قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۳۰ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ به علاوه ا
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۳۰ الی ۳۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
۲ ـ آسمان سقف محکمى است
قبلاً هم گفته ایم سَماء (آسمان) در قرآن به معانى مختلفى آمده است، گاهى به معنى جو زمین یعنى قشر ضخیمى از هوا که دورادور کره خاک را فرا گرفته است، همانند آیه فوق، در اینجا بد نیست توضیح بیشترى درباره استحکام این سقف عظیم از زبان دانشمندان علوم طبیعى بشنویم:
فرانک آلن استاد فیزیک زیستى، چنین مى نویسد: جوى که از گازهاى نگهبان زندگى بر سطح زمین تشکیل شده، آن اندازه ضخامت (و غلظت) دارد که بتواند همچون زرهى زمین را از شرّ مجموعه مرگبار بیست میلیون سنگ هاى آسمانى در روز، که با سرعت در حدود ۵٠ کیلومتر در ثانیه به آن برخورد مى کنند در امان نگهدارد.
جوّ زمین علاوه بر کارهاى دیگرى که دارد، درجه حرارت را بر سطح زمین در حدود شایسته براى زندگى نگاه مى دارد، و نیز ذخیره بسیار لازم آب و بخار آب را از اقیانوس ها به خشکى ها انتقال مى دهد که اگر چنین نبود، همه قاره ها به صورت کویرهاى خشک غیر قابل زیست درمى آمد، به این ترتیب، باید گفت: اقیانوس ها و جوّ زمین عنوان چرخ لنگرى براى زمین دارند .
وزن بعضى از این شهاب ها که به سوى زمین سرازیر مى شود به اندازه یک هزارم یک گرم است ولى نیروى آن بر اثر آن سرعت فوق العاده، معادل نیروى ذرات اتمى است که بمب مخرب را تشکیل مى دهد! و حجم آن شهاب ها احیاناً بیشتر از حجم یک دانه شن نیست!
در هر روز میلیون ها از این شهاب ها پیش از رسیدن به سطح زمین، مى سوزند و یا به بخار تبدیل مى شوند، ولى احیاناً حجم و سنگینى بعضى شهاب ها به قدرى زیاد است که از قشر گازى، گذشته و به سطح زمین اصابت مى کند.
از جمله شهاب هائى که از چنگال غلاف گازى نامبرده عبور کرده و به زمین رسید شهاب عظیم و معروف سیبرى است که در سال ۱۹٠۸ میلادى به زمین اصابت کرد، و قطر آن طورى بود که حدود ۴٠ کیلومتر زمین را اشغال کرد و باعث تلفات زیادى شد!
و دیگر، شهابى است که در آریزونا آمریکا فرود آمد که به قطر یک کیلومتر و عمق ۲٠٠ متر بود و در هنگام سقوط آن شکاف عمیقى در زمین ایجاد شد، و بر اثر انفجار آن، شهاب هاى کوچک بسیارى که مساحت نسبتاً زیادى از زمین را اشغال مى کرد تولید گردید .
کرسى موریسن مى نویسد: اگر هواى محیط زمین اندکى از آنچه هست رقیق تر مى بود، اجرام سماوى، و شهاب هاى ثاقب که هر روز به مقدار چند میلیون عدد به آن اصابت مى کنند، و در همان فضاى خارج منفجر و نابود مى شوند، دائماً به سطح زمین مى رسیدند و هر گوشه آن را مورد اصابت قرار مى دادند.
این اجرام فلکى به سرعتى در ثانیه از ۶ تا چهل میل حرکت مى کنند! و به هر چیز برخورد کنند، ایجاد انفجار و حریق مى نمایند اگر سرعت و حرکت این اجرام، کمتر از آنچه هست مى بود، مثلاً به اندازه سرعت یک گلوله بود همه آنها به سطح زمین مى ریختند و نتیجه خراب کارى آنها معلوم بود، از جمله اگر خود انسان در مسیر کوچک ترین قطعه این اجرام سماوى واقع مى شد شدت حرارت آنها که به سرعت نود برابر سرعت گلوله حرکت مى کنند او را قطعه قطعه و متلاشى مى ساخت!
غلظت هوائى محیط زمین به اندازه اى است که اشعه کیهانى را تا میزانى که براى رشد و نمو نباتات لازم است به طرف زمین عبور مى دهد، کلیه جرثومه هاى مضر را در همان فضا معدوم مى سازد، و ویتامین هاى مفید را ایجاد مى نماید.(۹)
✍ پی نوشت:
۸ ـ اقتباس از المیزان ، ذیل آیه مورد بحث.
۹ ـ از کتاب راز آفرینش انسان ، صفحات ۳۴ و ۳۵.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۹۴ 🔹 تأثیر کلام و سخن كلمات نافذتر از تيرها! امام(عليه السلام) در اين گفتار ح
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۹۵
✅ قناعت در حد کفایت
زندگى ساده قانع كننده است:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته اى كه در طرز زندگى انسان بسيار مؤثر است اشاره كرده، مى فرمايد: «به هر مقدار (از دنيا) قناعت كنى همان براى تو كافى است»; (كُلُّ مُقْتَصَر عَلَيْهِ كَاف).
اشاره به اين كه نياز آدمى با نحوه تفكر و روحيات او متفاوت مى شود. انسان قانع مى تواند با زندگى ساده اى بسازد در حالى كه افراد غير قانع فكر مى كنند نياز آن ها با اين گونه زندگى ها تأمين نمى شود و بايد امكانات فراوان در اختيار داشته باشند; منزل وسيع همچون يك قصر، وسايل منزل گسترده و در حد آن، خادمان فراوان، مركب هاى سوارى، سفره هاى رنگين و امثال آن. گاهى تصور مى كنند اين ها همه نيازهاى اصلى زندگى آنهاست و گاه نام آن را زندگى در حد شأن مى گذارند كه همه اين ها فريب نفس اماره است. اگر روح قناعت بر آن ها حاكم باشد مى دانند اين ها فوق نياز بلكه اسراف است. همانطور كه در عبارت كفعمى خوانديم كه طبق آن امام(عليه السلام) مى فرمايد: آنچه مافوق ميانه روى است اسراف مى باشد; (كل ما زاد على الاقتصاد اسراف).[1]
امام(عليه السلام) در گفتار حكيمانه ديگرى كه مرحوم علامه مجلسى آن را در بحارالانوار نقل كرده مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يقْنِعْهُ الْيسِيرُ لَمْ ينْفَعْهُ الْكَثِيرُ; كسى كه مقدار كم، او را قانع نسازد مقدار زياد (از دنيا) نيز او را قانع نخواهد ساخت».[2]
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «ابْنَ آدَمَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مِنَ الدُّنْيا مَا يكْفِيكَ فَإِنَّ أَيسَرَ مَا فِيهَا يكْفِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا تُرِيدُ مَا لاَ يكْفِيكَ فَإِنَّ كُلَّ مَا فِيهَا لاَ يكْفِيكَ; اى فرزند آدم! اگر از دنيا به مقدارى كه لازم است و كفايت مى كند بخواهى، ساده ترين زندگى براى تو كافى است اما اگر چيزى فراتر از آن بخواهى تمام دنيا را هم به تو بدهند تو را كفايت نمى كند».[3]
اين مطلب در ميان مردم معروف است و تجربه نيز آن را نشان داده و در اخبار اسلامى هم منعكس مى باشد كه انسان اگر در مسير حرص قرار بگيرد هيچ چيز او را سير نمى كند و صاحب «نفس لا يشبع» يعنى روح سيرى ناپذير مى گردد.
در حديث معروف قدسى كه امام صادق(عليه السلام) آن را نقل فرموده مى خوانيم: «إِنَّ فِيمَا نَزَلَ بِهِ الْوَحْى مِنَ السَّمَاءِ لَوْ أَنَّ لاِبْنِ آدَمَ وَادِيينِ يسِيلاَنِ ذَهَباً وَ فِضَّةً لاَبْتَغَى إِلَيهِمَا ثَالِثاً يا ابْنَ آدَمَ إِنَّمَا بَطْنُكَ بَحْرٌ مِنَ الْبُحُورِ وَ وَاد مِنَ الاَْوْدِيةِ لاَ يمْلاَُهُ شَىءٌ إِلاَّ التُّرَابُ; ازجمله وحى هاى آسمانى اين بود كه اگر انسان دو رودخانه از طلا و نقره داشته باشد باز هم رود سومى را مى خواهد. اى فرزند آدم! شكمت دريايى از درياها و دره اى از دره هاست كه چيزى جز خاك آن را پر نمى كند».[4]
به گفته سعدى:
گفت چشم تنگ دنيادوست را * يا قناعت پر كند يا خاك گور
اين سخن را با روايت ديگرى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم: «شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ يطْلُبُ فَيصِيبُ وَ لاَ يقْنَعُ وَ تُنَازِعُهُ نَفْسُهُ إِلَى مَا هُوَ أَكْثَرُ مِنْهُ وَ قَالَ عَلِّمْنِى شَيئاً أَنْتَفِعْ بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) إِنْ كَانَ مَا يكْفِيكَ يغْنِيكَ فَأَدْنَى مَا فِيهَا يغْنِيكَ وَ إِنْ كَانَ مَا يكْفِيكَ لاَ يغْنِيكَ فَكُلُّ مَا فِيهَا لاَ يغْنِيكَ; مردى به امام صادق(عليه السلام) شكايت كرد و عرضه داشت كه به دنبال چيزهايى (از دنيا) مى رود و به آن مى رسد ولى باز هم قانع نيست و نفس او پيوسته بيش از آن را مى طلبد و گفت: چيزى به من بياموز كه از آن بهره مند شوم. امام(عليه السلام) در پاسخ، مطلبى فرمود كه تعبير ديگرى از كلام حكيمانه مورد بحث است، فرمود: اگر آن اندازه كه تو را كفايت مى كند تو را بى نياز سازد، كمترين چيز دنيا سبب بى نيازى توست و اگر بى نيازت نسازد همه دنيا را هم به تو بدهند باز هم (عطش تو فرو نمى نشيند و) بى نياز نخواهى شد[5]
✍ پی نوشت:
[1]. محاسبة النفس، ص 74.
[2]. بحارالانوار، ج 75، ص 76، ح 33.
[3]. كافى، ج 2، ص 138، ح 6.
[4]. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 418، ح 5912.
[5]. كافى، ج 2، ص 139، ح 10.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام حسن عسکری(علیه السلام) :
🌸 با کسی جدال و نزاع نکن که بهاء و ارزش خود را از دست میدهی، با کسی شوخی و مزاح ناشایسته و بی مورد نکن وگرنه افراد بر تو جریء و چیره خواهند شد.
📖 اعیان الشیعه ج ۲ ص ۴۱
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🏴 امان از دل زینب
🎥حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺳﺨ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و نه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺝ 6 ﺹ 181 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﮔﻮﻳﺪ: ﭼﻮﻥ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺿﺮﺑﺖ ﺧﻮﺭﺩ، ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺑﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻧﻮﺷﺖ: ﻣﺮﮒ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻟﻮﻱ ﺑﻦ ﻏﺎﻟﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﻭﺳﺎﺋﻞ ﻣﺮﮒ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮﻱ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﺮﺍﺩﻱ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻜﻪ، ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﻥ ﺷﺪ. ﺗﻮ ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺭﺝ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺍﺩﻱ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻲﺯﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺿﺮﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻫﻮﻱ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﻧﻐﻤﻪ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﻣﻲﻛﻨﻲ. ﺍﻳﻨﺴﺖ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ (ﻋﻤﺮﻭ) ﻭ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺍﻣﺮ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪﻱ ﻛﻪ ﺑﺰﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﺑﻀﺎﻋﺖ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﻳﻦ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﻳﻨﻲ ﻛﻪ ﻭﺍﻗﻌﻴﺘﺶ ﺟﺰ ﺍﻟﺤﺎﺩ ﻭ ﻛﻔﺮ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﺩﻟﺸﺎﻥ
ﺟﺰ ﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﺩﻭﺩﻟﻲ ﻧﻴﺴﺖ؟ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭ ﺳﺎﺯﺷﻲ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺳﺎﺯﺵ ﻭ ﺑﻬﺎﻱ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻲﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﻭ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ (ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ) ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ (ﻉ) ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﺑﺪ، ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻮﺙ ﻭ ﻛﺜﺎﻓﺖ ﺑﺎﻃﻞ، ﭘﺎﻙ ﻭ ﻣﻨﺰﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻧﺎﺭﻭﺍﺗﺮ ﻭ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭﺗﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﻟﻲ ﻗﻴﺎﻡ ﺑﺨﻠﺎﻑ ﺁﻥ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ، ﺍﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺻﺎﻟﺢ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﻱ ﻧﻔﺲ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺒﻨﺎ، ﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻱ ﻧﺎﭼﻴﺰﻱ (ﺍﻣﺎﺭﺕ ﻣﺼﺮ ﻭ ﺗﻮﺍﺑﻊ ﺁﻥ) ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ [ ﺻﻔﺤﻪ 286] ﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻣﺎﻣﻲ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﭘﺎﻛﻲ ﺍﻭ ﻧﺺ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﻣﻲﺷﺪ، ﺍﻭ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮﺩ. ﺧﺪﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺳﺎﺯﺷﺶ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻧﮕﺮﺩﺍﻧﺪ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ ۖ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ
و پیش از تو (نیز) براى هیچ بشرى جاودانگى قرار ندادیم. آیا اگر تو بمیرى، آنان (که انتظار مرگ تو را مى کشند) جاوید خواهند بود؟!
(انبیاء/34)
***
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً ۖ وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
هر انسانى طعم مرگ را مى چشد. و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مى کنیم. و به سوى ما بازگردانده مى شوید.
(انبیاء/35)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۳۰ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ۲ ـ آسمان سقف
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۳۴ و ۳۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
⚫️ همه مى میرند!
در قسمتى از آیات گذشته، خواندیم مشرکان براى تردید در نبوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مسأله انسان بودن او متوسل مى شدند، و معتقد بودند: پیامبر حتماً باید فرشته و خالى از هر گونه عوارض بشرى باشد.
آیات مورد بحث، اشاره اى به بعضى دیگر از ایرادات آنها است: گاه آنها مى گفتند: سر و صدائى که پیامبر ـ و به گفته آنها این شاعر ـ به راه انداخته دوامى ندارد و با مرگش، همه چیز پایان مى یابد چنان که در آیه ۳٠ سوره طور مى خوانیم: أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ .
و گاه چنین مى پنداشتند چون این مرد معتقد است خاتم پیامبران است باید هرگز نمیرد، تا حافظ آئین خویش باشد، بنابراین مرگ او در آینده دلیلى خواهد بود بر بطلان ادعاى او!
قرآن در نخستین آیات فوق، در جمله کوتاهى به آنها پاسخ مى دهد مى گوید: ما براى هیچ بشرى قبل از تو زندگى جاویدان قرار ندادیم (وَ ما جَعَلْنا لِبَشَر مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ).
این قانون تغییرناپذیر آفرینش است که هیچ کس زندگى جاویدان ندارد.
وانگهى، اینها از مرگ تو هم اکنون شادى مى کنند، اگر تو بمیرى آیا خودشان زندگى جاویدان خواهند داشت ؟! (أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ).
شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که بقاى شریعت، دین و آئین نیاز به بقاى آورنده آن ندارد، آئین ابراهیم(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و عیسى(علیه السلام) هر چند جاویدان نبودند ولى قرن ها بعد از وفات این پیامبران بزرگ (و در مورد حضرت مسیح(علیه السلام)بعد از صعود او به آسمان) باقى ماندند.
بنابراین جاودانگى مذهب، نیاز به پاسدارى دائمى پیامبر ندارد، ممکن است جانشینان او خط او را ادامه دهند.
و اما این که: آنها خیال مى کنند با درگذشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) همه چیز پایان مى یابد در حقیقت کور خوانده اند; زیرا این سخن در مورد مسائلى صحیح است که قائم به شخص باشد، اسلام نه قائم به شخص پیامبر بود، و نه اصحاب و یارانش، آئینى بود زنده و پویا که بر اساس حرکت درونیش پیش مى رود، و مرزهاى زمان و مکان را مى شکافد و به سیر خود ادامه مى دهد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
21.Anbiya.032-35.mp3
2.89M
🎙 تفسیر صوتی آیات ۳۲ الی ۳۵ سوره مبارکه انبیاء
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۹۵ ✅ قناعت در حد کفایت زندگى ساده قانع كننده است: امام(عليه السلام) در اين گف
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۹۶
🔴 همه میمیرند
🔸مرگ آرى ولى تن دادن به ذلّت هرگز!
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به چهار نكته مهم اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: «مرگ آرى اما تن دادن به پستى هرگز»; (الْمَنِيَّةُ وَ لاَ الدَّنِيَّةُ!).
«منية» به معناى مرگ و «دنية» به معناى پستى است. يعنى انسان با شخصيت اگر بر سر دو راهى قرار بگيرد كه يك راه به سوى مرگ و شهادت مى رود و راه ديگر به سوى ذلت و پستى، هرگز دومى را بر اولى ترجيح نمى دهد; با قامتى رسا به سوى خدا مى رود و با قامتى شكسته و پست، زيردست افراد دون همت و پست قرار نمى گيرد. نمونه اين معنا در زندگى بسيارى از اولياء الله و به خصوص معصومين(عليهم السلام) و به ويژه سرور شهيدان كربلا ديده مى شود كه وقتى آن حضرت را بين تسليم شدن و زنده ماندن و سر بر فرمان يزيد نهادن و يا تن به شمشير و نيزه ها سپردن مخير ساختند، فرمود: «أَلاَ وَ إِنَّ الدَّعِى ابْنَ الدَّعِى قَدْ تَرَكَنِى بَينَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَهَيهَاتَ لَهُ ذَلِكَ هَيهَاتَ مِنِّى الذِّلَّةُ أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ جُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طَابَتْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَام; آگاه باشيد اين مرد ناپاك ناپاك زاده مرا در ميان شمشير و ذلت رها ساخته هيهات كه بتواند چنين كارى را انجام دهد و هيهات كه من تن به ذلت بدهم. خداوند از اين كار ابا دارد و همچنين پيامبرش و مؤمنان و نياكان پاك و دامن هاى پاكيزه (اين ها به ما اجازه نمى دهد) كه اطاعت لئيمان را بر ميدان شهادت كريمان مقدم داريم».[1]
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در ذيل خطبه 51 جمله زيبايى دارد كه گرچه در شرح آن خطبه آورديم اما تكرار آن در اين جا مناسب به نظر مى رسد. درباره امام حسين(عليه السلام) مى گويد: «سَيِّد أهلِ الإباء الّذى عَلَّم النّاسَ الحَمِيَّةَ والمَوت تحتَ ظِلال السُّيوفِ اختياراً له على الدَّنِيَّةِ أبو عبدِ اللّهِ الحُسَين بن علىّ بن أبى طالب عليهما السّلام عُرِض عليه الأمانُ و أصحابِه فَأنِفَ مِن الذُّلّ; بزرگ و پيشواى ستم ناپذيران جهان كه درس غيرت و برگزيدن مرگ در سايه شمشيرها را در برابر ذلّت و خوارى، به مردم جهان داد، حسين بن على بود، دشمن به او و يارانش امان داد ولى آن ها تن به ذلّت ندادند».[2]
سپس امام(عليه السلام) در جمله دوم مى فرمايد: «قناعت به مقدار كم آرى ولى دست نياز به سوى ديگران دراز كردن نه»; (وَالتَّقَلُّلُ وَ لاَ التَّوَسُّلُ).
«تقلل» به معناى اكتفا به مقدار قليل است. و «توسل» به معناى دست به دامن ديگران زدن مى باشد.
روشن است كه اگر انسان در زندگى قانع باشد هرگز نياز ندارد كه سر در پيش هركس خم كند، تملق بگويد، تعريف و تمجيد بى جا كند و عزت و كرامت خود را پايمال سازد.
ولى اگر قناعت به كنار رفت و انسان زندگى پرزرق و برق را براى خود انتخاب نمود، اداره كردن چنين زندگى اى غالباً با عزت و سربلندى ميسر نيست; يا بايد آلوده به انواع گناهان شود و از طرق مشروع و نامشروع كسب درآمد كند و يا سر در پيش اين و آن خم كند و به تعبير امام(عليه السلام) متوسل به اين و آن شود و اين شيوه آزادگان و رادمردان نيست.
و به گفته شاعر عرب:
أُقسِمُ بِاللّهِ لَمَصُّ النَّوى * وَشُربُ ماءِ القُلُبِ المالِحَه
أحسَنُ بالإنسانِ مِن ذُلِّه * وَمِن سُؤالِ الأوْجُهِ الكالِحَه
فَاستَغْنِ باللّهِ تَكُن ذا غِنىً * مُغتَبِطاً بالصّفَقَةِ الرّابِحَه
فَالزُّهدُ عِزٌّ والتُّقى سُؤْدَدٌ وَذِلَّةُ النّفسِ لَها فاضِحَه
سوگند به خداوند كه مكيدن هسته ها (ى خرما براى سد جوع) و نوشيدن آب چاه هاى شور.
براى انسان بهتر است از تن دادن به ذلت و درخواست از افراد ترش روى.
بنابراين غناى الهى پيشه كن تا غنى و سربلند باشى و مردم با اين تجارت پرسود به تو غبطه خورند.
زهد و قناعت عزت است و تقوا بزرگى و ذلت نفس، رسوايى است.[3]
✍ پی نوشت:
[1]. بحارالانوار، ج 45، ص 83، ح 10.
[2]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 249.
[3]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 19، ص 362.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷 حکمت: ۳۹۳ @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۳۹۴_و_۳۹۵.mp3
3.29M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷 حکمت های: ۳۹۴ و ۳۹۵
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام حسن عسکری (علیه السلام) :
🌻فروتنی نعمتی است که به آن حسادت نمی شود
📚 تحف العقول ۴۸۹
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🌹خواص تربت حضرت سیدالشهدا امام حسین (علیه السلام)
🎥حجت الاسلام فرحزاد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺝ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و هشتاد
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻋﻤﺮﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺻﻔﻴﻦ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﻧﺎﺑﻐﻪ، ﺩﺭ ﻏﺰﻭﺍﺕ ﻭ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎ ﺳﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﺒﻮﺕ. ﺍﻣﺎ ﺟﻨﮓ ﺻﻔﻴﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺟﺰ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻧﻨﮕﻴﻦ ﻛﺸﻒ ﻋﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﻭ ﻓﺮﺍﺭﺵ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﺷﺘﺮ، ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻨﮓ ﻭ ﻋﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺛﺒﺖ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻤﺜﻴﻞ ﻭ ﺗﻐﻨﻲ ﺍﻫﻞ ﺣﺠﺎﺯ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ، ﻋﺘﺒﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﺍﺋﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺵ ﭼﻨﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ: " ﺳﻮﻱ ﻋﻤﺮﻭ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺼﻴﺘﺎﻩ ﻧﺠﻲ ﻭ ﻟﻘﻠﺒﻪ ﻣﻨﻪ ﻭ ﺟﻴﺐ " ﺗﺮﺟﻤﻪ:... ﺟﺰ ﻋﻤﺮﻭ ﻛﻪ ﺗﺨﻤﻬﺎﻳﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﻄﺮ ﺩﻟﺶ ﺩﺭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺫﻛﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: " ﻓﻘﺪ ﻟﺎﻗﻲ ﺍﺑﺎ ﺣﺴﻦ ﻋﻠﻴﺎ ﻓﺎﺏ ﺍﻟﻮﺍﺋﻠﻲ ﻣﺎﺏ ﺧﺎﺯﻱ " " ﻓﻠﻮ ﻟﻢ ﻳﺒﺪ ﻋﻮﺭﺗﻪ ﻟﻠﺎﻗﻲ ﺑﻪ ﻟﻴﺜﺎ ﻳﺬﻟﻞ ﻛﻞ ﻏﺎﺯﻱ "
ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ)، ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ (ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﻭﺍﺋﻞ ﺍﺳﺖ) ﺑﺎ ﺧﺎﺭﻱ ﻭ ﺭﺳﻮﺍﺋﻲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ. ﺍﮔﺮ ﻋﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻧﺴﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺷﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﺩﺭ ﺭﻭﺑﺮﻭﻳﺶ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺟﻨﮕﺠﻮﺋﻲ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ. (ﻭ ﻋﻤﺮﻭ) ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻧﺼﺮ ﺳﻬﻤﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺭﻃﺎﻩ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺷﻴﺮﻣﺮﺩ (ﻋﻠﻲ) ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﺸﻮﻧﺪ.
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 287]
ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﺳﺎﻓﻞ ﺍﻋﻀﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﺑﻲ ﻓﺮﺍﺱ ﭼﻨﻴﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﻭ ﻟﺎ ﺧﻴﺮ ﻓﻲ ﺩﻓﻊ ﺍﻟﺮﺩﻱ ﺑﻤﺬﻟﻪ ﻛﻤﺎ ﺭﺩﻫﺎ ﻳﻮﻣﺎ ﺑﺴﻮﺗﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﺮﺩﻥ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺑﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﭘﺴﺘﻲ ﺧﻴﺮﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺭﻫﻴﺪ. ﺯﺍﻫﻲ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺵ ﭼﻨﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ: ﻋﻠﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺴﺮ ﺭﻭﻱ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺸﻒ ﻋﻮﺭﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2