eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی معیشت ضنک! با این
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✔️ نکته ها: ۱ ـ غفلت از یاد حق و پى آمدهاى آن گاه، مى شود درهاى زندگى به روى انسان به کلى بسته مى شود، دست به هر کارى مى زند با درهاى بسته روبه رو مى گردد، و گاهى به عکس، به هر جا روى مى آورد خود را در برابر درهاى گشوده مى بیند، مقدمات هرکار، فراهم است و بن بست و گرهى در برابر او نیست، از این حال، به وسعت زندگى و از اولى به ضیق یا تنگى معیشت تعبیر مى شود، منظور از معیشت ضنک که در آیات بالا آمد نیز همین است.(۱) گاهى تنگى معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمى دارد، اى بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولى بخل، حرص و آز، زندگى را بر او تنگ مى کند نه تنها میل ندارد درِ خانه اش باز باشد و دیگران از زندگى او استفاده کنند، که گوئى نمى خواهد آن را به روى خویش بگشاید، به فرموده على(علیه السلام) همچون فقیران زندگى مى کند و همانند اغنیاء و ثروتمندان حساب پس مى دهد . راستى; چرا انسان گرفتار این تنگناها مى شود؟ قرآن مى گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است. یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب، ترس و نگرانى است. هنگامى که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشى بسپارد، غرق در شهوات، حرص و طمع مى گردد، پیدا است، نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتى که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غناى روحى دهد، و نه اخلاقى که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد. اصولاً تنگى زندگى، بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر، عدم اطمینان به آینده، ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانى ها در امان است. البته تا اینجا سخن از فرد بود، هنگامى که به جامعه هائى که از یاد خدا روى گردانده اند وارد شویم، مسأله از این وحشتناک تر خواهد بود، جوامعى که على رغم پیشرفت شگفت انگیز صنعت، و على رغم فراهم بودن همه وسائل زندگى در اضطراب و نگرانى شدید بسر مى برند، در تنگناى عجیبى گرفتارند و خود را محبوس و زندانى مى بینند. همه از هم مى ترسند، هیچ کس به دیگرى اعتماد نمى کند، رابطه ها و پیوندها همه بر محور منافع شخصى است، بار تسلیحات سنگین به خاطر ترس از جنگ، بیشترین امکانات اقتصادى آنها را در کام خود فرو برده، و پشت هایشان زیر این بار سنگین خم شده است. زندان ها مملوّ از جنایتکاران است، در هر ساعت و دقیقه طبق آمارهاى رسمیشان، قتل ها و جنایت هاى هولناکى رخ مى دهد، آلودگى به مواد مخدر و فحشاء آنها را برده و اسیر ساخته است، در محیط خانواده هاشان، نه نور محبتى است، و نه پیوند عاطفى نشاط بخشى، آرى، این است زندگى سخت و معیشت ضنک آنها! رئیس جمهور اسبق آمریکا (کشور شیطان بزرگ) نیکسون در نخستین نطق ریاست جمهوریش به این واقعیت اعتراف کرده گفت: ما گرداگرد خویش زندگانى هاى تو خالى مى بینیم، در آرزوى ارضاء شدن هستیم، ولى هرگز ارضاء نمى شویم ! یکى دیگر از مردان معروف آنها که نقش او در جامعه به اصطلاح شادى آفریدن براى همه بود، مى گوید: من مى بینم انسانیت در کوچه تاریکى مى دود که در انتهاى آن جز نگرانى مطلق نیست !(۲) جالب این که: در روایات اسلامى مى خوانیم: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند منظور از آیه مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً چیست؟ فرمود: اعراض از ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) است.(۳) آرى، آن کس که الگوى خود را از زندگى على(علیه السلام) بگیرد همان ابرمردى که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کم ارزش تر بود، آن چنان به خدا دل ببندد که جهان در نظرش کوچک گردد، او هر کس باشد، زندگى گشاده و وسیعى خواهد داشت، اما آنها که این الگوها را فراموش کنند، در هر شرائط گرفتار معیشت ضنک هستند. در روایات متعددى اعراض از یاد حق در آیه فوق، به ترک حج براى کسانى که قادرند تفسیر شده، و این به خاطر آن است که مراسم تکان دهنده حج ارتباط و پیوند مجددى براى انسان با خدا مى آفریند، و همین ارتباط و پیوند راه گشاى زندگى او است، در حالى که عکس آن سبب دلبستگى هر چه بیشتر به مادیات است که سرچشمه معیشت ضنک مى باشد. ✍ پی نوشت ۱ ـ ضَنْک به معنى سختى و تنگى است، این کلمه همیشه به صورت مفرد به کار مى رود و تثنیه و جمع و مؤنث ندارد. ۲ ـ معماى هستى ، صفحات ۵٠ و ۵۱. ۳ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۴٠۵. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۶ بخش دوم 🌧 برکت وجودی رسول اعظم ↩️ سپس در سومين مرحله به بخشى از برنامه هاى
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۷بخس اول 🔺سستی پیروان حق 🔭 خطبه در يك نگاه: با توجه به اينكه شأن ورود اين خطبه -به گونه اى كه شارحان نهج البلاغه نوشته اند- جريان سرپيچى مردم كوفه از فرمان على عليه السلام جهت مقابله با لشكريان غارتگر معاويه بعد از واقعه جنگ نهروان بوده است، امام در بخش اوّل اين خطبه، مردم متمرّد كوفه را با شديدترين عتاب و سرزنش -كه در نوع خود كم نظير يا بى نظير است- رو به رو مى سازد و به اين اميد كه غيرت آنها به جوش آيد و آماده نبرد با ظالمان شوند، آنها را با شلّاق هاى توبيخ مى نوازد و از تعبيرات مختلف، براى بيدار كردن آنها از خواب خرگوشى بهره مى گيرد و مقصود از همه اين توبيخ ها و سرزنش ها آن است كه پيش از سيطره ظالمان بى رحم، بر جان و مال و ناموس آنها و بر حكومت اسلامى، به خود آيند و به پا خيزند و آتش فتنه را خاموش و دست ظالمان را از قلمرو حكومت اسلامى قطع كنند! سپس در بخش ديگرى از اين خطبه، آنها را به پيروى اهل بيت -كه سبب هدايت و نجات آنهاست- دعوت مى كند و در واقع، همان مضمون و محتواى حديث «ثَقَلَين» را به آنها يادآور مى شود. و در آخرين بخش خطبه، مردم كوفه را با ياران پيامبر اسلام مقايسه مى كند و با اين مقايسه، روشن مى سازد كه چقدر ميان آنها و ياران پيامبر از نظر ايمان و تقوا و عبادت و جهاد و استقامت و شجاعت، تفاوت وجود داشت. روشن است كه هر سه بخش خطبه، يك هدف را تعقيب مى كند و آن بسيج لشكر كوفه است براى مقابله با دشمن؛ دشمنى كه بر هيچ چيز آنها -نه دين نه دنيايشان- رحم نمى كرد. *** 📝 شرح خطبه هدف اصلى اين خطبه برانگيختن مردم عراق براى مقابله با بيدادگران شام (معاويه و لشکر او) است و امام(عليه السلام) از طرق مختلف براى رسيدن به اين هدف بهره مى گيرد. نخست مى فرمايد: «اگر خداوند، ظالم و ستمگر را (چند روزى) مهلت دهد، چنان نيست که فرصت مجازات او از دستش برود». (وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ). «او در کمين گاه، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد; هر زمان بخواهد مى فشارد، آن چنان که نتواند آب دهان را فرو برد». (وَ هُوَ لَهُ بِالمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ، وَ بِمَوْضعِ الشَّجَا(1) مِنْ مَسَاغِ(2) رِيقِهِ(3)). ✍ پی نوشت: 1. «شَجا» به معناى استخوان، يا چيزى ديگرى است که در گلو گير کند.  2. «مساغ» از مادّه «سوق» (بر وزن فوق) به معناى گوارا گرفته شده است.  3. «ريق» به معناى آب دهان است.  ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️امام على عليه السلام : 🔴 آفت عالمان، حبّ رياست است 🔺 آفةُ العُلَماءِ حُبُّ الرِّئاسةِ 📒ميزان الحكمه جلد1 صفحه 180 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 ☀️ : 🔹«هر كس از خداوند، چنان كه بايد پَروا داشته باشد، خدا او را بى هيچ همدمى از تنهايى به در مى آورد و بى هيچ مالى توانگرش مىكند و بى هيچ قدرتى عزّتش مى بخشد.» 📚 مشكاة الأنوار : ص ٩٣ ح ١٩٦ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و پنج 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی 🔹ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و شش 🔷 ↩️ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲ‌ﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺭﺍ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩﻱ، ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻱ ﺣﻖ ﺳﭙﺎﺳﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻲ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻛﻨﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ، ﺁﻗﺎ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ، ﻫﺪﻓﻲ ﺭﺍﺳﺘﻴﻦ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۳] ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ، ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﻭ ﻫﻴﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ، ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﻋﻴﺐ ﺟﻮﺋﻲ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ. ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﻘﺎﻣﻲ ﻭﺍﻟﺎ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻴﺮ ﺑﻴﺸﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﭘﻴﺸﺮﻭ ﻭﺩﻟﻴﺮ ﺍﺳﺖ. ﺣﺴﺒﻲ ﺷﺮﻳﻒ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻲ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﭘﺴﺘﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﺮﻳﺶ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﻳﺶ ﻧﺰﺍﻉ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻗﺼﺎﺏ ﻗﺮﻳﺶ (ﻋﺎﺹ ﺑﻦ ﻭﺍﺋﻞ) ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻧﺎﻛﺴﺘﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ﺁﺭﻱ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﺑﻲ ﻣﻘﺎﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﺣﺴﺐ ﻭ ﻧﺴﺐ ﺑﺨﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﻣﺬﻟﺖ ﺑﮕﺮﺍﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ﺳﻬﻢ ﻛﻤﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻗﺒﻴﻠﻪ، ﻭﺍ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﻠﺎﺗﻜﻠﻴﻒ ﺑﻤﺎﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ (ﻛﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯ ﻛﺪﺍﻡ ﻃﺮﻑ ﺍﺳﺖ). ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﮔﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺧﺖ ﺑﺮﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. (ﺑﻌﺪﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻧﻤﻮﺩ) ﻛﺎﺵ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺗﻮ، ﺑﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻲ ﻣﺘﻌﺮﺽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻱ؟ ﻭ ﺑﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺣﺴﺐ ﺑﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻲ؟ ﺩﺭ ﻛﺪﺍﻡ ﺟﻨﮓ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻲ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﮔﺮﺩﻱ؟ ﺁﻳﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻮﺩﻱ؟ ﺍﻱ ﭘﺴﺖ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ، ﻭ ﺍﻱ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺑﻲ ﭘﺪﺭ، ﺁﻳﺎﺑﺎﺗﻜﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ‌ﮔﻮﺋﻲ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﺍﺗﻜﺎ ﺁﻧﻬﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻲ؟ ﺁﻧﺎﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ، ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻲ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﻭ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﺮﺵ ﺑﺪﻳﻦ ﺧﺼﻠﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺷﺮﺍﻓﺘﻲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺗﻘﺪﻡ ﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ، ﻧﺼﻴﺒﺸﺎﻥ ﺷﺪﻩ. ﺗﻮﺧﻮﺩ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﻏﻴﺮ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﻭ ﺩﻡ ﻣﻲ‌ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻄﺮﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺴﺘﻲ. ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ﺩﻭﺭ ﻣﻲ‌ﺳﺎﺧﺖ ﺑﻪ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﻣﻲ‌ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻴﻬﺎ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩ. ﭼﻪ، ﺩﺭﺩﻫﺎ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻳﻬﺎ ﻓﺮﻳﺒﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﭘﻴﺶ ﺑﺮﺩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺮﻧﺠﻲ ﺭﺳﻴﺪﻱ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍﺋﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﺍﻳﺴﺘﻲ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻳﺘﻢ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻲ. ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺩﻩ، ﻣﺮﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ. ﭼﻪ ﺍﻭ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﺣﺮﻳﻔﻲ ﻧﺒﻴﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﺎﻳﻪ ﺍﻱ ﻣﻲ‌ﺗﺎﺯﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻴﺮﻱ ﺷﺮﺯﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻟﺎﻭﺭﺍﻥ ﻫﻤﺴﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﺩﺭﺩ ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﻲ ﺟﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺳﺎﺯﺩ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ (ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ) ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻣﻨﻬﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻢ، ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻓﺮﻭﮔﺬﺍﺭ ﻧﻨﻤﻮﺩ. ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﺩﻩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺍﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﺪ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻗﻮﻱ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﻛﻮﺑﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻧﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﻢ ﻛﻪ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺑﻨﻲ ﺫﺑﻴﺎﻥ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﻗﺪﻣﺎ ﻗﺪ ﻗﺮﻋﺖ ﻭ ﻗﺎﺭﻋﻮﻧﻲ ﻓﻤﺎ ﻧﺰﺭ ﺍﻟﻜﻠﺎﻡ ﻭ ﻟﺎ ﺷﺠﺎﻧﻲ ﻳﺼﺪ ﺍﻟﺸﺎﻋﺮ ﺍﻟﻌﺮﺍﻑ ﻋﻨﻲ ﺻﺪﻭﺩ ﺍﻟﺒﻜﺮ ﻋﻦ ﻗﺮﻡ ﻫﺠﺎﻥ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻮﻓﺘﻪ‌ﺍﻡ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍ ﻛﻮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻧﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻧﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ. ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺎﻋﺮ ﭘﺮﮔﻮﺋﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻴﮕﺮﻳﺰﺍﻧﺪ ﺑﺴﺎﻥ ﺑﭽﻪ ﺷﺘﺮﻳﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﺼﺎﻑ ﺑﺎ ﺷﺘﺮ ﻧﺮ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﻣﻴﮕﺮﻳﺰﺩ. ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺎﺣﻆ ﺩﺭ ﺹ 101 " ﺍﻟﻤﺤﺎﺳﻦ ﻭ ﺍﻟﺎﺿﺪﺍﺩ "، ﻭ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 68 " ﺍﻟﻤﺤﺎﺳﻦ ﻭ ﺍﻟﻤﺴﺎﻭﻱ"ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 228 ﮔﺬﺷﺖ. ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺁﻥ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۵] ﻏﻠﻂ ﻭ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﺁﻥ ﻏﻠﻄﻬﺎ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا