قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح ... 🔹نکته: رابطه تقوا و عمران و آبادى از آیات مختلف قرآن، از جمله آ
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
۱۵أَ لَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللّهُ سَبْعَ سَماوات طِباقاً
۱۶وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً
۱۷وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الأَرْضِ نَباتاً
۱۸ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً
۱۹وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ بِساطاً
۲٠لِتَسْلُکُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً
ترجمه:
۱۵ ـ آیا نمى دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکى بالاى دیگرى آفریده است.
۱۶ ـ و ماه را در میان آسمان ها مایه روشنائى، و خورشید را چراغ فروزانى قرار داده است؟!
۱۷ ـ و خداوند شما را همچون گیاهى از زمین رویانید.
۱۸ ـ سپس شما را به همان زمین باز مى گرداند، و بار دیگر شما را خارج مى سازد.
۱۹ ـ و خداوند زمین را براى شما فرش گسترده اى قرار داد.
۲٠ ـ تا از راه هاى وسیع و دره هاى آن بگذرید !
تفسیر⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح ۱۵أَ لَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللّهُ سَبْعَ سَماوات طِباقاً ۱۶وَ جَعَلَ
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
باغبان هستى، شما را چون گلى پرورش داد
حضرت نوح ، در بیانات عمیق و مستدل خود در برابر مشرکان لجوج، نخست، دست آنها را گرفته، به اعماق وجودشان برد، تا آیات انفسى را مشاهده کنند، (چنان که در آیات قبل گذشت)، سپس همان گونه که آیات مورد بحث مى گوید، آنها را به مطالعه نشانه هاى خدا در عالم بزرگ آفرینش دعوت کرده و آنان را به سیر آفاقى مى برد.(۱)
نخست، از آسمان شروع کرده، مى گوید: آیا نمى دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکى بالاى دیگرى آفریده است ؟! (أَ لَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللّهُ سَبْعَ سَماوات طِباقاً).(۲)
طباق مصدر باب مفاعله به معنى مطابقه است، گاه به معنى قرار گرفتن چیزى بالاى چیزى مى آید، و گاه به معنى هماهنگى و مطابقت دو چیز با یکدیگر است، و در اینجا هر دو معنى صدق مى کند.
مطابق معنى اول، آسمان هاى هفتگانه یکى بالاى دیگرى قرار دارد، و به طورى که در تفسیر آسمان هاى هفتگانه در گذشته گفته ایم، یک تفسیر قابل توجه این است که: تمام آنچه را ما با چشم مسلّح و غیر مسلّح از ستارگان ثوابت و سیّار مى بینیم، همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر، یکى ما فوق دیگرى بعد از آن قرار دارد که از دسترس علم و دانش انسان امروز بیرون است، و ممکن است در آینده این شایستگى را پیدا کند که آن عوالم، عجیب و گسترده را یکى بعد از دیگرى کشف کند.(۳)
و بنابر احتمال دوم، قرآن به هماهنگى و مطابقت آسمان هاى هفتگانه در نظم و عظمت و زیبائى اشاره مى کند.
پس از آن، مى افزاید: خداوند ماه را در میان آسمان هاى هفتگانه مایه نور و روشنائى براى شما قرار داد، و خورشید را چراغ فروزانى (وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً).
درست است که در آسمان هاى هفتگانه، میلیون ها میلیون کوکب فروزنده است که از خورشید و ماه ما نیز پرفروغ تر مى باشد، ولى آنچه براى ما مهم است و در زندگى ما اثر دارد، همین خورشید و ماه منظومه شمسى است که فضاى زندگى ما را یکى در روزها، و دیگرى در شب ها روشن مى سازد.(۴)
تعبیر به سراج (چراغ) درباره خورشید و نور در مورد ماه به خاطر آن است که: نور خورشید از درون خودش مى جوشد مانند چراغ، اما نور ماه از درون خودش نیست و شبیه بازتابى است که از آئینه منعکس مى شود، و لذا کلمه نور که مفهوم اعمى دارد در مورد آن به کار رفته است.
این تفاوت تعبیر، در آیات دیگر قرآن نیز دیده مى شود.
شرح بیشترى در این زمینه ذیل آیه ۵ سوره یونس آورده ایم.(۵)
و بار دیگر به آفرینش انسان باز مى گردد، و مى افزاید: خداوند شما را همچون گیاهى از زمین رویانید ! (وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الأَرْضِ نَباتاً).(۶)
تعبیر به انبات و رویانیدن، در مورد انسان، به خاطر آن است که: اولاً: آفرینش نخستین انسان از خاک است.
ثانیاً: تمام مواد غذائى که انسان مى خورد و به کمک آن رشد و نمو مى کند از زمین است، یا مستقیماً مانند سبزى ها و دانه هاى غذائى و میوه ها، و یا به طور غیر مستقیم مانند گوشت حیوانات.
ثالثاً: شباهت زیادى در میان انسان و گیاه وجود دارد، و بسیارى از قوانینى که حاکم بر تغذیه، تولید مثل، نمو و رشد گیاهان است بر انسان نیز حکم فرما است.
این تعبیر، در مورد انسان بسیار پر معنى است و نشان مى دهد: کار خداوند در مسأله هدایت فقط کار یک معلم و استاد نیست، بلکه همچون کار یک باغبان است که بذرهاى گیاهان را در محیط مساعد قرار مى دهد، تا استعدادهاى نهفته آنها شکوفا گردد.
در مورد حضرت مریم نیز در آیه ۳۷ آل عمران مى خوانیم: وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً: خداوند به طرز شایسته اى گیاه وجود مریم را آفرید و پرورش داد اینها همه اشاره به همان نکته لطیف است.
بعد از آن به سراغ مسأله معاد که یکى دیگر از مسائل پیچیده براى مشرکان بوده است رفته، مى فرماید: سپس شما را به همان زمین که از آن روئیدید باز
مى گرداند، و بار دیگر شما را از آن خارج مى کند (ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً).
در آغاز، خاک بودید، بار دیگر به خاک بر مى گردید، و همان کسى که قدرت داشت در آغاز شما را از خاک بیافریند توانائى دارد بار دیگر بعد از خاک شدن لباس حیات در اندامتان بپوشاند.
این انتقال از مسأله توحید به معاد که به طرز بسیار جالبى در آیات فوق منعکس شده، بیانگر رابطه نزدیک این دو مسأله است، و به این ترتیب، نوح در مقابل مخالفان از طریق نظام آفرینش، هم استدلال بر توحید مى کند و هم از این طریق استدلال بر معاد.
مجدداً به آیات آفاقى و نشانه هاى توحید در عالم بزرگ، باز مى گردد و از نعمت وجود زمین، سخن مى گوید، مى فرماید: خداوند زمین را براى شما فرش گسترده اى قرار داد (وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ بِساطاً).(۷)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴ در جمله هاى بعد چنين نتيجه گيرى مى کند که: «غلو کننده به سوى آنان باز مى
✨
✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴
آيه مباهله، على(عليه السلام) را به منزله نفس نفيس و جان پاک پيغمبر، و فاطمه زهرا و فرزندان آنها، حسن و حسين، را نزديکترين افراد به آن حضرت و مقرّبترين اشخاص نزد خداوند مى شمرد که دعايشان در پيشگاه او مستجاب است.(22)
آيه تبليغ، ابلاغ ولايت على(عليه السلام) را از بزرگ ترين مأموريّتهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى شمرد و قرين رسالت قرار مى دهد تا آن جا که مى گويد: «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ; اگر ابلاغ نکنى رسالت او را ابلاغ نکرده اى»!(23)
آيات فراوان ديگر که وارد شدن در شرح آنها در اين مختصر مناسب نيست، به علاوه، در کتب فراوانى با ذکر منابع و مدارک دقيق آنها از کتب اهل سنت تشريح شده است.(24)
در روايات اسلامى مخصوصاً رواياتى که در صحّاح ستّه (کتب شش گانه اى که معروفترين منابع حديث اهل سنّت است) وارد شده، آن قدر فضايل و مناقب درباره اهل بيت ذکر شده که بالاتر از آن تصوّر نمى شود و بعضى از دانشمندان آن را در چند جلد کتاب خلاصه کرده اند(25) و بعضى، مجموع اين روايات را که در منابع مختلف اسلامى (از طريق اهل سنّت) آمده، در ده ها جلد گردآورى نموده اند.(26) ولى با نهايت تأسف، فشارهاى قدرتهاى حاکم بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنان زياد بود که عظمت مقام اهل بيت در ميان مردم ناشناخته ماند.
کسانى که اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از رسيدن به حقّ خود بعد از رحلت آن حضرت منع کردند اجازه ندادند فضايل آنها در ميان مردم منتشر شود و از آن بيشتر در عصر خلفاى اموى و عبّاسى، کمتر به کسى اجازه مى دادند که زبان به شرح فضايل آنها بگشايد و از عظمت مقام آنها سخن بگويد بلکه گاه، ذکر يکى از فضايل آنها سر گوينده را بر باد مى داد و يا سبب زندانهاى طولانى مى شد. امّا خدا مى خواست اين حقايق لابه لاى کتب اسلامى باقى بماند و همچون آفتاب بدرخشد و براى کسانى که مى خواهند در برابر واقعيّات، سر تعظيم فرود آوردند ذخيره شود.
در اين جا انسان به ياد گفته ابن ابى الحديد مى افتد که مى گويد:
چه بگويم درباره مرد بزرگى که دشمنانش اعتراف به فضيلت او داشته اند و هرگز نتوانسته اند مناقب و فضايل او را کتمان کنند و از طرفى مى دانيم بنى اميّه بر تمام جهان اسلام تسلّط يافتند و با تمام قدرت و با هر حيله اى سعى در خاموش کردن نور او و تشويق بر جعل اخبار در معايب او داشتند و او را بر فراز تمام منابر سبّ و دشنام دادند و ستايش کنندگان او را تهديد به مرگ کرده بلکه زندانى کرده و کشتند و حتّى اجازه ندادند يک حديث در فضيلت او نقل شود و نامى از او برده شود، يا کسى را به نام او بنامند; ولى با اين حال جز بر بلندى مقام او افزوده نشد... و هرچه بيشتر کتمان مى کردند عطر فضايل او بيشتر منتشر مى شد و همچون آفتاب بود که هرگز نور آن با کف دست پوشانده نمى شود و همانند روشنايى روز که اگر يک چشم از آن محجوب بماند چشمهاى فراوانى آن را مى بينند.(27)
همين معنا به صورت فشرده تر و گوياتر در بعضى از کتب، از امام شافعى نقل شده است که مى گويد: در شگفتم از مردى که دشمنانش فضايل او را از روى حسد کتمان کردند و دوستانش از ترس، ولى با اين حال شرق و غرب جهان را پر کرده است.(28) شبيه همين مضمون از عامربن عبدالله بن زبير نقل شده است.(29)
2ـ توجيهات نامناسب
قابل توجّه اين که ابن ابى الحديد، در شرح نهج البلاغه خود هنگامى که به جمله «اَلاَنَ اِذْ رَجَعَ الحَقُّ اِلى اَهْلِهِ...» مى رسد، مى گويد:
«مفهوم اين سخن اين است که حقّ قبل از اين زمان، در غير اهلش بوده ولى ما اين سخن را تأويل و توجيه مى کنيم بر خلاف آنچه اماميّه مى گويند و مى گوييم: بى شک آن حضرت از همه اولى و شايسته تر براى امر خلافت بود نه به عنوان اين که نصّى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شده باشد بلکه به عنوان افضليّت، چرا که او برترين انسان بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و شايسته ترين فرد از ميان تمام مسلمانان نسبت به خلافت بود ولى او حق خود را به خاطر مصلحتى ترک کرده بود زيرا او و ساير مسلمين پيش بينى مى کردند که تنش و اضطرابى در اسلام و نشر آن پيدا خواهد شد چرا که عرب نسبت به او حسد مى ورزيد و کينه او را در دل داشت و جايز است کسى که شايسته تر براى امرى است و آن را ترک نموده و بعد به آن بازگشته بگويد: «قَدْ رَجَعَ الأَمْرُ اِلى اَهْلِهِ ...; کار به اهلش بازگشت».(30)
🌱ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه/خطبه۳۹-نكوهش ياران
🔹نكوهش كوفيان
🌿گرفتار كساني شدم كه چون امر مي كنم فرمان نمي برند، و چون آنها را فرا مي خوانم اجابت نمي كنند. اي مردم بي اصل و ريشه، در ياري پروردگارتان براي چه در انتظاريد؟ آيا ديني نداريد كه شما را گرد آورد؟ و يا غيرتي كه شما را به خشم وادارد؟
🌿علل شكست و نابودي كوفيان
در ميان شما بپا خاسته فرياد مي كشم، و عاجزانه از شما ياري مي خواهم، اما به سخنان من گوش نمي سپاريد، و فرمان مرا اطاعت نمي كنيد، تا آن كه پيامدهاي ناگوار آشكار شد، نه با شما مي توان انتقام خوني را گرفت، و نه با كمك شما مي توان به هدف رسيد. شما را به ياري برادرانتان مي خوانم، مانند شتري كه از درد بنالد، ناله و فرياد سرمي دهيد، و يا همانند حيواني كه پشت آن زخم باشد، حركتي نمي كنيد، تنها گروه اندكي به سوي من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند، گويا آنها را به سوي مرگ مي كشانند، و مرگ را با چشمانشان مي نگرند.
🍃🌺🍃
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه/خطبه۴۰
🔹در پاسخ شعار خوارج
🍃ضرورت حكومت
سخن حقي است، كه از آن اراده باطل شده! آري درست است، فرماني جز فرمان خدا نيست، ولي اينها مي گويند زمامداري جز براي خدا نيست، در حالي كه مردم به زمامداري نيك يا بد، نيازمندند، تا مومنان در سايه حكومت، بكار خود مشغول و كافران هم بهره مند شوند، و مردم در استقرار حكومت، زندگي كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آوري مي گردد و به كمك آن با دشمنان مي توان مبارزه كرد، جاده ها امن و امان، و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته مي شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، در امان مي باشند. (در روايت ديگري آمده). منتظر حكم خدا درباره شما هستم. و نيز فرمود: اما در حكومت پاكان، پرهيزكار به خوبي انجام وظيفه مي كند ولي در حكومت بدكاران، ناپاك از آن بهره مند مي شود تا مدتش سرآيد و مرگ فرا رسد.
🌿🌺
شرح_صوتی_خطبه_۳۹_و_۴۰.mp3
7.85M
✅شرح خطبه ۳۹ و ۴۰
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️قرائت تقلیدی نوجوان مغربی
#تلاوت_مجلسی
از استاد مرحوم #عبدالباسط محمد عبدالصمد (ره)
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح باغبان هستى، شما را چون گلى پرورش داد حضرت نوح ، در بیانات عمیق و مستدل
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
... نه آن چنان خشن است که نتوانید بر آن استراحت و رفت و آمد کنید، و نه آن چنان نرم است که در آن فرو روید و قدرت حرکت نداشته باشید.
نه چنان داغ و سوزان است که از گرمایش به زحمت بیفتید، و نه چنان سرد و بى حرارت است که زندگى روى آن براى شما مشکل گردد، به علاوه بساطى است گسترده و آماده و داراى همه نیازمندى هاى زندگى شما.
نه تنها زمین هاى هموار همچون فرش گسترده اى است، بلکه کوه ها به خاطر دره و شکاف هائى که در لابلاى آن وجود دارد و قابل عبور است نیز بساط گسترده اى مى باشد، هدف این است که از راه هاى وسیع و دره هائى که در این زمین قرار دارد، بگذرید، و به هر نقطه اى که مى خواهید بروید (لِتَسْلُکُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً).
فِجاج (بر وزن مزاج) جمع فج (بر وزن حج) به معنى دره اى است که در میان دو کوه قرار دارد، و به جاده هاى وسیع نیز گفته مى شود.(۸)
به این ترتیب، نوح در این قسمت از سخنان خود، گاه به نشانه هاى خدا در آسمان ها و کواکب آسمانى اشاره مى کند، گاه به نعمت هاى گوناگون او در کره زمین، و گاه به ساختمان خود انسان و مسأله حیات و زندگى او، که هم دلیلى است براى شناخت خداوند و هم اثبات مسأله معاد.
ولى، نه آن انذارهاى نخستین و نه بشارت ها و تشویق ها و نه استدلالات منطقى هیچ یک در دل سیاه این قوم لجوج اثر نگذاشت، همچنان به مخالفت و کفر ادامه دادند و از قبول حق استنکاف جستند، که در آیات بعد سر انجام این خیره سرى را خواهیم دید.
📚۱ ـ در این که این سخنان دنباله کلام نوح است، یا جمله هاى مستقلى که به طور معترضه از سوى خداوند خطاب به مسلمانان صادر شده، در میان مفسران گفتگو است، ولى بسیارى از آنها ترجیح داده اند دنباله کلام نوح باشد، و ظاهر آیات نیز همین را اقتضا مى کند، و اگر بعد از این آیات جمله و قال نوح آمده، به خاطر آن است که نوح سخنانش را با مردم تمام کرده و رو به درگاه خدا آورده و از آنها شکایت مى کند.
۲ ـ طِباقاً ممکن است مفعول مطلق باشد یا حال .
۳ ـ درباره تفسیرهاى گوناگون آسمان هاى هفتگانه در ذیل آیه ۲۹ سوره بقره (جلد اول تفسیر نمونه) مشروحاً بحث کرده ایم.
۴ ـ از اینجا معلوم مى شود: ضمیر فِیْهِنَّ که ظاهراً به سماوات سبع بر مى گردد، هیچ مشکلى ایجاد نمى کند; زیرا سخن از نور و روشنائى براى ما است، بنابراین لزومى ندارد که فِى را به معنى مع یا ضمیر هنّ را به معنى آسمان دنیا بگیریم (دقت کنید).
۵ ـ جلد ۸، صفحه ۲۲۶.
۶ ـ در این آیه قاعدتاً باید أَنْباتا گفته شود، ولى آیه تقدیرى دارد و آن چنین است: أَنْبَتَکُمْ مِنَ الأَرْضِ فَنَبْتُمْ نَباتاً (تفسیر فخر رازى ، و ابوالفتوح رازى ).
۷ ـ بِساط از ماده بسط به معنى گستردن چیزى است، و لذا واژه بساط به هر چیز گسترده اى گفته مى شود که یک مصداق آن فرش است.
۸ ـ مفردات راغب ، ماده فج .
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۳۸
💥ارزشها و آداب معاشرت با مردم (اخلاقی،اجتماعی،تربیتی)
✅به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني. الف: خوبيها ۱- همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است، ۲- و بزرگ ترين ترس بي خردي است، ۳- ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است ۴- و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست. ب: هشدارها ۱- پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيان مي كند. ۲- از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد. ۳- و از دوستي با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايي تو را مي فروشد. ۴- و از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مي نماياند.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
/حکمت ۳۸ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لِابْنِهِ الْحَسَنِ ( عليه السلام ) يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي
✨
✅شرح حکمت ۳۸
(مکارم شیرازی)
💥چهار نكته سرنوشت ساز:
امام(علیه السلام) در این گفتار پربار حکمت آمیزش خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) و در واقع خطاب به همه انسان ها مى فرماید:
«فرزندم! چهار چیز و چهار چیز را از من حفظ کن که با آن هر کار کنى به تو زیان نخواهد رسید»;
(قَالَ لاِْبْنِهِ الْحَسَنِ(علیه السلام): یَا بُنَیَّ، احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً، وَأَرْبَعاً، لاَ یَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ).
در اینجا این سؤال پیش مى آید که امام(علیه السلام) چرا نفرمود من هشت چیز را به تو توصیه مى کنم، بلکه فرمود: چهار چیز و چهار چیز.
پاسخ سؤال این است که امام مى خواهد بدین وسیله مخاطب را متوجه تفاوت این دو را با هم سازد، زیرا چهار قسمت اول ناظر به صفات «اخلاقى» است و چهار قسمت دوم ناظر به امور «رفتارى» و اضافه بر این چهار قسمت اول از باب اوامر است و چهار قسمت دوم از باب نواهى.
امام در چهار قسمت اول نخست مى فرماید: «(فرزندم) بالاترین سرمایه ها عقل است»; (إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ).
انسانى که داراى عقل کافى است هم از نظر معنوى غنى است و هم از نظر مادى;
از نظر معنوى عقل، او را به سوى خدا و اعتقاد صحیح و فضایل اخلاقى و اعمال صالحه دعوت مى کند، زیرا عواقب شوم رذایل اخلاقى را به خوبى درک مى نماید و او را از آن باز مى دارد و در امور مادى با حسن تدبیر و همکارى صحیح با دیگران و تشخیص دوست و دشمن و درک فرصت ها و استفاده صحیح از نیروى دیگران به فواید و برکات مادى مى رساند، بنابراین سرمایه پیروزى در دنیا و آخرت عقل است.
استثنایى که بعضى از شارحان به این اصل کلى زده اند که منظور از عقل، آنجاست که از طریق مشورت نتوان کارى کرد صحیح به نظر نمى رسد، زیرا در مورد مشورت نیز عقل است که انسان را به استفاده از افکار دیگران و عمل کردن به نتیجه مشورت دعوت مى کند.
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «قِوَامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَلاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ;
اساس کار انسان عقل اوست و آن کس که عقل ندارد دین ندارد».(1)
در حدیث دیگرى از امیر مؤمنان مى خوانیم: «اَلْعَقْلُ مَرْکَبُ الْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ مَرْکَبُ الْحِلْمِ;
عقل مرکب علم و دانش و علم مرکب حلم (و اخلاق) است».(2)
در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِل;
خداوند چیزى برتر از عقل در میان بندگانش تقسیم نکرده، لذا خواب عاقل برتر از بیدارى (و شب زنده دارى) جاهل است».(3)
در حدیث دیگرى در کتاب شریف کافى «اصبغ بن نباته» از على(علیه السلام) نقل مى کند که جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: من مامورم تو را در میان سه چیز مخیر سازم که یکى را بر گزینى و آن دو را رها سازى. آدم گفت: آن سه چیز کدام است؟ جبرئیل گفت: عقل و حیا و دین است. آدم گفت: من عقل را برگزیدم.
جبرئیل به حیا و دین گفت: شما برگردید و عقل را رها کنید. آنها گفتند: اى جبرئیل «إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَیْثُ کَانَ;
ما ماموریم هر جا که عقل است با او باشیم. جبرئیل گفت پس به ماموریت خود عمل کنید و به آسمان رفت».(4)
البته منظور از عقل در اینجا کمال عقل است، زیرا آدم داراى عقل بود که در این گزینش آن را برگزید.
نقطه مقابل جمله اول چیزى است که امام(علیه السلام) در دومین جمله از گفتار حکیمانه خود بیان کرده است. مى فرماید «بزرگ ترین فقر حماقت و نادانى است»; (وَأَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ).
زیرا آدم احمق هم آخرت خود را به باد مى دهد و هم دنیایش را. او منافع زودگذر را بر سعادت جاویدانش مقدم مى دارد و لذت ناپایدار را بر سعادت پایدار. به همین دلیل روز رستاخیز دستش از حسنات تهى است و پشتش از بار سیئات سنگین.
در دنیا نیز بر اثر ندانم کارى ها دوستان خود را از دست مى دهد و منافع آنى را بر درآمدهاى آینده مقدم مى شمرد. بخل و تنگ نظرى که لازمه حماقت است مردم را به او بدبین مى کند و تدبیر لازم براى تمشیت امور مادى را از دست مى دهد وبه همین دلیل فقر عقل باعث فقر در زندگى مادى او نیز مى شود.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
Hekmat 038.mp3
10.54M
🔹شرححکمت ۳۸
ارزشها و آداب معاشرت با مردم(اخلاقی،اجتماعی،تربیتی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
29.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹تلاوت واقعا احساسی سورة #الفرقان ایات ۶۱ الی ۷۷ با ترجمه فارسی که قلبها را تکان میدهد
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح ... نه آن چنان خشن است که نتوانید بر آن استراحت و رفت و آمد کنید، و نه آن
۲۱قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَساراً
۲۲وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبّاراً
۲۳وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً
۲۴وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ ضَلالاً
۲۵مِمّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْصاراً
ترجمه:
۲۱ ـ نوح (بعد از نومیدى از هدایت آنها) گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من کردند و از کسانى پیروى نمودند که اموال و فرزندانشان چیزى جز زیانکارى بر آنها نیفزوده است!
۲۲ ـ و (این رهبران گمراه) مکر عظیمى به کار بردند.
۲۳ ـ و گفتند: دست از خدایان و بت هاى خود بر ندارید (به خصوص) بت هاى ودّ ، سُواع ، یَغُوث ، یعوق و نسر را رها نکنید!
۲۴ ـ و آنها گروه بسیارى را گمراه کردند، خداوندا! ظالمان را جز ضلالت میفزا !
۲۵ ـ (آرى، سر انجام) همگى به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا یاورانى براى خود نیافتند!
تفسیر⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۲۱قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَس
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
لطف حق با تو مداراها کند...
هنگامى که نوح، آخرین تلاش خود را در طى صدها سال به کار زد، و آن قوم ، جز گروه اندکى، همچنان بر کفر، بت پرستى، گمراهى و فساد اصرار ورزیدند، از هدایت آنها مأیوس شد، رو به درگاه خدا آورد، و ضمن مناجات مستدلى از خداوند تقاضاى مجازات براى آنها کرد، چنان که در آیات مورد بحث مى خوانیم:
نوح گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من کردند، و از کسى پیروى نمودند که اموال و فرزندانش چیزى جز زیانکارى بر او نیفزوده است (قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَساراً).
اشاره به این که: رهبران این قوم، جمعیتى هستند که تنها امتیازشان اموال و فرزندان زیاد است، آن هم اموال و فرزندانى که جز در مسیر فساد به کار گرفته نمى شود، نه خدمتى به خلق مى کنند، و نه خضوعى در برابر خالق دارند، و این امکانات فراوان، مایه غرور، طغیان و سرکشى آنها شده است.
اگر به تاریخ بشر نگاه کنیم، مى بینیم بسیارى از رهبران اقوام مختلف از همین قماش مردم بوده اند، کسانى که تنها امتیازشان اندوختن اموال حرام، و به وجود آوردن فرزندان ناصالح، سپس سرکشى، طغیان، و سر انجام تحمیل افکار خود بر توده هاى مستضعف و به زنجیر کشیدن آنها بوده است.
و مى افزاید: این رهبران ضال و مضل مکر عظیمى به کار بردند (وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبّاراً).
کُبّار که صیغه مبالغه از کبر است و در اینجا به صورت نکره ذکر شده، نشان مى دهد: آنها طرح هاى شیطانى عظیم و گسترده اى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ریخته بودند، اما این طرح ها چه بوده است؟ درست مشخص نیست.
احتمال دارد: همان مسأله بت پرستى بوده باشد; زیرا طبق بعضى از روایات، بت پرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند، و مسأله از اینجا سر چشمه گرفت که در فاصله زمان آدم و نوح، مردان صالحى بودند که مردم به آنها اظهار علاقه مى کردند، شیطان (و انسان هاى شیطان صفت) از علاقه مردم سوء استفاده نمود، و آنها را تشویق به ساختن مجسمه آن بزرگان و گرامى داشت آن مجسمه ها کرد.
اما چیزى نگذشت که نسل هاى بعد، رابطه تاریخى این موضوع را فراموش کرده، تصور نمودند این مجسمه ها موجوداتى محترمند که باید مورد پرستش قرار گیرند، و به این ترتیب، به پرستش بتها سرگرم شدند، و مستکبران ظالم با اغفال آنها از این طریق، آنان را به بند کشیدند، و مکر بزرگ واقع شد.
آیه بعد، مى تواند گواه این مطلب باشد; زیرا بعد از اشاره سر بسته به این مکر بزرگ مى افزاید: رؤساى آنها گفتند: دست از خدایان و بت هاى خود برندارید (وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ).
و هرگز دعوت نوح را به خداى یگانه نپذیرید، خدائى که هرگز دیده نمى شود، و با دست قابل لمس نیست!.
مخصوصاً روى پنج بت تأکید کردند، و گفتند: بت هاى ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید، و دست از دامنشان نکشید ! (وَ لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً).
از قرائن چنین استفاده مى شود که: این پنج بت امتیازات ویژه اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همین دلیل، رهبران فرصت طلب آنان نیز روى عبادت آنها تکیه مى کردند.
در این که: این پنج بت از کجا پیدا شدند؟ روایات گوناگونى وجود دارد:
۱ ـ بعضى گفته اند: اینها نام پنج مرد صالح است که قبل از نوح مى زیستند، هنگامى که از دنیا رفتند، مجسمه هاى آنان را به عنوان یادگار به تحریک ابلیس ساختند و گرامى داشتند، و تدریجاً به صورت بت پرستى در آمد.
۲ ـ بعضى گفته اند: اینها نام هاى پنج فرزند آدم است که هر کدام از دنیا مى رفت، مجسمه او را براى یاد بود مى ساختند، ولى مدتى بعد، این مسائل فراموش شد و در عصر نوح(علیه السلام) موج پرستش آنها بالا گرفت.
۳ ـ بعضى دیگر معتقدند: اینها نام بت هائى است که در عصر خود نوح(علیه السلام)ساخته شد، و این به خاطر آن بود که نوح مردم را از طواف قبر آدم جلوگیرى مى کرد، گروهى به تحریک ابلیس به جاى آن، مجسمه هائى ساختند و به پرستش آنها مشغول شدند.(۱)
اتفاقاً، این بت هاى پنجگانه به عرب جاهلى منتقل شد، و هر قبیله اى یکى از این بت ها را براى خود برگزیدند، البته بسیار بعید است که خود آن بت ها منتقل شده باشد، بلکه ظاهر این است: نام آنها منتقل شد و بت هائى به این نام ها ساختند.
ولى بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کرده اند: این بت هاى پنجگانه در طوفان نوح، دفن شد و در عصر جاهلیت عرب، شیطان آنها را بیرون کشید و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.(۲)
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۳ در تاريخ بشر، شبيه اين حادثه کم نيست که افراد يا گروه ها و کشورهاى نيرومندى ب
✨
✅ادامه شرح نامه ۲۳
آنچه در بخش اخير اين وصيّت نامه آمده همان است که امير مؤمنان على(عليه السلام) بارها در نهج البلاغه و غير آن بيان فرموده. امام(عليه السلام) که جاى خود دارد، مؤمنان عادى هم هرگز از مرگ نمى ترسند مخصوصاً اگر مرگ آميخته با شهادت در راه خدا باشد.
کسانى از مرگ مى ترسند که يا ايمان به زندگى پس از مرگ ندارند و مرگ را فنا و نابودى همه چيز مى پندارند و از آن وحشت مى کنند يا اينکه ايمان به زندگى پس از مرگ دارند ولى پرونده اعمالشان به گونه اى سياه و تاريک است که مى دانند مرگ براى آنان آغاز ناراحتى و عذاب است; اما آنها که هم ايمان به آخرت دارند و هم پرونده اعمالشان پاک و نورانى است، دليلى ندارد که از مرگ بترسند، بلکه به بيان امام(عليه السلام) در خطبه 5 نهج البلاغه علاقه آنها به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادر هم بيشتر است (وَاللهِ لاَبْنُ أبى طالب آنَس بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ أُمِّهِ).
بى جهت نيست که طبق روايت مشهور هنگامى که عبد الرحمن ملجم مرادى فرق نازنين امام(عليه السلام) را در محراب عبادت شکافت، امام(عليه السلام) فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة; به پروردگار کعبه رستگار شدم».
با توجّه به اينکه «قارب» طبق آنچه در لسان العرب و بعضى از کتب آمده است به معناى کسى است که شبانه به دنبال آب مى رود و يا کسى که فاصله ميان او و سرچشمه آب يک شب راه است، استفاده مى شود که جمله «کَقارِب وَرَدَ وَ طالِب وَجَدَ» اشاره به اين است که من مرگ و شهادت را همچون تشنه کامى که زودتر از آنچه فکر مى کرد به سرچشمه آب رسيد، به دست آوردم و گمشده خود را که سال ها در انتظارش بودم يافتم.
چقدر تفاوت است ميان اين سخن و سخن زورمندان از خدا بى خبر که وقتى در چنگال مرگ گرفتار مى شوند، مى لرزند و فرياد مى کشند و ذليلانه تقاضاى بازگشت به دنيا مى کنند.
مرحوم سيّد رضى در پايان اين نامه مى گويد: «قالَ السَّيِّدُ الشَّريفُ رَحْمَةُ اللهِ عَلَيْهِ: أقولُ: وَقَدْ مَضى بَعْضُ هذا الْکَلامُ فيما تَقَدَّمَ مِنَ الْخُطَبِ، إلاّ أنَّ فيهِ هاهُنا زِيادَةٌ أَوْجَبَتْ تَکْريرُهُ;
بخشى از اين سخن در گذشته در ضمن خطبه هاى پيشين (خطبه 149) گذشت ولى به جهت اضافه اى که در اينجا بود آن را تکرار نموديم».
🔹🔹نکته ها:
1. قصاص يا عفو؟
همان گونه که در بالا اشاره شد حکم قصاص در اسلام براى حفظ جامعه انسانى از شر اشرار تشريع شده است و همان گونه که قرآن کريم مى فرمايد:
(وَلَکُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِى الاَْلْبابِ)(3) و آنها که در زمان ما با حکم قصاص مخالفت مى کنند، در واقع ترحم بر پلنگ تيزدندان دارند و به بى گناهان جامعه که گرفتار اين گرگ صفتان مى شوند، اهمّيّتى نمى دهند. همواره افراد شرورى پيدا مى شوند که اگر احساس امنيت از قصاص کنند، کسى نمى تواند جلودار آنها باشد. يکى از عوامل افزايش قتل نفس در بعضى از جوامع همان الغاى حکم حکيمانه قصاص است.
ولى اسلام براى اينکه جلو خشونت ها را تا حد ممکن بگيرد و کسانى را که بر اثر هيجان هاى آنى يا فريب خوردن، دست به قتل نفس زده اند از نظر دور ندارد، در کنار حکم قصاص، حکم عفو را قرار داده است و اولياى خدا همواره اين گزينه را انتخاب مى کردند و به همين دليل امام(عليه السلام) در وصيّت بالا فرزندان و ياران نزديک خود را توصيه به عفو قاتل مى کند آن هم قاتلى همچون ابن ملجم.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که با اين توصيه امام(عليه السلام) چرا فرزندان گرامى آن حضرت قصاص را ترجيح دادند؟ پاسخ اين سؤال با توجّه به يک نکته روشن مى شود و آن اينکه احساسات مردم در برابر اين جنايت به قدرى شديد بود که عفو ابن ملجم سبب ناآرامى جامعه آن روز مى شد و عاشقان امام(عليه السلام) قدرت تحمل چنين عفوى را نداشتند. به علاوه اگر ابن ملجم را زندانى مى کردند، جمعيّت به زندان هجوم مى بردند و اگر آزادش مى گذاشتند او را قطعه قطعه مى کردند، پس بهتر اين بود که با قصاص آرامش به جامعه باز گردد.
✅ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه