قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
شرح و تفسیر حکمت ۳۱۰ ✅اعتقاد به خدا لازمه ایمان 🔹نشانه هاى اصلى ايمان: بعضى از شارحان نهج البلاغه
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۱۱
🔴نفرین امام به انس ابن مالک
♨️كيفر كتمان حقيقت!
امام عليه السلام اين سخن را زمانى بيان كرد كه به بصره آمده بود و «انس بن مالك» را فرا خواند و او را مأموريت داد كه به سوى طلحه و زبير برود وچيزى را كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره آنها شنيده بود بيان كند. (اشاره به جمله اى است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره آن دو فرموده بود كه «شما به زودى با على جنگ خواهيد كرد در حالى كه ظالميد؛ إِنَّكُما سَتُقاتِلانِ عَلِيّآ وَأنْتُما لَهُ ظالِمانِ») انس از اين كار خوددارى كرد و نزد حضرت آمد و عرض كرد: من اين سخن را فراموش كرده ام؛ (وَقالَ عليه السلام: لاَِنَسِ بْنِ مالِکٍ، وَقَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِکَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فقال: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِکَ الاَْمْرَ).
امام عليه السلام فرمود: «اگر دروغ مى گويى، خدا تو را به سفيدى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا كند آنگونه كه عمامه نتواند آن را بپوشاند»؛ (فقال عليه السلام : إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَکَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَتُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ).
«لَوى» از ماده «لىّ» به معناى تاخير انداختن است. «لامِعَةً» به معناى روشن و آشكار است. «لا تُوارِيها» يعنى آن را نمى پوشانيد.
سيّد رضى؛ در تفسير واژه «بَيْضاءَ لامِعَةً» مى گويد: «منظور امام بيمارى برص و پيسى است و چيزى نگذشت كه انس گرفتار اين بيمارى در صورتش شد به گونه اى كه همواره (از خجالت و شرمندگى) نقاب مى زد»؛ (قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَسآ هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ).
مورّخان و محدثان در شرح كلام فوق، داستان را متفاوت نقل كرده اند. بعضى ماجرا را همانند مرحوم سيّد رضى نقل كرده و آن را مربوط به مأموريتى مى دانند كه على عليه السلام به انس بن مالك براى بازگويى گفتار پيامبر صلي الله عليه وآله درباره طلحه و زبير داد؛ ولى از آن مشهورتر چيزى است كه ابن ابى الحديد نقل كرده وبسيارى از مورخان و محدثان با او موافقند و آن اينكه امام عليه السلام در سرزمين «وحبه» در كوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه كسى اين سخن را از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنيده است كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ؟» (اشاره به داستان غدير و خطبه پيغمبر صلي الله عليه وآله در آن روز است) جمعى برخاستند وگواهى دادند كه پيامبر صلي الله عليه وآله چنين فرمود. امام رو به انس بن مالك (خادم مخصوص پيامبر صلي الله عليه وآله) كرد وفرمود: تو كه در آنجا حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض كرد: اى اميرمؤمنان! سن من زياد شده و آنچه فراموش كرده ام بيش از آن است كه در خاطر دارم. امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا سازد آنگونه كه عمامه نيز آن را نپوشاند. چيزى نگذشت كه نفرين امام عليه السلام در حق او مستجاب شد و به اين بيمارى مبتلا گشت.
مرحوم خطيب در مصادر بعد از اشاره به كلام ابن ابى الحديد مى گويد: اين نقل موافق مشهور است و در بسيارى از كتب معتبره آمده است. سپس براى اطلاع بيشتر درباره اين قضيه به جلد اوّل كتاب نفيس الغدير (نوشته علامه امينى) ارجاع مى دهد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
💠 امام علی عليه السلام:
🔸 «بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مىگردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مىگردد»
🌷 #اللَّهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و بیست و یکم 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬ ﻣﺴﻔﺮﻩ، ﺿﺎﺣﻜ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: صد و بیست و دوم
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﺍﻳﻨﻚ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻭ ﺣﻔﺎﻅ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﺤﺖ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: 1- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﻋﻴﺴﻲ ﺗﺮﻣﺬﻱ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 279 ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺻﺤﻴﺢ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺹ 298 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ، ﺣﺴﻦ ﻭ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺳﺖ. 2- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﻃﺤﺎﻭﻱ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 279 ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 "ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻟﺎﺛﺎﺭ " ﺩﺭ ﺹ 308 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺘﻪ: ﻣﻨﻜﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺩﻓﻊ ﻭﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻤﻨﻈﻮﺭ ﺣﺞ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﺭ ﺟﺤﻔﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺱ!! ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﺮ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻳﻢ ﺫﻛﺮﻱ ﺍﺯ ﺣﺪﻳﺚ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺣﺞ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻤﻴﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺘﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺁﻭﺭﺩ، ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻘﻴﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺘﻪ، ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺣﺪﻱ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺮﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﻃﻌﻨﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻌﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺣﺞ ﺧﻮﺩ ﺑﻤﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻩ، ﻧﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺞ ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﻣﻨﻜﺮ ﺑﭙﻨﺪﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻭﻗﺎﺹ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺴﻮﻱ ﺣﺞ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺣﺞ ﺑﺴﻮﻱ ﻣﺪﻳﻨﻪ. ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﮔﻮﻳﺪ: ﺻﺤﻴﺢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﺣﻜﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﻌﺪ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﺼﻌﺐ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻏﻴﺮ ﻟﻴﺚ ﺁﻧﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ، ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺿﺒﻂ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺑﺼﻴﺮ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺷﻌﺒﻪ ﺑﻦ ﺣﺠﺎﺝ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۱۰۱ تا ۱۰۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول: اب
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۱۰۱ تا ۱۰۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️این بود پاسخ یکى از بهانه جوئیهاى مشرکان در زمینه آیات قرآن، پس از آن به بهانه دیگر، و یا صحیحتر، افتراى مخالفین به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) اشاره نموده چنین مى گوید: ما مى دانیم آنها مى گویند: این آیات را بشرى به او تعلیم مى دهد (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ).
در این که: نظر مشرکان در این گفتار به چه کسى بوده؟ مفسران گفتگوهاى مختلفى دارند: از ابن عباس نقل شده: مردى به نام بلعام در مکّه بود، شغلش شمشیرسازى و اصلاً نصرانى و اهل روم بود.
بعضى او را یک غلام رومى متعلق به طایفه بنى حضرم به نام یعیش یا عائش دانسته اند که اسلام آورد و از یاران پیامبر شد.
بعضى دیگر، این سخن را اشاره به دو غلام نصرانى به نام یسار و جبر دانسته اند که داراى کتابى به زبان خودشان بودند و گهگاه آن را با صداى بلند مى خواندند.
این احتمال را نیز بعضى داده اند که: منظور سلمان فارسى باشد، در حالى که مى دانیم سلمان در مدینه به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و اسلام را پذیرا شد، و این گونه تهمتهاى مشرکان، مخصوصاً با توجه به سوره نحل که قسمت مهمى از آن مکّى است، مربوط به دوران مکّه بوده است.
به هر حال، قرآن با یک پاسخ دندانشکن خط بطلان بر این ادعاهاى بى پایه مى کشد و مى گوید: اینها توجه ندارند، زبان کسى که قرآن را به او نسبت مى دهند، عجمى است، در حالى که این قرآن به زبان عربى فصیح و آشکار نازل شده است (لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ).(۲)-(۳)
اگر منظورشان، از این تهمت و افترا این است که: معلم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تعلیم الفاظ قرآن یک انسان بوده است بیگانه از زبان عرب که این نهایت رسؤائى است، چنین انسانى چگونه مى تواند، عباراتى این چنین فصیح و بلیغ بیاورد که صاحبان اصلى لغت، همگى در برابر آن عاجز بمانند، و حتى توانائى مقابله با یک سوره آن را نداشته باشند؟!.
و اگر منظورشان این است که: محتواى قرآن را از یک معلم عجمى گرفته است، باز این سؤال پیش مى آید که: ریختن آن محتوا در قالب چنین الفاظ و عبارات اعجاز آمیزى که همه فصحاى جهان عرب در برابر آن زانو زدند، به وسیله چه کسى انجام شده است؟
آیا به وسیله یک فرد بیگانه از زبان عرب و یا به وسیله کسى که قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است یعنى اللّه ؟!.
از این گذشته، محتواى این قرآن از نظر منطق نیرومند فلسفى در زمینه عقائد، و تعلیمات اخلاقى در زمینه پرورش روحیات انسان، و قوانین جامع الاطراف اجتماعى در زمینه نیازهاى مختلف، آن چنان است که مافوق افکار بشر است، و نشان مى دهد: افتراگویان نیز گفتار خود را باور نداشتند، تنها براى شیطنت و وسوسه در دلهاى ساده اندیشان، چنین سخنانى مى گفتند.
واقع این است که: مشرکان عرب، کسى را در میان خود نمى یافتند که بتوانند قرآن را به او نسبت دهند، لذا دست و پا کردند بلکه بتوانند شخص ناشناسى را که زندگانیش براى مردم آن سامان گنگ و مبهم است، پیدا کنند، و این مطالب را به او نسبت دهند شاید بتوانند، چند روزى ساده دلان را اغفال کنند.
از همه اینها گذشته، تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز نشان نمى دهد که: او با چنین اشخاصى تماس مداومى داشته باشد در حالى که اگر واقعاً آنها مبتکر اصلى بودند، باید چنین تماسى برقرار باشد.
اما از آنجا که از قدیم گفته اند: الغَرِیْقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشِیْش: آدم غریق به هر خار و خاشاک براى نجات خود چنگ مى زند آنها نیز چنین تشبثاتى داشته اند.
پی نوشت:
۲ ـ یُلْحِدُونَ از ماده الحاد به معنى انحراف از حق به باطل است و گاهى به هرگونه انحراف نیز گفته مى شود، و در اینجا اشاره به این است که افتراگران، تمایل داشتند: قرآن را به بشرى نسبت دهند و او را معلم پیامبر(صلى الله علیه وآله) بخوانند.
۳ ـ اِعجام و عُجمَة در اصل به معنى ابهام است و أَعْجَمِى به کسى گفته مى شود که در بیان او نقضى باشد، خواه عرب باشد یا غیر عرب، و از آنجا که عربها اطلاعات ناقص از بیان غیر داشتند، دیگران را عجم خطاب مى کردند.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2