قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۵ 🔸نشانه پستی دنیا 🔺 در پستى دنيا همين بس! درباره پستى دنيا و بى ارزش بودن ز
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۶
✅ هر تلاشى سرانجام به نتيجه مى رسد، كم يا زياد:
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى اشاره به تأثير جدّ و جهد بر وصول به مقاصد عالى كرده، مى فرمايد: «هركس براى رسيدن به چيزى تلاش كند يا به همه آن مى رسد يا به قسمتى از آن»; (مَنْ طَلَبَ شَيْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ).
بدون شك براى رسيدن به مقصود، عوامل زيادى بايد دست به دست هم بدهند ولى در ميان همه آن عوامل، نقش تلاش و كوشش از همه پررنگ تر است و تجربه نيز همين را نشان مى دهد كه بزرگان دنيا كه به مقاصد عالى دست يافته اند براثر كار و كوشش و تلاش فراوان بوده و حتى مخترعان و مكتشفان كه توانسته اند نيروهاى مختلف جهان طبيعت را به تسخير خود درآورَند، بر فراز آسمان پرواز كنند و يا به بعضى از كرات بالا برسند، در اعماق درياها سير كرده و ذخاير آن را كشف نمايند، نيروى اتم را در اختيار بگيرند و از آن براى مقاصد صلح جويانه استفاده كنند، به كشفيات فراوانى در علوم مختلف دست يابند و درهاى گنجينه هاى علوم را بگشايند، همه اين ها در سايه تلاش و كوشش و استقامت و پشتكار است.
شبيه آنچه در گفتار حكيمانه بالا آمد در افواه دانشمندان مشهور است گاه به عنوان حديث از آن ياد مى شود و گاه به عنوان يك ضرب المثل عام و آن اين كه «من طلب شيئاً وَ جَدَّ وَجَد; كسى كه چيزى را طلب كند و جديت درباره آن داشته باشد آن را خواهد يافت» و نيز گفته اند: «مَن قَرَعَ باباً و لَجَّ وَلَج; كسى كه درى را بكوبد و اصرار كند سرانجام وارد مى شود». و شاعر نيز آن را به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نسبت داده و مى گويد:
گفت پيغمبر كه چون كوبد درى * عاقبت ز آن در برون آيد سرى
شبيه آنچه در بالا آمد با تفاوتى در غررالحكم از على(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «مَنِ استَدام قَرْعَ البابِ وَ لَجَّ وَلَج; كسى كه كوبيدن در را ادامه دهد و اصرار كند وارد مى شود».[1]
تفاوتى كه گفتار حكيمانه مورد بحث با ساير آنچه در اين زمينه نقل شده، دارد اين است كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: اگر به تمام آنچه مى خواهيد، نائل نشويد لااقل به بخشى از آن خواهيد رسيد و اين نكته حائز اهميت است كه معمولا انسان به طور كامل ناكام نمى شود، گاه به تمام آنچه مى خواهد بر اساس سعى و كوشش مى رسد و گاه حداقل به بعضى از آن نائل مى شود.
در حديث مشابهى نيز از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «ومَن يُكْثِر مِنْ قَرْعِ بابِ المَلِك يُفْتَحُ له; كسى كه بسيار درِ خانه پادشاه (خداوند عالم هستى) را بكوبد سرانجام براى او گشوده خواهد شد».[2]
اين نكته نيز حائز اهميت است كه گاه براى رسيدن به مقصود كوشش فردى نتيجه بخش نيست و بايد از ديگران نيز در امور عمومى كمك گرفت، پيدا كردن اعوان و انصار و ياران نيز نتيجه طلب و تلاش و كوشش انسان است، بنابراين آنچه در اين گفتار حكيمانه آمد با آنچه در خطبه 5 نهج البلاغه آمده كه مى فرمايد: «أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجِنَاح; كسى كه با كمك ياران قيام كند رستگار و پيروز مى شود» منافاتى ندارد.
آخرين نكته اى كه لازم مى دانيم در اين جا يادآور شويم اين است كه آنچه در كلام امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه آمده حكم غالبى است چرا كه ممكن است در بعضى از موارد، مطلوب انسان به قدرى پيچيده و مشكل باشد و يا گاهى غير ممكن به نظر برسد كه با تلاش و كوشش فراوان نيز به آن دست نيابد.[3]
***
پی نوشت:
[1]. غررالحكم، ح 3758.
[2]. اعلام الدين، ص 192.
[3]. سند گفتار حكيمانه: اين كلام شريف را ميدانى در مجمع الامثال آورده است، صاحب كتاب مصادر بعد از ذكر اين مطلب مى گويد: ما بارها گفته ايم كه ميدانى كتابش را از كتب پيشينيان گردآورى كرده (نه از نهج البلاغه) و قاضى قضاعى نيز در كتاب دستور معالم الحكم آن را ذكر كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 280)"
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۳۸۵_و_۳۸۶.mp3
9.76M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷 حکمت های: ۳۸۵ و ۳۸۶
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🔴 قسم دروغ
☀️ پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
کسی که قسم می خورد و می داند
دروغ می گوید به جنگ با خدا رفته است.
📚سفینه البحار، ج1، ص297
👈اصولا قسم خوردن خوب نیست
و خدا نکند که این قسم دروغ باشد!
و وای اگر با این قسم دروغ منافع
کسی را از بین ببریم و حق کسی را
پایمال کنیم! این به منزله جنگ با
خداست، پس حواسمان به این زبان
باشد که چه می گوئیم..
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔅اطعام روز غدیر معادل با اطعام تمام انبیاء و تمام صالحین است...
🎥 استاد حسینی قمی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻤ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﻳﺎﺭﻳﺶ ﻧﻜﺮﺩﻱ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﻫﻢ، ﻏﻀﺒﻨﺎﻙ ﻧﮕﺸﺘﻲ ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻱ
ﭘﺴﺮ ﻋﺎﺹ ﻣﮕﺮ ﺗﻮ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﻭﺟﺖ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺣﺒﺸﻪ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺴﺮﻭﺩﻱ؟ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﺳﻔﺮﻱ ﺍﺳﺖ؟ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻃﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﭼﻴﺰ ﺑﻲ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻭ ﻧﺎﺁﺷﻨﺎﺋﻲ ﻧﺒﻮﺩ. ﺑﺪﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺮﺍ ﻭﻝ ﻛﻦ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻱ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺭﻭﺍﻥ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﻴﺎﺑﻢ. ﺟﻌﻔﺮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺍﻍ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻧﺨﻮﺕ ﻭ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺷﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻜﻲ ﭘﺴﺖ ﻛﻨﻢ. ﻣﻦ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺣﻤﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﺮ ﮔﻮﺗﺮﻳﻦ ﺍﺷﺨﺎﺻﻢ. ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺷﺶ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻋﺘﺒﻪ (ﺑﻦ ﺭﺑﻴﻌﻪ) ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ (ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﻣﻘﺎﻡ) ﭼﻮﻥ ﻃﻠﺎﻱ ﺳﺮﺥ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ (ﺩﺭ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ) ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﻏﻴﺎﺑﺸﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﻓﺮﻭ ﻧﮕﺬﺍﺭﻡ. ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻮﺯﺵ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺖ ﻭﺍﻟﺎ ﻋﻨﺎﻥ ﻣﺮﻛﺒﻢ ﺭﺍ (ﻳﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮﻡ ﺭﺍ) ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﻣﻲﮔﺮﺩﺍﻧﻢ. ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ، ﺳﺒﻂ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ ﺹ 14 "ﺗﺬﻛﺮﻩ"ﺍﺵ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺝ 2 ﺹ 103 "ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ" ﺍﺵ ﻭ ﺯﻛﻲ ﺻﻔﻮﺕ ﺩﺭﺝ 2 ﺹ 12 " ﺟﻤﻬﺮﻩ ﺍﻟﺨﻄﺐ" ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ
ﺍﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ (ﻉ): 1- ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﻮ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﺭﻓﺘﻲ ﺗﺎ ﺟﻌﻔﺮ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻲ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﻣﻴﻦ ﺳﻔﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺗﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﺠﺪﻩ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﻫﺠﺮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ، ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ (ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ﻉ) ﺑﻮﺩ ﻣﻮﻗﻌﻴﻜﻪ ﻗﺮﻳﺶ [ ﺻﻔﺤﻪ 248] ﻫﺠﺮﺕ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ، ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﻦ ﻭﻟﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺎﺋﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺣﺒﺸﻪ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺘﻬﺎﻱ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺷﺎﻥ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﻱ ﻧﻤﻮﺩ ﻭﺁﻧﺪﻭ ﻣﺎﻳﻮﺱ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺘﻨﺪ. 2- ﺳﺨﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﻮ ﺑﻪ ﺭﻓﻴﻘﺖ ﺭﺷﮓ ﺑﺮﺩﻱ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺳﺒﺐ ﺳﺨﻦ ﭼﻴﻨﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻱ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺣﺒﺸﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺸﺘﻲ
ﺷﺪﻧﺪ، ﻫﻤﺴﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﻫﻢ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻮﺩ. ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﻣﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻳﻜﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﻣﻲﺳﺎﺧﺖ. ﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺩﺭ ﻛﺸﺘﻲ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺳﺨﺖ ﻣﺴﺖ ﺷﺪ، ﺭﻭ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﺒﻮﺱ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﻋﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﺪ، ﺯﻥ ﻋﻤﺮﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺍﻭ ﮔﺸﺖ، ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﻛﺎﻣﻲ ﺑﺮﮔﻴﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﻭ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻛﺮﺩ. ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺷﺪ ﺗﺪﺑﻴﺮﻱ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﺑﺮ ﻟﺒﻪ ﺳﻜﺎﻥ ﻛﺸﺘﻲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﻝ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﻠﺎﺩﺭﻧﮓ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺑﺪﺭﻳﺎ ﺍﻓﻜﻨﺪ، ﻋﻤﺮﻭ ﺷﻨﺎﻛﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﻓﺖ ﻭﻟﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﺑﺪﻝ ﮔﺮﻓﺖ ﭼﻪ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺍﻭﻗﺼﺪ ﻛﺸﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔴 آدم و فریبکارى شی
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ پس از آن خداوند آسایش بهشت، درد و رنج محیط بیرون آن را براى آدم چنین شرح مى دهد: تو در اینجا گرسنه نخواهى شد و برهنه نمى شوى (إِنَّ لَکَ أَلاّ تَجُوعَ فِیها وَ لاتَعْرى).
* * *
و تو در آن تشنه نخواهى شد و آفتاب سوزان آزارت نمى دهد (وَ أَنَّکَ لاتَظْمَؤُا فِیها وَ لاتَضْحى).
در اینجا سئوالى براى مفسران مطرح شده و آن این که: چرا در این آیات تشنگى با تابش آفتاب، و گرسنگى با برهنگى ذکر شده، در حالى که معمولاً تشنگى را با گرسنگى همراه مى آورند؟
در پاسخ این سؤال چنین گفته اند: میان تشنگى و تابش آفتاب پیوند انکارناپذیرى است.(۲)
و اما جمع میان گرسنگى و برهنگى ممکن است به خاطر این باشد که گرسنگى نیز نوعى از برهنگى درون از غذا است! (بهتر این است که گفته شود برهنگى و گرسنگى دو نشانه مشخص فقر است که معمولاً با هم آورده مى شوند).
به هر حال، در این دو آیه به چهار نیاز اصلى و ابتدائى انسان، یعنى نیاز به غذا، آب، لباس و مسکن (پوشش در مقابل آفتاب) اشاره شده است، تأمین این نیازمندى ها در بهشت به خاطر وفور نعمت بوده است، و در واقع ذکر این امور، توضیحى است براى آنچه در جمله فَتَشْقى (به زحمت خواهى افتاد) آمده است.
* * *
اما با این همه، شیطان کمر عداوت و دشمنى را با آدم بسته بود، به همین دلیل آرام ننشست و شروع به وسوسه آدم کرده گفت: اى آدم! آیا درخت عمر جاویدان را به تو نشان بدهم؟ که هر کس از میوه آن بخورد، همیشه زنده خواهد بود، آیا راه رسیدن به حکومت و سلطنت همیشگى را مى خواهى بدانى ؟! (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْک لایَبْلى).
وسوسه در اصل، به معنى صداى بسیار آهسته است، سپس به خطور مطالب بد و افکار بى اساس به ذهن، گفته شده، اعم از این که از درون خود انسان بجوشد و یا کسى از بیرون، عامل آن شود.
در واقع شیطان حساب کرد، تمایل آدم(علیه السلام) به چیست و به اینجا رسید که: او تمایل به زندگى جاویدان و رسیدن به قدرت بى زوال دارد، لذا براى کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار، از این دو عامل استفاده کرد.
به تعبیر دیگر همان گونه که خداوند به آدم وعده داد اگر شیطان را از خود دور سازى، همیشه در بهشت مشمول نعمت هاى پروردگارت خواهى بود، شیطان نیز در وسوسه هایش انگشت روى همین نقطه گذارد، آرى، همیشه شیطان ها در آغاز، برنامه هاى خود را از همان راه هائى شروع مى کنند که رهبران راه حق، شروع کرده اند، ولى چیزى نمى گذرد که آن را به انحراف مى کشانند، و جاذبه راه حق را وسیله براى رسیدن به بیراهه ها قرار مى دهند.
* * *
سرانجام آنچه نمى بایست بشود، شد، و آدم و حوا هر دو از درخت ممنوع خوردند، و به دنبال آن لباس هاى بهشتى از اندامشان فرو ریخت، و اعضایشان آشکار گشت ! (فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).(۳)
هنگامى که آدم(علیه السلام) و حوا چنین دیدند، بلافاصله برگ هاى درختان بهشتى را ـ براى پوشاندن اندام خود ـ به هم دوختند (وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ).(۴)
آرى، عاقبت آدم پروردگارش را عصیان کرد و از پاداش او محروم ماند (وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى).
غَوى از ماده غى به معنى کارى جاهلانه که از اعتقاد نادرستى سرچشمه مى گیرد گرفته شده، و چون در اینجا آدم به خاطر گمانى که از گفته شیطان براى او پیدا شده بود، ناآگاهانه از شجره ممنوع خورد، از آن تعبیر به غوى شده است.
بعضى از مفسران، غوى را به معنى جهل و نادانى ناشى از غفلت، بعضى به معنى محرومیت، و بعضى به معنى فساد در زندگى گرفته اند.
به هر حال، غى نقطه مقابل رشد است، رشد آن است که: انسان از طریقى برود و به مقصد برسد اما غى آن است که از رسیدن به مقصود باز ماند.
✍ پی نوشت:
۲ ـ تَضْحى از ماده ضحى به معنى تابش آفتاب بدون حجاب ابر و مانند آن است.
۳ ـ سَوْآتُ جمع سوئة (بروزن عورة) در اصل، به معنى هر چیزى است که ناخوشایند است، و لذا گاه به جسد مرده و گاه به عورت گفته مى شود، و در اینجا منظور همان معنى اخیر است.
۴ ـ یَخْصِفان از ماده خصف در اینجا به معنى دوختن لباس است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۶ ✅ هر تلاشى سرانجام به نتيجه مى رسد، كم يا زياد: امام(عليه السلام) در اين كل
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۷
⚖ معیار خیر و شر
✅همه چيز دنيا در برابر آخرت ناچيز است:
همان گونه كه در مصادر اين گفتار حكيمانه اشاره شد مرحوم كلينى آن را در كتاب كافى آورده و به صورت بخشى از خطبه بسيار مفصلى است كه به نام خطبه وسيله معروف شده و طبق نقل كافى اميرمؤمنان على(ع) اين خطبه را در مدينه بعد از هفت روز از وفات پيغمبر اكرم(ص) ايراد كرد و مواعظ بسيار مهمى در آن بيان شده كه اگر مردم آن را به كار مى بستند وضع مسلمانان بسيار بهتر از امروز بود.
امام(ع) به دو نكته مهم درباره خير و شر در اين كلام نورانى اشاره كرده است; نخست مى فرمايد: «آن خوبى و نعمتى كه جهنم دنبال آن باشد خوبى نيست»; (مَا خَيْرٌ بِخَيْر بَعْدَهُ النَّارُ). سپس مى افزايد: «و آن بدى و مشكلى كه بعد از آن بهشت باشد بدى محسوب نمى شود»; (وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ).
مفهوم «خير» و «شر» به طور اجمال بر همه روشن است ولى معيار سنجش آن در جوامع و مكاتب مختلف كاملا متفاوت مى باشد، مادى گراها خير و نيكى را در لذات مادى مى دانند و بدى را در ضررها و زيان هاى مادى، در حالى كه مكاتب الهى خير و شر را به گونه ديگرى تفسير مى كنند. آن ها خير را در سعادت جاويدان سراى ديگر و در فضايل انسانى و صفات برجسته اخلاقى مى دانند، هرچند زيان هاى مادى نيز ظاهراً سنگين است و به عكس، شر و بدى را در رذايل اخلاقى و كارهاى غير انسانى و آنچه مايه خسران و زيان در سراى ديگر مى شود حساب مى كنند و اينجاست كه ديدگاه اين دو مكتب كاملا از هم جدا مى شود.
در اين كه تعبير امام(ع) كه (نفى خير بودن از خيرى كه بعد از آن آتش دوزخ است و نفى شر بودن از شرى كه بعد از آن بهشت جاويدان است)، آيا يك تعبير حقيقى است يا مجازى و ادعايى؟ دو نظر متفاوت وجود دارد، بعضى مى گويند: خير مادى واقعاً خير است اما اگر دنبال آن آتش دوزخ باشد به منزله شر محسوب مى شود و شر مادى واقعاً شر است و اگر بعد از آن بهشت جاويدان باشد به منزله خير محسوب مى شود.
ولى حق اين است كه تعبير، يك تعبير واقعى است زيرا خير و شر و خوب و بد بودن چيزى با در نظر گرفتن تمام جهات آن مى باشد. اگر انسان، امروز غذاى بسيار لذيذى بخورد ولى بعد از آن يك هفته بيمار شود و در بستر بيفتد هيچ عاقلى آن را خير نمى نامد و به عكس اگر انسان داروى تلخى را مى نوشد و به دنبال آن از يك بيمارى سخت بهبودى مى يابد هيچ كس آن را شر حساب نمى كند. بنابراين آغاز و انجام و تمام جوانب را بايد در نظر گرفت تا بتوان حكم به خير بودن يا شر بودن چيزى كرد، به همين دليل كارهاى ظاهراً خيرى كه بعد از آن آتش دوزخ است واقعاً شر است، هوس رانى هاى بى حساب، حكومت كردن به غير حق، لذات گناه آلود دنيوى، تمامشان ازنظر خداپرستان شر است چون پايانش دوزخ است و به عكس، شهادت در راه خدا و انفاق فى سبيل الله و تحمل زحمات در مبارزه با هواى نفس كه بعد از آن بهشت جاويدان الهى است واقعاً خير است.
در ضمن از كلام امام(ع)به خوبى استفاده مى شود كه خير و شر چيزى است كه با حكم عقل درك مى شود و پاسخ خوبى است براى اشاعره كه منكر خير و شر به حكم عقل اند. امام(ع) در اين جا به يك استدلال عقلى تمسك جسته كه عقيده منكران را ابطال مى كند.
سپس امام(ع) به دو نكته ديگر اشاره مى فرمايد كه هركدام تأكيدى بر يكى از دو نكته اول است، در تأكيد بر نكته اوّل مى فرمايد: «هر نعمتى در برابر بهشت، حقير و كوچك است»; (وَ كُلُّ نَعِيم دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ).
بنابراين، نعمت هاى مادى كه از طريق حرام به دست آمده گرچه در كوتاه مدت لذتى دارد ولى در برابر بهشتى كه انسان آن را از دست مى دهد بسيار كوچك است.
و در تأكيد بر نكته دوم مى فرمايد: «هر رنج و بلايى در مقايسه با جهنم، عافيت و تندرستى است»; (وَكُلُّ بَلاَء دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ). به همين دليل خداوند انسان را با انواع بلاها آزمايش مى كند تا صفِ صابران را از ديگران جدا سازد و پاداش خير به آن ها دهد. قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنْ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ); به يقين همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به صابران».[1]
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ); و شما را با بدى ها وخوبى ها آزمايش مى كنيم و به سوى ما بازگردانده مى شويد»[2]. [3]
*
✍پی نوشت:
[1]. بقره، آيه 155 .
[2]. انبياء، آيه 35 .
[3]. سند گفتار حكيمانه: اين گفتار نورانى را سه نفر از بزرگانى كه قبل از سيد رضى مى زيسته اند در كتاب هاى خود آورده اند: مرحوم كلينى در كتاب روضه كافى و صدوق در من لايحضره الفقيه و ابن شعبه حرانى در تحف العقول. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 281)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام باقر علیه السلام:
محبوبترین عمل در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ عملی است که آدمی بر آن مداومت ورزد، هرچند اندک باشد.
📚 بحار الأنوار: 71/219/25.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
❓سوال جالب قرائتی از تازه عروس ها
👤استاد قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﺸﺘﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ، ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﭼﻬﺮﻩ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﺳﺎﺋﻠﻲ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﻧﻴﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻣﻲﺭﻓﺖ ﻭ ﻛﺎﻡ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ،
ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻭ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺁﻣﻴﺰﺵ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﺮﺩ. ﻋﻤﺮﻭ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺗﺼﺪﻳﻘﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ، ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺮﺑﻮﻁ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۴۹]
ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻛﺎﻣﻴﺎﺏ ﮔﺮﺩﻱ. ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺍﻭﺩﻩ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻣﻲﺷﺪ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺑﺴﺮ ﻣﻲﺑﺮﺩ ﻭ ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﻲﮔﺸﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﻀﺎﻳﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﺮﺩ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩﻱ، ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻛﻦ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻬﺖ ﮔﻔﺘﺎﺭﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻛﻨﻢ. ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺗﻌﻬﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻣﻀﺎﻳﻘﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩ، ﻭ ﻳﻚ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩ، ﻋﻤﺮﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻟﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﺎﺭﺕ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻋﺮﺏ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ﻧﺒﺮﺩﻩ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺣﺒﺸﻪ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻛﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ، ﻭ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻛﻪ
ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﭙﺲ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﻔﺼﻞ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺯ ﺑﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﻣﺴﻠﻢ ﺷﺪ، ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻲ ﭼﻨﺪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﻮﺩ، ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻟﺖ ﺭﺟﻮﻟﻴﺖ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻣﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺭﺳﻮﺍﺋﻲ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻣﺼﺎﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ: ﺹ 37 ﺝ 1 " ﻋﻴﻮﻥ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ، ﺹ 56 ﺝ 9 " ﺍﻏﺎﻧﻲ "، ﺹ 107 ﺝ 2 " ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ " ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﻭ ﺹ 89 ﺝ 1 " ﻗﺼﺺ ﺍﻟﻌﺮﺏ ".
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ پس از آن خداوند
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ و از آنجا که آدم(علیه السلام) ذاتاً پاک و مؤمن بود، و در طریق رضاى خدا گام برمى داشت، و این خطا که بر اثر وسوسه شیطان دامن او را گرفت، جنبه استثنائى داشت، خداوند او را از رحمت خود براى همیشه دور نساخت، بلکه بعد از این ماجرا پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرا شد و هدایتش کرد (ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى).
* * *
نکته:
آیا آدم(علیه السلام) مرتکب معصیتى شد؟
گر چه عصیان در عرف امروز، معمولاً به معنى گناه مى آید ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است (اعم از این که این فرمان، یک فرمان وجوبى باشد یا مستحب).
بنابراین به کار رفتن کلمه عصیان، لزوماً به معنى ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست، بلکه مى تواند ترک یک امر مستحب، یا ارتکاب مکروه باشد.
از این گذشته گاهى امر و نهى جنبه ارشادى دارد، همانند امر و نهى طبیب که به بیمار دستور مى دهد، فلان دوا را بخور و از فلان غذاى نامناسب پرهیز کن، شک نیست که اگر بیمار مخالفت دستور طبیب کند تنها به خود ضرر مى زند چرا که ارشاد و راهنمائى طبیب را نادیده گرفته است.
خداوند نیز به آدم(علیه السلام) فرموده بود: از میوه درخت ممنوع مخور که اگر بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت و در زمین گرفتار درد و رنج فراوان خواهى شد، او مخالفت این فرمان ارشادى کرد، و نتیجه اش را نیز دید.
این سخن، مخصوصاً با توجه به این که: دوران توقف آدم(علیه السلام) در بهشت دوران آزمایش بود، نه دوران تکلیف، مفهوم روشن ترى به خود مى گیرد.
به علاوه عصیان و گناه، گاه جنبه مطلق دارد یعنى براى همه بدون استثناء گناه است، مانند دروغ گفتن، ظلم کردن و اموال حرام خوردن، و گاه جنبه نسبى دارد یعنى کارى است، که اگر از یک نفر سر بزند نه تنها گناه نیست بلکه گاه نسبت به او یک عمل مطلوب و شایسته است، اما اگر از دیگرى سر بزند با مقایسه به مقام او کار نامناسبى است.
فى المثل براى ساختن یک بیمارستان از مردم تقاضاى کمک مى شود، شخص کارگرى مزد یک روزش را که گاه، چند تومان بیشتر نیست مى دهد، این عمل نسبت به او ایثار و حسنه است و کاملاً مطلوب، اما اگر یک ثروتمند این مقدار کمک کند، نه تنها این عمل نسبت به او پسندیده نیست، که گاه در خور ملامت، مذمت و نکوهش نیز هست، با این که از نظر اصولى نه تنها کار حرامى نکرده بلکه ظاهراً مختصر کمکى نیز به کار خیر نموده است.
این همان است که مى گوئیم: حَسَناتُ الاْ َبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبِیْنَ: حسنات نیکان گناهان مقربان است).
و نیز این، همان چیزى است که به عنوان ترک اولى معروف شده است و ما از آن به عنوان گناه نسبى یاد مى کنیم، که نه گناه است و نه مخالف مقام عصمت.
در احادیث اسلامى نیز، احیاناً اطلاق معصیت بر مخالفت مستحبات شده است:
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که درباره نمازهاى نافله روزانه فرمود: اینها همه مستحب است و واجب نیست... و هر کس آن را ترک کند معصیت کرده; زیرا مستحب است انسان هنگامى که کار خیرى را انجام مى دهد کارش تداوم داشته باشد.(۵)-(۶)
✍ پی نوشت:
۵ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۴٠۴.
۶ ـ در زمینه این موضوع و سایر مسائل مربوط به آدم(علیه السلام) و خروج او از بهشت، در جلد ششم، سوره اعراف ، ذیل آیه ۱۹ به بعد، و در جلد اول، ذیل آیات ۳٠ تا ۳۸ بحث کرده ایم.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2