: لِلنّاس و براى همه انسانها تلاش مى کند. * * * ۷ ـ مسائل جالب دیگرى درباره عسل این نکته امروز ثابت شده است که: عسل هرگز فاسد نمى شود، یعنى از غذاهائى است که همیشه تازه و زنده به دست ما مى رسد، و حتى ویتامینهاى موجود خود را هرگز از دست نمى دهد، علت این موضوع را دانشمندان وجود پتاسیم مى دانند که، در آن به طور فراوان وجود دارد و مانع رشد میکربها است. و علاوه بر آن، داراى مقدارى مواد ضدّ عفونى کننده مانند: اسید فورمیک نیز هست، لذا عسل، هم خاصیت جلوگیرى از رشد میکرب دارد، و هم میکرب کش است، و به همین جهت مصریان قدیم که از این خاصیت عسل آگاه بودند براى مومیائى کردن مردگان خود از آن استفاده مى کردند!. عسل را نباید در ظرفهاى فلزى ذخیره کرد، این مطلبى است که دانشمندان به ما مى گویند. و جالب این که: قرآن به هنگامى که از زنبوران عسل سخن مى گوید مى فرماید: مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعْرِشُونَ ، یعنى خانه هاى زنبوران عسل را تنها در سنگها و چوبها خلاصه مى کند. نکته مهم دیگر این که: براى رسیدن به خواص درمانى و بهداشتى عسل، باید هرگز آن را حرارت ندهند، و به صورت پخته در میان غذاهاى دیگر استفاده نکنند. بعضى معتقدند: تعبیر قرآن به شراب (نوشیدنى) در مورد عسل، اشاره به همین نکته که آن را باید نوشید. و نیز این نکته قابل ملاحظه است که: نیش زنبوران عسل نیز خاصیت درمانى دارد البته زنبور عسل با آن طبع لطیفى که دارد بى جهت به کسى نیش نمى زند، این ما هستیم که آنها را تحریک کرده و به نیش زدن وادار مى کنیم. از جمله این که: زنبوران عسل از بوى بد ناراحت مى شوند و هر گاه صاحب زنبوران با دست آلوده و لباس بد بو، به کندو نزدیک شود، او را از نیش بى بهره نمى گذارند، مخصوصاً اگر صاحب زنبوران قبلاً دست خود را در کندوى دیگرى کرده باشد و بوى کندوى بیگانه در دست او مانده باشد، به مجرد این که: دست در کندو کند به او حمله مى کنند! و به همین جهت باید قبلاً دست خود را کاملاً بشوید. البته زنبور به هنگامى که نیش بزند مى میرد و بنابراین، نیش زدن او یک نوع خودکشى است!، استفاده از نیش زنبور عسل، براى بیماریهائى مانند: رماتیسم، مالاریا، درد اعصاب، و بعضى دیگر از امراض، باید طبق برنامه اى باشد که دانشمندان این فن بیان کرده اند، و گرنه، نیش زنبوران عسل احیاناً ممکن است زیان و حتى خطر هم داشته باشد!. گزش یک یا چند زنبور معمولاً قابل تحمل است، ولى دویست تا سیصد عدد زنبور، باعث مسمومیت و ناراحتى قلبى مى شود و اگر تعدادشان به پانصد عدد برسد، موجب فلج دستگاه تنفسى، و احتمالاً مرگ خواهد شد. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝شرح و تفسیر حکمت ۲۹۹ ✅راه و روش توبه: امام عليه السلام راه نجات از گناه را در اين گفتار حكيمانه خ
📝شرح و تفسیر حکمت ۳۰۰ ⚖آسانی حسابرسی اعمال بر خداوند ❓پاسخ جالب به دو سؤال: امام عليه السلام در اين گفتار حكمت آميز، به دو سؤال پيچيده جواب هاى قانع كننده اى مى دهد. نخست از آن حضرت سؤال كردند: خداوند چگونه به حساب همه مخلوقات با آن فزونى كه دارند مى رسد؟»؛ (وسُئِلَ عليه السلام: كَيْفَ يُحاسِبُ اللهُ الْخَلْقَ عَلى كَثْرَتِهِمْ؟). گويى سؤال كننده گمان مى كرد محاسبه خدا مانند محاسبه يك حسابدار از افراد مختلف است كه براى هر يك بايد مدتى وقت صرف كند و اگر تعداد آنها زياد باشد ممكن است ماهها و سالها طول بكشد؛ ولى از قدرت خدا وحسابگرى او غافل بود. امام عليه السلام براى او مثالى زد تا به نكته اصلى مطلب كه قدرت وسيع خدا بر همه چيز است پى ببرد. حضرت در پاسخ او فرمود: «همانگونه كه آنها را با آن فزونى كه دارند روزى مى دهد»؛ (فقال عليه السلام: كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ). در ميان مردم، معمول است هنگامى كه افرادى مى خواهند مثلاً جيره غذايى خود را بگيرند به صف مى ايستند و هرچه شماره آنها بيشتر باشد صف آنها طولانى تر و مدت گرفتن جيره غذايى زيادتر مى شود. در حالى كه خداوند در آنِ واحد جيره غذايى همه را به آنها مى رساند بى آنكه صفى وجود داشته باشد يا براى آن معطل شوند. البته اين جيره غذايى تدريجى و روز به روز است؛ اما در هر روز همه را همزمان روزى مى دهد. كسى كه چنين قدرتى دارد، درمورد حساب نيز همه را در زمان واحد محاسبه مى كند. سؤال كننده سپس سؤال ديگرى را در همين موضوع عنوان كرد و تصورش اين بود كه محاسبه كردن نياز به رويارويى دارد، در حالى كه مردم خدا را نمى بينند، ازاينرو سؤال كرد چگونه آنها را محاسبه مى كند در حالى كه او را نمى بينند؟ (فَقِيلَ: كَيْفَ يُحاسِبُهُمْ وَلا يَرَوْنَهُ؟). امام عليه السلام در اينجا نيز با ذكر همان مثال سابق شنونده را قانع ساخت، فرمود: «همانگونه كه به همه آنها روزى مى دهد و او را نمى بينند»؛ (فَقالَ عليه السلام: كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَلاَ يَرَوْنَهُ). از آسمان و زمين براى آنها روزى مى فرستد، درختان ميوه مى دهند، زمينها دانه هاى غذايى را پرورش مى دهند، حيوانات شيرده شير مى دهند و خلاصه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند و روزىِ روزى خواران را مى رسانند بى آنكه كسى رازق حقيقى را با چشم ببيند. در قيامت نيز همين گونه است: نامه هاى اعمال گشوده مى شوند و همه انسانها در برابر ميزان عدل پروردگار قرار مى گيرند و وزن اعمال آنان و محاسبه كارهاى تمام عمرشان، در يك لحظه انجام مى شود. همانگونه كه قرآن مجيد در هشت آيه مختلف قرآن فرموده است: خداوند، «سريع الحساب» است. (إِنَّ اللهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ)، (وَاللهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ)، (وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ). در روايات اسلامى نيز مى خوانيم: «إنَّهُ سُبْحانَهُ يُحاسِبُ جَميعَ عِبادِهِ عَلى مِقْدارِ حَلْبِ شاةٍ؛ خداوند حساب همه بندگان را در زمان كوتاهى به اندازه دوشيدن گوسفند رسيدگى مى كند». در روايت ديگرى آمده است: «إنَّ اللهَ تَعالى يُحاسِبُ الْخَلائِقَ كُلَّهُمْ في مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ؛ خداوند حساب همه بندگان را در يك لحظه مى رسد». ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند : هر که غم و نگرانی مومنی را بزداید ، خداوند در روز قیامت گره غم از دل او بگشاید . 📖 میزان الحکمه جلد ۵ صفحه ۲۸۰ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠هجرت برکت 🔸امام رضا هجرت برکت بود به این سرزمین هجرت و نوید این بود که سال‌ها بعد مردمانی میان که حکومت ولی معصوم رو میخوان تشکیل بدن... 🎙 استاد محمد شجاعی 🔹۲۵ ذی‌القعده سالروز آغاز حرکت امام رضا علیه‌السلام به سمت ایران @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هشتاد و ششم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻋﺪﻳﺪﻩ ﺍﺯ " ﻭﻓﻴﺎﺕ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هشتاد و هفتم 🔷واقعه غدیرخم ﺑﻠﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺺ ﻭ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺑﻠﺎ ﻓﺼﻞ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺤﻘﻖ ﻳﺎﻓﺘﻪ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﺟﺪﺍ ﻭ ﻣﻨﻔﺮﺩﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﺐ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎﻱ ﻣﻀﺎﻑ ﺑﻨﺎﻡ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻣﺘﻔﻖ ﻭ ﻫﻤﻌﻘﻴﺪﻩ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮﺕ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺴﺒﺐ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﺎﻣﺮ ﺧﻄﻴﺮ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﻣﺪﺍﺩ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ. ﻭ ﻭﻗﻮﻉ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺁﻧﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﺹ ﻳﺎ ﻋﻴﺪ ﻣﺒﺎﺭﻛﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﻭ ﺷﺐ ﺁﻥ، ﻓﺮﻁ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺗﺎ ﺑﺤﺪﻱ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﻭ ﻓﺮﻭﻍ (ﺩﺭ ﺑﻴﺎﻧﺎﺕ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﻣﻐﺎﺯﻟﺎﺕ ﺍﺩﻳﺒﺎﻧﻪ) ﺑﺎﻥ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﺷﺪﻩ، ﺗﻤﻴﻢ ﺑﻦ ﻣﻌﺰ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻳﺎﺭ ﻣﺼﺮﻳﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 374 ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺿﻤﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺮﺯﻱ ﺩﺭ " ﺩﻣﻴﻪ ﺍﻟﻘﺼﺮ " ﺹ 38 ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩﻩ: ﺗﺮﻭﺡ ﻋﻠﻴﻨﺎ ﺑﺎﺣﺪﺍﻗﻬﺎ ﺣﺴﺎﻥ ﺣﻜﺘﻬﻦ ﻣﻦ ﻧﺸﺮﻫﻨﻪ ﻧﻮﺍﻋﻢ ﻟﺎ ﻳﺴﺘﻄﻌﻦ ﺍﻟﻨﻬﻮﺽ ﺍﺫﺍ ﻗﻤﻦ ﻣﻦ ﺛﻘﻞ ﺍﺭﺍﺩ ﻓﻬﻨﻪ ﺣﺴﻦ ﻛﺤﺴﻦ ﻟﻴﺎﻟﻲ ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ ﻭ ﺟﺌﻦ ﺑﺒﻬﺠﻪ ﺍﻳﺎﻣﻬﻨﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻟﺎﺋﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ، ﺗﻬﻨﻴﺖ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺑﺎﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺷﻴﺨﻴﻦ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺟﺰ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺑﺎﻣﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﻗﺮﻳﺒﺎ ﺑﭽﮕﻮﻧﮕﻲ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻒ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺑﺎﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺹ ﻋﻴﺪ ﻭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺮ ﺩﻭﻡ، ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻴﺪ ﺍﻣﺘﺪﺍﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻋﺼﺎﺭ ﻭ ﻗﺮﻭﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺗﺎ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﻬﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭ ﻋﻴﺪ، ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻛﺒﺮﻱ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻣﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺟﻬﻪ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﺩﻧﻴﻮﻱ ﺑﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺭﻓﻴﻊ ﺩﻳﻦ ﻣﻘﺪﺳﺶ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﻦ ﺩﺍﺷﺖ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻋﺎﻟﻴﺘﺮﻳﻦ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺗﺎ ﺑﺤﺪﻱ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﻢ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻗﺮﻳﻦ ﻣﺴﺮﺕ ﮔﺮﺩﻳﺪ، ﭼﻪ ﻣﺴﺮﺗﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﻛﺰ ﺷﺮﻳﻌﺖ ﻭ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺭﻳﺰﺵ ﻭ ﻓﻴﻀﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺩﻳﻦ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻣﻴﺎﻝ ﻭ ﺍﻫﻮﺍﺀ ﺍﻳﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﺯﺍﻳﻞ ﻭ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﺟﻬﻞ ﻭ ﺍﺑﻬﺎﻣﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺻﺮﻳﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﭘﺴﺖ ﺍﻭﻫﺎﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﭼﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺴﺖ؟ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻴﻜﻪ ﺳﻨﻦ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺷﺮﻳﻌﺖ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺷﺎﻫﺮﺍﻩ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻧﻌﻤﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻭ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۸و۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️در روایات اسلامى ن
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۶۸و۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ۸ ـ زندگى عجیب زنبوران عسل در گذشته، کمتر، و امروز بر اثر مطالعات پى گیر دانشمندان بسیار بیشتر، این نکته ثابت شده است که: زنبوران عسل داراى زندگى بسیار منظم توأم با برنامه ریزى و تقسیم کار و مسئولیت و نظام بسیار دقیق است. شهر زنبوران از پاکترین، منظمترین و پرکارترین شهرها است، شهرى است که بر خلاف همه شهرهاى انسانها، بیکار و فقیر ندارد و از تمدن درخشانى برخوردار است. از افراد متخلف و وظیفه نشناس در این شهر کمتر اثر دیده مى شود، و اگر زنبورانى ندرتاً در بیرون کندو بر اثر سهل انگارى از گلهاى بد بو و زیانبخش استفاده کنند در همان دروازه کندو بازرسى و ضمن یک محاکمه صحرائى محکوم به اعدام مى گردند!. مترلینگ دانشمند زیست شناس بلژیک ى که مطالعات فراوانى در رابطه با زندگى زنبوران عسل کرده، درباره نظام عجیبى که بر شهر آنها حکمفرما است چنین مى گوید: ملکه (یا صحیحتر مادر کندو) در شهر زنبوران عسل آن طور که ما تصور مى کنیم فرمانفرما نیست، بلکه او نیز مثل سایر افراد این شهر، مطیع قواعد و نظامات کلى مى باشد. ما نمى دانیم: این قوانین و نظامات از کجا وضع مى شود، و به انتظار این هستیم شاید روزى بتوانیم به این موضوع پى ببریم، و واضع این مقررات را بشناسیم، ولى فعلاً به طور موقت آن را به نام روح کندو مى خوانیم! ملکه، نیز مانند دیگران از روح کندو اطاعت مى کند. ما نمى دانیم روح کندو، در کجاست؟ و در کدامیک از سکنه شهر عسل حلول کرده است؟ ولى مى دانیم، روح کندو، شبیه به غریزه پرندگان نیست، و نیز مى دانیم که روح کندو، یک عادت و اراده کورکورانه نژاد زنبور عسل نمى باشد، روح کندو، وظیفه هر یک از سکنه شهر را بر طبق استعدادشان معلوم مى کند، و هر کس را به یک کار مى گمارد. روح کندو، به زنبوران مهندس و بنا و کارگر، دستور مى دهد خانه بسازند. روح کندو ،در روز و ساعت معین به تمام سکنه شهر دستور مى دهد: از شهر مهاجرت نمایند، و براى به دست آوردن مسکن و مأواى جدید، خود را به دست حوادث نامعلوم و انواع مشقتها بسپارند! ما نمى توانیم بفهمیم قوانین شهر عسل که به وسیله روح کندو وضع شده در کدام مجمع شورا مطرح مى گردد، و تصمیم به اجراى آن مى گیرند و کیست که فرمان حرکت را در روز معین صادر مى کند؟ آرى، در کندو، مقدمات مهاجرت براى اطاعت خدائى که سرنوشت زنبور عسل را در دست گرفته فراهم مى شود. اگر دانشمند مزبور، به خاطر رسوباتى که از مکتب مادیگرایان در فکر او وجود داشته با ابهام از این مسأله سخن مى گوید، ما با توجه به راهنمائى قرآن، بسیار خوب درک مى کنیم که: این همه آوازه ها و برنامه ها از کجاست؟ و تنظیم کننده و فرمان دهنده کیست؟! چه تعبیر زیبائى قرآن دارد: وَ أَوْحى رَبُّکَ اِلَى النَّحْلِ...: پروردگارت به زنبور عسل وحى و الهام فرستاد... !. از این رساتر و جامعتر و گویاتر تصور نمى شود. هر چند آنچه درباره زنبوران عسل ناگفته ماند، بسیار بیش از آنست که گفتیم، اما روش تفسیرى ما اجازه نمى دهد: بیش از این مقدار، موضوع فوق را دنبال کنیم. ولى آیا همین مقدار که گفتیم: براى پى بردن به عظمت پروردگار، براى آنها که اهل فکر و اندیشه اند کافى نیست؟ آرى: اِنَّ فِى ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ . ✔️پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۴ ✔️نکته ها 1- عمرو عاص کیست؟ همه ما با نام این مرد آشنا هستیم و هرکس گوشه اى ا
📝شرح و تفسیر خطبه۸۴ ♨️نکوهش عمرو بن عاص ↩️او مردى بسيار باهوش بود و هشيارى او در ميان مردم، زبانزد بود، هر چند تمام قدرت فکرى خود را در شيطنت بکار گرفت و همانطور که سابقاً هم نقل کرديم، در هنگام مرگ به شدّت اظهار پشيمانى مى کرد; که چرا دينم را به دنياى معاويه فروختم. بعضى گفته اند: او در زمان جاهليّت به شجاعت معروف بود، هر چند در جنگ «صفّين» در برابر على(عليه السلام) به قدرى مرعوب شد که براى نجات جان خود تنها راه را، پناه بردن به عورت خود دانست; پيراهن خود را کنار زد و عورت خود را نمايان ساخت، زيرا مى دانست على(عليه السلام) بزرگوار است و در چنين شرائطى از او چشم مى پوشد و بر مى گردد. مرحوم «علاّمه امينى(رحمه الله)» در شرح حال «عمرو بن عاص» مى گويد: «ما هيچ ترديدى نداريم که او هرگز اسلام و ايمان را نپذيرفته بود; بلکه هنگامى که براى کشتن «جعفر بن ابى طالب» و يارانش به «حبشه» رفت و از يک سو خبرهاى تازه اى از پيشرفت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حجاز به گوش او رسيد و از سوى ديگر حمايت صريح «نجاشى» را نسبت به مسلمانان «حبشه» مشاهده کرد، به ظاهر اسلام آورد و هنگامى که به حجاز بازگشت، منافقانه در ميان مسلمانان مى زيست، به اين اميد که به مقامى برسد و سخن اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره او (و امثال او) کاملاً صادق است; مى فرمايد: «وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، مَا أَسْلَمُوا وَلکِنِ اسْتَسْلَمُوا، وَ أَسَرُّواالْکُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً، رَجَعُوا إِلَى عَدَاوَتِهِمْ مِنَّا; به خدا سوگند! آنها هرگز مسلمان نشدند بلکه اظهار اسلام کردند و کفر را در باطن، پنهان ساختند و هنگامى که يارانى پيدا کردند (کفر درونى خود را آشکار نمودند و) به دشمنى با ما (خاندان پيامبر) بازگشتند». او براى رسيدن به مقصد خود، يعنى: ابراز دشمنى و عداوت با على(عليه السلام) از هيچ چيز ابانداشت. مى گويند: «روزى به «عايشه» گفت: «اى کاش در روز جنگ «جمل» کشته شده بودى!» «عايشه» (تعجّب کرد و) گفت: «وَ لِمَ لاَ أَباً لَکَ; چرا؟ اى بى پدر!» «عمرو» گفت: «تو به مرگ الهى مى مردى و داخل بهشت مى شدى! و ما (بعد از مسئله پيراهن عثمان) مرگ تو را، بزرگترين وسيله براى مذمّت «علىّ بن أبى طالب» قرار مى داديم». اگر بخواهيم تمام جوانب زندگى تاريک و پر از مکر و فسون و جنايت «عمرو» را شرح دهيم، سخن به درازا مى کشد; لذا با بيان يک نکته تاريخى ديگر، اين بحث را پايان مى دهيم: «ابن ابى الحديد» در شرح خطبه مورد بحث مى گويد: «عمرو بن عاص، از کسانى بود که در «مکّه» پيامبر را آزار و دشنام مى داد و در مسير او سنگ مى ريخت تا آسيبى به پيامبر برسد، زيرا آن حضرت در شب هاى تاريک از منزل بيرون مى آمد و طواف کعبه مى کرد و «عمرو بن عاص» يکى از کسانى بود که هنگامى که «زينب» دختر «رسول اللّه» به قصد هجرت به «مدينه»، از «مکّه» خارج شد، به تعقيب او پرداختند و او را چنان تهديد کردند و ترساندند، که جنين خود را ساقط کرد; هنگامى که اين سخن به گوش پيامبر رسيد، بسيار ناراحت شد و تمام آن گروه را لعن و نفرين کرد.» 2- مزاح و شوخ طبعى از ديدگاه اسلام شکّى نيست که روح انسان در مشکلات زندگى، زنگار مى گيرد و اگر از طريق تفريح و سخنان زيبا و لطيف، صيقل نيابد، فعّاليت هاى آينده براى انسان مشکل مى شود; به همين دليل، عقل و منطق و فطرت، ايجاب مى کند که انسان، گه گاه مسايل خشک و پرزحمت و جدّى را رها کند و به مزاح و لطائف رو بياورد و اگر اين کار در حدّ اعتدال صورت گيرد، نه تنها نکوهيده نيست، بلکه بسيار پسنديده و گاهى لازم و واجب مى شود و بخشى از مسئله حسن خلق و گشاده رويى و اخلاق فاضله محسوب مى شود. از سيره پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و امامان و بزرگان دين، - بلکه همه عقلا نيز- استفاده مى شود که آنها در عمل، در طول زندگى خود، مزاح را به طور معتدل داشتند. ولى بى ترديد، اگر اين کار از حدّ اعتدال خارج شود و يا آميخته با گناه و غيبت و سُخريّه و استهزا گردد و وسيله انتقامجويى و آبروريزى شود و کينه هايى را که انسان نمى تواند با کلمات جدّى، اظهار کند، از طريق شوخى ابراز نمايد، يکى از بدترين رذايل اخلاقى و صفات نکوهيده خواهد بود. اگر مى بينيم در منابع اسلامى از مزاح گاهى به عنوان يک فضيلت و گاه به عنوان يک صفت رذيله ياد شده، اشاره به اين دو جنبه است. براى تکميل اين بحث، به سراغ روايات اسلامى مى رويم و گلچينى از آن را به صورت فشرده از نظر مى گذرانيم: 1- در حديثى از امام کاظم(عليه السلام) مى خوانيم که يکى از يارانش سؤال کرد: «گاهى در ميان مردم سخنانى ردّ و بدل مى شود و مزاح مى کنند و مى خندند (اشکالى دارد؟) امام(عليه السلام) فرمود: ↩️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا