✨
✅تفسیرسورهنوح
✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨
۱إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ
۲قالَ یا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ
۳أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُونِ
۴یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلى أَجَل مُسَمّىً إِنَّ أَجَلَ اللّهِ إِذا جاءَ لا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
۱ ـ ما نوح را به سوى قومش فرستادیم و گفتیم: قوم خود را انذار کن پیش از آن که عذاب دردناک به سراغشان آید !
۲ ـ گفت: اى قوم! من براى شما بیم دهنده آشکارى هستم.
۳ ـ که خدا را پرستش کنید و از مخالفت او بپرهیزید و مرا اطاعت نمائید!
۴ ـ اگر چنین کنید، خدا گناهانتان را مى آمرزد و تا زمان معینى شما را عمر مى دهد; زیرا هنگامى که اجل الهى فرا رسد، تأخیرى نخواهد داشت اگر مى دانستید !
تفسیر⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅تفسیرسورهنوح ✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨ ۱إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ
✨
✅تفسیر سوره نوح
▫️نخستین پیام نوح
گفتیم: این سوره، بیانگر آن قسمت از حالات نوح (علیه السلام) است که مربوط به مسأله دعوت او مى باشد، و نکات جالبى را در زمینه دعوت به سوى حق، مخصوصاً در برابر اقوام لجوج، به همه رهروان راه خدا مى آموزد.
نخست، از بعثت او شروع کرده، مى فرماید: ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، و گفتیم: قوم خود را انذار کن، پیش از آن که عذاب دردناک به سراغشان آید (إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
این عذاب دردناک، ممکن است عذاب دنیا باشد، یا عذاب آخرت، و مناسب تر این که هر دو باشد، هر چند به قرینه آیات آخر سوره، بیشتر منظور عذاب دنیا است.
تکیه روى انذار (و بیم دادن) با این که پیامبران هم بیم دهنده بودند و هم بشارت دهنده ، به خاطر آن است که: انذار غالباً تأثیر قوى تر دارد، همان گونه که براى ضمانت اجرائى قوانین در تمام دنیا، روى انذار و مجازات تکیه مى شود.
نوح، این پیامبر اولو العزم که صاحب نخستین شریعت و آئین الهى بود و دعوت جهانى داشت، بعد از دریافت این فرمان، به سراغ قومش آمد، گفت: اى قوم! من براى شما بیم دهنده آشکارى هستم (قالَ یا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ).
هدف این است که خداوند یگانه یکتا را پرستش کنید و هر چه غیر از او است به دور افکنید، تقوا را پیشه نموده، و از دستورات من که دستور خدا است اطاعت کنید (أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُونِ).
در حقیقت، نوح محتواى دعوت خود را در سه جمله خلاصه کرد: پرستش خداى یکتا، رعایت تقوا، و اطاعت از قوانین و دستوراتى که او از سوى خدا آورده، که مجموعه عقاید، اخلاق و احکام بود.
سپس، به تشویق آنها پرداخته، نتائج مهم اجابت این دعوت را در دو جمله کوتاه بیان مى کند، مى گوید: اگر دعوت مرا اجابت کنید خداوند گناهان شما را مى آمرزد (یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ).(۱)
در حقیقت، قاعده معروف الإِسْلامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَهُ: اسلام پیش از خود را مى پوشاند و از بین مى برد قانونى است که در همه ادیان الهى و توحیدى بوده است و منحصر به اسلام نیست.
و مى افزاید: و شما را تا زمان معینى به تأخیر مى اندازد، عمرتان را طولانى کرده و عذاب را از شما دور مى دارد (وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلى أَجَل مُسَمّىً).
زیرا هنگامى که اجل نهائى الهى فرا رسد، تأخیر پیدا نمى کند اگر مى دانستید (إِنَّ أَجَلَ اللّهِ إِذا جاءَ لا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
از این آیه، به خوبى استفاده مى شود اجل و سر رسید عمر انسان دو گونه است: اجل مسمى و اجل نهائى و یا به تعبیر دیگر: اجل ادنى (نزدیک تر) و اجل اقصى (دورتر)، و یا اجل معلق (مشروط) و اجل حتمى (مطلق).
قسم اول، سر رسیدى است که قابل تغییر و دگرگونى است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد، که عذاب هاى الهى یکى از آنها است، و به عکس، بر اثر تقوا و نیکو کارى و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.
ولى، اجل و سررسید نهائى به هیچ وجه قابل دگرگونى نیست، این موضوع را با یک مثال مى توان مشخص کرد و آن این که: یک انسان استعداد عمر جاویدان ندارد، اگر تمام دستگاه هاى بدن خوب کار کند، سر انجام زمانى فرا مى رسد که بر اثر فرسودگى زیاد قلب او خود به خود از کار مى افتد، ولى رعایت اصول بهداشت و جلوگیرى به موقع از بیمارى ها مى تواند عمر انسان را طولانى کند، در حالى که عدم رعایت این امور ممکن است آن را بسیار کوتاه سازد و به زودى به آن پایان دهد.(۲)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه خطبه ۲ بخش ۴ 🔸«انحناء ظهر; خميده شدن پشت» کنايه لطيفى از فشار مشکلاتى است که از سوى دشمنا
✨
✅ادامه خطبه ۲ بخش ۴
...اين درست مراحل سه گانه اى است که امروز درباره زراعت گفته مى شود: «کاشت، داشت و برداشت» و روشن است که بذرهاى فجورى که با غرور و نيرنگ آبيارى شود محصولى جز اين نخواهد داشت.
سپس بار ديگر به بيان اوصاف آل محمّد(صلى الله عليه وآله) با تعبيرات صريح تر و آشکارترى باز مى گردد و مقام والا و حقوق از دست رفته آنان را در عباراتى کوتاه و پر معنا ـ همان گونه که راه و رسم آن حضرت است ـ بازگو مى کند.
نخست مى فرمايد: «هيچ کس از اين امّت را با آل محمّد(صلى الله عليه وآله) نمى توان مقايسه کرد» (لا يُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُمَّةِ اَحَد).
دليل آن هم روشن است زيرا آنها به گفته صريح پيامبر در حديث ثقلين که تقريباً همه علماى اسلام آن را در کتابهاى خود آورده اند قرين قرآن و کتاب الله شمرده شده اند و مى دانيم هيچ کس از امّت، غير آنها، قرين قرآن نيست. افزون بر اين، آياتى همچون آيه تطهير که شهادت به معصوم بودن آنها مى دهد و آيه مباهله که بعضى از آنان را نفس پيامبر مى شمرد و آيات و روايات ديگر شاهد اين مدّعاست.
به علاوه علوم و دانشها و معارفى که از آنان نقل شده با علوم و دانشهاى ديگران قابل مقايسه نيست. آيا نظير آنچه در همين نهج البلاغه آمده است و يا عشرى از اعشار آن از ديگران نقل شده است; آيا مجموعه اى همچون صحيفه سجّاديه و حتّى يک دعاى آن از ديگرى سراغ داريد; احکام وسيع و گسترده اى که از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) درباره جزئيات دين نقل شده و مناظراتى که از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) در ابواب مختلف عقايد دينى با پيروان مذاهب ديگر، در حالات آن امام نقل شده، شبيه و مانندى در اين امت دارد؟
در جمله بعد سخنى مى فرمايد که در حقيقت دليل جمله قبل است. مى فرمايد: «آنها که از خوان نعمت آل محمّد(صلى الله عليه وآله) بهره گرفتند هرگز با خود آنان برابر نخواهند بود!» (وَلا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ اَبَداً).
چه نعمتى از اين بالاتر که اگر فداکاريهاى على(عليه السلام) نبود ديگران در زمره مسلمين وارد نمى شدند. تاريخ زندگى آن حضرت از داستان ليلة المبيت گرفته تا جريان جنگ بدر و احد و خندق و خيبر و مانند آن، همه گوياى اين واقعيّت است.
جايى که پيامبر درباره او در آن جمله معروف مى فرمايد: «ضَرْبَةُ عَلىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ»
و در تعبير ديگرى «لَمُبارَزَةُ عَلىٍّ(عليه السلام) لِعَمْرِوبْنِ عَبْدِ وَدٍّ اَفْضَلُ مِنْ اَعْمالِ اُمَّتى اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ».(17)
ضربه اى که على(عليه السلام) در جنگ خندق بر پيکر عمروبن عبدود (در آن لحظه حسّاس و بسيار بحرانى) وارد کرد برتر از عبادت جن و انس است.
ايثارگرى على(عليه السلام) در ليلة المبيت در آن شب که جان خود را سپر براى حفظ جان پيامبر نمود; فداکاريهاى او در جنگ خيبر آن جا که ديگران هر چه کوشيدند کارى از پيش نبردند; ايستادگى بى نظير او در جنگ احد در حسّاس ترين لحظاتى که لشکر اسلام متلاشى شده و پيامبر تنها مانده بود و مواقع حسّاس ديگرى در تاريخ اسلام چه در عصر پيامبر و چه بعد از او که بازوهاى تواناى على(عليه السلام) و علم و دانش سرشار او براى حمايت اسلام به کار مى افتاد بر هيچ کس پوشيده نيست.
در عصر خلفاى نخستين و سپس دوران تاريک بنى اميّه و عصر ظلمانى بنى عبّاس، چراغهاى فروزانى که محيط اسلام را روشن مى ساخت و مسلمين را در برابر تهاجم فرهنگ بيگانه و احياى سنن جاهليّت حفظ مى کرد همان امامان اهل بيت بودند و اينها واقعيّت هايى است که بر هيچ محقّقى پوشيده نيست هر چند دشمنان اهل بيت سخت کوشيدند که مردم را در مورد اين مسائل در بى خبرى نگهدارند.
جالب اين که امام در جمله بالا مى فرمايد: نعمت وجود اهل بيت به طور مستمر و ابدى جارى است و منحصر به عصر و زمانى نبوده و نخواهد بود; چرا که آنچه از ثمره شجره مبارکه اسلام ـ امروز مى چينيم ـ گذشته از زحمات فوق العاده پيامبر اسلام ـ محصول تلاشهاى عظيمى است که اين باغبانان وحى براى آبيارى آن در هر عصر و زمانى به خرج داده اند.
سپس به دو نکته ديگر اشاره مى فرمايد که از نکته قبل سرچشمه گرفته است و آن اين که: «اهل بيت اساس و شالوده دين و ستون استوار بناى رفيع يقينند» (هُمْ اَساسُ الدّينِ، وَ عِمادُ الْيَقينِ).
آرى وحى در خانه آنان نازل شده و در آغوش وحى پرورش يافته اند و آنچه را از معارف دين دارند از پيامبر گرفته اند و از آن جا که اسلام راستين نزد آنهاست، سرچشمه يقين و ايمان مردمند.
ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از 🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
📚نهج البلاغه/خطبه۳۵-بعد از حكميت
🌹ضرورت ستايش پروردگار
🍃🌷خدا را سپاس!
🌹 هر چند كه روزگار دشواريهاي فراوان و حوادثي بزرگ پديد آورد
و شهادت مي دهم جز خداي يگانه و بي مانند خدايي نباشد و جز او معبودي نيست، و گواهي مي دهم محمد (ص) بنده و فرستاده اوست.
🌿علل شكست كوفيان
پس از حمد و ستايش خدا!
بدانيد كه نافرماني از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و باتجربه، مايه حسرت و سرگرداني و سرانجامش پشيماني است، من راي و فرمان خود را نسبت به حكميت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. (اي كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مي شد) ولي شما همانند مخالفاني ستمكار، و پيمان شكناني نافرمان، از پذيرش آن سر باز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خودداري كرد، داستان من و شما چنان است كه برادر هوازني سروده است: (در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم اما نپذيرفتند، كه فردا سزاي سركشي خود را چشيدند).
شرح_صوتی_خطبه_۳۵_و_۳۶.mp3
8.76M
✅شرح خطبه ۳۵ و ۳۶
🔹ضرورت ستایش پروردگار
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅تفسیر سوره نوح ▫️نخستین پیام نوح گفتیم: این سوره، بیانگر آن قسمت از حالات نوح (علیه السلام)
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
🔹نکته:
عوامل معنوى زیادى و کوتاهى عمر
نکته دیگرى که به خوبى از این آیه استفاده مى شود، تأثیر گناهان در کوتاهى عمر است; زیرا مى گوید: اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، خدا به شما عمر طولانى مى دهد، و مرگ شما را به تأخیر مى اندازد، با توجه به این که گناهان همواره بر جسم و یا روح انسان ضربه هاى هولناک وارد مى کند، درک این معنى آسان است.
در روایات اسلامى نیز روى این معنى تأکید فراوان شده است، از جمله در یک حدیث پر معنى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالآجَالِ، وَ مَنْ یَعِیشُ بِالإِحْسَانِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَعِیشُ بِالأَعْمَارِ!:
آنها که بر اثر گناهان مى میرند، بیش از آنها هستند که به مرگ الهى از دنیا مى روند، و کسانى که بر اثر نیکوکارى، عمر طولانى پیدا مى کنند بیش از کسانى هستند که بر اثر عوامل طبیعى عمرشان زیاد مى شود !.(۳)
📚۱ ـ مِن در این جمله زائده و براى تأکید است; زیرا ایمان به خدا باعث بخشودگى تمام گناهان گذشته مى شود، البته آنچه حق اللّه است و اما آنچه مربوط به حق الناس است، از نظر گناه و حکم حرمت بخشودگى شامل آن نیز مى شود.
و این که: بعضى از مفسران (مانند فخر رازى در تفسیر کبیر و علامه طباطبائى در المیزان ) احتمال داده اند: مِن تبیعیضیه و ناظر به گناهان گذشته است نه آینده، بعید به نظر مى رسد; زیرا در آیه گناهان آینده مطرح نیست.
۲ ـ درباره اجل نهائى و اجل معلق بحث دیگرى ذیل آیه ۲ سوره انعام (جلد پنجم، صفحه ۱۴۸) داشته ایم.
۳ ـ سفینة البحار ، جلد ۱، صفحه ۴۸۸ (ماده ذنب).
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۳۷
⚡️ضرورت ترک آداب جاهلی(اخلاقی)
✅و درود خدا بر او (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت مي دويدند، فرمود چرا چنين مي كنيد؟ گفتند عادتي است كه پادشاهان خود را احترام مي كرديم، فرمود:)
به خدا سوگند! كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مي افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد، و چه زيانبار است رنجي كه عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي كه با آن امان از آتش جهنم باشد.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
/حکمت۳۷ ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : (وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَي الشَّامِ دَهَاقِينُ ا
✨
✅شرح حکمت ۳۷
( مکارم شیرازی )
🔴تشريفات زشت و زيان آور:
«این سخن را امام زمانى بیان فرمود که در مسیر حرکتش به شام کشاورزان و دهبانان شهر انبار با او ملاقات کردند (و به عنوان احترام به امام) از مرکب پیاده شده و با سرعت پیش روى او حرکت کردند (و این مراسم را که نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند) امام(علیه السلام)فرمود:
این چه کارى بود که کردید؟»;
(وَقَالَ(علیه السلام): وَقَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الاَْنْبَارِ، فَتَرَجَّلُو(1) لَهُ وَاشْتَدُّو(2) بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ).
🍃«عرض کردند این رسوم و آدابى است که ما امیران خود را با آن بزرگ مى داریم»;
(فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا).
«امام(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند زمامداران شما از این عمل بهره اى نمى برند و شما با این کار در دنیا مشقت بر خود هموار مى سازید و در قیامت بدبخت مى شوید»;
(فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ! وَإِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ، وَتَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِکُمْ).
سپس افزود: «چه زیان بار است مشقتى که به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى که با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد»;
(وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَأَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاَْمَانُ مِنَ النَّارِ).
«تَشُقُّونَ» از ماده «شقاء» به معناى مشقت و «تَشْقَوْنَ» از ماده شقاوت به معناى بدبختى است و «دَعَة» همان آرامش است.
🔹در کتاب صفین بعد از این جمله چنین آمده که امام(علیه السلام) فرمود: «این کار را دیگر تکرار نکنید; فَلا تَعُودُوا لَهُ».
در زمان هاى گذشته معمول بوده ـ و هم اکنون نیز در بعضى از نقاط جهان معمول است ـ که اهل یک کشور یا اهل یک شهر براى تعظیم امرا و سلاطین اعمالى انجام مى دادند که نشانه نهایت ذلت بود. آنها نیز از این رفتار خشنود مى شدند،چراکه علاقه داشتندهمواره شهروندانشان خود راذلیل وخوار وبى مقدار در برابر آنها بدانند تا فکر قیام در مغزشان خطور نکند و سلطه آنان باقى بماند.
ولى اسلام که به انسان ها شخصیت داده و آدمى را مسجود فرشتگان و اشرف مخلوقات مى داند و جهان را مسخر او مى شمرد، اجازه نمى دهد افراد با ایمان براى بزرگداشت امرا تن به کارهاى ذلیلانه بدهند. به یقین اگر به جاى على(علیه السلام)معاویه بود آنها را به این کار تشویق مى کرد ولى امام به آنها هشدار داد و به سه دلیل آنان را بر حذر داشت.
🔻نخست این که امرا هیچ گونه نفع عاقلانه اى از این کار نمى برند، بلکه ممکن است باعث غرور و کبر آنها شود و شخصیت خود را گم کنند.
🔻دیگر این که زحمت فوق العاده اى بر دوش توده هاى مردم مى افتد و گاه ممکن است در چنین شرایطى افرادى ضعیف زیر دست و پا بمانند.
🔻سوم این که این عمل ناصالح مایه گرفتارى در آخرت مى شود، زیرا نوعى شرک محسوب مى شود.
به عکس، اگر آنها به احترامات معقول قناعت کنند و به جاى این مشقت، آرامش را براى خود بپذیرند، آرامشى که امان از آتش دوزخ را نیز به همراه دارد، هم امرا گرفتار کبر و غرور نمى شوند و هم مردم مشقت توأم با ذلت را نمى بینند و هم در آخرت سربلند خواهند بود.
قابل توجه است که در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
روزى امیر مؤمنان به سراغ اصحابش آمد در حالى که بر مرکب سوار بود.
گروهى پشت سر حضرت به راه افتادند. امام نگاهى به آنها کرد و فرمود: با من کارى دارید؟ عرض کردند: نه یا امیرالمؤمنین ولى دوست داریم همراه تو راه برویم. امام به آنها فرمود: «انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَمَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی;
برگردید، زیرا راه رفتن پیاده در کنار سوار موجب مفسده (غرور و خودبرتربینى) براى شخص سوار و سبب ذلت براى پیاده است».
سپس امام صادق(علیه السلام) افزود: دفعه دیگرى باز امام سوار بود و جمعى پشت سر او پیاده به راه افتادند.
امام(علیه السلام)فرمود: «انْصَرِفُوا فَإِنَّ خَفْقَ النِّعَالِ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مَفْسَدَةٌ لِقُلُوبِ النَّوْکَى;
بازگردید، زیرا صداى کفش ها پشت سر انسان ها موجب فساد دل هاى احمقان مى شود (نوکى جمع أنوَک بر وزن أحمق و به معناى احمق است».(3)
باید توجه داشت که هدف از این سخنان این نیست که مردم، بزرگان را احترام نکنند، بلکه منظور این است که احتراماتى که نسبت به شاهان و مانند آنها داشتند و نشانه ذلت و بدبختى احترام کنندگان بوده و مایه غرور و نخوت احترام شوندگان ترک شود.(4)
📚پی نوشت:
(1). «تَرَجَّلوا» به معنى پیاده شدن از مرکب است.
(2). «اشتدّوا» به معنى دویدن و راه رفتن با سرعت است.
(3). بحارالانوار، ج 41، ص 55، ح 2.
(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است
Hekmat 037.mp3
20.38M
✅شرححکمت ۳۷
♦️ضرورت ترک آداب جاهلی(اخلاقی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه