قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۷ ⚖ معیار خیر و شر ✅همه چيز دنيا در برابر آخرت ناچيز است: همان گونه كه در م
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۹
✅ برتری عمل بر حسب و نسب
هر افتخارى است در عمل است:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه بسيارى، از آن غافل اند. مى فرمايد: «كسى كه اعمالش او را به عقب براند نسبش او را پيش نخواهد برد»; (مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ).
اشاره به اين كه ارزش و شخصيت در انسان به صفات و فضايل شخصى اوست، علم و دانش، شجاعت و سخاوت، بزرگوارى و امانت و صفات برجسته ديگر. و آن ها كه از اين صفات بى بهره اند و تنها به مقام پدران خود افتخار مى كنند در اشتباه بزرگى هستند و به گفته شاعر:
گيرم پدر تو بود فاضل *** از فضل پدر، تو را چه حاصل؟
و به گفته بعضى از بزرگان: از عجايب روزگار اين است كه انسان زنده به شخص مرده اى افتخار كند و استخوان هاى پوسيده را نشانه عظمت خود بداند. اين همان است كه قرآن مجيد در سوره حجرات به آن اشاره كرده است: «(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّنْ ذَكَر وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ); اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد; (اين ها ملاك امتياز نيست،) گرامى ترين شما نزد خداوند، باتقواترين شماست; خداوند دانا و آگاه است!».[1]
البته عظمت نياكان ممكن است به صورت تشريفاتى مايه افتخار شود ولى افتخار حقيقى در پرتو صفات و اعمال خود انسان است.
در حديثى مى خوانيم: شخصى خدمت امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) رسيد و عرض كرد: به خدا سوگند كه بر روى زمين كسى ازنظر شرافت پدر از تو برتر نيست. امام(عليه السلام) فرمود: «التَّقْوَى شَرَّفَتْهُمْ وَطَاعَةُ اللَّهِ أَحْظَتْهم; تقواى الهى آن ها را شريف نمود و اطاعت پروردگار آن ها را والامقام ساخت». آن مرد بار ديگر عرض كرد: به خدا سوگند تو بهترين مردم هستى. امام(عليه السلام) فرمود: اى مرد! قسم مخور; خَيرٌ مِنِّى مَنْ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَطْوَعَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا نَسَخَتْ هَذِهِ الاْيةَ آيةٌ "وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم"; بهتر از من كسى است كه تقواى الهى اش بيشتر و مطيع تر در برابر فرمان خدا باشد به خدا سوگند اين آيه را هيچ آيه اى نسخ نكرده است: خداوند شما را طوايف و قبايلى قرار داده تا يكديگر را بشناسيد، گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست».[2]
✍ پی نوشت:
[1]. حجرات، آيه 13.
[2]. بحارالانوار، ج 46، ص 177، ح 33
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
💠 #استغفار
☀️ امام صادق علیه السلام:
هر کس کار بدى (و گناهى) کند تا هفت ساعت از روز مهلت دارد، پس اگر (در این مدت) سه مرتبه گفت: استغفر اللّه الذى لا اله الا هو الحى القیوم و اتوب الیه، بر او نوشته نشود.
📚 اصول کافى/ج4/ص171.
✍🏼 استغفار پس از گناه یعنی اینکه انسان عاصی و نافرمان نیست و گناهش هوسی زودگذر بوده و از قهر خدا ترسان است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و چهار 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ✉️ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و پنج
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
🔹ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ
ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ، ﺩﺭ ﺳﻔﺮﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻋﺒﻮﺭﺵ ﺑﺮ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﻮﺏ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩ. ﺭﺷﻚ ﻭ ﺣﺴﺪ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺷﻌﻠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﻋﺒﺎﺱ ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﺮﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﻲ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻧﺎﺧﻮﺵ ﻭ ﺩﺭﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻭﻱ ﻣﻲﮔﺮﺩﺍﻧﻲ؟ ﮔﻮﺋﻲ ﺑﻴﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺟﺮﺍﺣﺘﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﻭﻟﻲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﻱ، ﺁﺛﺎﺭ ﺿﻌﻒ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺩﺭ ﺗﻮ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ. ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﮔﻔﺖ:
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۲]
ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﭘﺎﻛﺎﻥ ﻫﺴﺘﻲ ﻭﻟﻲ ﻗﺮﻳﺶ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﻧﻴﻜﺎﻧﻨﺪ، ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺣﻘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ، ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻨﺪ، ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻣﻨﺶ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻳﺎﺕ، ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﻠﻘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻣﻨﺪ، ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻲ. ﻭ ﺗﻮ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻱ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﻲ ﺩﺍﺭﻱ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ
ﺑﻨﻲ ﻋﺒﺪ ﺷﻤﺲ ﻛﺴﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ، ﺗﻮ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭ ﺑﻲ ﭘﺪﺭ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻟﻴﺪﻱ ﻭ ﺑﺨﺸﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻲ. ﻋﻤﺮﻭﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ، ﻣﻦ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺧﺮﺳﻨﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﺑﺎﻟﻢ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻧﻔﻌﻲ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺣﻖ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻳﻠﻴﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺣﻖ ﺭﻭﺩ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ. ﻣﺼﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺤﺚ: " ﻋﻘﺪ ﺍﻟﻔﺮﻳﺪ " ﺝ 2 ﺹ 0136 16 - ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﻫﻢ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺑﺰﻡ ﻭ ﻃﺮﺏ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎ ﺩﻝ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﻛﻨﻴﺰﻛﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﻮﺥ ﻭ ﺑﺬﻟﻪ ﺳﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ (ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺍﺵ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ) ﺧﺸﻤﺶ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺷﮕﺬﺭﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺨﻮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻲﺑﺎﻟﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺍﺳﺮﺍﻓﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی معیشت ضنک! با این
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
✔️ نکته ها:
۱ ـ غفلت از یاد حق و پى آمدهاى آن
گاه، مى شود درهاى زندگى به روى انسان به کلى بسته مى شود، دست به هر کارى مى زند با درهاى بسته روبه رو مى گردد، و گاهى به عکس، به هر جا روى مى آورد خود را در برابر درهاى گشوده مى بیند، مقدمات هرکار، فراهم است و بن بست و گرهى در برابر او نیست، از این حال، به وسعت زندگى و از اولى به ضیق یا تنگى معیشت تعبیر مى شود، منظور از معیشت ضنک که در آیات بالا آمد نیز همین است.(۱)
گاهى تنگى معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمى دارد، اى بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولى بخل، حرص و آز، زندگى را بر او تنگ مى کند نه تنها میل ندارد درِ خانه اش باز باشد و دیگران از زندگى او استفاده کنند، که گوئى نمى خواهد آن را به روى خویش بگشاید، به فرموده على(علیه السلام) همچون فقیران زندگى مى کند و همانند اغنیاء و ثروتمندان حساب پس مى دهد .
راستى; چرا انسان گرفتار این تنگناها مى شود؟ قرآن مى گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.
یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب، ترس و نگرانى است.
هنگامى که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشى بسپارد، غرق در شهوات، حرص و طمع مى گردد، پیدا است، نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتى که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غناى روحى دهد، و نه اخلاقى که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد.
اصولاً تنگى زندگى، بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر، عدم اطمینان به آینده، ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانى ها در امان است.
البته تا اینجا سخن از فرد بود، هنگامى که به جامعه هائى که از یاد خدا روى گردانده اند وارد شویم، مسأله از این وحشتناک تر خواهد بود، جوامعى که على رغم پیشرفت شگفت انگیز صنعت، و على رغم فراهم بودن همه وسائل زندگى در اضطراب و نگرانى شدید بسر مى برند، در تنگناى عجیبى گرفتارند و خود را محبوس و زندانى مى بینند.
همه از هم مى ترسند، هیچ کس به دیگرى اعتماد نمى کند، رابطه ها و پیوندها همه بر محور منافع شخصى است، بار تسلیحات سنگین به خاطر ترس از جنگ، بیشترین امکانات اقتصادى آنها را در کام خود فرو برده، و پشت هایشان زیر این بار سنگین خم شده است.
زندان ها مملوّ از جنایتکاران است، در هر ساعت و دقیقه طبق آمارهاى رسمیشان، قتل ها و جنایت هاى هولناکى رخ مى دهد، آلودگى به مواد مخدر و فحشاء آنها را برده و اسیر ساخته است، در محیط خانواده هاشان، نه نور محبتى است، و نه پیوند عاطفى نشاط بخشى، آرى، این است زندگى سخت و معیشت ضنک آنها!
رئیس جمهور اسبق آمریکا (کشور شیطان بزرگ) نیکسون در نخستین نطق ریاست جمهوریش به این واقعیت اعتراف کرده گفت: ما گرداگرد خویش زندگانى هاى تو خالى مى بینیم، در آرزوى ارضاء شدن هستیم، ولى هرگز ارضاء نمى شویم !
یکى دیگر از مردان معروف آنها که نقش او در جامعه به اصطلاح شادى آفریدن براى همه بود، مى گوید: من مى بینم انسانیت در کوچه تاریکى مى دود که در انتهاى آن جز نگرانى مطلق نیست !(۲)
جالب این که: در روایات اسلامى مى خوانیم: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند منظور از آیه مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً چیست؟ فرمود: اعراض از ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) است.(۳)
آرى، آن کس که الگوى خود را از زندگى على(علیه السلام) بگیرد همان ابرمردى که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کم ارزش تر بود، آن چنان به خدا دل ببندد که جهان در نظرش کوچک گردد، او هر کس باشد، زندگى گشاده و وسیعى خواهد داشت، اما آنها که این الگوها را فراموش کنند، در هر شرائط گرفتار معیشت ضنک هستند.
در روایات متعددى اعراض از یاد حق در آیه فوق، به ترک حج براى کسانى که قادرند تفسیر شده، و این به خاطر آن است که مراسم تکان دهنده حج ارتباط و پیوند مجددى براى انسان با خدا مى آفریند، و همین ارتباط و پیوند راه گشاى زندگى او است، در حالى که عکس آن سبب دلبستگى هر چه بیشتر به مادیات است که سرچشمه معیشت ضنک مى باشد.
✍ پی نوشت
۱ ـ ضَنْک به معنى سختى و تنگى است، این کلمه همیشه به صورت مفرد به کار مى رود و تثنیه و جمع و مؤنث ندارد.
۲ ـ معماى هستى ، صفحات ۵٠ و ۵۱.
۳ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۴٠۵.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۶ بخش دوم 🌧 برکت وجودی رسول اعظم ↩️ سپس در سومين مرحله به بخشى از برنامه هاى
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۷بخس اول
🔺سستی پیروان حق
🔭 خطبه در يك نگاه:
با توجه به اينكه شأن ورود اين خطبه -به گونه اى كه شارحان نهج البلاغه نوشته اند- جريان سرپيچى مردم كوفه از فرمان على عليه السلام جهت مقابله با لشكريان غارتگر معاويه بعد از واقعه جنگ نهروان بوده است، امام در بخش اوّل اين خطبه، مردم متمرّد كوفه را با شديدترين عتاب و سرزنش -كه در نوع خود كم نظير يا بى نظير است- رو به رو مى سازد و به اين اميد كه غيرت آنها به جوش آيد و آماده نبرد با ظالمان شوند، آنها را با شلّاق هاى توبيخ مى نوازد و از تعبيرات مختلف، براى بيدار كردن آنها از خواب خرگوشى بهره مى گيرد و مقصود از همه اين توبيخ ها و سرزنش ها آن است كه پيش از سيطره ظالمان بى رحم، بر جان و مال و ناموس آنها و بر حكومت اسلامى، به خود آيند و به پا خيزند و آتش فتنه را خاموش و دست ظالمان را از قلمرو حكومت اسلامى قطع كنند!
سپس در بخش ديگرى از اين خطبه، آنها را به پيروى اهل بيت -كه سبب هدايت و نجات آنهاست- دعوت مى كند و در واقع، همان مضمون و محتواى حديث «ثَقَلَين» را به آنها يادآور مى شود. و در آخرين بخش خطبه، مردم كوفه را با ياران پيامبر اسلام مقايسه مى كند و با اين مقايسه، روشن مى سازد كه چقدر ميان آنها و ياران پيامبر از نظر ايمان و تقوا و عبادت و جهاد و استقامت و شجاعت، تفاوت وجود داشت.
روشن است كه هر سه بخش خطبه، يك هدف را تعقيب مى كند و آن بسيج لشكر كوفه است براى مقابله با دشمن؛ دشمنى كه بر هيچ چيز آنها -نه دين نه دنيايشان- رحم نمى كرد.
***
📝 شرح خطبه
هدف اصلى اين خطبه برانگيختن مردم عراق براى مقابله با بيدادگران شام (معاويه و لشکر او) است و امام(عليه السلام) از طرق مختلف براى رسيدن به اين هدف بهره مى گيرد.
نخست مى فرمايد: «اگر خداوند، ظالم و ستمگر را (چند روزى) مهلت دهد، چنان نيست که فرصت مجازات او از دستش برود». (وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ).
«او در کمين گاه، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد; هر زمان بخواهد مى فشارد، آن چنان که نتواند آب دهان را فرو برد». (وَ هُوَ لَهُ بِالمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ، وَ بِمَوْضعِ الشَّجَا(1) مِنْ مَسَاغِ(2) رِيقِهِ(3)).
✍ پی نوشت:
1. «شَجا» به معناى استخوان، يا چيزى ديگرى است که در گلو گير کند.
2. «مساغ» از مادّه «سوق» (بر وزن فوق) به معناى گوارا گرفته شده است.
3. «ريق» به معناى آب دهان است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️امام على عليه السلام :
🔴 آفت عالمان، حبّ رياست است
🔺 آفةُ العُلَماءِ حُبُّ الرِّئاسةِ
📒ميزان الحكمه جلد1 صفحه 180
〰➿〰➿〰➿〰➿〰
☀️ #امام_علی_علیه_السلام :
🔹«هر كس از خداوند، چنان كه بايد پَروا داشته باشد، خدا او را بى هيچ همدمى از تنهايى به در مى آورد و بى هيچ مالى توانگرش مىكند و بى هيچ قدرتى عزّتش مى بخشد.»
📚 مشكاة الأنوار : ص ٩٣ ح ١٩٦
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
✅ اهمیت عجیب حق الناس
🎥 استاد رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و پنج 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی 🔹ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و شش
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺭﺍ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩﻱ، ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻱ ﺣﻖ ﺳﭙﺎﺳﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻲ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻛﻨﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ، ﺁﻗﺎ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ، ﻫﺪﻓﻲ ﺭﺍﺳﺘﻴﻦ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۳]
ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﻭ ﻫﻴﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ، ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﻋﻴﺐ ﺟﻮﺋﻲ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ. ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﻘﺎﻣﻲ ﻭﺍﻟﺎ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻴﺮ ﺑﻴﺸﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﭘﻴﺸﺮﻭ ﻭﺩﻟﻴﺮ ﺍﺳﺖ. ﺣﺴﺒﻲ ﺷﺮﻳﻒ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻲ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﭘﺴﺘﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﺮﻳﺶ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﻳﺶ ﻧﺰﺍﻉ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻗﺼﺎﺏ ﻗﺮﻳﺶ (ﻋﺎﺹ ﺑﻦ ﻭﺍﺋﻞ) ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻧﺎﻛﺴﺘﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ﺁﺭﻱ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﺑﻲ ﻣﻘﺎﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﺣﺴﺐ ﻭ ﻧﺴﺐ ﺑﺨﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﻣﺬﻟﺖ ﺑﮕﺮﺍﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ﺳﻬﻢ ﻛﻤﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻗﺒﻴﻠﻪ، ﻭﺍ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﻠﺎﺗﻜﻠﻴﻒ ﺑﻤﺎﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ (ﻛﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯ ﻛﺪﺍﻡ ﻃﺮﻑ ﺍﺳﺖ).
ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﮔﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺧﺖ ﺑﺮﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. (ﺑﻌﺪﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻧﻤﻮﺩ) ﻛﺎﺵ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺗﻮ، ﺑﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻲ ﻣﺘﻌﺮﺽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﻲﺷﻮﻱ؟ ﻭ ﺑﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺣﺴﺐ ﺑﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻲﻛﻨﻲ؟ ﺩﺭ ﻛﺪﺍﻡ ﺟﻨﮓ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻲ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﮔﺮﺩﻱ؟ ﺁﻳﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻮﺩﻱ؟ ﺍﻱ ﭘﺴﺖ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ، ﻭ ﺍﻱ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺑﻲ ﭘﺪﺭ، ﺁﻳﺎﺑﺎﺗﻜﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﺍﺗﻜﺎ ﺁﻧﻬﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻲ؟ ﺁﻧﺎﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ، ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻲ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﻭ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﺮﺵ ﺑﺪﻳﻦ ﺧﺼﻠﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺷﺮﺍﻓﺘﻲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺗﻘﺪﻡ ﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ، ﻧﺼﻴﺒﺸﺎﻥ ﺷﺪﻩ. ﺗﻮﺧﻮﺩ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﻏﻴﺮ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﻭ ﺩﻡ ﻣﻲﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻄﺮﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺴﺘﻲ. ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ﺩﻭﺭ ﻣﻲﺳﺎﺧﺖ ﺑﻪ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﻣﻲﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻴﻬﺎ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩ. ﭼﻪ، ﺩﺭﺩﻫﺎ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻳﻬﺎ ﻓﺮﻳﺒﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﭘﻴﺶ ﺑﺮﺩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺮﻧﺠﻲ ﺭﺳﻴﺪﻱ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ
ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍﺋﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﺍﻳﺴﺘﻲ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻳﺘﻢ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻲ. ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺩﻩ، ﻣﺮﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ. ﭼﻪ ﺍﻭ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﺣﺮﻳﻔﻲ ﻧﺒﻴﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﺎﻳﻪ ﺍﻱ ﻣﻲﺗﺎﺯﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻴﺮﻱ ﺷﺮﺯﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻟﺎﻭﺭﺍﻥ ﻫﻤﺴﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻣﻲﺩﺭﺩ ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﻲ ﺟﺎﻥ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ (ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ) ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻣﻨﻬﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻢ، ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻓﺮﻭﮔﺬﺍﺭ ﻧﻨﻤﻮﺩ. ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﺩﻩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺍﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﺪ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻗﻮﻱ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﻛﻮﺑﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻧﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﻢ ﻛﻪ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺑﻨﻲ ﺫﺑﻴﺎﻥ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﻗﺪﻣﺎ ﻗﺪ ﻗﺮﻋﺖ ﻭ ﻗﺎﺭﻋﻮﻧﻲ ﻓﻤﺎ ﻧﺰﺭ ﺍﻟﻜﻠﺎﻡ ﻭ ﻟﺎ ﺷﺠﺎﻧﻲ ﻳﺼﺪ ﺍﻟﺸﺎﻋﺮ ﺍﻟﻌﺮﺍﻑ ﻋﻨﻲ ﺻﺪﻭﺩ ﺍﻟﺒﻜﺮ ﻋﻦ ﻗﺮﻡ ﻫﺠﺎﻥ
ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻮﻓﺘﻪﺍﻡ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍ ﻛﻮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻧﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻧﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ. ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺎﻋﺮ ﭘﺮﮔﻮﺋﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻴﮕﺮﻳﺰﺍﻧﺪ ﺑﺴﺎﻥ ﺑﭽﻪ ﺷﺘﺮﻳﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﺼﺎﻑ ﺑﺎ ﺷﺘﺮ ﻧﺮ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﻣﻴﮕﺮﻳﺰﺩ. ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺎﺣﻆ ﺩﺭ ﺹ 101 " ﺍﻟﻤﺤﺎﺳﻦ ﻭ ﺍﻟﺎﺿﺪﺍﺩ "، ﻭ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 68 " ﺍﻟﻤﺤﺎﺳﻦ ﻭ ﺍﻟﻤﺴﺎﻭﻱ"ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 228 ﮔﺬﺷﺖ. ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺁﻥ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۵]
ﻏﻠﻂ ﻭ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﺁﻥ ﻏﻠﻄﻬﺎ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻣﻲﺷﻮﺩ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✔️ نکته ها: ۱ ـ غف
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ ۲ ـ نابینائى درون و برون
براى کسانى که از یاد خدا روى مى گردانند دو مجازات در آیات فوق تعیین شده: یکى معیشت ضنک در این جهان است که در نکته قبل به آن اشاره شد و دیگرى نابینائى در جهان دیگر.
بارها گفته ایم: عالم آخرت تجسم وسیع و گسترده اى از عالم دنیا است، و همه حقایق این جهان در آنجا به صورت متناسبى مجسم مى گردد، آنها که چشم جانشان در این عالم از دیدن حقایق نابیناست، در آنجا چشم جسمشان نیز نابینا خواهد بود، لذا هنگامى که مى گویند: ما قبلاً بینا بودیم; چرا نابینا محشور شدیم؟ به آنها گفته مى شود: این به خاطر آن است که آیات الهى را به دست فراموشى سپردید (و این حالت انعکاس آن حالت است).
در اینجا این سؤال پیش مى آید: ظاهر بعضى از آیات قرآن آن است که همه مردم در قیامت بینا هستند و به آنها گفته مى شود: نامه اعمالتان را بخوانید (اقْرَأْ کِتابَکَ)
یا این که گنهکاران آتش جهنم را با چشم خود مى بینند (وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النّارَ) این تعبیرات با نابینا بودن گروهى چگونه سازگار است؟
بعضى از مفسران بزرگ، گفته اند وضع آن جهان با این جهان متفاوت است چه بسا افرادى نسبت به مشاهده بعضى از امور بینا هستند و از مشاهده بعضى دیگر نابینا!، و به نقل مرحوم طبرسى از بعضى از مفسران: أَعْمى عَنْ جَهاتِ الْخَیْرِ لایَهْتَدِى لِشَىْء مِنْها: در برابر آنچه خیر و سعادت و نعمت است نابینا هست و آنچه عذاب و شرّ و مایه حسرت و بدبختى است بینا مى باشد چرا که نظام آن جهان با نظام این جهان متفاوت است.
این احتمال، نیز وجود دارد که آنها در پاره اى از منازل و مواقف نابینا هستند و در پاره اى بینا مى شوند.
ضمناً منظور از فراموش شدن مجرمان در جهان دیگر این نیست که خداوند آنها را فراموش مى کند، بلکه روشن است منظور معامله فراموشى با آنها است، همان گونه که در تعبیرات روزمره خود داریم اگر کسى به دیگرى بى اعتنائى کرد، مى گوید: چرا ما را فراموش کردى؟!
۳ ـ اسراف در گناه
جالب این که: در آیات فوق، این مجازات هاى دردناک براى افرادى ذکر شده که اسراف مى کنند و به آیات خدا ایمان نمى آورند.
تعبیر به اسراف در اینجا ممکن است اشاره به این باشد که: آنها نعمت هاى خداداد، مانند چشم، گوش و عقل را در مسیرهاى غلط به کار انداختند و اسراف چیزى جز این نیست که انسان نعمت را بیهوده بر باد دهد.
و یا اشاره به این است که: گنهکاران دو دسته اند: گروهى گناهان محدودى دارند و ترسى از خدا در دل، یعنى رابطه خود را به کلّى با پروردگار نبریده اند اگر فرضاً ظلم و ستمى مى کند بر یتیم و بینوا روا نمى دارد، و در عین حال خود را مقصر مى شمرد و در پیشگاه خدا روسیاه مى داند بدون شک چنین فردى گنهکار است و مستحق مجازات، اما با کسى که بى حساب گناه مى کند و هیچ قید و شرطى براى گناه قائل نیست و گاهى به انجام گناه افتخار مى کند و یا گناه را کوچک مى شمرد، فرق بسیار دارد; چرا که دسته اول ممکن است سرانجام در مقام توبه و جبران برآیند، اما آنها که در گناه اسراف مى کنند، توبه آنها بسیار بعید است.
۴ ـ هبوط چیست؟
هبوط در لغت به معنى پائین آمدن اجبارى است، مانند سقوط سنگ از بلندى، و هنگامى که در مورد انسان به کار رود به معنى پائین رانده شدن به عنوان مجازات است.
با توجه به این که آدم(علیه السلام) براى زندگى در روى زمین آفریده شده بود و بهشت نیز منطقه سرسبز و پر نعمتى از همین جهان بود، هبوط و نزول آدم در اینجا به معنى نزول مقامى است، نه مکانى، یعنى خداوند مقام او را به خاطر ترک اولى، تنزل داد و از آن همه نعمت هاى بهشتى محروم ساخت و گرفتار رنج هاى این جهان کرد.
قابل توجه این که: مخاطب در اینجا به صورت تثنیه ذکر شده (اهْبِطا) یعنى شما هر دو هبوط کنید، ممکن است منظور آدم(علیه السلام) و حوا بوده باشد.
و اگر در بعضى دیگر از آیات قرآن اهبطُوا به صورت جمع ذکر شده به خاطر آن است که شیطان هم در این خطاب شرکت داشته چون او هم از بهشت بیرون رانده شد.
این احتمال نیز وجود دارد که: مخاطب، آدم و شیطان باشد; زیرا در جمله بعد از آن مى گوید: بَعْضُکُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ: بعضى از شما دشمن بعضى دیگر خواهید بود .
بعضى از مفسران نیز گفته اند: منظور از جمله بَعْضُکُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ که خطاب به صورت جمع است، این است که میان آدم و حوا از یکسو، و شیطان از سوى دیگر عداوت برقرار شد، یا میان آدم و فرزندانش از یکسو و شیطان و ذریه اش از سوى دیگر دشمنى برقرار گردید.
ولى مخاطب در جمله: إِمّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً: هر گاه هدایت من به سراغ شما بیاید حتماً فرزندان آدم و حوا هستند; زیرا هدایت الهى مخصوص آنها است، اما شیطان و ذریه اش که حساب خود را از برنامه هدایت الهى جدا کرده بودند، در این خطاب مطرح نیستند.
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: وَالَّذى نَفْسى بِيَدِهِ لاتَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّى تُؤْمِنُوا، وَلاتُؤْمِنُونَ حَتّى تَحابُّوا، اَفَلا اَدُلُّكُمْ عَلى عَمَلٍ اِذا عَمِلْتُمُوهُ تَحابَبْتُمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللّهِ، قالَ: اَفْشُوا السَّلامَ بَيْنَكُمْ.
🌱پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله فرمود: قسم به كسى كه جانم در دست اوست(خدا)، وارد بهشت نمى شويد تا ايمان بياوريد و ايمان نمى آوريد تا اينكه همديگر را دوست داشته باشيد، آيا راهنمائى كنم شما را به كارى كه وقتى انجام دهيد همديگر را دوست خواهيد داشت؟ گفتند: بله يا رسول اللّه، حضرت فرمود: سلام را در ميان خودتان افشاء (علنى) كنيد.
📚محجة البيضاء، ج ۴، ص ۳۸۲
@Nahjolbalaghe2