eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امام علی عليه السلام: 🔸 «بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مى‌گردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مى‌گردد» 🌷 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و بیست و یکم 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬ ﻣﺴﻔﺮﻩ، ﺿﺎﺣﻜ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و بیست و دوم 🔷 ﺍﻳﻨﻚ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻭ ﺣﻔﺎﻅ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﺤﺖ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: 1- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﻋﻴﺴﻲ ﺗﺮﻣﺬﻱ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 279 ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺻﺤﻴﺢ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺹ 298 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ، ﺣﺴﻦ ﻭ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺳﺖ. 2- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﻃﺤﺎﻭﻱ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 279 ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 "ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻟﺎﺛﺎﺭ " ﺩﺭ ﺹ 308 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺘﻪ: ﻣﻨﻜﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺩﻓﻊ ﻭﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻤﻨﻈﻮﺭ ﺣﺞ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﺭ ﺟﺤﻔﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺱ!! ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﺮ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻳﻢ ﺫﻛﺮﻱ ﺍﺯ ﺣﺪﻳﺚ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺣﺞ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻤﻴﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺘﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺁﻭﺭﺩ، ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻘﻴﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺘﻪ، ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺣﺪﻱ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺮﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﻃﻌﻨﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻌﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺣﺞ ﺧﻮﺩ ﺑﻤﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻩ، ﻧﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺞ ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﻣﻨﻜﺮ ﺑﭙﻨﺪﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻭﻗﺎﺹ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺴﻮﻱ ﺣﺞ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺣﺞ ﺑﺴﻮﻱ ﻣﺪﻳﻨﻪ. ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﮔﻮﻳﺪ: ﺻﺤﻴﺢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﺣﻜﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﻌﺪ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﺼﻌﺐ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻏﻴﺮ ﻟﻴﺚ ﺁﻧﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ، ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺿﺒﻂ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺑﺼﻴﺮ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺷﻌﺒﻪ ﺑﻦ ﺣﺠﺎﺝ ﺍﺳﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۱۰۱ تا ۱۰۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول: اب
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۱۰۱ تا ۱۰۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️این بود پاسخ یکى از بهانه جوئیهاى مشرکان در زمینه آیات قرآن، پس از آن به بهانه دیگر، و یا صحیحتر، افتراى مخالفین به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) اشاره نموده چنین مى گوید: ما مى دانیم آنها مى گویند: این آیات را بشرى به او تعلیم مى دهد (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ). در این که: نظر مشرکان در این گفتار به چه کسى بوده؟ مفسران گفتگوهاى مختلفى دارند: از ابن عباس نقل شده: مردى به نام بلعام در مکّه بود، شغلش شمشیرسازى و اصلاً نصرانى و اهل روم بود. بعضى او را یک غلام رومى متعلق به طایفه بنى حضرم به نام یعیش یا عائش دانسته اند که اسلام آورد و از یاران پیامبر شد. بعضى دیگر، این سخن را اشاره به دو غلام نصرانى به نام یسار و جبر دانسته اند که داراى کتابى به زبان خودشان بودند و گهگاه آن را با صداى بلند مى خواندند. این احتمال را نیز بعضى داده اند که: منظور سلمان فارسى باشد، در حالى که مى دانیم سلمان در مدینه به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و اسلام را پذیرا شد، و این گونه تهمتهاى مشرکان، مخصوصاً با توجه به سوره نحل که قسمت مهمى از آن مکّى است، مربوط به دوران مکّه بوده است. به هر حال، قرآن با یک پاسخ دندانشکن خط بطلان بر این ادعاهاى بى پایه مى کشد و مى گوید: اینها توجه ندارند، زبان کسى که قرآن را به او نسبت مى دهند، عجمى است، در حالى که این قرآن به زبان عربى فصیح و آشکار نازل شده است (لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ).(۲)-(۳) اگر منظورشان، از این تهمت و افترا این است که: معلم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تعلیم الفاظ قرآن یک انسان بوده است بیگانه از زبان عرب که این نهایت رسؤائى است، چنین انسانى چگونه مى تواند، عباراتى این چنین فصیح و بلیغ بیاورد که صاحبان اصلى لغت، همگى در برابر آن عاجز بمانند، و حتى توانائى مقابله با یک سوره آن را نداشته باشند؟!. و اگر منظورشان این است که: محتواى قرآن را از یک معلم عجمى گرفته است، باز این سؤال پیش مى آید که: ریختن آن محتوا در قالب چنین الفاظ و عبارات اعجاز آمیزى که همه فصحاى جهان عرب در برابر آن زانو زدند، به وسیله چه کسى انجام شده است؟ آیا به وسیله یک فرد بیگانه از زبان عرب و یا به وسیله کسى که قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است یعنى اللّه ؟!. از این گذشته، محتواى این قرآن از نظر منطق نیرومند فلسفى در زمینه عقائد، و تعلیمات اخلاقى در زمینه پرورش روحیات انسان، و قوانین جامع الاطراف اجتماعى در زمینه نیازهاى مختلف، آن چنان است که مافوق افکار بشر است، و نشان مى دهد: افتراگویان نیز گفتار خود را باور نداشتند، تنها براى شیطنت و وسوسه در دلهاى ساده اندیشان، چنین سخنانى مى گفتند. واقع این است که: مشرکان عرب، کسى را در میان خود نمى یافتند که بتوانند قرآن را به او نسبت دهند، لذا دست و پا کردند بلکه بتوانند شخص ناشناسى را که زندگانیش براى مردم آن سامان گنگ و مبهم است، پیدا کنند، و این مطالب را به او نسبت دهند شاید بتوانند، چند روزى ساده دلان را اغفال کنند. از همه اینها گذشته، تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز نشان نمى دهد که: او با چنین اشخاصى تماس مداومى داشته باشد در حالى که اگر واقعاً آنها مبتکر اصلى بودند، باید چنین تماسى برقرار باشد. اما از آنجا که از قدیم گفته اند: الغَرِیْقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشِیْش: آدم غریق به هر خار و خاشاک براى نجات خود چنگ مى زند آنها نیز چنین تشبثاتى داشته اند. پی نوشت: ۲ ـ یُلْحِدُونَ از ماده الحاد به معنى انحراف از حق به باطل است و گاهى به هرگونه انحراف نیز گفته مى شود، و در اینجا اشاره به این است که افتراگران، تمایل داشتند: قرآن را به بشرى نسبت دهند و او را معلم پیامبر(صلى الله علیه وآله) بخوانند. ۳ ـ اِعجام و عُجمَة در اصل به معنى ابهام است و أَعْجَمِى به کسى گفته مى شود که در بیان او نقضى باشد، خواه عرب باشد یا غیر عرب، و از آنجا که عربها اطلاعات ناقص از بیان غیر داشتند، دیگران را عجم خطاب مى کردند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
شرح و تفسیر خطبه ۸۶ بخش دوم ↩️تعبير به «تَکُونُ مِنْکُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ» به صورت فعل مضارع، اشا
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۶ بخش دوم 🔺 خداوند اتمام حجت کرده ↩️نکته دوم، اين است که مى فرمايد: «ظاهر سازى و فريبکارى (نسبت به خود و ديگران) نکنيد، که شما را به معصيت مى کشاند» (وَ لاَ تُدَاهِنُوا(14) فَيَهْجُمَ بِکُمُ الاِْدْهَانُ إِلَى الْمَعْصِيَةِ). منظور از «مداهنه» در اينجا اين است که انسان نسبت به اهل گناه نرمش و انعطاف نشان بدهد و ظاهر سازى نفاق آلود داشته باشد، که اين گونه نرمش و ظاهرسازى، سرانجام انسان را به انواع گناهان آلوده مى سازد. و يا خود را فريب دهد و براى خود ظاهرسازى نمايد. يکى از مصاديق بارز آن، درست کردن کلاه هاى شرعى و راه حل هاى ظاهرى و دروغين براى انجام گناهان است، که سرانجام انسان را به گناهان صريح و آشکار مى کشاند و اين يکى از راههاى نفوذ شيطان است. آرى، گاه انسان در مقام فريب خويش برمى آيد و خود را به گناه مى کشاند و گاه در مقام فريبکارى با ديگران; و از آن طريق آلوده به گناه مى شود و هر دو «مداهنه» نام دارد. امام(عليه السلام) در اين چند جمله، به طور دقيق انگشت روى مواضع آسيب پذير گذاشته است و راههاى نفوذ شيطان را به روى پيروان راستين خود، مى بندد. * * * نکته: سرچشمه هاى نفوذ شيطان! در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به نکته مهمّى اشاره کرده و طرق نفوذ شيطان در قلوب انسانها را نشان مى دهد و از ميان آنها روى دو موضوع انگشت مى گذارد: نخست، استفاده بيش از حدّ از آزادى ها و مباحات است; چرا که پاره اى از آزادى ها و مباحات، درست، ديوار به ديوار گناهان بزرگ اند که اگر انسان تا آنجا پيش برود، خطر لغزش و سقوط در درّه گناه کم نيست. امام(عليه السلام) در اينجا به همگان هشدار مى دهد که در اين گونه موارد زياد پيش نرويد! زيرا بيم آن مى رود که در طريق ظالمان قرار بگيريد; همان گونه که امروز در تعيين مرزهاى کشورها، معمولاً يک کمربند امنيّتى قرار مى دهند و افراد مجاز نيستند از چند کيلومترى مرزها جلوتر بروند; زيرا رفتن به نقطه اصلى مرز، ممکن است وسوسه عبور از مرز را در افراد ايجاد کند. اضافه بر اين، انسان هنگامى که به مرزهاى گناهان مى رسد، ممکن است گناه در نظر او ساده جلوه کند و هواى نفس در يک لحظه او را غافلگير سازد و به آن طرف مرز بکشاند. ديگر اينکه، سر و کار داشتن با اهل گناه و نرمش و انعطاف با آنها و يا درست کردن کلاههاى شرعى و راه حل هاى دروغين براى انجام گناهان، يکى ديگر از طرق نفوذ شيطان در آدمى است. اهل گناه، گناهان را در نظر انسان کوچک نشان مى دهند و استفاده از کلاههاى شرعى، ابهّت گناه را مى شکند و حجابهايى را که ميان انسان و ابتلاى به گناهان است، کنار مى زند و انسان، بدون دفاع در مقابل هجوم گناه قرار مى گيرد. در حديثى از اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ دَاهَنَ نَفْسَهُ هَجَمَتْ بِهِ عَلَى الْمَعَاصِي الْمُحَرَّمَةِ; کسى که با نفس خويشتن مداهنه کند، او را مورد هجوم گناهان بزرگ قرار مى دهد(15)». پی نوشت: 14. «تُدَاهنوا» از مادّه «مداهنه» گرفته شده و در اصل از مادّه «دُهن» به معناى روغن است و به معناى نرمش و انعطاف مذموم و منافقانه بکار مى رود و نيز نرمش و انعطاف، به معناى صرف نظر کردن از بخشى از فرمانهاى الهى را نيز شامل مى شود و از آنجا که از روغن، براى نرم کردن پوست استفاده مى شود، کلمه «ادهان» به معناى مدارا کردن و عدم برخورد جدّى آمده است، خواه با ديگران باشد و خواه با هواى نفس. 15. غررالحکم، شماره 9022. ↩️ پایان بخش دوم خطبه @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا