✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
بگو: «اى مردم! من براى شما بیم دهنده آشکارى هستم.
(حج/49)
*
فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
آنها که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، آمرزش و روزىِ پرارزشى براى آنهاست.
(حج/50)
*
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ
و آنها که در (محوِ) آیات ما تلاش کردند، (و چنین مى پنداشتند که مى توانند از عذاب ما بگریزند)، اصحاب دوزخند.»
(حج/51)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۴۶ الی ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ دومین آیه مورد
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۴۹ الی ۵۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🌧 رزق کریم
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از تعجیل کافران در عذاب الهى بود و این مسأله اى است که تنها به مشیت ذات پاک خداوند مربوط مى شود، و حتى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را در آن اختیارى نیست، نخستین آیه مورد بحث، چنین مى گوید: بگو اى مردم! من تنها براى شما انذار کننده آشکارى هستم (قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ).
اما این که: در صورت سرپیچى و تخلف از فرمان الهى، کیفر و عذابش دیر یا زود دامان شما را بگیرد، این مربوط به من نیست.
بدون شک، پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم انذار کننده است، و هم بشارت دهنده، ولى تکیه کردن بر روى انذار در اینجا و عدم ذکر بشارت به خاطر تناسب با مخاطبین مورد بحث است، آنها افراد بى ایمان و لجوجى بودند که حتى مجازات الهى را به باد استهزاء مى گرفتند.
* * *
اما در دو آیه بعد، چهره اى از مسأله بشارت و چهره اى از انذار را ترسیم مى کند، و از آنجا که همواره رحمت واسعه خدا بر عذاب و کیفرش پیشى دارد نخست، از بشارت، سخن مى گوید: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش خدا و روزى پر ارزشى در انتظار آنها است (فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ).
نخست، با آب آمرزش و مغفرت الهى شستشو داده و پاک مى شوند، خاطرى آسوده و وجدانى آرام از این ناحیه پیدا مى کنند.
آن گاه مشمول انواع الطاف و نعمت هاى ارزشمند او مى گردند.
رزق کریم (با توجه به این که کریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است) مفهوم وسیعى دارد که تمام نعمت هاى گران بهاى معنوى و مادى را شامل مى شود.
آرى، خداى کریم در آن سراى کریم، انواع نعمت هاى کریم را به بنده هاى مؤمن و صالحش ارزانى مى دارد.
راغب در کتاب مفردات مى گوید: کرم معمولاً به امور نیک و پر ارزشى گفته مى شود که بسیار قابل توجه است، بنابراین به نیکى هاى کوچک، کرم گفته نمى شود.
و اگر بعضى رزق کریم را به معنى روزى مستمر، بى عیب و نقص، و بعضى به معنى روزى شایسته، تفسیر کرده اند، همه در آن معنى جامع و کلى که اشیاء پر ارزش و قابل توجه است جمع مى شود.
* * *
و در آیه بعد، اضافه مى کند: اما کسانى که براى تخریب و محو آیات الهى کوشش کردند و چنین مى پنداشتند که، مى توانند بر اراده حتمى پروردگار غالب شوند، آنها اصحاب دوزخند (وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ).(۱)
حَجِیم از ماده جحم (بر وزن شرم) به معنى شدت برافروختگى آتش است و به شدت غضب نیز گفته مى شود، بنابراین، جحیم به معنى جائى است که آتش شعلهور و برافروخته اى دارد و اشاره به دوزخ است.
* * *
✍ پی نوشت:
۱ ـ سَعَوْا از ماده سعى در اصل به معنى دویدن است، و منظور در اینجا تلاش و کوشش در راه ویرانگرى و تخریب و از بین بردن آیات الهى است.
و مُعاجِزِین از ماده عجز در اینجا به معنى کسى است که مى خواهد بر نیروى بى پایان الهى پیروز گردد.
بعضى از مفسران چنین تصور کرده اند: این احتمال درباره هیچ کس نمى رود که بخواهد خدا را عاجز کند و بر اراده او چیره شود، و به همین دلیل مُعاجِزِین را نسبت به پیامبر یا مؤمنان دانسته اند.
در حالى که، این تعبیر در آیات دیگر قرآن در مورد خدا به کار رفته (سوره جن ، آیه ۱۲ ـ توبه ، آیات ۲ و ۳) و منظور از آن این است که: عمل کسى در چنین چهره اى خودنمائى کند.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۳ بخش ۴ ↩️ نشانه هاى چنين زمانى در عصر ما ظاهر شده; بسيارى از مسلمانان تنها به
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۴ بخش اول
🎁 رهاورد بعثت پيامبر اعظم
🔭 خطبه در يك نگاه:
امام عليه السلام در بخش اوّل اين خطبه، به مسأله قيام پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در محيط جاهلى عرب و زحمات طاقت فرساى آن حضرت، براى هدايت مردم اشاره مى فرمايد.
در بخش ديگرى از اين خطبه، ضمن اشاره به احياى ارزش هاى جاهلى از سوى منحرفان، مى فرمايد: من همان راه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را دنبال مى كنم و باطل را مى شكافم و حق را از درون آن خارج مى سازم، تا مردم تكليف خود را با امام عليه السلام بدانند، و براى مبارزه با ارزش هاى جاهلى آماده شوند.
تحوّلى که بر اثر بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به وجود آمد:
امام(عليه السلام) در آغاز اين خطبه - بعد از حمد و ثناى الهى که در عبارت بالا ذکر نشده - اشاره به مسأله بعثت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در آن محيط جاهلى کرده، مى فرمايد: «امّا بعد، خداوند سبحان محمّد(صلى الله عليه وآله) را مبعوث کرد در حالى که هيچ کس از عرب، کتاب آسمانى نداشت و ادّعاى نبوّت و وحى نمى کرد». (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله)، وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ کِتَاباً، وَ لاَ يَدَّعِي نُبُوَّةً وَ لاَ وَحْياً).
اين تعبير اشاره به اکثريّت قاطع عرب در آن زمان است که آيين بت پرستى را پيشه نموده بودند و دعوت انبياى پيشين را بر طاق نسيان زده بودند. بنابراين، وجود اقليّت هاى ضعيف يهود و نصارا در ميان آنها، منافاتى با حکم عام که ناظر به اکثريّت قاطع است، ندارد. اضافه بر اين، اقليّت يهود، مهاجر بودند و از «شامات» به «حجاز» نقل مکان کردند، و اقليّت مسيحيان نيز از «يمن» آمده بودند، که هيچکدام، از عرب محسوب نمى شدند.
اين احتمال نيز وجود دارد که مراد از کتاب، کتب آسمانى تحريف نيافته است که در آن زمان وجود نداشت و اينکه بعضى احتمال داده اند که کتاب در اينجا اشاره به خواندن و نوشتن معمولى است، بسيار بعيد به نظر مى رسد و جمله بعد بر خلاف آن گواهى مى دهد. به علاوه، کسانى که خواندن و نوشتن بلد باشند در آن زمان وجود داشتند.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، مردم را در برابر دعوت به اسلام به سه گروه تقسيم مى کند: گروهى که با آغوش باز اسلام را پذيرا شدند و گروهى که با زحمت اسلام را پذيرفتند و گروه کمى که با لجاجت و تعصّب، در برابر آن ايستادند و هرگز آن را پذيرا نشدند و از ميان رفتند.
درباره گروه اوّل مى فرمايد: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) به کمک کسانى که وى را اطاعت کردند به مبارزه با عصيانگران برخاست! آنها را به سوى سر منزل نجات سوق مى داد و پيش از آن که مرگشان فرا رسد، به سرعت (در مسير هدايت) پيش مى برد!» (فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ، يَسُوقُهُم إِلَى مَنْجَاتِهِمْ، وَ يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ).
تعبير به «أَلسَّاعَة» در جمله بالا، اشاره به قيامت صُغرى، يعنى: مرگ است، نه قيامت کُبرى که بعد از پايان جهان فرا مى رسد.
درباره گروه دوم مى فرمايد: «گروهى ناتوان و خسته (در اين ميان) بازماندند، و شکسته حالان واماندند، ولى او در کنار آنان مى ايستاد (و به هدايتشان اهتمام مى ورزيد،) تا آنها را به مقصد برساند!». (يَحْسِرُ الْحَسِيرُ(1)، وَ يَقِفُ الْکَسِيرُ، فَيُقِيمُ عَلَيْهِ حَتَّى يُلْحِقَهُ غَايَتَهُ).
و سرانجام به گروه سوم اشاره مى کند و مى فرمايد: «جز گمراهانى که هيچ اميدى به هدايتشان نبود». (إِلاَّ هَالِکاً لاَ خَيْرَ فِيهِ).در حديثى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که فرمود: «آنچه خداوند مرا به آن مبعوث کرده از هدايت و علم، همچون باران فراوانى است که از آسمان به زمين فرو مى ريزد، بعضى از زمين ها پاکيزه و آماده رويش گياه است، آب را به خود جذب مى کند و گياهان فراوانى از آن مى رويد; بعضى ديگر توان رويش گياه را ندارد، ولى آب را در خود حفظ مى کند و مردم (از طريق قنات ها و چشمه ها) از آن آب بهره مى گيرند، مى نوشند و کشت و زرع خود را آبيارى مى کنند، ولى بعضى ديگر نه آمادگى براى پرورش گياه دارند، نه نگهدارى آب (و چيزى از آن عايد هيچ کس نمى شود). کسانى که از دانش بهره مى گيرند يا به ديگران تعليم مى دهند و کسانى که اصلا بهره نمى گيرند و هدايت را نمى پذيرند همانند همين مثال هستند». (2)
آنچه در اين حديث شريف آمده است، همان چيزى است که در تعبير زيباى ديگرى در کلام مولا على(عليه السلام) آمده است.
✍ پی نوشت:
1. «حَسير»، از مادّه «حسر»(بر وزن حبس) به معناى برهنه کردن و برداشتن پوشش از چيزى است. سپس به معناى خستگى و واماندگى به کار رفته; گويى انسان توان خود را از دست مى دهد و برهنه مى شود.
2. صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 1787، حديث 2282
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🏷ادب نیکوی الهی!
☀️امام علی علیه السلام
«در حالى كه در واقع، از كمترين مال برخوردار هستيد، در ظاهر، بهترين حال را از خود نشان دهيد، كه خداوند متعال، بندگان باايمانش را [ اين گونه ] نيكو ادب كرده است».
🔹«كونوا أقَلَّ ما تَكونونَ فِي الباطِنِ أموالاً، أحسَنَ ما تَكونونَ فِي الظّاهِرِ أحوالاً، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى أدَّبَ عِبادَهُ المُؤمِنينَ أدَبا حَسَنا»
📚 مطالب السؤول: ج١ ص٢٣٠
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
💚 رابطه امام زمان (ارواحنا فداه) با مومنین چگونه است ؟
#امام_زمان
🎥استاد عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و هشت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺳﺨﻦ ﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ﺳﻴﺪ ﺩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و شصت و نه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ " ﺍﻋﻤﺶ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻣﻬﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ 148، ﻣﻲﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ (ﻉ) ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻲﺷﻨﻴﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ [ ﺻﻔﺤﻪ 94] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ، ﺷﻌﺮ ﻣﻲﺳﺮﻭﺩ. ﺭﻭﺯﻱ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﺍﺀ ﻛﻮﻓﻪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺒﻲ ﻧﺸﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺧﻠﻘﻲ ﺑﺮ ﺍﻧﺪﺍﻣﺶ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺳﻪ ﻛﻮﻓﻪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻮﻓﻴﺎﻥ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻓﻀﻴﻠﺘﻲ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ (ﻉ) ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺷﻌﺮﻱ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﺍﻳﻦ ﻣﺮﻛﺐ ﺗﺸﺮﻳﻔﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻭﻱ ﻣﻲﺩﻫﻢ. ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺳﻴﺪ ﻧﻴﺰ ﺷﻌﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﺮﺩ: ﺭﻭﺯﻱ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ (ﻉ) ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻛﻔﺸﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﻋﻘﺎﺑﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺰﻳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻛﻔﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﻟﺎ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻣﺎﺭﻱ ﺳﻴﺎﻩ ﺍﺯ ﻛﻔﺶ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﺮﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﺍﺧﻲ ﺧﺰﻳﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻋﻠﻲ
ﻛﻔﺶ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ. ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺷﻌﺮﻱ ﻧﺴﺮﻭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩ: ﻫﺎﻥ ﺍﻱ ﻗﻮﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻛﻔﺶ ﻋﻠﻲ ﭘﺪﺭ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺳﻴﺎﻩ. ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺟﻨﻲ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻛﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺯ ﻗﺼﺪ ﺻﻮﺍﺏ ﺑﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻛﻔﺶ ﻋﻠﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﺰﻳﺪ ﺗﺎ ﭘﺎﻱ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺪﻧﺪﺍﻥ ﺑﮕﺰﺩ. ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺎﺭ ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺗﺮﺍﺏ ﺭﺍ ﻧﻴﺶ ﺑﺰﻧﺪ. ﭘﺲ ﻋﻘﺎﺑﻲ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﺑﺎﻥ ﻳﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺰﻳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻛﻔﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﻟﺎ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻲ ﺩﺭﻧﮓ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺁﺭﻱ ﻛﻔﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﺯﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺳﻨﮓ ﺑﻴﻢ ﺯﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﺍﺧﻲ ﻋﻤﻴﻖ ﻭ ﺑﻲ ﺭﻭﺯﻥ ﺧﺰﻳﺪ. ﻣﺎﺭﻱ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﻕ ﻭ ﺗﻴﺰ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻛﺒﻮﺩ ﻭ ﺯﻫﺮ ﺁﮔﻴﻦ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﺑﻲ ﺑﺎﻛﻲ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻴﺰﺗﻚ ﻭ ﭘﺮﺟﺴﺖ ﻭ ﺧﻴﺰ ﻣﻲﺩﻳﺪ، ﻣﻲﺗﺮﺳﻴﺪ. ﻭ ﺩﺭﻧﮓ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎﻱ ﺳﺨﺖ ﻣﻲﺯﺩ. [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 95]
ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺮ ﺯﻫﺮ ﻛﺸﻨﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺭ ﺧﺰﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﻛﻔﺶ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻋﻠﻲ ﺩﻓﻊ ﺷﺪ. ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺳﻴﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺍﺳﺒﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺯﻣﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺳﺐ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺷﻌﺮﻱ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ. ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ 11 ﺑﻴﺖ ﺍﺯ ﺗﺸﺒﻴﺐ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﻛﻪ ﻣﻄﻠﻊ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ: ﺻﺒﻮﺕ ﺍﻟﻲ ﺳﻠﻤﻲ ﻭ ﺍﻟﺮﺑﺎﺏ ﻭ ﻣﺎ ﻟﺎﺧﻲ ﺍﻟﻤﺸﻴﺐ ﻭ ﻟﻠﻨﺼﺎﺑﻲ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2