eitaa logo
نسیم ادب
296 دنبال‌کننده
3هزار عکس
319 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنجِ تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج، رها… رها… رها… من

ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تَر کنم گلویی، به یادِ آشنا من

ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته‌، ای دوست، هوای گریه با من
🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 هزاران دوستت دارم به گوشِ باد نجوا شد رسد آیا کمی از آن به گوشِ دلبرم امشب؟ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳﯽ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ [ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕِ ﺗﺎﺭﻳﮏِ ﻏﻤﻨﺎﻣﻪ‌ﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽِ ﺑﺎﺩِ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﻡ ]، ﺍﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕِ ﺗﻮ ﺑﮕﺬﺭﺩ. ﺗﻮ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ‌ای، ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻓﺼﻮﻝِ ﻣﻦ! ﺑﺮ ﻣﻦ ﭼﻨﺎﻥ ﭼﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﺑﮕﺬﺭ ﺗﺎ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕﯽ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﻢ. 🔸 🔅 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تنِ یخ‌کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می خواهم، ترا وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم  به جانت چشم‌زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباورانِ عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مُردن به جز اینم   🔸 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم داغیم، نمی‌فهمیم؛ تا فاجعه راهی نیست سردیم، نمی‌خواهیم از فاجعه برگردیم از مرهمِ یکدیگر تا زخمیِ هم بودن راهی‌ست که بی‌مقصد، با عشق سفر کردیم شعریم و نمی‌خوانیم، شوقیم و نمی‌خواهیم چشمیم و نمی‌بینیم، سبزیم ولی زردیم این فصلِ پریشان را برگی بزن و بگذر در متنِ شبِ بی‌ماه، دنبالِ چه می‌گردیم؟ بیداریِ رویایی، دیدی که حقیقت داشت ما خاطره‌هامان را از خواب نیاوردیم تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﺻﺒﺤﯽ ﻣﺒﺎﺭک‌است ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺟﻤﺎﻝِ ﺩﻭﺳﺖ ﺑَﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖِ ﺍﻣﻴﺪِ ﻭﺻﺎﻝِ ﺩﻭﺳﺖ 🔺 🔻 🔅 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﭼﻬﺎﺭ ﭼﻴﺰ ﻣﺮ ﺁﺯﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺯ ﻏﻢ ﺑِﺨَﺮَﺩ: ﺗَﻦِ ﺩُﺭﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﯼِ ﻧﻴﮏ ﻭ ﻧﺎﻡِ ﻧﻴﮏ ﻭ ﺧِﺮَﺩ ﻫﺮ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﺰﺩﺵ ﺍﻳﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﺳِﺰﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﺩ ﺯِﻳَﺪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﻭ ﻏﻢ ﻧَﺨُﻮﺭَﺩ   🔹 🔸 | ۴ دی‌ماه روز ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی زاده‌ی اواسط قرن سوم هجری قمری ( شاید ۲۴۴ قمری) از شاعران ایرانی در سده‌ی چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده است و به روایتی بعدها کور شد. او در روستایی به‌نام رودک در ناحیه‌ی رودک در نزدیکی و به دنیا آمد. را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و می‌دانند. وی در دربار بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد، با این حال در سالهای پایانی عمر مورد بی‌مهری اُمَرا قرار گرفت. در اواخر عمر به زادگاهش بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) درگذشت. 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 از چیزهای کوچک در زندگی‌تان لذت ببرید چون روزی به گذشته نگاه می‌کنید و متوجه می‌شوید آنها چیزهای بزرگی بوده‌اند. 🔹 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﺍﯼ ﻣُﺮﺩﮔﺎﻥ، ﮐﺠﺎﻳﻴﺪ؟ ﺍﻳﻨﮏ ﻣﺴﻴﺢ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺮ ﺩﻡ ﻟﺒﺶ ﺣﻴﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﻣُﺮﺩﻩ‌ﺍﯼ ﺩﻣﻨﺪﻩ ﺯُﻧّﺎﺭِ ﺍﻭ ﮐﻤﻨﺪﯼ ﺩﺭ ﺣﻠﻖِ ﺟﺎﻥ ﮐﺸﻴﺪﻩ ﻧﺎﻗﻮﺱِ ﺍﻭ ﺧﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻓﮕﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺧﺎﮐﻴﺎﻥِ ﺭﻧﺠﻮﺭ، ﺁﻣﺪ ﻃﺒﻴﺐِ ﺩل‌ها ﮐﺰ ﺟﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﺸﻮﻳﺪ ﺗﺮﮐﻴﺐِ ﺁﺏِ ﮔﻨﺪﻩ ﺭﻧﺞِ ﺩﺭﻭﻥِ ﺗﻦ ﺭﺍ ﺗﺪﺑﻴﺮِ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺭﺩِ ﻧﻬﺎﻥِ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥِ ﺍﻭ ﺑَﺴﻨﺪﻩ ﮐﻮ ﻋﻘﻞ؟ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﭘﻴﻮﻧﺪِ ﺍﺑﻦ ﻭ ﺁﺑﺎء ﮐﻮ ﺩﻳﺪﻩ؟ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﺟﻤﻊ إﻟٰﻪ ﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﺣﺪﯼ ﻧِﮕﺮ ﺗﺎ ﺑﺮ ﻓﻘﺮِ ﺧﻮﺩ ﻧَﮕِﺮْﻳﯽ ﺗﺎ ﻧَﮕْﺮِﻳﯽ* ﻧﻴﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣﺠﺎﻝِ ﺧﻨﺪﻩ ﮐآﻥ ﮔﻨﺞ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﺑﯽ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼِ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﺁﻥ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﯽ ﺟﺰ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﯼِ ﮊﻧﺪﻩ 🔹 🔸# روز_نگاشت | پیامبر زهد و ساده زیستی حضرت باد. 🔅*نگریی : تا گریه نکنی ضرورت وزن در مصرع دوم در تلفظ آن اثر گذاشته است. 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﻣﮋﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﻝ ﮐﻪ ﻣﺴﻴﺤﺎ ﻧﻔﺴﯽ ﻣﯽ‌ﺁﻳﺪ ﮐﻪ ﺯ ﺍَﻧﻔﺎﺱِ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﻮﯼِ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ‌ﺁﻳﺪ ﺍﺯ ﻏﻢِ ﻫﺠﺮ ﻣﮑﻦ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺵ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﻓﺎﻟﯽ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩﺭﺳﯽ ﻣﯽ‌ﺁﻳﺪ... 🔸 🔅 🎄 # روز_نگاشت | پیامبر زهد و ساده زیستی حضرت باد. 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
Iraj Bastami - Alaa Yaa Ayoha Saaghi [SevilMusic].mp3
7.51M
📖      ──┤ ♩♪♫♪♩ ├── الا یا ایها الساقی اَدِر کأساً وَ ناوِلهَا که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​‌ها      ──┤ ♩♪♫♪♩ ├── به بوی نافه​‌ای کآخر صبا ز آن طُره بگشاید ز تاب جعد مِشکینش چه خون افتاد در دل​‌ها      ──┤ ♩♪♫♪♩ ├── به مِی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی​‌خبر نَبْوَد ز راه و رسم منزل​‌ها      ──┤ ♩♪♫♪♩ ├── شبِ تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل​‌ها      ──┤ ♩♪♫♪♩ ├── همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل​‌ها؟!      ──┤ ♩♪♫♪♩ ├── 🔹 خواننده : 🔸 شعر : ▪️ | زلزله بم در ۵ دی ماه ۱۳۸۲ حدود ۲۶ هزار کشته و ۳۰ هزار بی‌خانمان و صدهزار مجروح داشت. ایرج بسطامی هم در این زلزله کشته شد. ارگ بم بزرگترین سازه گِلیِ جهان با حدود ۲۵۰۰ سال قدمت در اثر این زلزله به کلی ویران شد. محمدرضا شجریان سال‌ها پیش درباره بسطامی گفته بود: «بسطامی! خداوند گوهری به تو داده و من می‌خواهم این گوهر را شکل بدهم. «او ۶ سال شاگرد من بود. تا میانه دوره عالی هم با من کار کرد. آینده خوبی برایش پیش بینی می‌کردم. گلی بود که خیلی زود پرپر شد.» 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 زمستان است و سوزِ سردمهری‌ها برایت با محبت شال می‌بافم به یخبندان لبی خندان، دلی از شوق مالامال می‌بافم طلوعی از طلایِ آفتابِ مهر را مثقال در مثقال می‌بافم قناری‌نقش و گرم‌آوا و زرین‌بال می‌بافم که از سردیِ رفتاری نیافتد لرز در جانت که بعد از این نیازارد تو را سوزِ زمستانت تمام برف‌ها را دانه دانه سر می‌اندازم امید و مهرورزی را یکی زیر و یکی از رو گره خورده به‌هم تا که شود شالی و جایِ دست من دستی به دورِ گردنت باشد که بنشیند به رویِ دوش و گرمای تنت باشد که شادی‌بخش و جان افروز صبحِ روشنت باشد به رنگِ چشم‌هایِ دلبرِ سعدی به نقشِ ابروانِ همدمِ حافظ چه خوش‌بخت و چه خوش‌نقش و چه خوش اقبال می‌بافم غزل‌هایی خَرامان از غزالانِ لَوَندِ سرمه‌ریزِ قرنِ خط و خال می‌بافم تو نیت کن دلت را گرم از هُرمِ محبت کن که من دارم برایت فال می‌بافم زمستان است و سوز سردمهری‌ها تو اما همچنان دلگرمی‌ات افزون انارِ گونه‌‌ات گلگون نگارین گیسوانِ رویِ دُوشت جنگلِ زیتون دلت را گرمِ فردا کن که من دارم برایت با محبت، شال می‌بافم. 🔸 🔅 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab