eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و شش 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﺳﻤﻌﺎﻧﻲ، ﺩﺭ ﺍﻧﺎﺑﺶ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هفت 🔷 ↩️ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺳﻬﻤﻲ (ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺟﻠﺠﻠﻴﻪ) ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﻝ 43 ﻩ. ﻕ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ 66 ﺑﻴﺖ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻜﺎﺭ‌ﻫﺎﻱ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﻲ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺑﻨﺎﻡ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺟﻠﺠﻠﻴﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻣﺎ، ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻜﻞ ﻋﺮﺑﻲ ﻧﻘﻞ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻧﻘﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﻌﺮ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﻲ: ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺍﻟﺘﺠﻬﻞ ﻭ ﻋﻦ ﺳﺒﻞ ﺍﻟﺤﻖ ﻟﺎ ﺗﻌﺪﻝ ﻛﻴﺴﺖ ﺍﺣﺘﻴﺎﻟﻲ ﻓﻲ ﺟﻠﻖ ﻋﻠﻲ ﺍﻫﻠﻬﺎ ﻳﻮﻡ ﻟﺒﺲ ﺍﻟﺤﻠﻲ؟ ﻭ ﻗﺪ ﺍﻗﺒﻠﻮﺍ ﺯﻣﺮﺍ ﻳﻬﺮﻋﻮﻥ ﻣﻬﺎ ﻟﻴﻊ ﻛﺎﻟﺒﻘﺮ ﺍﻟﺠﻔﻞ ﻭ ﻗﻮﻟﻲ ﻟﻬﻢ: ﻳﻌﺒﺎﻭﺍ ﺑﺎﻟﺼﻠﺎﻩ ﺑﻐﻴﺮ ﻭﺟﻮﺩﻙ ﻟﻢ ﺗﻘﺒﻞ ﻓﻮﻟﻮﺍ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺒﺎﻭﺍ ﺑﺎﻟﺼﻠﺎﻩ ﻭ ﺭﻣﺖ ﺍﻟﻨﻔﺎﺭ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻘﺴﻄﻞ ﻭ ﻟﻤﺎ ﻋﺼﻴﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻟﻬﺪﻱ ﻭ ﻓﻲ ﺟﻴﺸﻪ ﻛﻞ ﻣﺴﺘﻔﺤﻞ ﺍﺑﺎﻟﺒﻘﺮ ﺍﻟﻐﻜﻢ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﺸﺎﻡ ﺍﻟﻬﻞ ﺍﻟﺘﻔﻲ ﻭ ﺍﻟﺤﺠﻲ ﺍﺑﺘﻠﻲ؟ ﻓﻘﻠﺖ: ﻧﻌﻢ ﻗﻢ ﻓﺎﻧﻲ ﺍﺭﻱ ﻗﺘﺎﻝ ﺍﻟﻤﻔﻀﻞ ﺑﺎﻟﺎ ﻓﻀﻞ ﻗﺒﻲ ﺣﺎﺭﺩﻭﺍ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺎﻭﺻﻴﺎ ﺑﻘﻮﻟﻲ: ﺩﻡ ﻃﻞ ﻣﻦ ﻧﻌﺜﻞ ﻭ ﻛﺪﺕ ﻟﻬﻢ ﺁﻥ ﺍﻗﺎﻣﻮﺍ ﺍﻟﺮﻣﺎﺡ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﻤﺼﺎﺣﻒ ﻓﻲ ﺍﻟﻘﺴﻄﻞ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺗﻬﻢ ﻛﺸﻒ ﺳﻮﺍﺗﻬﻢ ﻟﺮﺩ ﺍﻟﻐﻀﻨﻔﺮ ﺍﻟﻤﻘﺒﻴﻞ ﻓﻘﺎﻡ ﺍﻟﺒﻐﺎﻩ ﻋﻠﻲ ﺣﻴﺪﺭ ﻭ ﻛﻔﻮﺍ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﺸﻌﻞ ﺍﻟﻤﺼﻄﻠﻲ ﻛﻴﺴﺖ ﻣﺤﺎﻭﺭﻩ ﺍﻟﺎﺷﻌﺮﻱ ﻭ ﻧﺤﻦ ﻋﻠﻲ ﺩﻭﻣﻪ ﺍﻟﺠﻨﺪﻝ ﺍﻟﻴﻦ ﻓﻴﻄﻤﻊ ﻓﻲ ﺟﺎﻧﺒﻲ ﻭ ﺳﻬﻤﻴﻦ ﻗﺪ ﺧﺎﺽ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻘﺘﻞ ﺧﻠﻌﺖ ﺍﻟﺨﻠﺎﻓﻪ ﻣﻦ ﺣﻴﺪﺭ ﻛﺨﻠﻊ ﺍﻟﻨﻌﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺭﺟﻞ ﻭ ﺍﻟﺒﺴﺘﻬﺎ ﻓﻴﻚ ﺑﻌﺪ ﺍﻟﺎﻳﺎﺱ ﻛﻠﺒﺲ ﺍﻟﺨﻮﺍﺗﻴﻢ ﺑﺎﻟﻨﻤﻞ ﻭ ﺭﻗﻴﺘﻚ ﺍﻟﻤﻨﺒﺮ ﺍﻟﻤﺸﻤﺨﺮ ﺑﻠﺎ ﺣﺪ ﺳﻴﻒ ﻭ ﻟﺎ ﻣﻨﺼﻞ ﻭ ﻟﻮ ﻟﻢ ﺗﻜﻦ ﺍﻧﺖ ﻣﻦ ﺍﻫﻠﻪ ﻭ ﺭﺏ ﺍﻟﻤﻘﺎﻡ ﻭ ﻟﻢ ﺗﻜﻤﻞ ﻭ ﺳﻴﺮﺕ ﺟﻴﺶ ﻛﻔﺎﻕ ﺍﻟﻌﺮﺍﻕ ﻛﺴﻴﺮ ﺍﻟﺠﻨﻮﺏ ﻣﻊ ﺍﻟﺸﻤﺎﻝ ﻭ ﺳﻴﺮﺕ ﺫﻛﺮﻙ ﻓﻲ ﺍﻟﺨﺎﻓﻘﻴﻦ ﻛﺴﻴﺮ ﺍﻟﺤﻤﻴﺮ ﻣﻊ ﺍﻟﻤﺠﻤﻞ ﻭ ﺟﻬﻠﻚ ﺑﻲ ﻳﺎﺑﻦ ﺁﻛﻠﻪ ﺍﻝ ﻛﺒﻮﺩ ﻟﺎﻋﻈﻢ ﻣﺎ ﺍﺑﺘﻠﻲ ﻓﻠﻮ ﻟﺎ ﻣﻮﺍﺯﺭﺗﻲ ﻟﻢ ﺗﻄﻊ ﻭ ﻟﻮ ﻟﺎ ﻭﺟﻮﺩﻱ ﻟﻢ ﺗﻘﺒﻞ ﻭ ﻟﻮ ﻟﺎﻱ ﻛﻨﺖ ﻛﻤﺜﻞ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ ﺗﻌﺎﻑ ﺍﻟﺨﺮﻭﺝ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻨﺰﻝ ﻧﺼﺮﻧﺎﻙ ﻣﻦ ﺟﻬﻠﻨﺎ ﻳﺎﺑﻦ ﻫﻨﺪ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻨﺒﺎ ﺍﻟﺎﻋﻈﻢ ﺍﻟﺎﻓﻀﻞ ﻭ ﺣﻴﺚ ﺭﻓﻌﻨﺎﻙ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﺮﻭﺱ ﻧﺰﻟﻨﺎ ﺍﻟﻲ ﺍﺳﻔﻞ ﺍﻟﺎﺳﻔﻞ ﻭ ﻛﻢ ﻗﺪ ﺳﻤﻌﻨﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﺼﻄﻔﻲ ﻭ ﺻﺎﻳﺎ ﻣﺨﺼﺼﻪ ﻓﻲ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻓﻲ ﻳﻮﻡ "ﺧﻢ" ﺭﻗﻲ ﻣﻨﺒﺮﺍ ﻳﺒﻠﻎ ﻭ ﺍﻟﺮﻛﺐ ﻟﻢ ﻳﺮﺣﻞ ﻭ ﻓﻲ ﻛﻔﻪ ﻛﻔﻪ ﻣﻌﻠﻨﺎ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ (موسى عصاى خود را افکند، و آنچه را آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم.» (طه/۷۰) * قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ۖ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ ۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَىٰ (فرعون) گفت: «پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! به طور مسلم او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است. به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع مى کنم. و شما را از تنه هاى نخل به دار مى آویزم. و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما شدیدتر و پایدارتر است!» (طه/۷۱) * قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا ۖ فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ ۖ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا گفتند: «سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، ترجیح نخواهیم داد. هر حکمى مى خواهى بکن. تو تنها در این زندگى دنیا مى توانى حکم کنى. (طه/۷۲) * إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ ۗ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى بیامرزد. و (پاداش) خدا بهتر و پایدارتر است!» (طه/۷۳) * إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ هرکس در محضر پروردگارش حاضر شود در حالى که مجرم است، آتش دوزخ براى اوست. در آن جا، نه مى میردو نه زندگى مى کند! (طه/۷۴) * وَمَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ و هرکس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانى درجات عالى دارند، (طه/۷۵) * جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ مَن تَزَكَّىٰ باغهاى جاویدان بهشتى، که نهرها از پاى درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند بود. این است پاداش کسى که خود را تزکیه نماید. (طه/۷۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۱- حقیقت سحر چ
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۷۰ الی ۷۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ پیروزى عظیم موسى(علیه السلام) در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که موسى(علیه السلام) مأمور شد عصاى خود را بیفکند تا دستگاه سحر ساحران را نابود سازد. در آیات مورد بحث، این مسأله تعقیب شده، منتها جمله هائى که روشن بوده است حذف گردیده (موسى عصاى خود را افکند، عصا تبدیل به مار عظیمى شد و تمام اسباب و آلات سحر ساحران را بلعید، غوغا و ولوله اى در تمام جمعیت افتاد، فرعون، سخت متوحش شد، و اطرافیانش دهان هاشان از تعجب باز ماند. ساحران که تا آن زمان با چنین صحنه اى روبرو نشده بودند و به خوبى سحر را از غیر سحر مى شناختند، یقین کردند که این امر، چیزى جز معجزه الهى نیست، و این مرد فرستاده خدا است که آنها را دعوت به سوى پروردگارشان مى کند، طوفانى در دل آنها به وجود آمد و انقلاب عظیمى در روحشان پدیدار گشت، این جمله ها حذف شده). اکنون دنباله سخن را از زبان آیات مى شنویم: ساحران همگى به سجده افتاده گفتند: ما به پروردگار هارون و موسى(علیه السلام)ایمان آوردیم (فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى). تعبیر به أُلْقِىَ (با استفاده از فعل مجهول) گویا اشاره به این است که آن چنان مجذوب موسى(علیه السلام) و تحت تأثیر معجزه او واقع شدند، که گوئى بى اختیار به سجده افتادند. این نکته نیز قابل توجه است که: به ایمان آوردن تنها قناعت نکردند، بلکه وظیفه خود دیدند: این ایمان را به صورت روشنى و با جمله هائى که هیچ گونه ابهام در آن نباشد، یعنى با تأکید، ایمان خود به پروردگار موسى(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) را اظهار دارند، تا اگر کسانى بر اثر کار آنها گمراه شده اند بازگردند، و از این نظر مسئولیتى بر دوش آنها باقى نماند! * * * بدیهى است این عمل ساحران، ضربه سنگینى بر پیکر فرعون، حکومت جبار، خودکامه و بیدادگرش وارد ساخت، و تمام ارکان آن را به لرزه درآورد; چرا که مدت ها در سرتاسر مصر روى این مسأله تبلیغ شده بود، ساحران را از هر گوشه و کنار گردآورى کرده بودند، و هر گونه پاداش و امتیازى براى آنها در صورت پیروزى، قائل شده بود. اما الآن مشاهده مى کند همانها که در صف اول مبارزه بودند یک باره تسلیم دشمن، نه تسلیم، که مدافع سرسخت او شدند، و این مسأله اى بود که هرگز براى فرعون قابل پیش بینى نبود، و بدون شک، گروهى از مردم نیز به پیروى از ساحران به موسى(علیه السلام) و آئینش دل بستند. لذا فرعون، چاره اى جز این ندید که با داد، فریاد و تهدیدهاى غلیظ و شدید ته مانده حیثیتى را که نداشت، جمع و جور کند، رو به سوى ساحران کرده گفت: آیا پیش از آن که به شما اذن دهم به او ایمان آوردید ؟! (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ). این جبار مستکبر، نه تنها مدعى بود که بر جسم و جان مردم، حکومت دارد که مى خواست بگوید قلب شما هم در اختیار من و متعلق به من است، و باید با اجازه من تصمیم بگیرد، این همان کارى است که همه فرعون ها در هر عصر و زمان، طرفدار آنند. بعضى مانند فرعون مصر، ناشیانه به هنگام دستپاچگى بر زبان جارى مى کنند، و بعضى مرموزانه و با استفاده از وسائل تبلیغاتى و ارتباط جمعى و انواع سانسورها عملاً این حق را براى خود قائلند و معتقدند نباید به مردم اجازه اندیشیدن مستقل داد، بلکه، حتى گاهى به نام آزادى اندیشه، باید این سلب آزادى را بر مردم تحمیل کرد. به هر حال، فرعون به این قناعت نکرد، فوراً وصله اى به دامان ساحران چسبانیده آنها را متهم کرد، و گفت: او بزرگ شما است، او کسى است که سحر به شما آموخته ، و تمام اینها توطئه است با نقشه قبلى!! (إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ). بدون شک فرعون مى دانست و یقین داشت این سخن دروغ است، و اساساً چنین توطئه اى که سرتاسر مصر را فراگیرد، و مأموران مخفى و جاسوسان او از آن بى خبر بمانند، امکان پذیر نیست. اصولاً، فرعون موسى(علیه السلام) را در آغوش خود پرورش داده بود، و غیبت او از مصر برایش مسلّم بود، اگر او بزرگ ساحران مصر بود همه جا به این عنوان معروف مى شد، و چیزى نبود که بتوان آن را مخفى کرد. ولى مى دانیم قلدرها و زورگویان، وقتى موقعیت نامشروع خود را در خطر ببینند از هیچ دروغ و تهمتى باک ندارند. تازه به این نیز قناعت نکرد، و ساحران را با شدیدترین لحنى، تهدید به مرگ نموده گفت: سوگند یاد مى کنم که دست و پاهاى شما را به طور مخالف قطع مى کنم، و بر فراز شاخه هاى بلند نخل به دار مى آویزم، تا بدانید مجازات من دردناک تر و پایدارتر است، یا مجازات خداى موسى و هارون ؟ (فَلاَ ُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاف وَ لاَ ُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى).(۱) ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه ↩️ در پايان اين فراز مى فرمايد: «در آن زمان قريش
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه "آرى! همان گونه شد که خود امام(عليه السلام) در خطبه 28 بيان فرموده: «آن کس که از حقّ سود نگيرد، زيان باطل دامانش را خواهد گرفت و آن کس که نور هدايت او را به راه راست نبرد، ظلمت گمراهى او را به وادى هلاکت مى کشاند». به راستى اين فصل از تاريخ اسلام، مملوّ از درس هاى عبرت است; از يک سو سرنوشت آنها که با اميرمؤمنان(عليه السلام) وفا نکردند، فوق العاده عبرت انگيزاست! و از سوى ديگر، داستان بنى اميّه بعد از على(عليه السلام) پر از درس هاى عبرت است! «مسعودى» مورّخ مشهور، نقل مى کند: «حجّاج حاکم کوفه و بصره (در دوران عبدالملک بن مروان) بيست سال فرمانروايى کرد; تعداد کسانى را که در اين مدّت در زير شکنجه هاى دژخيمان او جان سپردند يا با شمشير کشته شدند، يکصد و بيست هزار نفر بود. و اين آمار مربوط به غير از کسانى است که در جنگ هاى او کشته شدند».(10) «ابن قتيبه» در «الامامة و السياسة» مى نويسد: «حجّاج همراه دويست نفر مسلّح که شمشيرها را زير لباس پنهان کرده بودند، وارد مسجد بصره شد، و به آنها دستور داد که اگر من براى مردم سخنرانى کردم و آنها مرا سنگباران کردند، من به علامت هجوم عمامه را از سر بر مى دارم; شما شمشيرها را از نيام بکشيد و به هر کس دست يابيد، او را از دم شمشير بگذرانيد! اين جريان تحقق يافت و بعد از آن فکر «حجّاج» گفت از طرف «عبدالملک» به حکمرانى شهر شما منصوب شده ام، مردم بصره که سابقه زشت او را مى دانستند او را سنگباران کردند، امّا او عمامه از سر برداشت و همراهان او شمشيرها را از غلاف بيرون آوردند و به جان مردم افتادند. هر کس از در مسجد بيرون مى رفت او را گردن مى زدند; ناچار گروهى به داخل مسجد برگشتند، ولى آنها را يکى بعد از ديگرى از دم شمشير گذراندند، به گونه اى که جوى خون از در مسجد سرازير شد و به بازار رسيد!».(11) اين نمونه اى از سرنوشت مردمى بود که با على(عليه السلام) آنچنان معامله کردند. 2- سرنوشت عبرت انگيز بنى اميّه! بنى اميّه نيز سرنوشتى بدتر از مردم عراق در حکومت بنى عبّاس پيدا کردند. تا آنجا که مى نويسند: يکى از فرمانروايان بنى عبّاس نود نفر از سران بنى اميّه را در مجلس خود حاضر کرد; دستور داد با عمودهاى آهنين جمجمه هاى آنها را شکستند و آنها را نيمه جان در وسط مجلس انداختند; سپس دستور داد، سفره غذا بر پيکر آنها گستراند و غذا حاضر کردند و او (و دستيارانش) بر جنازه هاى نيمه جان آنها که ناله مى کردند، نشستند و غذا خوردند!»(12) آنها حتّى بر کودکان «بنى اميّه» و مردگان آنها رحم نکردند. تا آنجا که همان «عبدالله بن على» در ايّام «سفّاح» (نخستين خليفه عبّاسى) به نبش قبور بنى اميه پرداخت; از جمله جنازه «هشام بن عبدالملک» را از قبر بيرون آوردند و آتش زدند و همچنين جسد «وليد بن عبدالملک» و «يزيد بن معاويه» - که فقط استخوانى از او باقى مانده بود - و اجساد ديگر را در تمام شهرها از قبرها بيرون کشيدند و سوزاندند(13) و سرانجام به سراغ قبر «معاويه» رفتند، امّا در آن جز مشتى خاک و غبار چيزى نديدند!(14)" ✍ پی نوشت: 10. مروج الذهب، جلد 3، صفحه 166. 11. الامامة و السياسة، جلد 2، صفحه 32. 12. کامل ابن اثير، جلد 5، صفحه 430. 13. مروج الذهب، جلد 3، صفحه 207. 14. کامل ابن اثير، جلد 5، صفحه 430. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امام على عليه السلام: با نفْس خود جهاد كن و از او حساب كِش، همچنان كه شريك از شريكش حساب مى كِشد، و حقوق خداوند را از او مطالبه كن، همچنان كه طرف دعوا، حقوق خود را از ديگرى مطالبه مى كند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# موعظه 🔹 حکایتی شنیدنی از حال و روز مردی که به وجود قیامت شک کرده بود! 🎥استاد شیخ حسین انصاریان ‌ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هفت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هشت 🔷 ↩️ ﻳﻨﺎﺩﻱ ﺑﺎﻣﺮ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺍﻟﻌﻠﻲ ﺍﻧﺖ ﺑﻜﻢ ﻣﻨﻜﻢ ﻓﻲ ﺍﻟﻨﻔﻮﺱ ﺑﺎﻭﻟﻲ؟ ﻓﻘﺎﻟﻮﺍ: ﺑﻠﻲ ﻓﺎﻓﻌﻞ ﻓﺎﻧﺤﻠﻪ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺴﺘﺨﻠﻒ ﺍﻟﻤﻨﺤﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ: ﻓﻤﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﻲ ﻟﻪ ﻓﻬﺬﺍ ﻟﻪ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﻧﻌﻢ ﺍﻟﻮﻟﻲ ﻓﻮﺍﻝ ﻣﻮﺍﻟﻴﻪ ﻳﺎ ﺫﺍﻟﺠﻠﺎ ﻝ ﻭﻋﺎﺩﻩ ﻣﻌﺎﺩﻱ ﺍﺥ ﺍﻟﻤﺮﺳﻞ ﻭ ﻟﺎ ﺗﻨﻘﻀﻮﺍ ﺍﻟﻌﻬﺪ ﻣﻦ ﻋﺘﺮﺗﻲ ﻓﻘﺎﻃﻌﻬﻢ ﺑﻲ ﻟﻢ ﻳﻮﺻﻞ ﻓﺒﺨﺒﺦ ﺷﻴﺨﻚ ﻟﻤﺎ ﺭﺍﻱ ﻋﺮﻱ ﻋﻘﺪ ﺣﻴﺪ ﻟﻢ ﺗﺤﻠﻞ ﻓﻘﺎﻝ: ﻭﻟﻴﻜﻢ ﻓﺎﺣﻔﻈﻮﻩ ﻓﻤﺪﺧﻠﻪ ﻓﻴﻜﻢ ﻣﺪﺧﻠﻲ ﻭ ﺍﻧﺎ ﻭ ﻣﺎ ﻛﺎﻥ ﻣﻦ ﻓﻌﻠﻨﺎ ﻟﻔﻲ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻓﻲ ﺍﻟﺪﺭﻙ ﺍﻟﺎﺳﻔﻞ ﻭ ﻣﺎ ﺩﻡ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻨﺞ ﻟﻨﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻮﻗﻒ ﺍﻟﻤﺨﺠﻞ ﻭ ﺍﻥ ﻋﻠﻴﺎ ﻏﺪﺍ ﺧﺼﻤﻨﺎ ﻭ ﻳﻌﺘﺰ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﻤﺮﺳﻞ ﻳﺤﺎﺳﺒﻨﺎ ﻋﻦ ﺍﻣﺮﻭ ﺟﺮﺕ ﻭ ﻧﺤﻦ ﻋﻦ ﺍﻟﺤﻖ ﻓﻲ ﻣﻌﺰﻝ ﻓﻤﺎ ﻋﺬﺭﻧﺎ ﻳﻮﻡ ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎ ﻟﻚ ﺍﻟﻮﻳﻞ ﻣﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﻛﻢ ﻟﻲ ﺍﻟﺎ ﻳﺎﺑﻦ ﻫﻨﺪ ﺍﺑﻌﺖ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ ﺑﻌﻬﺪ ﻋﻬﺪﺕ ﻭ ﻟﻢ ﺗﻮﻑ ﻟﻲ ﻭ ﺍﺧﺴﺮﺕ ﺍﺧﺮﺍﻙ ﻛﻴﻤﺎ ﺗﻨﺎﻝ ﻳﺴﻴﺮ ﺍﻟﺤﻄﺎﻡ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺟﺰﻝ ﻭ ﺍﺻﺒﺤﺖ ﺑﺎﻟﻨﺎﺱ ﺣﻘﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﻡ ﻟﻚ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﻣﻦ ﻣﻠﻚ ﻣﺤﻮﻝ ﻭ ﻛﻨﺖ ﻛﻤﻘﺘﻨﺺ ﻓﻲ ﺍﻟﺸﺮﺍﻙ ﺗﺬﻭﺩ ﺍﻟﻈﻤﺎ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﻨﻬﻞ ﻛﺎﻧﻚ ﺍﻧﺴﻴﺖ ﻟﻴﻞ ﺍﻟﻬﺮﻳﺮ ﺑﺼﻔﻴﻦ ﻣﻊ ﻫﻮﻟﻬﺎ ﺍﻟﻤﻬﻮﻝ ﻭ ﻗﺪﺑﺖ ﺗﺬﺭﻕ ﺫﺭﻕ ﺍﻟﻨﻌﺎﻡ ﺟﺬﺍﺭﺍ ﻣﻦ ﺍﻟﺒﻄﻞ ﺍﻟﻤﻘﺒﻞ ﻭ ﺣﻴﻦ ﺍﺯﺍﺡ ﺟﻴﻮﺵ ﺍﻟﻀﻠﺎﻝ ﻭ ﺍﻓﺎﻙ ﻛﺎﻟﺎﺳﺪ ﺍﻟﻤﺒﺴﻞ ﻭ ﻗﺪ ﺿﺎﻕ ﻣﻨﻚ ﻋﻠﻴﻚ ﺍﻟﺨﻨﺎﻕ ﻭ ﺻﺎﺭ ﺑﻚ ﺍﻟﺮﺣﺐ ﻛﺎﻟﻔﻠﻔﻞ ﻭ ﻗﻮﻟﻚ: ﻳﺎﻋﻤﺮﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻤﻔﺮ ﻣﻦ ﺍﻟﻔﺎﺭﺱ ﺍﻟﻔﻮﺭ ﺍﻟﻤﺴﺒﻴﻞ؟ ﻋﺴﻲ ﺣﻴﻠﻪ ﻣﻦ ﻋﻦ ﻛﻨﻴﻪ ﻓﺎﻥ ﻓﻮﺍﺩﻱ ﻓﻲ ﻋﺴﻌﻞ ﻭ ﺷﺎﻃﺮﺗﻨﻲ ﻛﻞ ﻣﺎ ﻳﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﺩﻫﺮﻙ ﻟﻢ ﻳﻜﻤﻞ ﻓﻘﻤﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﺠﻠﺘﻲ ﺭﺍﻓﻌﺎ ﻭ ﺍﻛﺸﻒ ﻋﻦ ﺳﻮﺍﺗﻲ ﺍﺫﻳﻠﻲ ﻓﺴﺘﺮ ﻋﻦ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﺍﻧﺜﻨﻲ ﺣﻴﺎ ﻭ ﺭﻭﻋﻚ ﻟﻢ ﻳﻌﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺖ ﻟﺨﻮﻓﻚ ﻣﻦ ﺑﺎﺳﻪ ﻫﻨﺎﻙ ﻣﻠﺌﺖ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﻓﻜﻞ ﻭ ﻟﻤﺎ ﻣﻠﻜﺖ ﺣﻤﺎﻩ ﺍﻟﺎﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺎﻟﺖ ﻋﺼﺎﻙ ﻳﺪ ﺍﻟﺎﻭﻝ ﻣﻨﺤﺖ ﻟﻐﻴﺮﻱ ﻭﺯﻥ ﺍﻟﺠﺒﺎﻝ ﻭ ﻟﻢ ﺗﻌﻄﻨﻲ ﺯﻧﻪ ﺍﻟﺨﺮﺩﻝ ﻭ ﺍﻧﺤﻠﺖ ﻣﺼﺮﺍ ﻟﻌﺒﺪ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﻭ ﺍﻧﺖ ﻋﻦ ﺍﻟﻐﻲ ﻟﻢ ﺗﻌﺪﻝ ﻭ ﺍﻥ ﻛﻨﺖ ﺗﻄﻤﻊ ﻓﻴﻬﺎ ﻓﻘﺪ ﺗﺨﻠﻲ ﺍﻟﻘﻄﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺍﺟﺪﻝ ﻭ ﺍﻥ ﻟﻢ ﺗﺴﺎﻣﺢ ﺍﻟﻲ ﺭﺩﻫﺎ ﻓﺎﻧﻲ ﻟﺤﻮﺑﻜﻢ ﻣﺼﻄﻠﻲ ﺑﺨﻴﻞ ﺟﻴﺎﺩ ﻭ ﺷﻢ ﺍﻟﺎﻧﻮﻑ ﻭ ﺑﺎﻟﻤﺮﻫﻔﺎﺕ ﻭ ﺑﺎﻟﺬﺑﻞ ﻭ ﺍﻛﺸﻒ ﻋﻨﻚ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﻟﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﺍﻳﻘﻆ ﻧﺎﺋﻤﻪ ﺍﻟﺎﺛﻜﻞ ﻓﺎﻧﻚ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻩ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﺩﻋﻮﻱ ﺍﻟﺨﻠﺎﻓﻪ ﻓﻲ ﻣﻌﺰﻝ ﻭ ﻣﺎﻟﻚ ﻓﻴﻬﺎ ﻭ ﻟﺎ ﺫﺭﻩ ﻭ ﻟﺎ ﻟﺠﺪﻭﺩﻙ ﺑﺎﻟﺎﻭﻝ ﻓﺎﻥ ﻛﺎﻥ ﺑﻴﻨﻜﻤﺎ ﻧﺴﺒﻪ ﻓﺎﻳﻦ ﺍﻟﺤﺴﺎﻡ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻨﺠﻞ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﺤﺼﺎﻣﻦ ﻧﺠﻮﻡ ﺍﻟﺴﻤﺎ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻣﻦ ﻋﻠﻲ؟ ﻓﺎﻥ ﻛﻨﺖ ﻓﻴﻬﺎﺑﻠﻐﺖ ﺍﻟﻤﻨﻲ ﻓﻔﻲ ﻋﻨﻘﻲ ﻋﻠﻖ ﺍﻟﺠﻠﺠﻞ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۷۰ الی ۷۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ پیروزى عظیم موس
در حقیقت جمله أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً اشاره به تهدیدى است که موسى(علیه السلام)قبلاً کرده بود و مخصوصاً به ساحران قبل از این ماجرا گوشزد کرد که: اگر شما بر خدا دروغ ببندید، شما را با عذاب و مجازات خود ریشه کن خواهد کرد. تعبیر به مِنْ خِلاف (دست و پاى شما را به طور مخالف قطع مى کنم) اشاره به آن است که دست راست با پاى چپ یا به عکس، و شاید انتخاب این نوع شکنجه براى ساحران به خاطر این بوده است که: با این وضع، انسان دیرتر مى میرد یعنى خونریزى کندتر انجام مى گیرد و شکنجه بیشترى خواهند دید، به علاوه گویا مى خواهد بگوید: هر دو سمت بدن شما را ناقص مى کنم. و اما تهدید به این که شما را بر درختان نخل به دار مى آویزم شاید به خاطر این بوده است که: این درختان از بلندترین درختانند و همه کس از دور و نزدیک کسى را که به آن آویخته باشد مى بیند. این نکته نیز قابل ملاحظه است که: در عرف آن زمان، دار زدن آن چنان که در عرف ما معمول است نبوده، طناب دار را به گردن شخصى که مى خواستند او را دار بزنند نمى انداختند، بلکه به دست ها یا شانه ها مى بستند، تا زجرکُش شود. * * * اما ببینیم عکس العمل ساحران در برابر این تهدیدهاى شدید فرعون چه بود؟ آنها نه تنها مرعوب نشدند، جا نخوردند، و از میدان بیرون نرفتند، که حضور خود را در صحنه به طور قاطع ترى ثابت کردند و گفتند: به خدائى که ما را آفریده است ما هرگز تو را بر این دلائل روشنى که به سراغ ما آمده مقدم نخواهیم داشت (قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا). تو هر حکمى مى خواهى بکن (فَاقْضِ ما أَنْتَ قاض). اما بدان تو تنها مى توانى در زندگى این دنیا قضاوت کنى (ولى در آخرت ما پیروزیم و تو گرفتار و مبتلا به شدیدترین کیفرها) (إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا). و به این ترتیب، آنها سه جمله کوبنده در برابر فرعون بیان کردند: نخست این که: مطمئن باش ما آن هدایتى را که یافته ایم با هیچ چیز معاوضه نخواهیم کرد. دیگر این که: از تهدیدهایت ابداً هراسى نداریم. و سوم این که: قلمرو حکومت و فعالیت تو همین چهار روز دنیا است. * * * سپس افزودند: اگر مى بینى ما به پروردگارمان ایمان آورده ایم براى آن است که گناهان ما را ببخشد (ما با سحر و ساحرى مرتکب گناهان بسیارى شده ایم) (إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا). و همچنین ما را در برابر این گناه بزرگ که تو بر ما تحمیل کردى (سحر در برابر پیامبر خدا) مشمول رحمتش گرداند و خدا از همه چیز بهتر و باقى تر است (وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى). خلاصه این که: هدف ما پاک شدن از گناهان گذشته، از جمله مبارزه با پیامبر راستین خدا است، ما از این طریق مى خواهیم، به سعادت جاویدان برسیم، ولى تو ما را تهدید به مرگ این دنیا مى کنى، ما این ضرر کم را در مقابل آن خیر عظیم پذیرا هستیم!. در اینجا سؤالى پیش مى آید و آن این که: ظاهراً ساحران با میل خودشان به این میدان گام نهادند، هر چند فرعون وعده هاى فراوانى به آنها داده بود، چگونه در آیه فوق تعبیر به اکراه شده است؟ در پاسخ مى گوئیم: هیچ دلیلى در دست نیست که ساحران از آغاز مجبور به پذیرش این دعوت نبودند، بلکه ظاهر جمله: یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِر عَلِیم: مأموران باید بروند و هر ساحر آگاهى را بیاورند (۲) این است که ساحران آگاه، ملزم به پذیرش بودند، و البته در شرائط حکومت استبدادى و خودکامه فرعونى نیز، این معنى کاملاً طبیعى به نظر مى رسد که: در مسیر منویات او، افراد را به اجبار حرکت دهند، و اما قرار دادن جایزه و امثال آن، براى تشویق آنها هیچ منافاتى با این معنى ندارد; چرا که بسیار دیده ایم، حکومت هاى زورگوى ستمگر در کنار توسل به زور، از تشویق هاى مادى نیز استفاده مى کنند. این احتمال نیز داده شده است که: در اولین برخورد ساحران با موسى(علیه السلام)روى قرائنى بر آنها روشن شد که: موسى(علیه السلام) حق است، یا لااقل در شک و تردید فرو رفتند، و به همین دلیل در میان آنها بگو مگو برخاست چنان که در آیه ۶۲ همین سوره خواندیم فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ . فرعون و دستگاهش از این ماجرا آگاه شدند و آنها را به ادامه مبارزه مجبور ساختند. ساحران، سپس چنین ادامه دادند: اگر ما ایمان آورده ایم دلیلش روشن است چرا که هر کس بى ایمان و گنهکار در محضر پروردگارش در قیامت بیاید آتش سوزان دوزخ براى او است (إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ). و مصیبت بزرگ او در دوزخ این است که: نه مى میرد و نه زنده مى شود (لایَمُوتُ فِیها وَ لایَحْیى). بلکه دائماً در میان مرگ و زندگى دست و پا مى زند، حیاتى که از مرگ تلخ تر و مشقت بارتر است. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امام على عليه السلام: ❗️العَجَبُ هُوَ الدّنيا، و غَفلَتُنا فيها أعجَبُ دنيا شگفت است و شگفت تر از آن غفلت ما در آن است ميزان الحكمه جلد ۷ صفحه ۶۶ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مومنی 403.3.8.mp3
25.43M
🔹تفاوت مومن و مسلم 🎙حجت‌الاسلام والمسلمین مومنی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻳﻨﺎﺩﻱ ﺑﺎﻣﺮ ﺍﻟﻌ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و نه 🔷 ↩️ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻨﻈﻮﻡ (ﻗﺼﻴﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻭ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﺤﻘﺎﻧﻴﺖ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭ ﻣﺰﺍﻳﺎﻱ ﺧﺎﺻﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺭﻭﺍﺣﻨﺎ ﻓﺪﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺷﺨﺼﻲ ﻧﺎﺑﻜﺎﺭ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻭ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺪﻋﺎﻱ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻣﻘﺪﺱ ﻋﻠﻮﻱ (ﻉ) ﺑﻪ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻨﻈﻮﻡ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺷﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﻔﻌﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻳﺪ. ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ، ﺑﺪﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭﻱ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺧﺮﺍﺝ ﻣﺼﺮ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺘﺮﺟﻢ) ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ: ﺑﺤﻤﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻈﻢ ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺷﺪ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻈﻢ ﻧﻐﺰ ﻣﺘﻴﻦ ﺑﻬﺮ ﺑﺤﺮ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ‌ﺍﻡ ﺭﻭ ﻧﻬﺎﺩ ﺑﻪ ﺑﺤﺮ ﺗﻘﺎﺭﺏ ﺑﺮ ﺁﻣﺪ ﻣﺮﺍﺩ ﻛﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺳﺨﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﭘﺮ ﻣﻜﺮ ﻭ ﻓﻦ ﻓﻌﻮﻝ ﻓﻌﻮﻝ ﻓﻌﻮﻝ ﻓﻌﻮﻝ ﻣﻠﻮﻡ ﺍﻛﻮﻝ، ﻇﻠﻮﻡ ﺟﻬﻮﻝ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻨﻮﺷﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺯﻭﺩ ﺧﺮﺍﺟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺼﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﺗﻮ ﺳﻮﺩ ﺑﺒﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺸﺎﻡ ﺗﻌﻠﻞ ﺯﺍﻣﺮﻡ ﻣﻜﻦ، ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻳﻜﻲ ﭼﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﻋﻤﺮﻭ ﺩﺍﺩ ﭼﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﺵ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩ ﺁﻩ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩ ﻣﺮﺍ ﻳﻦ ﭼﺎﻣﻪ ﺭﺍ " ﺟﻠﺠﻠﻴﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﻧﻤﺎﻳﻢ ﺑﺸﺮﺣﺶ ﻛﻨﻮﻥ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﭼﻜﺎﻣﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻫﻜﺎﺭ ﺯﻳﻚ ﺭﻭﺳﭙﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻧﮕﺮ ﺗﺎ ﭼﺴﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﺍﺩ ﺳﺨﻦ ﺑﻮﺻﻒ ﺷﻪ ﺍﻭﻟﻴﺎ ﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ [جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۰۸] ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺸﻮ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﻣﺰﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﺎﺩﺍﻧﻲ ﻭ ﺍﻟﺘﺒﺎﺱ ﺑﻴﺎﺭ ﺁﺭ ﻛﺎﻧﺪﺭ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﻳﺖ ﭼﻬﺎ ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻧﺪ ﭘﻲ ﻳﺎﺭﻳﺖ ﺑﺸﺎﻡ ﻭ ﺑﺎﻫﻠﺶ ﺯﻣﻜﺮ ﻭ ﻓﺮﻳﺐ ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎ بپا ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻱ ﻧﺎﻧﺠﻴﺐ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺧﻠﻖ ﺳﻮﻳﺖ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﭼﻮ ﮔﺎﻭﺍﻥ ﺑﮕﺴﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺪ ﻭ ﺑﻨﺪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻣﻦ ﺁﺋﻴﻨﺸﺎﻥ ﺑﻨﺎﻡ ﺗﻮ ﺁﻣﻴﺨﺘﻢ ﺩﻳﻨﺸﺎﻥ ﭼﻮ ﺑﺎ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺭﻩ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺑﻌﺼﻴﺎﻥ ﻭ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻲ ﺑﺪﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺍﻣﻮﺭ ﻛﻪ ﺍﻓﻜﻨﺪﻡ ﺁﻥ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺩ ﺭﻏﺮﻭﺭ ﺑﺨﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﻘﻲ ﺷﺪ ﻫﺪﺭ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺁﻥ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﻭﺻﻴﺎ ﺍﺯ ﺟﻔﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺑﭙﺎ ﺯﺩﻡ ﻣﺼﺤﻔﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮ ﻧﻴﺰﻩ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻳﻦ ﺣﻴﻠﻪ ﺑﺮﭘﺎ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﭼﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﻧﺪﻡ ﻛﻪ ﺷﺪ ﺷﻴﺮ ﺣﻖ ﺣﻤﻠﻪ ﻭﺭ ﭼﺴﺎﻥ ﺣﻴﻠﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﺪﻓﻊ ﺧﻄﺮ ﻧﻤﻮﺩﻡ... ﺑﻨﺎﻣﺮﺩﻱ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺳﺘﻢ ﭘﻴﺸﻪ ﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻢ ﺑﺤﻴﺪﺭ ﺧﺪﻧﮓ ﺟﻔﺎ ﺭﻳﺨﺘﻢ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺯ ﺣﻴﻠﻪ ﻭﻣﻜﺮ ﻣﻦ ﻧﻬﻔﺘﻨﺪ ﺭﺥ ﺭﺍ ﺯ ﻧﻮﺭ ﺯﻣﻦ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﻌﺮﻱ ﭼﺴﺎﻥ ﺣﻴﻠﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﮔﻪ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺑﻨﺮﻣﻲ ﭼﺴﺎﻥ ﺩﺍﺩﻣﺶ ﻣﻦ ﻓﺮﻳﺐ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﻠﻊ ﺣﻴﺪﺭ ﺷﺪﻱ ﺑﻲ ﺭﻗﻴﺐ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻱ ﺑﺮ ﺁﻣﺪ ﻣﺮﺍﺩ ﺯﻣﺎﻡ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﺪﺳﺘﺖ ﻓﺘﺎﺩ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﺪﻣﺖ ﺟﺎﻣﻪ ﺳﺮﻭﺭﻱ ﭼﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻫﺮﻳﻤﻦ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺑﺒﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺳﺮﻳﺮ ﺑﻴﻔﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ، ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻭ ﺗﻴﺮ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺗﺮﺍ ﺁﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺒﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺍﻱ ﭘﺴﺖ ﻧﺎﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺯﻣﻦ ﻧﺎﻣﻮﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻭ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۰۹] ﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ﻣﺮﺍ، ﺍﻱ ﺟﮕﺮﺧﻮﺍﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﻧﻲ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺗﻮ ﻭﺯﻳﺮ ﻭ ﻣﺸﻴﺮ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ﺗﻮ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا