eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۷ الی ۱۱۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ☀️پیامبر رح
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۷ الی ۱۱۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ و از آنجا که مهم ترین مظهر رحمت و محکم ترین پایه و اساس آن، توحید و جلوه هاى آن است، در آیه بعد، چنین مى گوید: به آنها بگو تنها چیزى که بر من وحى مى شود این است که: معبود شما معبود واحدى است (قُلْ إِنَّما یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ). آیا شما حاضر هستید در برابر همین اصل اساسى توحید، تسلیم شوید و بت ها را کنار بگذارید ؟! (فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). در واقع در این آیه، سه نکته بنیادى مطرح شده است، نخست این که پایه اصلى رحمت، توحید است و به راستى هر چه بیشتر بیندیشیم وجود این رابطه نیرومند روشن تر مى شود، توحید در اعتقاد، در عمل، توحید در کلمه، توحید صفوف، و توحید در قانون و در همه چیز. نکته دیگر این که: به مقتضاى کلمه إِنَّما که دلیل بر حصر است، تمام دعوت پیامبران اسلام(صلى الله علیه وآله) در اصل توحید خلاصه مى شود، مطالعات دقیق نیز نشان مى دهد: اصول و حتى فروع و احکام نیز، در پایان، به اصل توحید بازمى گردد، و به همین دلیل، همان گونه که سابقاً هم گفته ایم: توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست، بلکه همچون رشته محکمى است که دانه هاى یک تسبیح را به هم پیوند مى دهد و یا صحیح تر روحى است که در کالبد دین دمیده شده. و آخرین نکته این که: مشکل اصلى تمام جوامع و ملل، آلودگى به شرک در اشکال مختلف است; زیرا جمله: فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ: آیا تسلیم در برابر این اصل مى شوید مى رساند که مشکل اصلى، بیرون آمدن از شرک و مظاهر آن و بالا زدن آستین براى شکستن بتها است، نه فقط بت هاى سنگى و چوبى، که بت ها از هر نوع مخصوصاً طاغوت هاى انسانى! * * * آیه بعد، مى گوید اگر با این همه، به دعوت و پیام ما توجه نکردند اگر روى برتابند، به آنها بگو من به همه شما به طور یکسان از عذاب الهى اعلام خطر مى کنم (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَلى سَواء). آذَنْتُ از ماده ایذان به معنى اعلام کردن توأم با تهدید است، و گاه به معنى اعلان جنگ نیز آمده، اما از آنجا که این سوره در مکّه نازل شده، و در آنجا نه زمینه جهاد بود، و نه حکم جهاد نازل شده بود، بسیار بعید به نظر مى رسد که این جمله در اینجا به معنى اعلان جنگ باشد، بلکه ظاهر این است پیامبر با این سخن مى خواهد اعلام نفرت و جدائى از آنها کند و نشان دهد که از آنان به کلى دست شسته است. تعبیر عَلى سَواء یا اشاره به این است که: من نسبت به مجازات الهى به همه شما به طور یکسان اعلام خطر مى کنم، مبادا چنین تصور کنند که اهل مکّه یا قریش با دیگران تفاوت دارند، و در پیشگاه خدا براى آنها مزیت و برترى است و یا اشاره به این است که: من ندایم را به گوش همه شما بدون استثناء رساندم. سپس این تهدید را به صورت آشکارترى بیان مى کند و مى گوید: من نمى دانم آیا وعده عذاب که به شما داده شده است، نزدیک است یا دور ؟! (وَ إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ أَمْ بَعِیدٌ ما تُوعَدُونَ). فکر نکنید این وعده دور است، شاید هم نزدیک و بسیار هم نزدیک باشد. این عذاب و مجازاتى که در اینجا به آن تهدید شده اند ممکن است عذاب قیامت و یا مجازات دنیا و یا هر دو باشد، در صورت اول، علم آن مخصوص خدا است و هیچ کس به درستى از تاریخ وقوع رستاخیز آگاه نیست، حتى پیامبران خدا، و در صورت دوم و سوم ممکن است اشاره به جزئیات و زمان آن باشد، که من از جزئیات آن آگاه نیستم; چرا که علم پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت به این گونه حوادث همیشه جنبه فعلى ندارد، بلکه گاه جنبه ارادى دارد یعنى تا اراده نکند نمى داند.(۲) ✍ پی نوشت: ۲ ـ توضیح بیشتر پیرامون علم پیامبر و جانشینان معصوم او را در کتاب رهبران بزرگ و مسئولیت هاى بزرگ تر مطالعه فرمائید. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۰بخش سوم ☀️ اهل بیت، ستارگان هدایت ✔️ نکته ها: 1- يک حديث پرمعنا آنچه امام(عل
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۱ بخش اول ✅ ازليّت و ابديّت خداوند 🔭 "خطبه در يك نگاه: اين خطبه -همانگونه كه از عنوان بالا معلوم شد- به طور عمده درباره حوادث آينده سخن مى گويد و خطراتى كه مسلمانان، مخصوصاً مردم عراق را تهديد مى كند، پيشگويى مى نمايد. ولى قبل از آن، به دو بحث ديگر مى پردازد: نخست، حمد و ثناى الهى و شهادت به يگانگى او، توأم با نكات تازه؛ و ديگر، اظهار نگرانى از قيافه منفى به خود گرفتنِ گروهى از مردم، در برابر سخنان امام و پيشگويى هاى او.                                  با تمام وجود گواهى مى دهيم: امام در آغاز اين خطبه، مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر، از حمد و ثناى پروردگار و شهادت به وحدانيّت او شروع مى کند; ولى براى رعايت موازين فصاحت و بلاغت در هر مورد، نکته، يا نکات تازه اى درباره صفات حق به کار مى برد. مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است که نخستين هستى است، قبل از همه نخستين ها و آخرين هستى است بعد ازهمه آخرها». (الْحَمْدُ للهِِ الأَوَّلِ قَبْلَ کُلِّ أَوَّل، وَ الآخِرِ بَعْدَ کُلِّ آخِر). امام(عليه السلام) در اينجا به سراغ ازليّت و ابديّت خداوند مى رود که از مهمترين اوصاف اوست و اوصاف ديگر به آن باز مى گردد; چرا که در بحث صفات خدا گفته ايم: اساس صفاتِ جمال و جلال او، نامحدود بودن ذات پاک او از تمام جهات است و ازليّت و ابديّت، بيان ديگرى از نامحدود بودن آن ذات مقدّس است. سپس به بيان دليل، يا توضيحى در اين زمينه پرداخته، مى فرمايد: «به دليل نخست بودنش، لازم است آغازى نداشته باشد; و به همين دليل آخر بودنش، واجب است پايانى برايش نباشد». (وَ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ أَوَّلَ لَهُ، وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ آخِرَ لَهُ). اين تعبير نکته لطيفى در بر دارد و آن اينکه: اوّل بودن خداوند، اوّليت زمانى نيست; بلکه اوّليت ذاتى و به معناى ازليّت است و روشن است ذاتى که ازلى است، آغازى از نظر زمان ندارد. همچنين آخريّت او ذاتى است، نه زمانى و به معناى ابديّت است و چيزى که ابدى است، آخرى از نظر زمان ندارد. بعضى از «شارحان نهج البلاغه» در تفسير اين جمله، احتمالات ديگرى داده اند که با تعبيرات جمله هاى امام سازگار نيست. سپس به شهادت بر الوهيّت خداوند پرداخته، چنين مى فرمايد: «و شهادت مى دهم که معبودى جز (ذات پاک) الله نيست; شهادتى که درون و برون در آن هماهنگ، و دل با زبان هم صدا است». (وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا السِّرُّ الإِعْلاَنَ، وَ الْقَلْبُ اللِّسَانَ). اين تعبير نشان مى دهد شهادتى ارزش دارد که تمام وجود انسان را در برگيرد و ظاهر و باطن و قلب و زبان، در آن هماهنگ باشد. زيرا بسيارند که شهادت به توحيد را بر زبان جارى مى کنند، امّا دل آنها کانونى است از بت پرستى; و بتکده اى است با انواع بتها، و نيز بسيارند کسانى که دردل گواهى به يکتايى حق مى دهند، ولى به هنگام عمل آثار شرک در آنها نمايان است: در برابر مال و مقام سجده مى کنند و در مقابل شهوات، سر تعظيم فرود مى آورند; در حالى که در زبان و گاه در دل مى گويند: «معبودى جز خداى يکتا نيست!» و مى دانيم همه اينها، از شاخه هاى نفاق است و چنين کسانى به حق در زمره منافقانند.(1) *** ✍ پی نوشت: 1. سند خطبه: در كتاب هايى كه مصادر خطبه هاى نهج البلاغه در آن ذكر مى شود، سند ديگرى غير از آنچه سيّد رضى در اينجا آورده است، ديده نشد؛ گر چه در نهج البلاغه چاپ جامعه مدرسين، با تحقيق مرحوم حجّة الاسلام آقاى دشتى اسنادى براى اين خطبه ذكر شده است، ولى پس از مراجعه به منابع اصلى و آدرس هايى كه در آن كتاب آمده، معلوم شد آن هم اشتباه است." ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 زیاده خواهی ☀️ امام هادی علیه السلام: هر کس بیش از مقدار حق خویش را بطلبد، او سزاوارتر به است. ✨ من سأل فوق قدر حقه فهو اولی بالحرمان 📚 حیاه الامام الهادی/ص157 ✍🏼 خودسازی با زیاده خواهی منافات دارد. کسی که هرچه دارد و هر چه به دست می آورد، بازهم فکر می کند به حقش نرسیده است، در واقع ناسپاسی می کند و سزای ناسپاس، محرومیت است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ عوامل قبول نشدن اعمال 🔸شرح حدیث اخلاقی توسط رهبر معظم انقلاب @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و بیست و چهارم 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺩﻳﻦ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و بیست و پنجم 🔷 ↩️ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻪ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﻛﻤﻴﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﻀﻞ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﺪﺣﺘﺎﻥ ﺷﻌﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ " ﺧﺎﻟﺪ ﻗﺴﺮﻱ " ﻧﻴﺰ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ، ﺷﻌﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺣﻴﻠﻪ ﻭ ﺳﻌﺎﻳﺘﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻛﻨﻴﺰﻱ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻫﺎﺷﻤﻴﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻫﺸﺎﻡ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﮔﺴﻴﻞ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﻫﺎﺷﻤﻴﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺷﻨﻴﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺭﻳﺎ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺩﺍﺩ، ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻟﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﻣﺒﻨﻲ ﺑﺮ ﻛﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻛﻤﻴﺖ ﻧﻮﺷﺖ. ﭘﺲ ﻛﻤﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﺎﺷﻤﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺗﺮﺳﻨﺎﮔﻲ ﻭ ﺑﻴﻢ ﺯﺩﮔﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ‌ﻫﺎﻱ ﮔﻤﻨﺎﻣﻲ ﺑﺴﺮ ﺑﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﺣﺠﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺎﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭ ﻧﺸﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﺎﻙ ﻧﻬﺎﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ. ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺷﻌﺮﺵ ﺁﻓﺎﻕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺁﻭﻳﺰ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﺰﺩ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 34] ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻭ (ﻉ) ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ، ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ. ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 126 ﺟﻠﺪ 15 ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ " ﻭﺭﺩ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ " ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻛﻤﻴﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻛﻤﻴﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﻭ (ﻉ) ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﮔﻔﺘﻢ: ﻛﻤﻴﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻜﻨﺪ ﻛﺮﺩ، ﺍﻳﻨﻚ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﺋﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﻛﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺭﻱ ﺍﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﻳﺪ. ﭘﺲ ﻛﻤﻴﺖ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍﺋﻴﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻓﺎﻟﺎﻥ ﺻﺮﺕ ﺍﻟﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﻭ ﺍﻟﺎﻣﻮﺭ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻤﺼﺎﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﻩ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﺁﻣﺪ، ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻭﻱ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﻮ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮﻱ: ﻓﺎﻟﺎﻥ.. ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ، ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺨﻦ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺒﻮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﻀﻞ ﺷﻤﺎ ﺁﺷﻨﺎﻳﻢ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺘﻲ، ﺑﺎﺯ ﺗﻘﻴﻪ ﺟﺎﻳﺰ ﺑﻮﺩ. ﻛﺸﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 135 " ﺭﺟﺎﻟﺶ " ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ " ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ (ﻉ) ﺑﻮﺩﻡ، ﻛﻤﻴﺖ ﻧﻴﺰ ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﻮﺋﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻱ: ﻓﻠﺎﻥ... ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻤﺎ ﺩﺷﻤﻨﻢ. ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﭼﻜﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﻘﻴﻪ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﻡ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺘﻲ ﺑﺎﺯ ﺗﻘﻴﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﺏ ﺧﻤﺮ ﻫﻢ ﺭﻭﺍ ﺑﻮﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۷ الی ۱۱۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ و از آنج
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۷ الی ۱۱۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ این تصور را نیز به مغز خود راه مدهید که اگر تأخیرى در مجازات شما شود به خاطر این است که: خدا از اعمال و سخنان شما آگاه نیست، نه، او همه را مى داند او هم سخنان آشکارتان را مى داند و هم آنچه را کتمان مى کنید (إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ). اصولاً پنهان و آشکار براى شما که علمتان محدود است مفهوم دارد، اما براى آن کس که علمش بى پایان است، غیب و شهود یکى است و سر و علن در آنجا یکسان مى باشد. * * * و نیز اگر مى بینید مجازات الهى فوراً دامن شما را نمى گیرد، به واسطه آن نیست که او از کار شما آگاه نباشد من چه مى دانم شاید این آزمونى براى شما باشد (وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ). و مى خواهد شما را تا مدتى از لذائذ این جهان بهره مند سازد سپس با شدت هر چه تمام تر شما را بگیرد و مجازات کند (وَ مَتاعٌ إِلى حِین). در واقع براى تأخیر مجازات الهى در اینجا دو فلسفه بیان شده است: نخست مسأله امتحان و آزمایش است، خدا هرگز در عذاب عجله نمى کند، تا خلق را آزمایش کافى کند و اتمام حجت نماید. دیگر این که: افرادى هستند آزمایش آنها تمام شده، و کلمه مجازاتشان قطعى گردیده، اما براى این که سخت کیفر ببینند، نعمت را بر آنها گسترده مى سازد تا کاملاً غرق نعمت شوند، و درست در همان حال که سخت در لذائذ غوطهورند تازیانه عذاب بر آنها مى کوبد تا دردناک تر باشد، و رنج محرومان و ستمدیدگان را به خوبى احساس کنند. * * * آخرین آیه مورد بحث، که آخرین آیه سوره انبیاء است همچون نخستین آیه این سوره سخن از غفلت مردم بى خبر مى گوید، و به عنوان نقل قول از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در یک عبارت نفرین مانند، ناراحتى او را از این همه غرور و غفلت منعکس مى کند، مى گوید: پیامبر بعد از مشاهده این همه اعراض و روى گردانى عرض کرد: پروردگار من! به حق داورى فرما، و این گروه طغیانگر را طبق قانون عدالتت کیفر ده ! (قالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ).(۳) در دومین جمله روى سخن را به مخالفان کرده مى گوید: پروردگار همه ما خداوند رحمان است، و ما از پیشگاه مقدسش در برابر نسبت هاى ناروائى که شما به او و ما مى دهید استمداد مى طلبیم (وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ). در حقیقت با کلمه رَبُّنا آنها را به این واقعیت توجه مى دهد که ما همه مربوب و مخلوقیم و او خالق و پروردگار همه ما است. تعبیر به الرَّحْمن که اشاره به رحمت عامه پروردگار است به آنها گوشزد مى کند که: سر تا پاى وجود شما را رحمت الهى فرا گرفته، چرا لحظه اى درباره آفریننده این همه نعمت و رحمت نمى اندیشید؟ و تعبیر الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ به آنها اخطار مى کند: گمان نکنید ما در برابر انبوه جمعیت شما تنها هستیم، و تصور نکنید این همه تهمت و دروغ و نسبت هاى نارواى شما، چه در مورد ذات پاک خدا، و چه در برابر ما، بدون پاسخ خواهد ماند، نه، هرگز، که تکیه گاه همه ما او است، و او قادر است از بندگان مؤمن خود در برابر هر گونه دروغ و تهمت دفاع کند. * * * آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ ✍ پی نوشت: ۳ ـ بدون شک، حکم خداوند همه بر طبق حق است، بنابراین، ذکر کلمه بِالْحَقِّ در اینجا جنبه توضیح دارد. ۴ ـ تصحیح: شنبه ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۸۳ قم المقدسه. ✔️ پایان سوره انبیاء @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
شرح و حکمت ۴۰۳ پراكنده كارى و شكست: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يكى از اصول مهم
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۴ 💫 معنای «لا حول و لا قوه إلّا بالله» 🌧 هر چه هست از اوست! به نظر مى رسد ـ همانگونه كه بعضى از شارحان نهج البلاغه استنباط كرده اند[1] ـ شخصى كه معناى «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه» براى او مفهوم نبود و گرفتار شبهه جبر شده بود سؤالى در اين باره از حضرت كرد و امام(عليه السلام) براى رفع شبهه او سه جمله بيان فرمود. نخست فرمود: «ما در برابر مالكيت خداوند مالك چيزى نيستيم»; (وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ»: إِنَّا لاَ نَمْلِكُ مَعَ اللّهِ شَيْئاً). بنابراين مالك اصلى خداست و هيچ كس استقلال در مالكيت ندارد و به تعبير ديگر، توحيد در مالكيت، يكى از شاخه هاى توحيد افعالى است كه بدون اعتقاد به آن توحيد انسان كامل نمى شود. سپس در جمله دوم مى افزايد: «بلكه ما چيزى را مالك نيستيم جز آنچه او به ما تمليك كرده است»; (وَ لاَ نَمْلِكُ إِلاَّ مَا مَلَّكَنَا). بنابراين مالكيت ما از ذات پاك او سرچشمه مى گيرد; آنچه اراده كند به ما مى دهد و آنچه را اراده كند باز پس مى گيرد و به تعبير ديگر، مالكيت ما نسبت به مالكيت خداوند مالكيت طولى است نه مالكيت عرضى. آنگاه در جمله سوم مى فرمايد: «هرگاه او چيزى را به ما تمليك كند كه در واقع خودش به آن سزاوارتر از ماست ما را (درباره آن) مكلف به وظايفى مى كند و هرگاه آن را از ما باز پس گيرد تكليفش را از ما برمى دارد»; (فَمَتى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا). اين همان نكته باريك و دقيق و بسيار جالب «الأمرُ بين الأمرَين» است. نه چنان است كه ما از خود استقلال تام داشته باشيم و صاحب قدرتى در برابر خدا و مالكيتى در برابر مالكيت او گرديم و نه چنان است كه در اعمال خود مطلقاً اراده و اختيارى نداشته باشيم. بلكه او به ما قدرت و قوت و اختيار داده و هماهنگ با آن تكاليفى بر عهده ما گذاشته است. تا زمانى كه آن قدرت و قوت وجود دارد تكاليف هم هست هنگامى كه گرفته شد تكاليف از بين مى رود. او به ما اموالى بخشيده و تمليك كرده و تكليف خمس و زكات را در كنار آن قرار داده است، قوت و قدرت جسمانى داده و تكليف نماز و روزه و حج و جهاد را در كنار آن مقرر فرموده، هرگاه مال را باز پس گيرد تكليف خمس و زكات نيز برداشته مى شود هرگاه قوت و قدرت جسمانى را از ما سلب كند واجباتى كه نياز به قوت و قدرت جسمانى دارد از ما برداشته خواهد شد. همين معنا در حديث ديگرى كه از امام(عليه السلام) نقل شده منعكس است: «عبايه، از ياران خاص اميرالمؤمنين(عليه السلام) از آن حضرت درباره مسأله توانايى هاى انسان كه با آن برمى خيزد و مى نشيند و كارهايى انجام مى دهد سؤال كرد (كه آيا اين ها جبرى است يا اختيارى؟) امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) از او پرسيد: منظور تو كدام توانايى است؟ توانايى بدون پروردگار يا با پروردگار؟ عبايه ساكت شد و پاسخى نداد، امام(عليه السلام) فرمود: بگو، عرض كرد: چه بگويم، فرمود: اگر بگويى با خداوند (در عرض خداوند) مالك قدرتى هستى، مايه هلاكت توست و اگر بگويى بدون خداوند چنين قدرتى را پيدا كردى آن هم مايه هلاكت توست. عبايه عرض كرد: چه بگويم اى اميرالمؤمنين؟ فرمود: بايد بگويى كه اين قدرت را خداوند به تو ارزانى داشته اگر اين قدرت را براى تو ادامه دهد عطا و بخشش اوست و اگر از تو بگيرد بلا و آزمايش اوست. او مالك قدرتى است كه به تو داده و قادر بر چيزى است كه تو را بر آن قادر نموده، آيا نشنيدى مردم حول و قوه الهى را مى طلبند در آن جا كه مى گويند: «لاحولَ ولا قوّة إلاّ بالله العلىِّ العظيمِ». عبايه عرض كرد: تفسير اين سخن چيست؟ فرمود: پناهى دربرابر معاصى الهى نيست مگر پناه خداوند و قوتى بر طاعات نيست مگر با اعانت پروردگار. عبايه برخاست و خود را به روى دست و پاى امام(عليه السلام) انداخت و بوسه زد.[2] ↩️ پی نوشت: [1]. مرحوم محقق كمره اى در شرح نهج البلاغه خود اين سخن را آورده است. [2]. تحف العقول، ص 345، در كلمات امام هادى(عليه السلام). ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ عَنْ أبى عَبدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: يَقُولُ إبْليسُ لَعَنَهُ اللّه ُ، ما أعْيانى فِى ابنِ آدَمَ فَلَنْ يُعينى مِنهُ واحِدَةٌ مِنْ ثَلاثٍ: أَخذُ مالٍ مِن غَيرِ حِلِّهِ، أوْ مَنْعِهِ مِن حَقِّهِ، أوْ وَضْعِهِ فى غَيْرِ وَجْهِهِ. ☀️ امام صادق عليه السلام فرمود: ابليس ملعون مى گويد: در مورد بنى آدم، هرچه مرا خسته و ناتوان كند، يكى از اين سه چيز مرا نسبت به آدميزاد ناتوان نمى كند (يعنى در مورد فريب آنان موفق مى شوم): به دست آوردن مال از راه غير حلال،جلوگيرى كردن او از پرداخت واجب مالى،يا مصرف كردن آن در راه ناروا و حرام. 📚خصال صدوق ص 132 ح 141. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و بیست و پنجم 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻌﻔﺮ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و بیست و ششم 🔷 ✅ ﺟﺎﻟﺐ ﺗﻮﺟﻪ: ﻣﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ " ﻛﺸﻲ "، " ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) " ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﺎﻡ " ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻣﻮﺳﻲ (ﻉ) " ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻤﻴﺖ ﺑﻲ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻨﺶ ﺍﺧﺘﻠﺎﻓﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ، ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 126 ﻩ ﺩﻭ ﻳﺎ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺯﺍﺩﻥ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻣﻮﺳﻲ، ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﻪ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﺎ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ " ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ " ﺭﺍﻭﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ (ﻉ) ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﺒﻘﻪ ﻧﻴﺴﺖ. 🤲 ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﺩﻋﺎﻱ ﺍﺋﻤﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺑﺪﻳﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻔﻮﺱ ﻗﺪﺳﻴﻪ، ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣﺸﻴﺖ ﺍﻟﻬﻴﻪ، ﻛﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﮔﺮﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺣﻲ ﻣﻲ‌ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺟﺰ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺣﻖ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻫﻮﺱ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻤﺮﺩﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﻧﻤﻲ ﺧﻴﺰﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﺴﻲ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ، ﺗﻨﻬﺎ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻜﺲ: ﺍﻳﻦ ﻛﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﮔﻮ ﺑﺎﺷﻲ، ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺻﻠﺎﺡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻋﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﮔﻤﺎﺭﺩﻩ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻳﺎﻭﺭ ﻫﺪﺍﻳﺘﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﻏﻢ ﺑﻴﻬﻮﺩﮔﻲ‌ﻫﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻫﻮﺳﻬﺎﻱ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺴﻤﺖ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺑﻴﺸﻤﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺍﺷﺨﺎﺻﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻋﺎ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ، ﻛﺸﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻧﻈﻴﺮ ﺩﻋﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻤﻴﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻤﺘﺮ ﻛﺴﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻋﻈﻢ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭﺻﻲ ﺍﻭ (ﻉ) ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﻴﺎﺿﻲ ﮔﺬﺷﺖ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﺣﻤﺖ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ " ﻧﺼﺮ ﺑﻦ ﻣﺰﺍﺣﻢ " ﮔﻔﺘﻴﻢ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺧﻴﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍﺛﻨﺎ ﮔﻔﺖ ﻭ [جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 36] ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﮔﺬﺷﺖ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻮﺭﻛﺖ ﻭ ﺑﻮﺭﻙ ﻗﻮﻣﻚ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ *بنام خداوند بخشنده مهربان* اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمى است! (حج/1) *** يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُم بِسُكَارَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ روزى که آن را مى بینید، (آنچنان وحشت سراپاى همه را فرا مى گیرد که) هر مادر شیردهى، از شیرخوارش (به کلى) غافل مى شود. و هر باردارى جنین خود را سقط مى کند. و مردم را مست مى بینى، در حالى که مست نیستند. ولى عذاب خدا شدید است! (حج/2) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۰۷ الی ۱۱۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ این تصور
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱ و ۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔴 زلزله عظیم رستاخیز این سوره با دو آیه تکان دهنده و هیجان انگیز پیرامون رستاخیز و مقدمات آن شروع مى شود، آیاتى که بى اختیار انسان را از این زندگى گذراى مادى بیرون مى برد، و به آینده هول انگیزى که در انتظار او است، متوجه مى سازد. آینده اى که اگر امروز به فکر آن، و آمادگى بر آن نباشد، به راستى وحشتناک است و اگر باشد، دل انگیز و روح افزا است. نخست، عموم مردم را بدون استثناء، مخاطب ساخته، مى گوید: اى مردم! از پروردگارتان بترسید، و پرهیز کارى پیشه کنید که زلزله رستاخیز، جریان مهم و عظیمى است (یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ). خطاب یا أَیُّهَا النّاسُ ، دلیل روشنى است بر این که: هیچگونه تفاوت و تبعیضى از نظر نژاد، زبان، اعصار، قرون، مکان ها و مناطق جغرافیائى و طوائف و قبائل در آن نیست، و مؤمن و کافر، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، مرد و زن امروز و آینده، همه در آن شریکند. جمله اتَّقُوا رَبَّکُمْ عصاره تمام برنامه هاى سعادت بخش است; چرا که از یکسو، توحید را بیان مى کند (رَبَّکُمْ) و از سوى دیگر، تقوا را، و به این ترتیب، برنامه هاى عقیدتى و عملى در آن جمع است. و با ذکر جمله إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ حقیقتى را که در بسیارى از آیات قرآن آمده است، به طور سربسته بازگو مى کند، و آن این که: رستاخیز با یک انقلاب و تحول شدید در سازمان عالم هستى بر پا مى گردد: کوه ها از جا کنده مى شوند، دریاها به هم مى ریزند، زمین و آسمان در هم کوبیده مى شوند، و جهانى نو با زندگانى نو آغاز مى گردد، مردم در آستانه قیامت در وحشت عظیمى فرو مى روند، و سر از پا نمى شناسند. * * * آیه بعد، نمونه هائى از بازتاب این وحشت عظیم را در چند جمله بیان کرده مى گوید: روزى که زلزله رستاخیز را مشاهده کنید، آنچنان وحشت سر تا پاى همه را فرا مى گیرد که مادران شیرده از کودک شیرخوارشان غافل مى شوند (یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَة عَمّا أَرْضَعَتْ). و هر باردارى (در آن صحنه باشد) جنین خود را سقط مى کند (وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْل حَمْلَها). سومین بازتاب این که: مردم را به صورت مستان مى بینى، در حالى که مست نیستند ! (وَ تَرَى النّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى). ولى عذاب خدا شدید است که این چنین هول و وحشت به دل ها افکنده و انسان ها را از خود بى خود ساخته است (وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ). ✔️نکته ها: ۱ ـ در زلزله هاى دنیا، و حوادث وحشتناک نیز، گاهى این پدیده ها به صورت جزئى پیدا مى شود، یعنى مادران کودکان خود را فراموش کرده، و بارداران جنین خود را ساقط مى کنند، و بعضى همچون افراد مست از خود بى خود مى شوند، ولى، جنبه عمومى و همگانى ندارد، اما زلزله رستاخیز چنان است که از مشاهده آن همه مردم به این حالات گرفتار مى شوند. * ** ۲ ـ این آیات ممکن است اشاره به پایان جهان که مقدمه رستاخیز است، باشد. در این صورت، زنان باردار، یا کودکان شیر خوار مفهوم اصلى خود را خواهد داشت، ولى این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به زلزله روز قیامت باشد (به قرینه جمله وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ) در این صورت، ذکر جمله هاى فوق جنبه مثال پیدا مى کند. یعنى آن قدر، صحنه وحشتناک است که اگر زنان باردارى وجود داشته باشند، همگى سقط جنین مى کنند، و اگر کودکان شیرخوارى باشند مادرها آنها را به کلى فراموش خواهند کرد. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۴ 💫 معنای «لا حول و لا قوه إلّا بالله» 🌧 هر چه هست از اوست! به نظر مى رسد ـ ه
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۴ 💫 معنای «لا حول و لا قوه إلّا بالله» ↩️ "براى روشن شدن اين بحث پيچيده و دقيق و ظريف يك مثال حسى داريم كه سابقاً نيز به آن اشاره كرديم و آن اين است كه فرض كنيد يك قطار برقى به حركت درآمده است اين قطار نيروى خود را لحظه به لحظه از سيم برقى كه در طول مسير كشيده اند و حلقه لغزنده قطار روى آن حركت مى كند دريافت مى دارد هر لحظه مسئول اداره برق اراده كند مى تواند برق آن قطار را از همان مبدأ قطع كند ولى مادامى كه قطع نكرده راننده قطار با ميل و اراده و آزادى، قطار را در مسير به حركت وامى دارد. هر كجا لازم بود توقف مى كند هر كجا لازم بود سرعت مى گيرد و هر كجا خواست ملايم مى رود، اين راننده قادر است قطار را به صورت هاى مختلف هدايت كند ولى اين قوت و قدرت را از مبدائى مى گيرد كه لحظه به لحظه به او نيرو مى بخشد و هر لحظه بخواهد مى تواند اين قدرت و نيرو را قطع كند. بنابراين اين راننده، هم اختيار دارد و هم ندارد، اختيار براى انتخاب حركت و توقف ولى عدم اختيار در بقاء نيرويش. و اين است معنى الامر بين الامرين: نه جبر و سلب اختيار و نه آزادى مطلق. نكته قابل توجه اين است كه «حول» در لغت به دو معناست: يكى حركت و تحول و ديگرى ممانعت و حائل شدن. اگر در لغت عرب به «سال» حول گفته مى شود به اين دليل است كه انسان از زمانى به زمان ديگر متحول مى شود و حركت مى كند. بنابر اين معنا، معنى لاحول ولا قوة الا بالله اين است كه هيچ نوع حركت و تحول و هيچ قوت و قدرتى جز از سوى خدا نيست، اوست كه به ما اين نيروها را بخشيده و به ما توانايى و اختيار داده تا بتوانيم به سوى مقاصد خويش حركت كنيم. و بنابر معنى دوم، معنى جمله اين است كه هيچ مانعى دربرابر معاصى و هيچ قدرتى بر اطاعات جز به وسيله خداوند نيست، همانگونه كه در ذيل حديث عبايه آمده بود و در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نيز در تفسير جمله «لا حول ولا قوّةَ إلاّ بالله» مى خوانيم كه فرمود: «لا يَحولُ بَينَنا وبينَ المَعاصِى إلاّ اللهُ ولا يُقَوّينا على أداءِ الطّاعةِ والفرائضِ إلاّ الله; ميان ما و گناهان جز خداوند حائل نمى شود و براى اداى اطاعت و واجبات جز خداوند به ما نيرو نمى بخشد».[3] به اين ترتيب جمله پرمعنى و پرمحتواى «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله» دو معنى دارد كه هر دو در روايات معصومين(عليهم السلام) آمده است[4]. [5] * ✍پی نوشت: [3]. بحارالانوار، ج 90، ص 189، ح 24. [4]. براى توضيح بيشتر درباره مسئله جبر و تفويض و قضا و قدر مى توانيد به كتاب انوارالاصول، ج 1، و تفسير نمونه، ج 26، ذيل آيه 38 سوره نبأ و همچنين ج 11، ذيل آيه 33 سوره نحل، و بحث هايى كه سابقاً در پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ج 12، ص 461، ذيل حكمت 78 داشتيم، مراجعه كنيد. [5]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است كه مضمون اين گفتار حكيمانه در كتاب تحف العقول (كه پيش از نهج البلاغه تأليف شده) در لابه لاى سؤالاتى كه عباية بن ربعى اسدى از حضرت كرد آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 287). و عبارت تحف العقول چنين است كه امام(عليه السلام) در تفسير «لا حَولَ وَلا قوّةَ إلاّ بِالله» فرمود: «لا حَولَ عَن مَعاصِى الله إلاّ بِعِصمَةِ الله و لا قوّة لنا على طاعةِ الله إلاّ بعَونِ الله قال: فَوَثَب عَباية فقبّل يدَيه و رِجليه». (تحف العقول، در كلمات امام هادى(عليه السلام) از اميرمؤمنان على(عليه السلام)، ص 468)." ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 غیبت ☀️ امام علی علیه السلام: غیبت آخرین کوشش شخص ناتوان است. ✨ الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ. 📚نهج البلاغه/ح461 ✍🏼 غیبت، نشان ضعف و ناتوانی فرد است. اگر می توانست حرفش را رو در روی آن فرد بگوید، هیچگاه غیبت نمی کرد. 🚫 او یا میخواهد به مطلبی را به آن فرد نسبت دهد یا از مقام و موقعیت او می ترسد که در پشت سرش صحبت می کند. @Nahjolbalaghe2