قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۶ ✅ هر تلاشى سرانجام به نتيجه مى رسد، كم يا زياد: امام(عليه السلام) در اين كل
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۷
⚖ معیار خیر و شر
✅همه چيز دنيا در برابر آخرت ناچيز است:
همان گونه كه در مصادر اين گفتار حكيمانه اشاره شد مرحوم كلينى آن را در كتاب كافى آورده و به صورت بخشى از خطبه بسيار مفصلى است كه به نام خطبه وسيله معروف شده و طبق نقل كافى اميرمؤمنان على(ع) اين خطبه را در مدينه بعد از هفت روز از وفات پيغمبر اكرم(ص) ايراد كرد و مواعظ بسيار مهمى در آن بيان شده كه اگر مردم آن را به كار مى بستند وضع مسلمانان بسيار بهتر از امروز بود.
امام(ع) به دو نكته مهم درباره خير و شر در اين كلام نورانى اشاره كرده است; نخست مى فرمايد: «آن خوبى و نعمتى كه جهنم دنبال آن باشد خوبى نيست»; (مَا خَيْرٌ بِخَيْر بَعْدَهُ النَّارُ). سپس مى افزايد: «و آن بدى و مشكلى كه بعد از آن بهشت باشد بدى محسوب نمى شود»; (وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ).
مفهوم «خير» و «شر» به طور اجمال بر همه روشن است ولى معيار سنجش آن در جوامع و مكاتب مختلف كاملا متفاوت مى باشد، مادى گراها خير و نيكى را در لذات مادى مى دانند و بدى را در ضررها و زيان هاى مادى، در حالى كه مكاتب الهى خير و شر را به گونه ديگرى تفسير مى كنند. آن ها خير را در سعادت جاويدان سراى ديگر و در فضايل انسانى و صفات برجسته اخلاقى مى دانند، هرچند زيان هاى مادى نيز ظاهراً سنگين است و به عكس، شر و بدى را در رذايل اخلاقى و كارهاى غير انسانى و آنچه مايه خسران و زيان در سراى ديگر مى شود حساب مى كنند و اينجاست كه ديدگاه اين دو مكتب كاملا از هم جدا مى شود.
در اين كه تعبير امام(ع) كه (نفى خير بودن از خيرى كه بعد از آن آتش دوزخ است و نفى شر بودن از شرى كه بعد از آن بهشت جاويدان است)، آيا يك تعبير حقيقى است يا مجازى و ادعايى؟ دو نظر متفاوت وجود دارد، بعضى مى گويند: خير مادى واقعاً خير است اما اگر دنبال آن آتش دوزخ باشد به منزله شر محسوب مى شود و شر مادى واقعاً شر است و اگر بعد از آن بهشت جاويدان باشد به منزله خير محسوب مى شود.
ولى حق اين است كه تعبير، يك تعبير واقعى است زيرا خير و شر و خوب و بد بودن چيزى با در نظر گرفتن تمام جهات آن مى باشد. اگر انسان، امروز غذاى بسيار لذيذى بخورد ولى بعد از آن يك هفته بيمار شود و در بستر بيفتد هيچ عاقلى آن را خير نمى نامد و به عكس اگر انسان داروى تلخى را مى نوشد و به دنبال آن از يك بيمارى سخت بهبودى مى يابد هيچ كس آن را شر حساب نمى كند. بنابراين آغاز و انجام و تمام جوانب را بايد در نظر گرفت تا بتوان حكم به خير بودن يا شر بودن چيزى كرد، به همين دليل كارهاى ظاهراً خيرى كه بعد از آن آتش دوزخ است واقعاً شر است، هوس رانى هاى بى حساب، حكومت كردن به غير حق، لذات گناه آلود دنيوى، تمامشان ازنظر خداپرستان شر است چون پايانش دوزخ است و به عكس، شهادت در راه خدا و انفاق فى سبيل الله و تحمل زحمات در مبارزه با هواى نفس كه بعد از آن بهشت جاويدان الهى است واقعاً خير است.
در ضمن از كلام امام(ع)به خوبى استفاده مى شود كه خير و شر چيزى است كه با حكم عقل درك مى شود و پاسخ خوبى است براى اشاعره كه منكر خير و شر به حكم عقل اند. امام(ع) در اين جا به يك استدلال عقلى تمسك جسته كه عقيده منكران را ابطال مى كند.
سپس امام(ع) به دو نكته ديگر اشاره مى فرمايد كه هركدام تأكيدى بر يكى از دو نكته اول است، در تأكيد بر نكته اوّل مى فرمايد: «هر نعمتى در برابر بهشت، حقير و كوچك است»; (وَ كُلُّ نَعِيم دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ).
بنابراين، نعمت هاى مادى كه از طريق حرام به دست آمده گرچه در كوتاه مدت لذتى دارد ولى در برابر بهشتى كه انسان آن را از دست مى دهد بسيار كوچك است.
و در تأكيد بر نكته دوم مى فرمايد: «هر رنج و بلايى در مقايسه با جهنم، عافيت و تندرستى است»; (وَكُلُّ بَلاَء دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ). به همين دليل خداوند انسان را با انواع بلاها آزمايش مى كند تا صفِ صابران را از ديگران جدا سازد و پاداش خير به آن ها دهد. قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنْ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ); به يقين همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به صابران».[1]
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ); و شما را با بدى ها وخوبى ها آزمايش مى كنيم و به سوى ما بازگردانده مى شويد»[2]. [3]
*
✍پی نوشت:
[1]. بقره، آيه 155 .
[2]. انبياء، آيه 35 .
[3]. سند گفتار حكيمانه: اين گفتار نورانى را سه نفر از بزرگانى كه قبل از سيد رضى مى زيسته اند در كتاب هاى خود آورده اند: مرحوم كلينى در كتاب روضه كافى و صدوق در من لايحضره الفقيه و ابن شعبه حرانى در تحف العقول. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 281)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام باقر علیه السلام:
محبوبترین عمل در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ عملی است که آدمی بر آن مداومت ورزد، هرچند اندک باشد.
📚 بحار الأنوار: 71/219/25.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
❓سوال جالب قرائتی از تازه عروس ها
👤استاد قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﺸﺘﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ، ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﭼﻬﺮﻩ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﺳﺎﺋﻠﻲ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﻧﻴﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻣﻲﺭﻓﺖ ﻭ ﻛﺎﻡ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ،
ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻭ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺁﻣﻴﺰﺵ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﺮﺩ. ﻋﻤﺮﻭ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺗﺼﺪﻳﻘﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ، ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺮﺑﻮﻁ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۴۹]
ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻛﺎﻣﻴﺎﺏ ﮔﺮﺩﻱ. ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺍﻭﺩﻩ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻣﻲﺷﺪ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺑﺴﺮ ﻣﻲﺑﺮﺩ ﻭ ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﻲﮔﺸﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﻀﺎﻳﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﺮﺩ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩﻱ، ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻛﻦ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻬﺖ ﮔﻔﺘﺎﺭﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻛﻨﻢ. ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺗﻌﻬﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻣﻀﺎﻳﻘﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩ، ﻭ ﻳﻚ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩ، ﻋﻤﺮﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻟﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﺎﺭﺕ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻋﺮﺏ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ﻧﺒﺮﺩﻩ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺣﺒﺸﻪ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻛﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ، ﻭ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻛﻪ
ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﭙﺲ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﻔﺼﻞ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺯ ﺑﺮ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﻣﺴﻠﻢ ﺷﺪ، ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻲ ﭼﻨﺪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﻮﺩ، ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻟﺖ ﺭﺟﻮﻟﻴﺖ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻣﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺭﺳﻮﺍﺋﻲ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻣﺼﺎﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ: ﺹ 37 ﺝ 1 " ﻋﻴﻮﻥ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ، ﺹ 56 ﺝ 9 " ﺍﻏﺎﻧﻲ "، ﺹ 107 ﺝ 2 " ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ " ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﻭ ﺹ 89 ﺝ 1 " ﻗﺼﺺ ﺍﻟﻌﺮﺏ ".
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ پس از آن خداوند
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ و از آنجا که آدم(علیه السلام) ذاتاً پاک و مؤمن بود، و در طریق رضاى خدا گام برمى داشت، و این خطا که بر اثر وسوسه شیطان دامن او را گرفت، جنبه استثنائى داشت، خداوند او را از رحمت خود براى همیشه دور نساخت، بلکه بعد از این ماجرا پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرا شد و هدایتش کرد (ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى).
* * *
نکته:
آیا آدم(علیه السلام) مرتکب معصیتى شد؟
گر چه عصیان در عرف امروز، معمولاً به معنى گناه مى آید ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است (اعم از این که این فرمان، یک فرمان وجوبى باشد یا مستحب).
بنابراین به کار رفتن کلمه عصیان، لزوماً به معنى ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست، بلکه مى تواند ترک یک امر مستحب، یا ارتکاب مکروه باشد.
از این گذشته گاهى امر و نهى جنبه ارشادى دارد، همانند امر و نهى طبیب که به بیمار دستور مى دهد، فلان دوا را بخور و از فلان غذاى نامناسب پرهیز کن، شک نیست که اگر بیمار مخالفت دستور طبیب کند تنها به خود ضرر مى زند چرا که ارشاد و راهنمائى طبیب را نادیده گرفته است.
خداوند نیز به آدم(علیه السلام) فرموده بود: از میوه درخت ممنوع مخور که اگر بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت و در زمین گرفتار درد و رنج فراوان خواهى شد، او مخالفت این فرمان ارشادى کرد، و نتیجه اش را نیز دید.
این سخن، مخصوصاً با توجه به این که: دوران توقف آدم(علیه السلام) در بهشت دوران آزمایش بود، نه دوران تکلیف، مفهوم روشن ترى به خود مى گیرد.
به علاوه عصیان و گناه، گاه جنبه مطلق دارد یعنى براى همه بدون استثناء گناه است، مانند دروغ گفتن، ظلم کردن و اموال حرام خوردن، و گاه جنبه نسبى دارد یعنى کارى است، که اگر از یک نفر سر بزند نه تنها گناه نیست بلکه گاه نسبت به او یک عمل مطلوب و شایسته است، اما اگر از دیگرى سر بزند با مقایسه به مقام او کار نامناسبى است.
فى المثل براى ساختن یک بیمارستان از مردم تقاضاى کمک مى شود، شخص کارگرى مزد یک روزش را که گاه، چند تومان بیشتر نیست مى دهد، این عمل نسبت به او ایثار و حسنه است و کاملاً مطلوب، اما اگر یک ثروتمند این مقدار کمک کند، نه تنها این عمل نسبت به او پسندیده نیست، که گاه در خور ملامت، مذمت و نکوهش نیز هست، با این که از نظر اصولى نه تنها کار حرامى نکرده بلکه ظاهراً مختصر کمکى نیز به کار خیر نموده است.
این همان است که مى گوئیم: حَسَناتُ الاْ َبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبِیْنَ: حسنات نیکان گناهان مقربان است).
و نیز این، همان چیزى است که به عنوان ترک اولى معروف شده است و ما از آن به عنوان گناه نسبى یاد مى کنیم، که نه گناه است و نه مخالف مقام عصمت.
در احادیث اسلامى نیز، احیاناً اطلاق معصیت بر مخالفت مستحبات شده است:
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که درباره نمازهاى نافله روزانه فرمود: اینها همه مستحب است و واجب نیست... و هر کس آن را ترک کند معصیت کرده; زیرا مستحب است انسان هنگامى که کار خیرى را انجام مى دهد کارش تداوم داشته باشد.(۵)-(۶)
✍ پی نوشت:
۵ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۴٠۴.
۶ ـ در زمینه این موضوع و سایر مسائل مربوط به آدم(علیه السلام) و خروج او از بهشت، در جلد ششم، سوره اعراف ، ذیل آیه ۱۹ به بعد، و در جلد اول، ذیل آیات ۳٠ تا ۳۸ بحث کرده ایم.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۶بخش دوم 🌧برکت وجودی رسول اعظم ✅ سخنانش بيان بود و سکوتش پرمعنا: در اين خطبه
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۶ بخش دوم
🌧 برکت وجودی رسول اعظم
↩️ سپس در سومين مرحله به بخشى از برنامه هاى اجتماعى آن حضرت اشاره کرده، مى فرمايد: «خداوند به برکت وجود او، کينه ها را مدفون ساخت و آتش فتنه ها و دشمنى ها را خاموش نمود». «دَفَنَ اللهُ بِهِ الضَّغَائِنَ(5)، وَ أَطْفَأَ بِهِ الثَّوَائِرَ(6)).
«افراد دور افتاده را به وسيله او به هم نزديک و برادر ساخت و (گاه) نزديکانى را (که در ايمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود». (أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً).
همان گونه که قرآن مجيد در آيه 62 و 63 سوره «انفال» مى فرمايد: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ; او همان کسى است که تو را با يارى خود و مؤمنان تقويت کرد و دل هاى آنان را با هم الفت داد». در آيه 103 «سوره آل عمران» مى فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً; و همگى به ريسمان خدا (= قرآن و اسلام) چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد و او ميان دل هاى شما الفت ايجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شديد».
سپس به يکى ديگر از الطاف الهى به برکت وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره کرده، مى فرمايد: «خداوند ذليلان پاکدل و (محروم) را به وسيله او عزّت بخشيد و عزيزان (خودخواه) را ذليل ساخت». (أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ).
افراد با ايمان و با شخصيّت که به خاطر تهيدستى در چنگال زورمندان بى ايمان گرفتار بودند، خداوند آنها را به برکت وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) عزيز ساخت و مديريت هاى مهمّ جامعه اسلامى را به آنها سپرد و زورمندان فاسد و بى منطق را از صحنه اجتماع بيرون راند.
در پايان خطبه، به يکى از برجسته ترين صفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره کرده مى فرمايد: «سخنش بيان بود و سکوتش زبان». (کَلاَمُهُ بَياَنٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ).
هر زمان، زبان به سخن مى گشود اسرار حکمت از زبانش فرو مى ريخت و حقايق وحى را تبيين مى کرد; راه نجات را نشان مى داد و پرتگاهها را مشخّص مى نمود و اگر گاهى سکوت مى کرد، سکوتش پرمعنا و پرمفهوم بود. ناراحتى ها و نگرانى ها و عدم رضايت خود را از پاره اى کارها با سکوت نشان مى داد و نادرست بودن سؤالات بيجا را، از همين طريق پاسخ مى گفت و در برابر جاهلانِ بدزبان، از همين سلاح يارى مى جست و گاه با سکوت (با قرائن حاليّه) کارهايى را تقرير و امضا مى کرد.
✍ پی نوشت:
5. «ضغائن» جمع «ضغينه» به معناى کينه و عداوت است.
6. «ثوائر» جمع «ثائره» به معناى فتنه و عداوت است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق علیه السلام:
🔹... هُوَ يَوْمُ عِبَادَةٍ وَ صَلاَةٍ وَ شُكْرٍ لِلَّهِ وَ حَمْدٍ لَهُ وَ سُرُورٍ لِمَا مَنَّ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْكُمْ مِنْ وَلاَيَتِنَا وَ إِنِّي أُحِبُّ لَكُمْ أَنْ تَصُومُوهُ .
🔸عيد غدير، روز عبادت و نماز و سپاس و ستايش خداست، و روز سرور و شادى به خاطر ولايت ما است كه خدا بر شما منّت گذاشت، و من دوست دارم كه شما آن روز را روزه بگيريد.
📚 وسائل الشیعة (باب الصیام)
جلد ۱۰ صفحه ۴۴۶
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
👌فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
✅ اولین کسی که وارد بهشت می شود
👌بسیار زیبا
💌برای عاشقان مولا امیرالمومنین علیه السلام ارسال کنید.
#غدیر #عید_غدیر #من_غدیری_ام
🎙 میثم ذوالقدر
@Nahjolbalaghe2
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلیّ بْنِ اَبی طالِب
🌺نه فقط بنده به ذات ازلی مینازد
🌺ناشر حکم ولایت به ولی مینازد
🌺گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی
🌺عجب اینجاست خدا هم به علی مینازد
💚 فرا رسیدن عید امامت و ولایت بر شیعیان و دوستداران مولا علی علیه السلام مبارک باد
#عید_غدیر
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و سه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﺸ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و چهار
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
✉️ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ
ابن ﻋﺒﺎﺱ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺎﻣﻪ ﻋﻤﺮﻭ، ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﻧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ: ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ، ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻋﺮﺏ، ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻲ ﺣﻴﺎﺗﺮ ﻧﻴﺎﻓﺘﻢ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﻫﻮﺍ ﻭﺍ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﻤﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻲ.
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۰]
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻠﻚ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮﺳﺎﺯﻱ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﻳﺒﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻲ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﻧﻴﺎﻓﺘﻲ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ، ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺯﻫﺪ ﻭ ﻭﺭﻉ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﺋﻲ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﻏﺮﺿﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻬﻤﻪ ﻧﻴﺮﻧﮓ، ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﺭﻫﻢ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﻘﺸﻪ ﻫﺎﻳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﺼﺮ ﺑﺮﺩﺍﺭ، ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺮﮔﺮﺩ. ﭼﻪ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﮓ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺻﺪ ﺩﺭﺻﺪ، ﺍﻧﮕﻴﺰﻧﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻱ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﻫﻴﭽﻮﺟﻪ ﭼﻮﻥ ﻋﻠﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﻋﻠﻲ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﻜﺮ ﻭ ﺣﻴﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺟﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺘﻢ ﻭ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺍﺳﺮﺍﻑ (ﻭ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﻣﺮﺩﻡ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ.
ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺍﻕ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩ، ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻛﻪ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ. ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻳﻢ، ﻣﻦ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﻮ ﻗﺼﺪﺕ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﺼﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩﻡ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺳﺎﺧﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻗﺼﺪ ﺷﺮ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺍﺭﻱ، ﻣﺎ ﺑﻬﻴﭽﻮﺟﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﭘﻴﺸﻲ ﻧﻤﻲ ﮔﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻗﺼﺪﺕ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺻﻠﺎﺡ ﺍﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﮔﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ، ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺍﺷﻌﺎﺭﻱ ﺑﮕﻮ ﻭ ﻓﻀﻞ، ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ: ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻜﺮ ﻭ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮﻱ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻭ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﺩ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ ﺗﻮ ﺩﻭﺍ ﻭ ﻋﻠﺎﺟﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺰ ﺳﺮ ﻧﻴﺰﻩ ﻛﻪ ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﮔﺎﻫﺘﺎﻥ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﭘﺎﻱ ﺩﺭ ﺁﺋﻴﺪ ﻭ ﺑﺴﺮ ﮔﺮﺍﻧﻲ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﺁﻥ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﻫﺪ. ﺍﻳﻨﺴﺖ ﺩﺍﺭﻭﻱ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺮ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﺭﻳﺪ.
ﺍﻣﺎ ﻋﻠﻲ، ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﻗﺪﺭ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺑﺮ ﺧﻠﻖ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩ. ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺮﺩﺍﺭﻳﺪ، ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺟﻨﮓ ﺭﺍ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺳﺪ، ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺧﻄﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ. ﻛﺸﺘﺎﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﺸﺘﺎﺭ ﺷﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻬﻢ ﺗﻠﺎﻓﻲ ﺷﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻖ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺑﺎﻛﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﺧﺪﺍﻱ، ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻧﮕﺮﺩﺍﻧﺪ (ﻛﺎﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ) ﺩﺭ ﻣﺼﺮ، ﻛﻪ ﺷﺮﻱ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻲ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻡ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻱ ﻭ ﻧﺼﻴﺐ ﺗﻮ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﻱ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺷﺮ ﻭ ﻓﺴﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩﻱ، ﺑﻬﺮﻩ ﻭ ﻏﻨﻴﻤﺘﻲ ﻧﻤﻲ ﺑﺮﻱ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻫﻢ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻱ ﻧﺪﺍﺭﻱ. ﻣﺼﺎﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺤﺚ: " ﺍﻟﺎﻣﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻟﺴﻴﺎﺳﻪ " ﺝ 1 ﺹ 95 ﻛﺘﺎﺏ " ﺻﻔﻴﻦ " ﺹ 219، " ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ " ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺝ 2 ﺹ. 288 ﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺻﻔﻴﻦ " ﺍﺑﻦ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺹ 300 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻣﺖ، ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻧﺴﺒﺖ
ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺷﺎﻣﻞ ﺫﻡ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻭ ﻃﻌﻦ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىٰ
(خداوند) فرمود: «همگى شما از بهشت خارج شوید، در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود. ولى هرگاه هدایتى از سوى من به سراغ شما آید، هرکس از هدایت من پیروى کند،
نه گمراه مى شود، و نه در رنج خواهد بود.
(طه/۱۲۳)
*
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ
و هرکس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت. و روز قیامت، او را نابینا محشور مى کنیم.»
(طه/۱۲۴)
*
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا
مى گوید: «پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردى؟! من که بینا بودم!»
(طه/۱۲۵)
*
قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنسَىٰ
مى فرماید: «همان گونه که آیات ما براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى. همان طور امروز تو فراموش خواهى شد.»
(طه/۱۲۶)
*
وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ
و این گونه کسى را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، جزا مى دهیم! و عذاب آخرت، شدیدتر و ماندگارتر است.
(طه/۱۲۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۵و۱۲۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ و از آنجا که آدم
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
معیشت ضنک!
با این که توبه آدم(علیه السلام) پذیرفته شد، اما کارى کرده بود که بازگشت به حال نخستین، امکان پذیر نبود، لذا خداوند به او و حوا دستور داد هر دو ـ و همچنین شیطان همراه شما ـ از بهشت به زمین هبوط کنید (قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِیعاً).
در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود (بَعْضُکُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ).
اما به شما اخطار مى کنم: راه سعادت و نجات به رویتان گشوده است هر گاه هدایت من به سراغ شما بیاید هر کدام از شما که از این هدایت پیروى کند نه گمراه مى شود و نه شقاوتمند (فَإِمّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلایَضِلُّ وَ لایَشْقى).
* * *
و براى این که تکلیف آنها که فرمان حق را فراموش مى کنند، نیز روشن گردد اضافه مى کند: و کسى که از یاد من روى گردان شود، زندگى سخت و تنگى خواهد داشت (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً).
و در قیامت او را نابینا محشور مى کنیم (وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى).
* * *
در آنجا عرض مى کند: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردى در حالى که قبلاً بینا بودم ؟! (قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً).
* * *
و بلافاصله پاسخ مى شنود: این به خاطر آن است که آیات ما به سراغ تو آمد، همه را به دست فراموشى سپردى، از مشاهده آن چشم پوشیدى و تو امروز به دست فراموشى سپرده خواهى شد (قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى).
و چشمت از دیدن نعمت هاى پروردگار و مقام قرب او نابینا مى گردد.
* * *
سرانجام، به صورت یک جمع بندى و نتیجه گیرى در آخرین آیه مورد بحث مى فرماید: این گونه کسانى که راه اسراف را پیش گرفتند و ایمان به آیات پروردگارشان نیاوردند، جزا مى دهیم (وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ).
و عذاب آخرت از این هم شدیدتر و پایدارتر است (وَ لَعَذابُ الاْ خِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2