قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه خطبه ۲ بخش ۴ 🔸«انحناء ظهر; خميده شدن پشت» کنايه لطيفى از فشار مشکلاتى است که از سوى دشمنا
✨
✅ادامه خطبه ۲ بخش ۴
...اين درست مراحل سه گانه اى است که امروز درباره زراعت گفته مى شود: «کاشت، داشت و برداشت» و روشن است که بذرهاى فجورى که با غرور و نيرنگ آبيارى شود محصولى جز اين نخواهد داشت.
سپس بار ديگر به بيان اوصاف آل محمّد(صلى الله عليه وآله) با تعبيرات صريح تر و آشکارترى باز مى گردد و مقام والا و حقوق از دست رفته آنان را در عباراتى کوتاه و پر معنا ـ همان گونه که راه و رسم آن حضرت است ـ بازگو مى کند.
نخست مى فرمايد: «هيچ کس از اين امّت را با آل محمّد(صلى الله عليه وآله) نمى توان مقايسه کرد» (لا يُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُمَّةِ اَحَد).
دليل آن هم روشن است زيرا آنها به گفته صريح پيامبر در حديث ثقلين که تقريباً همه علماى اسلام آن را در کتابهاى خود آورده اند قرين قرآن و کتاب الله شمرده شده اند و مى دانيم هيچ کس از امّت، غير آنها، قرين قرآن نيست. افزون بر اين، آياتى همچون آيه تطهير که شهادت به معصوم بودن آنها مى دهد و آيه مباهله که بعضى از آنان را نفس پيامبر مى شمرد و آيات و روايات ديگر شاهد اين مدّعاست.
به علاوه علوم و دانشها و معارفى که از آنان نقل شده با علوم و دانشهاى ديگران قابل مقايسه نيست. آيا نظير آنچه در همين نهج البلاغه آمده است و يا عشرى از اعشار آن از ديگران نقل شده است; آيا مجموعه اى همچون صحيفه سجّاديه و حتّى يک دعاى آن از ديگرى سراغ داريد; احکام وسيع و گسترده اى که از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) درباره جزئيات دين نقل شده و مناظراتى که از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) در ابواب مختلف عقايد دينى با پيروان مذاهب ديگر، در حالات آن امام نقل شده، شبيه و مانندى در اين امت دارد؟
در جمله بعد سخنى مى فرمايد که در حقيقت دليل جمله قبل است. مى فرمايد: «آنها که از خوان نعمت آل محمّد(صلى الله عليه وآله) بهره گرفتند هرگز با خود آنان برابر نخواهند بود!» (وَلا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ اَبَداً).
چه نعمتى از اين بالاتر که اگر فداکاريهاى على(عليه السلام) نبود ديگران در زمره مسلمين وارد نمى شدند. تاريخ زندگى آن حضرت از داستان ليلة المبيت گرفته تا جريان جنگ بدر و احد و خندق و خيبر و مانند آن، همه گوياى اين واقعيّت است.
جايى که پيامبر درباره او در آن جمله معروف مى فرمايد: «ضَرْبَةُ عَلىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ»
و در تعبير ديگرى «لَمُبارَزَةُ عَلىٍّ(عليه السلام) لِعَمْرِوبْنِ عَبْدِ وَدٍّ اَفْضَلُ مِنْ اَعْمالِ اُمَّتى اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ».(17)
ضربه اى که على(عليه السلام) در جنگ خندق بر پيکر عمروبن عبدود (در آن لحظه حسّاس و بسيار بحرانى) وارد کرد برتر از عبادت جن و انس است.
ايثارگرى على(عليه السلام) در ليلة المبيت در آن شب که جان خود را سپر براى حفظ جان پيامبر نمود; فداکاريهاى او در جنگ خيبر آن جا که ديگران هر چه کوشيدند کارى از پيش نبردند; ايستادگى بى نظير او در جنگ احد در حسّاس ترين لحظاتى که لشکر اسلام متلاشى شده و پيامبر تنها مانده بود و مواقع حسّاس ديگرى در تاريخ اسلام چه در عصر پيامبر و چه بعد از او که بازوهاى تواناى على(عليه السلام) و علم و دانش سرشار او براى حمايت اسلام به کار مى افتاد بر هيچ کس پوشيده نيست.
در عصر خلفاى نخستين و سپس دوران تاريک بنى اميّه و عصر ظلمانى بنى عبّاس، چراغهاى فروزانى که محيط اسلام را روشن مى ساخت و مسلمين را در برابر تهاجم فرهنگ بيگانه و احياى سنن جاهليّت حفظ مى کرد همان امامان اهل بيت بودند و اينها واقعيّت هايى است که بر هيچ محقّقى پوشيده نيست هر چند دشمنان اهل بيت سخت کوشيدند که مردم را در مورد اين مسائل در بى خبرى نگهدارند.
جالب اين که امام در جمله بالا مى فرمايد: نعمت وجود اهل بيت به طور مستمر و ابدى جارى است و منحصر به عصر و زمانى نبوده و نخواهد بود; چرا که آنچه از ثمره شجره مبارکه اسلام ـ امروز مى چينيم ـ گذشته از زحمات فوق العاده پيامبر اسلام ـ محصول تلاشهاى عظيمى است که اين باغبانان وحى براى آبيارى آن در هر عصر و زمانى به خرج داده اند.
سپس به دو نکته ديگر اشاره مى فرمايد که از نکته قبل سرچشمه گرفته است و آن اين که: «اهل بيت اساس و شالوده دين و ستون استوار بناى رفيع يقينند» (هُمْ اَساسُ الدّينِ، وَ عِمادُ الْيَقينِ).
آرى وحى در خانه آنان نازل شده و در آغوش وحى پرورش يافته اند و آنچه را از معارف دين دارند از پيامبر گرفته اند و از آن جا که اسلام راستين نزد آنهاست، سرچشمه يقين و ايمان مردمند.
ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از 🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
📚نهج البلاغه/خطبه۳۵-بعد از حكميت
🌹ضرورت ستايش پروردگار
🍃🌷خدا را سپاس!
🌹 هر چند كه روزگار دشواريهاي فراوان و حوادثي بزرگ پديد آورد
و شهادت مي دهم جز خداي يگانه و بي مانند خدايي نباشد و جز او معبودي نيست، و گواهي مي دهم محمد (ص) بنده و فرستاده اوست.
🌿علل شكست كوفيان
پس از حمد و ستايش خدا!
بدانيد كه نافرماني از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و باتجربه، مايه حسرت و سرگرداني و سرانجامش پشيماني است، من راي و فرمان خود را نسبت به حكميت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. (اي كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مي شد) ولي شما همانند مخالفاني ستمكار، و پيمان شكناني نافرمان، از پذيرش آن سر باز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خودداري كرد، داستان من و شما چنان است كه برادر هوازني سروده است: (در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم اما نپذيرفتند، كه فردا سزاي سركشي خود را چشيدند).
شرح_صوتی_خطبه_۳۵_و_۳۶.mp3
8.76M
✅شرح خطبه ۳۵ و ۳۶
🔹ضرورت ستایش پروردگار
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅تفسیر سوره نوح ▫️نخستین پیام نوح گفتیم: این سوره، بیانگر آن قسمت از حالات نوح (علیه السلام)
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
🔹نکته:
عوامل معنوى زیادى و کوتاهى عمر
نکته دیگرى که به خوبى از این آیه استفاده مى شود، تأثیر گناهان در کوتاهى عمر است; زیرا مى گوید: اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، خدا به شما عمر طولانى مى دهد، و مرگ شما را به تأخیر مى اندازد، با توجه به این که گناهان همواره بر جسم و یا روح انسان ضربه هاى هولناک وارد مى کند، درک این معنى آسان است.
در روایات اسلامى نیز روى این معنى تأکید فراوان شده است، از جمله در یک حدیث پر معنى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالآجَالِ، وَ مَنْ یَعِیشُ بِالإِحْسَانِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَعِیشُ بِالأَعْمَارِ!:
آنها که بر اثر گناهان مى میرند، بیش از آنها هستند که به مرگ الهى از دنیا مى روند، و کسانى که بر اثر نیکوکارى، عمر طولانى پیدا مى کنند بیش از کسانى هستند که بر اثر عوامل طبیعى عمرشان زیاد مى شود !.(۳)
📚۱ ـ مِن در این جمله زائده و براى تأکید است; زیرا ایمان به خدا باعث بخشودگى تمام گناهان گذشته مى شود، البته آنچه حق اللّه است و اما آنچه مربوط به حق الناس است، از نظر گناه و حکم حرمت بخشودگى شامل آن نیز مى شود.
و این که: بعضى از مفسران (مانند فخر رازى در تفسیر کبیر و علامه طباطبائى در المیزان ) احتمال داده اند: مِن تبیعیضیه و ناظر به گناهان گذشته است نه آینده، بعید به نظر مى رسد; زیرا در آیه گناهان آینده مطرح نیست.
۲ ـ درباره اجل نهائى و اجل معلق بحث دیگرى ذیل آیه ۲ سوره انعام (جلد پنجم، صفحه ۱۴۸) داشته ایم.
۳ ـ سفینة البحار ، جلد ۱، صفحه ۴۸۸ (ماده ذنب).
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۳۷
⚡️ضرورت ترک آداب جاهلی(اخلاقی)
✅و درود خدا بر او (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت مي دويدند، فرمود چرا چنين مي كنيد؟ گفتند عادتي است كه پادشاهان خود را احترام مي كرديم، فرمود:)
به خدا سوگند! كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مي افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد، و چه زيانبار است رنجي كه عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي كه با آن امان از آتش جهنم باشد.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
/حکمت۳۷ ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : (وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَي الشَّامِ دَهَاقِينُ ا
✨
✅شرح حکمت ۳۷
( مکارم شیرازی )
🔴تشريفات زشت و زيان آور:
«این سخن را امام زمانى بیان فرمود که در مسیر حرکتش به شام کشاورزان و دهبانان شهر انبار با او ملاقات کردند (و به عنوان احترام به امام) از مرکب پیاده شده و با سرعت پیش روى او حرکت کردند (و این مراسم را که نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند) امام(علیه السلام)فرمود:
این چه کارى بود که کردید؟»;
(وَقَالَ(علیه السلام): وَقَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الاَْنْبَارِ، فَتَرَجَّلُو(1) لَهُ وَاشْتَدُّو(2) بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ).
🍃«عرض کردند این رسوم و آدابى است که ما امیران خود را با آن بزرگ مى داریم»;
(فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا).
«امام(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند زمامداران شما از این عمل بهره اى نمى برند و شما با این کار در دنیا مشقت بر خود هموار مى سازید و در قیامت بدبخت مى شوید»;
(فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ! وَإِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ، وَتَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِکُمْ).
سپس افزود: «چه زیان بار است مشقتى که به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى که با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد»;
(وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَأَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاَْمَانُ مِنَ النَّارِ).
«تَشُقُّونَ» از ماده «شقاء» به معناى مشقت و «تَشْقَوْنَ» از ماده شقاوت به معناى بدبختى است و «دَعَة» همان آرامش است.
🔹در کتاب صفین بعد از این جمله چنین آمده که امام(علیه السلام) فرمود: «این کار را دیگر تکرار نکنید; فَلا تَعُودُوا لَهُ».
در زمان هاى گذشته معمول بوده ـ و هم اکنون نیز در بعضى از نقاط جهان معمول است ـ که اهل یک کشور یا اهل یک شهر براى تعظیم امرا و سلاطین اعمالى انجام مى دادند که نشانه نهایت ذلت بود. آنها نیز از این رفتار خشنود مى شدند،چراکه علاقه داشتندهمواره شهروندانشان خود راذلیل وخوار وبى مقدار در برابر آنها بدانند تا فکر قیام در مغزشان خطور نکند و سلطه آنان باقى بماند.
ولى اسلام که به انسان ها شخصیت داده و آدمى را مسجود فرشتگان و اشرف مخلوقات مى داند و جهان را مسخر او مى شمرد، اجازه نمى دهد افراد با ایمان براى بزرگداشت امرا تن به کارهاى ذلیلانه بدهند. به یقین اگر به جاى على(علیه السلام)معاویه بود آنها را به این کار تشویق مى کرد ولى امام به آنها هشدار داد و به سه دلیل آنان را بر حذر داشت.
🔻نخست این که امرا هیچ گونه نفع عاقلانه اى از این کار نمى برند، بلکه ممکن است باعث غرور و کبر آنها شود و شخصیت خود را گم کنند.
🔻دیگر این که زحمت فوق العاده اى بر دوش توده هاى مردم مى افتد و گاه ممکن است در چنین شرایطى افرادى ضعیف زیر دست و پا بمانند.
🔻سوم این که این عمل ناصالح مایه گرفتارى در آخرت مى شود، زیرا نوعى شرک محسوب مى شود.
به عکس، اگر آنها به احترامات معقول قناعت کنند و به جاى این مشقت، آرامش را براى خود بپذیرند، آرامشى که امان از آتش دوزخ را نیز به همراه دارد، هم امرا گرفتار کبر و غرور نمى شوند و هم مردم مشقت توأم با ذلت را نمى بینند و هم در آخرت سربلند خواهند بود.
قابل توجه است که در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
روزى امیر مؤمنان به سراغ اصحابش آمد در حالى که بر مرکب سوار بود.
گروهى پشت سر حضرت به راه افتادند. امام نگاهى به آنها کرد و فرمود: با من کارى دارید؟ عرض کردند: نه یا امیرالمؤمنین ولى دوست داریم همراه تو راه برویم. امام به آنها فرمود: «انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَمَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی;
برگردید، زیرا راه رفتن پیاده در کنار سوار موجب مفسده (غرور و خودبرتربینى) براى شخص سوار و سبب ذلت براى پیاده است».
سپس امام صادق(علیه السلام) افزود: دفعه دیگرى باز امام سوار بود و جمعى پشت سر او پیاده به راه افتادند.
امام(علیه السلام)فرمود: «انْصَرِفُوا فَإِنَّ خَفْقَ النِّعَالِ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مَفْسَدَةٌ لِقُلُوبِ النَّوْکَى;
بازگردید، زیرا صداى کفش ها پشت سر انسان ها موجب فساد دل هاى احمقان مى شود (نوکى جمع أنوَک بر وزن أحمق و به معناى احمق است».(3)
باید توجه داشت که هدف از این سخنان این نیست که مردم، بزرگان را احترام نکنند، بلکه منظور این است که احتراماتى که نسبت به شاهان و مانند آنها داشتند و نشانه ذلت و بدبختى احترام کنندگان بوده و مایه غرور و نخوت احترام شوندگان ترک شود.(4)
📚پی نوشت:
(1). «تَرَجَّلوا» به معنى پیاده شدن از مرکب است.
(2). «اشتدّوا» به معنى دویدن و راه رفتن با سرعت است.
(3). بحارالانوار، ج 41، ص 55، ح 2.
(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است
Hekmat 037.mp3
20.38M
✅شرححکمت ۳۷
♦️ضرورت ترک آداب جاهلی(اخلاقی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 تلاوتی زیبا از یک قاری نوجوان
🔹ادریس ھاشمی اھل افغانستان
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح 🔹نکته: عوامل معنوى زیادى و کوتاهى عمر نکته دیگرى که به خوبى از این آی
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
۵قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَ نَهاراً
۶فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِی إِلاّ فِراراً
۷وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً
۸ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً
۹ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً
ترجمه:
۵ ـ (نوح) گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوى تو) دعوت کردم.
۶ ـ اما دعوت من چیزى جز فرار از حق بر آنان نیفزود.
۷ ـ و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوش هایشان قرار داده و لباس هایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند.
۸ ـ سپس من آنها را با صداى بلند (به اطاعت و فرمان تو) دعوت کردم.
۹ ـ سپس آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) براى آنان بیان داشتم.
تفسیر⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح ۵قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَ نَهاراً ۶فَلَمْ یَزِدْهُم
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
از هر فرصتى براى هدایت آنها استفاده کردم، اما...
در این آیات، در ادامه رسالت و مأموریت نوح براى دعوت قومش، سخنانى از زبان خود او، هنگامى که به پیشگاه پروردگار شکایت مى برد، نقل شده که بسیار آموزنده است.
سخنان نوح در این زمینه، سخنانى است که مى تواند راهگشا براى همه مبلغان دینى باشد، مى فرماید: نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تو دعوت کردم (قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَ نَهاراً).
و لحظه اى در ارشاد و تبلیغ آنها کوتاهى نکردم.
اما این دعوت و ارشاد من چیزى جز فرار از حق بر آنها نیفزود (فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِی إِلاّ فِراراً).
و این، عجیب است که: دعوت به سوى چیزى سبب فرار از آن شود، اما با توجه به این که تأثیر دعوت ها، نیاز به یک نوع آمادگى و سنخیت و جاذبه متقابل دارد، جاى تعجب نیست که در دل هاى نا آماده اثر معکوس و منفى ببخشد، و به تعبیر دیگر، افراد لجوج و دشمن حق هنگامى که دعوت مردان خدا را مى شنوند، در مقابل آن مقاومت به خرج مى دهند، و همین مقاومت آنها را از خدا دورتر مى کند و کفر و نفاق را راسخ تر مى سازد.
این، درست همانند چیزى است که در آیه ۸۲ سوره اسراء آمده است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً:
ما در قرآن آیاتى نازل کرده ایم که مایه شفاء و رحمت براى مؤمنان است اما ظالمان را جز خسران و زیان نمى افزاید !.
و این که در آیات قرآن مى خوانیم: این کتاب آسمانى مایه هدایت پرهیزگاران است (هُدىً لِلْمُتَّقِینَ)(۱) به خاطر همین است که باید مرحله اى از تقوا هر چند ضعیف، در وجود انسان باشد، تا آماده پذیرش حق گردد، این مرحله همان روح حقیقت جوئى و آمادگى براى پذیرش گفتار حق است.
پس از آن، نوح در ادامه این سخن، مى افزاید: خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورند تا تو آنها را مشمول آمرزش خود قرار دهى، آنها انگشتان خویش را در گوش هاى خود قرار داده، و لباس هایشان را بر خود پیچیدند، در مخالفت و عدم ایمان اصرار ورزیدند و شدیداً استکبار کردند (وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً).
گذاشتن انگشت در گوش ها، براى این بوده که صداى حق را نشنوند، و پیچیدن لباس بر خویشتن یا به این معنى است که لباس بر سر مى انداختند تا پشتوانه اى براى انگشتان فرو کرده در گوش باشد، و کمترین امواج صوتى به پرده صماخ آنها نرسد، و از آنجا پیامى به مغز منتقل نگردد!.
و یا مى خواستند صورت خود را بپوشانند، مبادا چشمانشان بر قیافه ملکوتى نوح این پیامبر بزرگ بیفتد، در واقع اصرار داشتند: هم گوش از شنیدن باز ماند و هم چشم از دیدن!.
راستى، حیرت انگیز است انسان به این مرحله از عداوت و دشمنى با حق برسد، که حتى اجازه دیدن، شنیدن و اندیشیدن را به خود ندهد.
در بعضى از تفاسیر اسلامى آمده است: بعضى از آن قوم منحرف دست فرزندان خویش را گرفته، نزد نوح مى بردند، و به فرزند خود چنین مى گفتند: از این مرد، بترس! مبادا تو را گمراه کند، این وصیتى است که پدرم به من کرده، و من الآن همان سفارش را به تو مى کنم (تا حق وصیت و خیر خواهى را ادا کرده باشم).(۲)
این آیه، نشان مى دهد: نوح با عمر طولانى خود در طى چند نسل، همچنان به دعوت الهى خویش ادامه مى داد و هرگز خسته نمى شد.
ضمناً، نشان مى دهد: یکى از عوامل مهم بدبختى آنها استکبار و غرور بود; زیرا خود را بالاتر از این مى دیدند که در برابر انسانى مانند خود هر چند نماینده خدا باشد، و قلبش کانون علم و دانش و تقوا سر تسلیم فرود آورند، این کبر و غرور همیشه یکى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شومِ آن را در تمام طول تاریخ بشر در زندگى افراد بى ایمان مشاهده مى کنیم.
نوح، همچنان به سخنان خود، در پیشگاه پروردگار ادامه داده، مى گوید: خداوندا! سپس آنها را آشکارا به توحید و عبادت تو دعوت کردم (ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً).
در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ایمان فرا خواندم.
به این، نیز قناعت نکردم آشکارا و نهان، حقیقت توحید و ایمان را براى آنها بیان داشتم (ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً).
به گفته بعضى از مفسران، نوح براى نفوذ در این جمعیت لجوج و خودخواه، دعوت خود را از سه طریق مختلف دنبال کرد: گاه، تنها دعوت مخفیانه مى نمود که مواجه با عکس العمل هاى چهارگانه شد (انگشت ها را در گوش گذاشته، لباس ها را به خود پیچیدند، و در کفر اصرار ورزیدند، و استکبار نمودند) و گاه، تنها دعوت علنى و آشکار داشت، و گاه نیز، از روش آمیختن دعوت آشکار و نهان استفاده مى کرد، ولى هیچ یک از اینها مؤثر نیفتاد.(۳)
🌱ادامه دارد...
🌹
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۳ / پس از آنكه ضربت خورد
✅ #پندهايجاودانه
سفارش من براي شما آنكه به خدا شرك نورزيد، و سنت محمد (ص) را تباه نكنيد، اين دو ستون دين را برپا داريد، و اين دو چراغ را روشن نگهداريد، آنگاه سزاوار هيچ سرزنشي نباشيد. من ديروز همراهتان بودم و امروز مايه عبرت شما مي باشم، و فردا از شما جدا مي گردم، اگر ماندم خود اختيار خون خويش را دارم، و اگر بميرم، مرگ وعده گاه من است، اگر عفو كنم، براي من نزديك شدن به خدا، و براي شما نيكي و حسنه است، پس عفو كنيد. (آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟) به خدا سوگند! مرگ ناگهان به من روي نياورده كه از آن خشنود نباشم، و نشانه هاي آن را زشت بدانم، بلكه من چونان جوينده آب در شب كه ناگهان آن را بيابد، يا كسي كه گمشده خود را پيدا كند، از مرگ خرسندم كه: (و آنچه نزد خداست براي نيكان بهتر است.) (شبيه اين كلمات در خطبه ها گذشت كه جهت برخي مطالب تازه آن را آورديم.)
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامهها