قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه ↩️ در پايان اين فراز مى فرمايد: «در آن زمان قريش
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم
👹 عاقبت بنی امیه
"آرى! همان گونه شد که خود امام(عليه السلام) در خطبه 28 بيان فرموده: «آن کس که از حقّ سود نگيرد، زيان باطل دامانش را خواهد گرفت و آن کس که نور هدايت او را به راه راست نبرد، ظلمت گمراهى او را به وادى هلاکت مى کشاند».
به راستى اين فصل از تاريخ اسلام، مملوّ از درس هاى عبرت است; از يک سو سرنوشت آنها که با اميرمؤمنان(عليه السلام) وفا نکردند، فوق العاده عبرت انگيزاست! و از سوى ديگر، داستان بنى اميّه بعد از على(عليه السلام) پر از درس هاى عبرت است!
«مسعودى» مورّخ مشهور، نقل مى کند: «حجّاج حاکم کوفه و بصره (در دوران عبدالملک بن مروان) بيست سال فرمانروايى کرد; تعداد کسانى را که در اين مدّت در زير شکنجه هاى دژخيمان او جان سپردند يا با شمشير کشته شدند، يکصد و بيست هزار نفر بود. و اين آمار مربوط به غير از کسانى است که در جنگ هاى او کشته شدند».(10)
«ابن قتيبه» در «الامامة و السياسة» مى نويسد: «حجّاج همراه دويست نفر مسلّح که شمشيرها را زير لباس پنهان کرده بودند، وارد مسجد بصره شد، و به آنها دستور داد که اگر من براى مردم سخنرانى کردم و آنها مرا سنگباران کردند، من به علامت هجوم عمامه را از سر بر مى دارم; شما شمشيرها را از نيام بکشيد و به هر کس دست يابيد، او را از دم شمشير بگذرانيد!
اين جريان تحقق يافت و بعد از آن فکر «حجّاج» گفت از طرف «عبدالملک» به حکمرانى شهر شما منصوب شده ام، مردم بصره که سابقه زشت او را مى دانستند او را سنگباران کردند، امّا او عمامه از سر برداشت و همراهان او شمشيرها را از غلاف بيرون آوردند و به جان مردم افتادند. هر کس از در مسجد بيرون مى رفت او را گردن مى زدند; ناچار گروهى به داخل مسجد برگشتند، ولى آنها را يکى بعد از ديگرى از دم شمشير گذراندند، به گونه اى که جوى خون از در مسجد سرازير شد و به بازار رسيد!».(11)
اين نمونه اى از سرنوشت مردمى بود که با على(عليه السلام) آنچنان معامله کردند.
2- سرنوشت عبرت انگيز بنى اميّه!
بنى اميّه نيز سرنوشتى بدتر از مردم عراق در حکومت بنى عبّاس پيدا کردند. تا آنجا که مى نويسند: يکى از فرمانروايان بنى عبّاس نود نفر از سران بنى اميّه را در مجلس خود حاضر کرد; دستور داد با عمودهاى آهنين جمجمه هاى آنها را شکستند و آنها را نيمه جان در وسط مجلس انداختند; سپس دستور داد، سفره غذا بر پيکر آنها گستراند و غذا حاضر کردند و او (و دستيارانش) بر جنازه هاى نيمه جان آنها که ناله مى کردند، نشستند و غذا خوردند!»(12)
آنها حتّى بر کودکان «بنى اميّه» و مردگان آنها رحم نکردند. تا آنجا که همان «عبدالله بن على» در ايّام «سفّاح» (نخستين خليفه عبّاسى) به نبش قبور بنى اميه پرداخت; از جمله جنازه «هشام بن عبدالملک» را از قبر بيرون آوردند و آتش زدند و همچنين جسد «وليد بن عبدالملک» و «يزيد بن معاويه» - که فقط استخوانى از او باقى مانده بود - و اجساد ديگر را در تمام شهرها از قبرها بيرون کشيدند و سوزاندند(13) و سرانجام به سراغ قبر «معاويه» رفتند، امّا در آن جز مشتى خاک و غبار چيزى نديدند!(14)"
✍ پی نوشت:
10. مروج الذهب، جلد 3، صفحه 166.
11. الامامة و السياسة، جلد 2، صفحه 32.
12. کامل ابن اثير، جلد 5، صفحه 430.
13. مروج الذهب، جلد 3، صفحه 207.
14. کامل ابن اثير، جلد 5، صفحه 430.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙 خطبه ۹۲ جلسه دوم 🔸وحشت دیکتاتورها از روشنگری امام علی (ع) @Nahjo
شرح_صوتی_خطبه_۹۳.mp3
8.65M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙 خطبه: ۹۳
✅ حضرت محمد (ص) و اجداد و عترتش پاکترین اند
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام على عليه السلام:
با نفْس خود جهاد كن و از او حساب كِش، همچنان كه شريك از شريكش حساب مى كِشد، و حقوق خداوند را از او مطالبه كن، همچنان كه طرف دعوا، حقوق خود را از ديگرى مطالبه مى كند
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# موعظه
🔹 حکایتی شنیدنی از حال و روز مردی که به وجود قیامت شک کرده بود!
🎥استاد شیخ حسین انصاریان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و بیست و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻳﻨﺎﺩﻱ ﺑﺎﻣﺮ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺍﻟﻌﻠﻲ
ﺍﻧﺖ ﺑﻜﻢ ﻣﻨﻜﻢ ﻓﻲ ﺍﻟﻨﻔﻮﺱ
ﺑﺎﻭﻟﻲ؟ ﻓﻘﺎﻟﻮﺍ: ﺑﻠﻲ ﻓﺎﻓﻌﻞ
ﻓﺎﻧﺤﻠﻪ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ
ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺴﺘﺨﻠﻒ ﺍﻟﻤﻨﺤﻞ
ﻭ ﻗﺎﻝ: ﻓﻤﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﻲ ﻟﻪ
ﻓﻬﺬﺍ ﻟﻪ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﻧﻌﻢ ﺍﻟﻮﻟﻲ
ﻓﻮﺍﻝ ﻣﻮﺍﻟﻴﻪ ﻳﺎ ﺫﺍﻟﺠﻠﺎ ﻝ
ﻭﻋﺎﺩﻩ ﻣﻌﺎﺩﻱ ﺍﺥ ﺍﻟﻤﺮﺳﻞ
ﻭ ﻟﺎ ﺗﻨﻘﻀﻮﺍ ﺍﻟﻌﻬﺪ ﻣﻦ ﻋﺘﺮﺗﻲ
ﻓﻘﺎﻃﻌﻬﻢ ﺑﻲ ﻟﻢ ﻳﻮﺻﻞ
ﻓﺒﺨﺒﺦ ﺷﻴﺨﻚ ﻟﻤﺎ ﺭﺍﻱ
ﻋﺮﻱ ﻋﻘﺪ ﺣﻴﺪ ﻟﻢ ﺗﺤﻠﻞ
ﻓﻘﺎﻝ: ﻭﻟﻴﻜﻢ ﻓﺎﺣﻔﻈﻮﻩ
ﻓﻤﺪﺧﻠﻪ ﻓﻴﻜﻢ ﻣﺪﺧﻠﻲ
ﻭ ﺍﻧﺎ ﻭ ﻣﺎ ﻛﺎﻥ ﻣﻦ ﻓﻌﻠﻨﺎ
ﻟﻔﻲ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻓﻲ ﺍﻟﺪﺭﻙ ﺍﻟﺎﺳﻔﻞ
ﻭ ﻣﺎ ﺩﻡ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻨﺞ ﻟﻨﺎ
ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻮﻗﻒ ﺍﻟﻤﺨﺠﻞ
ﻭ ﺍﻥ ﻋﻠﻴﺎ ﻏﺪﺍ ﺧﺼﻤﻨﺎ
ﻭ ﻳﻌﺘﺰ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﻤﺮﺳﻞ
ﻳﺤﺎﺳﺒﻨﺎ ﻋﻦ ﺍﻣﺮﻭ ﺟﺮﺕ
ﻭ ﻧﺤﻦ ﻋﻦ ﺍﻟﺤﻖ ﻓﻲ ﻣﻌﺰﻝ
ﻓﻤﺎ ﻋﺬﺭﻧﺎ ﻳﻮﻡ ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎ
ﻟﻚ ﺍﻟﻮﻳﻞ ﻣﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﻛﻢ ﻟﻲ
ﺍﻟﺎ ﻳﺎﺑﻦ ﻫﻨﺪ ﺍﺑﻌﺖ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ
ﺑﻌﻬﺪ ﻋﻬﺪﺕ ﻭ ﻟﻢ ﺗﻮﻑ ﻟﻲ
ﻭ ﺍﺧﺴﺮﺕ ﺍﺧﺮﺍﻙ ﻛﻴﻤﺎ ﺗﻨﺎﻝ
ﻳﺴﻴﺮ ﺍﻟﺤﻄﺎﻡ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺟﺰﻝ
ﻭ ﺍﺻﺒﺤﺖ ﺑﺎﻟﻨﺎﺱ ﺣﻘﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﻡ
ﻟﻚ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﻣﻦ ﻣﻠﻚ ﻣﺤﻮﻝ
ﻭ ﻛﻨﺖ ﻛﻤﻘﺘﻨﺺ ﻓﻲ ﺍﻟﺸﺮﺍﻙ
ﺗﺬﻭﺩ ﺍﻟﻈﻤﺎ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﻨﻬﻞ
ﻛﺎﻧﻚ ﺍﻧﺴﻴﺖ ﻟﻴﻞ ﺍﻟﻬﺮﻳﺮ
ﺑﺼﻔﻴﻦ ﻣﻊ ﻫﻮﻟﻬﺎ ﺍﻟﻤﻬﻮﻝ
ﻭ ﻗﺪﺑﺖ ﺗﺬﺭﻕ ﺫﺭﻕ ﺍﻟﻨﻌﺎﻡ
ﺟﺬﺍﺭﺍ ﻣﻦ ﺍﻟﺒﻄﻞ ﺍﻟﻤﻘﺒﻞ
ﻭ ﺣﻴﻦ ﺍﺯﺍﺡ ﺟﻴﻮﺵ ﺍﻟﻀﻠﺎﻝ
ﻭ ﺍﻓﺎﻙ ﻛﺎﻟﺎﺳﺪ ﺍﻟﻤﺒﺴﻞ
ﻭ ﻗﺪ ﺿﺎﻕ ﻣﻨﻚ ﻋﻠﻴﻚ ﺍﻟﺨﻨﺎﻕ
ﻭ ﺻﺎﺭ ﺑﻚ ﺍﻟﺮﺣﺐ ﻛﺎﻟﻔﻠﻔﻞ
ﻭ ﻗﻮﻟﻚ: ﻳﺎﻋﻤﺮﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻤﻔﺮ
ﻣﻦ ﺍﻟﻔﺎﺭﺱ ﺍﻟﻔﻮﺭ ﺍﻟﻤﺴﺒﻴﻞ؟
ﻋﺴﻲ ﺣﻴﻠﻪ ﻣﻦ ﻋﻦ ﻛﻨﻴﻪ
ﻓﺎﻥ ﻓﻮﺍﺩﻱ ﻓﻲ ﻋﺴﻌﻞ
ﻭ ﺷﺎﻃﺮﺗﻨﻲ ﻛﻞ ﻣﺎ ﻳﺴﺘﻘﻴﻢ
ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﺩﻫﺮﻙ ﻟﻢ ﻳﻜﻤﻞ
ﻓﻘﻤﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﺠﻠﺘﻲ ﺭﺍﻓﻌﺎ
ﻭ ﺍﻛﺸﻒ ﻋﻦ ﺳﻮﺍﺗﻲ ﺍﺫﻳﻠﻲ
ﻓﺴﺘﺮ ﻋﻦ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﺍﻧﺜﻨﻲ
ﺣﻴﺎ ﻭ ﺭﻭﻋﻚ ﻟﻢ ﻳﻌﻘﻞ
ﻭ ﺍﻧﺖ ﻟﺨﻮﻓﻚ ﻣﻦ ﺑﺎﺳﻪ
ﻫﻨﺎﻙ ﻣﻠﺌﺖ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﻓﻜﻞ
ﻭ ﻟﻤﺎ ﻣﻠﻜﺖ ﺣﻤﺎﻩ ﺍﻟﺎﻧﺎﻡ
ﻭ ﻧﺎﻟﺖ ﻋﺼﺎﻙ ﻳﺪ ﺍﻟﺎﻭﻝ
ﻣﻨﺤﺖ ﻟﻐﻴﺮﻱ ﻭﺯﻥ ﺍﻟﺠﺒﺎﻝ
ﻭ ﻟﻢ ﺗﻌﻄﻨﻲ ﺯﻧﻪ ﺍﻟﺨﺮﺩﻝ
ﻭ ﺍﻧﺤﻠﺖ ﻣﺼﺮﺍ ﻟﻌﺒﺪ ﺍﻟﻤﻠﻚ
ﻭ ﺍﻧﺖ ﻋﻦ ﺍﻟﻐﻲ ﻟﻢ ﺗﻌﺪﻝ
ﻭ ﺍﻥ ﻛﻨﺖ ﺗﻄﻤﻊ ﻓﻴﻬﺎ ﻓﻘﺪ
ﺗﺨﻠﻲ ﺍﻟﻘﻄﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺍﺟﺪﻝ
ﻭ ﺍﻥ ﻟﻢ ﺗﺴﺎﻣﺢ ﺍﻟﻲ ﺭﺩﻫﺎ
ﻓﺎﻧﻲ ﻟﺤﻮﺑﻜﻢ ﻣﺼﻄﻠﻲ
ﺑﺨﻴﻞ ﺟﻴﺎﺩ ﻭ ﺷﻢ ﺍﻟﺎﻧﻮﻑ
ﻭ ﺑﺎﻟﻤﺮﻫﻔﺎﺕ ﻭ ﺑﺎﻟﺬﺑﻞ
ﻭ ﺍﻛﺸﻒ ﻋﻨﻚ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﻟﻐﺮﻭﺭ
ﻭ ﺍﻳﻘﻆ ﻧﺎﺋﻤﻪ ﺍﻟﺎﺛﻜﻞ
ﻓﺎﻧﻚ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻩ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ
ﻭ ﺩﻋﻮﻱ ﺍﻟﺨﻠﺎﻓﻪ ﻓﻲ ﻣﻌﺰﻝ
ﻭ ﻣﺎﻟﻚ ﻓﻴﻬﺎ ﻭ ﻟﺎ ﺫﺭﻩ
ﻭ ﻟﺎ ﻟﺠﺪﻭﺩﻙ ﺑﺎﻟﺎﻭﻝ
ﻓﺎﻥ ﻛﺎﻥ ﺑﻴﻨﻜﻤﺎ ﻧﺴﺒﻪ
ﻓﺎﻳﻦ ﺍﻟﺤﺴﺎﻡ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻨﺠﻞ
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﺤﺼﺎﻣﻦ ﻧﺠﻮﻡ ﺍﻟﺴﻤﺎ
ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻣﻦ ﻋﻠﻲ؟
ﻓﺎﻥ ﻛﻨﺖ ﻓﻴﻬﺎﺑﻠﻐﺖ ﺍﻟﻤﻨﻲ
ﻓﻔﻲ ﻋﻨﻘﻲ ﻋﻠﻖ ﺍﻟﺠﻠﺠﻞ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۷۰ الی ۷۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ پیروزى عظیم موس
در حقیقت جمله أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً اشاره به تهدیدى است که موسى(علیه السلام)قبلاً کرده بود و مخصوصاً به ساحران قبل از این ماجرا گوشزد کرد که: اگر شما بر خدا دروغ ببندید، شما را با عذاب و مجازات خود ریشه کن خواهد کرد.
تعبیر به مِنْ خِلاف (دست و پاى شما را به طور مخالف قطع مى کنم) اشاره به آن است که دست راست با پاى چپ یا به عکس، و شاید انتخاب این نوع شکنجه براى ساحران به خاطر این بوده است که: با این وضع، انسان دیرتر مى میرد یعنى خونریزى کندتر انجام مى گیرد و شکنجه بیشترى خواهند دید، به علاوه گویا مى خواهد بگوید: هر دو سمت بدن شما را ناقص مى کنم.
و اما تهدید به این که شما را بر درختان نخل به دار مى آویزم شاید به خاطر این بوده است که: این درختان از بلندترین درختانند و همه کس از دور و نزدیک کسى را که به آن آویخته باشد مى بیند.
این نکته نیز قابل ملاحظه است که: در عرف آن زمان، دار زدن آن چنان که در عرف ما معمول است نبوده، طناب دار را به گردن شخصى که مى خواستند او را دار بزنند نمى انداختند، بلکه به دست ها یا شانه ها مى بستند، تا زجرکُش شود.
* * *
اما ببینیم عکس العمل ساحران در برابر این تهدیدهاى شدید فرعون چه بود؟ آنها نه تنها مرعوب نشدند، جا نخوردند، و از میدان بیرون نرفتند، که حضور خود را در صحنه به طور قاطع ترى ثابت کردند و گفتند: به خدائى که ما را آفریده است ما هرگز تو را بر این دلائل روشنى که به سراغ ما آمده مقدم نخواهیم داشت (قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا).
تو هر حکمى مى خواهى بکن (فَاقْضِ ما أَنْتَ قاض).
اما بدان تو تنها مى توانى در زندگى این دنیا قضاوت کنى (ولى در آخرت ما پیروزیم و تو گرفتار و مبتلا به شدیدترین کیفرها) (إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا).
و به این ترتیب، آنها سه جمله کوبنده در برابر فرعون بیان کردند:
نخست این که: مطمئن باش ما آن هدایتى را که یافته ایم با هیچ چیز معاوضه نخواهیم کرد.
دیگر این که: از تهدیدهایت ابداً هراسى نداریم.
و سوم این که: قلمرو حکومت و فعالیت تو همین چهار روز دنیا است.
* * *
سپس افزودند: اگر مى بینى ما به پروردگارمان ایمان آورده ایم براى آن است که گناهان ما را ببخشد (ما با سحر و ساحرى مرتکب گناهان بسیارى شده ایم) (إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا).
و همچنین ما را در برابر این گناه بزرگ که تو بر ما تحمیل کردى (سحر در برابر پیامبر خدا) مشمول رحمتش گرداند و خدا از همه چیز بهتر و باقى تر است (وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى).
خلاصه این که: هدف ما پاک شدن از گناهان گذشته، از جمله مبارزه با پیامبر راستین خدا است، ما از این طریق مى خواهیم، به سعادت جاویدان برسیم، ولى تو ما را تهدید به مرگ این دنیا مى کنى، ما این ضرر کم را در مقابل آن خیر عظیم پذیرا هستیم!.
در اینجا سؤالى پیش مى آید و آن این که: ظاهراً ساحران با میل خودشان به این میدان گام نهادند، هر چند فرعون وعده هاى فراوانى به آنها داده بود، چگونه در آیه فوق تعبیر به اکراه شده است؟
در پاسخ مى گوئیم: هیچ دلیلى در دست نیست که ساحران از آغاز مجبور به پذیرش این دعوت نبودند، بلکه ظاهر جمله: یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِر عَلِیم: مأموران باید بروند و هر ساحر آگاهى را بیاورند (۲) این است که ساحران آگاه، ملزم به پذیرش بودند، و البته در شرائط حکومت استبدادى و خودکامه فرعونى نیز، این معنى کاملاً طبیعى به نظر مى رسد که: در مسیر منویات او، افراد را به اجبار حرکت دهند، و اما قرار دادن جایزه و امثال آن، براى تشویق آنها هیچ منافاتى با این معنى ندارد; چرا که بسیار دیده ایم، حکومت هاى زورگوى ستمگر در کنار توسل به زور، از تشویق هاى مادى نیز استفاده مى کنند.
این احتمال نیز داده شده است که: در اولین برخورد ساحران با موسى(علیه السلام)روى قرائنى بر آنها روشن شد که: موسى(علیه السلام) حق است، یا لااقل در شک و تردید فرو رفتند، و به همین دلیل در میان آنها بگو مگو برخاست چنان که در آیه ۶۲ همین سوره خواندیم فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ .
فرعون و دستگاهش از این ماجرا آگاه شدند و آنها را به ادامه مبارزه مجبور ساختند.
ساحران، سپس چنین ادامه دادند: اگر ما ایمان آورده ایم دلیلش روشن است چرا که هر کس بى ایمان و گنهکار در محضر پروردگارش در قیامت بیاید آتش سوزان دوزخ براى او است (إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ).
و مصیبت بزرگ او در دوزخ این است که: نه مى میرد و نه زنده مى شود (لایَمُوتُ فِیها وَ لایَحْیى).
بلکه دائماً در میان مرگ و زندگى دست و پا مى زند، حیاتى که از مرگ تلخ تر و مشقت بارتر است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام على عليه السلام:
❗️العَجَبُ هُوَ الدّنيا، و غَفلَتُنا فيها أعجَبُ
دنيا شگفت است و شگفت تر از آن غفلت ما در آن است
ميزان الحكمه جلد ۷ صفحه ۶۶
@Nahjolbalaghe2
مومنی 403.3.8.mp3
25.43M
#موعظه
🔹تفاوت مومن و مسلم
🎙حجتالاسلام والمسلمین مومنی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هشت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻳﻨﺎﺩﻱ ﺑﺎﻣﺮ ﺍﻟﻌ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و بیست و نه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻨﻈﻮﻡ (ﻗﺼﻴﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻭ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﺤﻘﺎﻧﻴﺖ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭ ﻣﺰﺍﻳﺎﻱ ﺧﺎﺻﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺭﻭﺍﺣﻨﺎ ﻓﺪﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺷﺨﺼﻲ ﻧﺎﺑﻜﺎﺭ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻭ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺪﻋﺎﻱ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻣﻘﺪﺱ ﻋﻠﻮﻱ (ﻉ) ﺑﻪ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻨﻈﻮﻡ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺷﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﻔﻌﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻳﺪ. ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ، ﺑﺪﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭﻱ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺧﺮﺍﺝ ﻣﺼﺮ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺘﺮﺟﻢ)
ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ:
ﺑﺤﻤﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻈﻢ ﺁﻓﺮﻳﻦ
ﺷﺪ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻈﻢ ﻧﻐﺰ ﻣﺘﻴﻦ
ﺑﻬﺮ ﺑﺤﺮ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﺍﻡ ﺭﻭ ﻧﻬﺎﺩ
ﺑﻪ ﺑﺤﺮ ﺗﻘﺎﺭﺏ ﺑﺮ ﺁﻣﺪ ﻣﺮﺍﺩ
ﻛﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺳﺨﻦ
ﻫﻢ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﭘﺮ ﻣﻜﺮ ﻭ ﻓﻦ
ﻓﻌﻮﻝ ﻓﻌﻮﻝ ﻓﻌﻮﻝ ﻓﻌﻮﻝ
ﻣﻠﻮﻡ ﺍﻛﻮﻝ، ﻇﻠﻮﻡ ﺟﻬﻮﻝ
ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻨﻮﺷﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺯﻭﺩ
ﺧﺮﺍﺟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺼﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﺗﻮ ﺳﻮﺩ
ﺑﺒﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺸﺎﻡ
ﺗﻌﻠﻞ ﺯﺍﻣﺮﻡ ﻣﻜﻦ، ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ
ﻳﻜﻲ ﭼﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﻋﻤﺮﻭ ﺩﺍﺩ
ﭼﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﺵ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩ ﺁﻩ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩ
ﻣﺮﺍ ﻳﻦ ﭼﺎﻣﻪ ﺭﺍ " ﺟﻠﺠﻠﻴﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ
ﻧﻤﺎﻳﻢ ﺑﺸﺮﺣﺶ ﻛﻨﻮﻥ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ
ﺑﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﭼﻜﺎﻣﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻫﻜﺎﺭ
ﺯﻳﻚ ﺭﻭﺳﭙﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﻧﮕﺮ ﺗﺎ ﭼﺴﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﺍﺩ ﺳﺨﻦ
ﺑﻮﺻﻒ ﺷﻪ ﺍﻭﻟﻴﺎ ﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۰۸]
ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺸﻮ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ
ﻣﺰﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﺎﺩﺍﻧﻲ ﻭ ﺍﻟﺘﺒﺎﺱ
ﺑﻴﺎﺭ ﺁﺭ ﻛﺎﻧﺪﺭ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﻳﺖ
ﭼﻬﺎ ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻧﺪ ﭘﻲ ﻳﺎﺭﻳﺖ
ﺑﺸﺎﻡ ﻭ ﺑﺎﻫﻠﺶ ﺯﻣﻜﺮ ﻭ ﻓﺮﻳﺐ
ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎ بپا ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻱ ﻧﺎﻧﺠﻴﺐ
ﻛﻪ ﺗﺎ ﺧﻠﻖ ﺳﻮﻳﺖ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ
ﭼﻮ ﮔﺎﻭﺍﻥ ﺑﮕﺴﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺪ ﻭ ﺑﻨﺪ
ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻣﻦ ﺁﺋﻴﻨﺸﺎﻥ
ﺑﻨﺎﻡ ﺗﻮ ﺁﻣﻴﺨﺘﻢ ﺩﻳﻨﺸﺎﻥ
ﭼﻮ ﺑﺎ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺭﻩ ﺭﺍﺳﺘﻲ
ﺑﻌﺼﻴﺎﻥ ﻭ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻲ
ﺑﺪﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺍﻣﻮﺭ
ﻛﻪ ﺍﻓﻜﻨﺪﻡ ﺁﻥ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺩ ﺭﻏﺮﻭﺭ
ﺑﺨﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﻘﻲ ﺷﺪ ﻫﺪﺭ
ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺁﻥ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﺮ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﻭﺻﻴﺎ ﺍﺯ ﺟﻔﺎ
ﭼﻨﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺑﭙﺎ
ﺯﺩﻡ ﻣﺼﺤﻔﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮ ﻧﻴﺰﻩﻫﺎ
ﻭ ﺯﻳﻦ ﺣﻴﻠﻪ ﺑﺮﭘﺎ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﭼﻬﺎ
ﺩﺭ ﺁﻧﺪﻡ ﻛﻪ ﺷﺪ ﺷﻴﺮ ﺣﻖ ﺣﻤﻠﻪ ﻭﺭ
ﭼﺴﺎﻥ ﺣﻴﻠﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﺪﻓﻊ ﺧﻄﺮ
ﻧﻤﻮﺩﻡ...
ﺑﻨﺎﻣﺮﺩﻱ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ
ﺳﺘﻢ ﭘﻴﺸﻪ ﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻢ
ﺑﺤﻴﺪﺭ ﺧﺪﻧﮓ ﺟﻔﺎ ﺭﻳﺨﺘﻢ
ﻛﻪ ﺗﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺯ ﺣﻴﻠﻪ ﻭﻣﻜﺮ ﻣﻦ
ﻧﻬﻔﺘﻨﺪ ﺭﺥ ﺭﺍ ﺯ ﻧﻮﺭ ﺯﻣﻦ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﻌﺮﻱ
ﭼﺴﺎﻥ ﺣﻴﻠﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﮔﻪ ﺩﺍﻭﺭﻱ
ﺑﻨﺮﻣﻲ ﭼﺴﺎﻥ ﺩﺍﺩﻣﺶ ﻣﻦ ﻓﺮﻳﺐ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﻠﻊ ﺣﻴﺪﺭ ﺷﺪﻱ ﺑﻲ ﺭﻗﻴﺐ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻱ ﺑﺮ ﺁﻣﺪ ﻣﺮﺍﺩ
ﺯﻣﺎﻡ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﺪﺳﺘﺖ ﻓﺘﺎﺩ
ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﺪﻣﺖ ﺟﺎﻣﻪ ﺳﺮﻭﺭﻱ
ﭼﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻫﺮﻳﻤﻦ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ
ﺑﺒﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺳﺮﻳﺮ
ﺑﻴﻔﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ، ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻭ ﺗﻴﺮ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺗﺮﺍ ﺁﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﻠﻨﺪ
ﻧﺒﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺍﻱ ﭘﺴﺖ ﻧﺎﺍﺭﺟﻤﻨﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺟﻬﺎﻥ
ﺯﻣﻦ ﻧﺎﻣﻮﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻭ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۰۹]
ﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ
ﻣﺮﺍ، ﺍﻱ ﺟﮕﺮﺧﻮﺍﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﻧﻲ
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺗﻮ
ﻭﺯﻳﺮ ﻭ ﻣﺸﻴﺮ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ﺗﻮ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
در حقیقت جمله أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً اشاره به تهدیدى است که موسى(علیه السلام)قبلاً کرده بود و مخص
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۷۰ الی ۷۶
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ و هر کس در آن محضر بزرگ، با ایمان و عمل صالح، وارد شود، درجات عالى در انتظار او است (وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى).
* * *
بهشت هاى جاویدانى که نهرها از زیر درختانش جارى است، و جاودانه در آن خواهند ماند (جَنّاتُ عَدْن تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاْ َنْهارُ خالِدِینَ فِیها).
و این است پاداش کسى که با ایمان و اطاعت پروردگار، خود را پاک و پاکیزه کند (وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکّى).
در این که: سه آیه اخیر، دنباله گفتار ساحران در برابر فرعون است یا جمله هاى مستقلى است از ناحیه خداوند که در اینجا به عنوان تکمیل سخنان آنها بیان فرموده، در میان مفسران گفتگو است:
گروهى آن را دنباله کلام ساحران مى دانند، و شاید شروع با إِنَّهُ که در واقع براى بیان علت است، این نظر را تأئید مى کند.
اما شرح و بسطى که در این آیات سه گانه پیرامون سرنوشت مؤمنان صالح و کافران مجرم بیان شده، و با جمله: وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکّى: این است پاداش کسى که پاکى برگزیند ، پایان مى یابد.
و نیز اوصافى که براى بهشت و دوزخ در آن آمده، نظر دوم را تأئید مى کند که اینها از کلام خدا است; زیرا ساحران باید در این مدت کوتاه، سهم وافرى از آگاهى و علوم الهى پیدا کرده باشند که بتوانند این چنین قاطع و آگاهانه درباره بهشت و دوزخ و سرنوشت مؤمنان و مجرمان قضاوت کنند.
مگر این که: بگوئیم خداوند این سخنان پرمحتوا را ـ به خاطر ایمانشان ـ بر زبان آنها جارى ساخت، هر چند از نظر تربیت الهى و نتیجه براى ما هیچ تفاوتى نمى کند که: خداوند فرموده باشد، یا مؤمنان تعلیم یافته از ناحیه خدا، به خصوص این که: قرآن همه را با لحن موافق نقل مى کند.
* * *
نکته ها:
۱ ـ علم سرچشمه ایمان و انقلاب است
مهمترین مسأله اى که در آیات فوق به چشم مى خورد، دگرگونى عمیق و سریع ساحران در برابر موسى است، آنها به هنگامى که در برابر موسى(علیه السلام)، قرار گرفتند، دشمن سرسخت او بودند، اما با مشاهده نخستین معجزه موسى، چنان تکان خوردند، بیدار شدند و تغییر مسیر دادند که همگان در تعجب فرو رفتند.
این تغییر مسیر سریع و فورى از کفر به ایمان، و از انحراف به درستى و استقامت، و از کژى به راستى، و از ظلمت به نور، چنان همه را غافلگیر ساخت که شاید براى فرعون هم، باورکردنى نبود، و لذا کوشید آن را به یک توطئه حساب شده قبلى نسبت دهد، در حالى که خودش هم مى دانست این نسبت، دروغ است.
چه عاملى سبب این دگرگونى عمیق و سریع شد؟ چه عاملى نور ایمان را آن چنان نیرومند در قلب آنها تابانید که حتى حاضر شدند تمام وجود و هستى خود را بر سر این کار بگذارند ـ و طبق نقل تاریخ ـ گذاردند; چرا که فرعون به تهدید خود جامه عمل پوشانید و آنها را به طرز وحشیانه اى شهید کرد.
آیا عاملى جز علم و آگاهى در اینجا سراغ داریم؟ آنها چون به فنون و رموز سحر آشنا بودند، و به روشنى دریافتند که برنامه موسى(علیه السلام)، سحر نیست بلکه معجزه الهى است، این چنین شجاعانه و قاطعانه تغییر مسیر دادند، و از اینجا به خوبى درمى یابیم که براى دگرگون ساختن افراد، یا جامعه هاى منحرف، و به وجود آوردن یک انقلاب سریع و راستین، باید قبل از هر چیز به آنها آگاهى داد.(۳)
* * *
۲ ـ ما تو را بر بیّنات مقدم نمى داریم
جالب این که: آنها منطقى ترین تعبیر را در برابر فرعون بى منطق، انتخاب کردند.
نخست گفتند: ما دلائل روشن آشکارى بر حقانیت موسى(علیه السلام) و دعوت الهیش یافته ایم، و ما هیچ چیز را بر این دلائل روشن مقدم نخواهیم شمرد.
و بعد با جمله: وَ الَّذِی فَطَرَنا: سوگند به خدائى که ما را آفریده این مطلب را تأکید کردند که خود این تعبیر، با توجه به کلمه فَطَرَنا گویا اشاره به فطرت توحیدى آنها است، یعنى ما هم از درون جان نور توحید را مى نگریم، هم از دلیل عقل، با این دلائل آشکار، چگونه مى توانیم این راه راست را رها کرده و به کج راه هاى تو گام نهیم؟!
توجه به این نکته نیز لازم است که: جمعى از مفسران جمله وَ الَّذِی فَطَرَنا را سوگند نگرفته اند بلکه آن را عطف بر ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ مى دانند، و بنابراین، معنى مجموع جمله چنین مى شود: ما هرگز تو را بر این دلائل روشن و بر خدائى که ما را آفریده است مقدم نخواهیم شمرد .
ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد، چون عطف این دو بر یکدیگر چندان مناسب نیست (دقت کنید).
✍ پی نوشت:
۳ ـ در این زمینه در جلد ششم، صفحه ۳٠۵، ذیل آیات ۱۲۳ تا ۱۲۶ سوره اعراف بحث کرده ایم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه "آرى! همان گونه شد که خود امام(عليه السلام) در خط
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۴ بخش اول
✅ وصف خداوند متعال
🔭خطبه در يك نگاه:
اين خطبه عمدتاً بر چهار محور دور مى زند: نخست، بيان بخشى از صفات خداوند متعال است. سپس، اشاره اى به آفرينش انبيا از صُلب آدم عليه السلام مى كند. در محور سوم، اشاره اى به پيدايش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از نسل پاكان و نيكان مى كند و بخشى از فضايل و اوصاف برجسته آن حضرت را شرح مى دهد و عترت گرامى او را مى ستايد. و در آخرين محور، اندرزهاى مؤثّر و بيدارگر در عبارت هاى كوتاهى به مخاطبان مى دهد.
هيچ فکرى به اوج معرفتش نمى رسد!
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه - مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر - نخست به مدح و ثناى پروردگار مى پردازد، تا بهترين آغاز براى سخن باشد و دلها را آماده براى سخنان آينده کند. در اين چند جمله، چهار وصف از اوصاف الهى را بيان مى فرمايد که در حقيقت به يک وصف باز مى گردد (و شبيه آن در نخستين خطبه نهج البلاغه در آغاز جلد اوّل اين کتاب گذشت.) مى فرمايد: «پربرکت است خداوندى که افکار بلند، به اوج معرفت او راه نمى يابد و گمان زيرکان به مقام والايش نمى رسد». (فَتَبَارَکَ اللهُ الَّذِي لاَ يَبْلُغُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لاَ يَنَالُهُ حَدْسُ الْفِطَنِ).
«خداوندى که آغازى است که نهايت ندارد تا به آن رسد و آخرى ندارد تا پايانى براى او باشد و سپرى شود». (الأَوَّلُ الَّذِي لاَ غَايَةَ لَهُ فَيَنْتَهِىَ، وَ لاَ آخِرَ لَهُ فَيَنْقَضِيَ).
تمام اين اوصاف چهارگانه، اشاره به نامحدود بودن ذات او در هر جهت مى کند; ذاتى که از نظر عظمت و علم و قدرت و آغاز و انجام نامحدود است: نه در فکر محدود انسانها مى گنجد و نه با گمانه زنى هاى زيرکان درک مى شود، نه اوّلى دارد، نه آخرى، نه هدفى براى ذات او است و نه غايتى; چرا که کمال مطلق است و هستى نامحدود و بى پايان.
در عين حال، اين اوصاف چهارگانه از زاويه هاى مختلفى به اين حقيقت مى نگرد: در جمله اوّل، سخن از اين است که افکار بلند انسانى و اراده هاى قوى و نيرومند هر اندازه تلاش و کوشش کند و مقدّمه چينى نمايد، به کنه معرفت او نمى رسد!
ولى در جمله دوم، اشاره به حدس و گمان و انتقال هاى دفعى و سريع فکرى مى کند که در بسيارى از مسائل زندگى ممکن است راه گشا باشد; مى فرمايد: حدس زيرکان نيز در اينجا کارآيى ندارد!
در جمله سوم، اشاره به اين مى کند که خداوند بر خلاف موجودات امکانيّه - که هدف و مقصدى براى وجود آنهاست و هنگامى که به آن رسيدند و رسالت وجود خويش را ايفا کردند، پايان مى گيرند - نيست; در واقع، چيزى در بيرون هستىِ بى پايان او وجود ندارد، تا به آن برسد.
و در آخرين جمله، اشاره به اين مى کند که او آخرى است که هرگز به پايان نمى رسد. به تعبير ديگر: او آغاز و انجام هستى است، امّا نه آغازى که روزى به پايان رسد و نه انجامى که روزى سپرى شود; زيرا، اين اوصاف در او به معناى نامتناهى بودن و ازليّت و ابديّت است.
ممکن است معناى اخير در بدو نظر چنين نباشد; ولى با توجّه به جمله قبل و جمله اى مشابه آن در نهج البلاغه، مانند خطبه 85، آنچه گفتيم بسيار نزديک به نظر مى رسد.
به هر حال، افکار محدود انسانها هرگز به کنه هستى آن کمال مطلق نمى رسد و معرفت ما از ذات پاک و صفات او، تنها يک معرفت اجمالى است که هر قدر روح انسان پاکتر و انديشه، قوى تر گردد، اين معرفت اجمالى رو به کمال مى رود; هر چند هيچ گاه به معرفت تفصيلى نخواهند رسيد.(1)
***
✍ پی نوشت:
1. سند خطبه: نويسنده مصادر نهج البلاغه معتقد است آنچه در اينجا آمده بخشى از خطبه مشهورى است كه آغاز آن: أَلْحَمْدُللَّهِ الْوَاحِدِ الأَحَدِ الْمُنْفَرِدِ ... بوده است كه مرحوم كلينى در كتاب كافى بعد از آن كه بخشى از اين خطبه را در مورد توحيد نقل كرده چنين مى گويد: اين خطبه از خطبه هاى مشهورى است كه در ميان مردم دست به دست مى گشت (كافى، جلد اوّل، صفحه 136). مرحوم صدوق مى افزايد: به فرموده امام صادق عليه السلام اين خطبه را اميرمؤمنان على عليه السلام هنگامى بيان كرد كه مى خواست براى دومين بار مسلمانان را براى جنگ با معاويه آماده كند. (توحيد صدوق، صفحه 41، باب التوحيد و نفى التشبيه، حديث 3). ابن عبدربّه مالكى نيز در كتاب عقد الفريد آن را در جلد چهارم با كمى تفاوت تحت عنوان خطبته الغّراء آورده است. نويسنده مصادر بعد از نقل مطالب بالا مى گويد: مطابق روايت ابن عبدربّه سخنى از اهل بيت در اين خطبه نيامده است؛ شايد دست امانتدارى! آن را حذف نموده، آن گونه كه خطبه شقشقيّه را از كتاب عقد الفريد حذف كرده است؛ در حالى كه ثابت كرديم خطبه شقشقيّه در عقد الفريد وجود داشته. به هر حال، (بسيارى از) كسانى كه اين خطبه را نقل كرده اند قبل از سيّد رضى مى زيسته اند.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 185)."
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#در_محضر_اهل_بیت
⛔️ #فخـــر_فروشی
‼ وقتی حتی اون دنیا هم میخوای نشون بدی آیفون داری !!
♦️ سنگ قبری متفاوت به شکل گوشی آیفون در ایران!!
🌹أمير المؤمنين علیه السلام فرمودند:
🔹 مَا لاِبْنِ آدَمَ وَالْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَآخِرُهُ جِيفَةٌ، وَلاَ يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَلاَ يَدفَعُ حَتْفَهُ.
⚠️ آدمى زاده را با #فخر چه كار است، آغازش نطفه و پايانش مردار است. نه مى تواند خود را روزى دهد و نه مى تواند مرگ خويش را از خود براند.
📙روضه الواعظین ج۲ ص۴۱۳
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔴 اگر در انتخابات پیش رو ، کاندیدا یا جناحی خواست عملکرد دولت آقای #رئیسی رو زیر سوال ببره ، این فرمایشات حضرت آقا رو بکوبید تو صورتش...
#انتخابات
@Nahjolbalaghe2