eitaa logo
نسیم ادب
319 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
354 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ‏━━━━━━━━━━━━━
گفتی: برو ، ولیک نگفتی کجا رود

این مرغ پر شکسته که آزاد می کنی
┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛ ‏━━━━━━━━━━━━━ https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
📖 ‏━━━━━━━━━━━━━ زن ، بام نیست تا برای هواخوری به سراغش بروی آسمان است پرواز را بیاموز سیگار نیست که بکشی و تمامش کنی اکسیژن است او را نفس بکش روزنامه نیست که بخوانی و روی نیمکتی جا بگذاری کتاب است او را زندگی کن او یک «زن» است اگر میتوانی «مرد» باش. ─┅═༅𖣔‎‌○▪️○𖣔༅═┅─ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛ ‏━━━━━━━━━━━━━ https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
📖 با آن همه دلداده دلش بسته ما شد، ‏ای من به فدایِ دلِ دیوانه پسندش 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 همچو نور، از چشمم، رفتی و نمی آیی بی تو دیدهٔ جان را، بسته ام ز بینایی تا زمن شدی غافل، سرزدم به هر محفل بی تو عاقبت کارم، می کشد به رسوایی از دورنگی ی ِ یاران، وزفریب عیاران دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی آ‏فتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی حال من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی زان که جان او سوزد، همچو من ز تنهایی گر دعا کنم شاید، خواهم اینکه افزاید درتو آن جفا کیشی، در من این شکیبایی دانم اینکه از دوری، خسته ای ّ و رنجوری سینه کرده ام بستر، تا بر آن بیاسایی دم‌به‌دم لب سیمین، پرسد از خیالت این: ـ بینم آن که بازآیی، بینم آن که بازآیی؟ 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 سال‌ها پیش ازین به من گفتی  که «مرا هیچ دوست می‌داری؟» گونه‌ام گرم شد ز سرخیِ شرم شاد و سرمست گفتمت «آری!» باز دیروز جهد می‌کردی که ز عهد قدیم یاد آرم. سرد و بی‌اعتنا تو را گفتم که «دگر دوستت نمی‌دارم!» ذره‌های تنم فغان کردند که، خدا را! دروغ می‌گوید جز تو نامی ز کس نمی‌آرد جز تو کامی ز کس نمی‌جوید. تا گلویم رسید فریادی کاین سخن در شمار باور نیست جز تو، دانند عالمی که مرا در دل و جان هوای دیگر نیست. لیک خاموش ماندم و آرام: ناله‌ها را شکسته در دل تنگ. تا تپش‌های دل نهان ماند، سینهٔ خسته را فشرده به چنگ. در نگاهم شکفته بود این راز که «دلم کی ز مهر خالی بود؟» لیک تا پوشم از تو، دیدهٔ من بر گلِ رنگ رنگِ قالی بود. «دوستت دارم و نمی‌گویم تا غرورم کشد به بیماری! زانکه می‌دانم این حقیقت را که دگر دوستم… نمی‌داری…» 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از پیش‌ نویس
📖 ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟! ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟ ‌‌ 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 همچو نور، از چشمم، رفتی و نمی آیی بی تو دیدهٔ جان را، بسته‌ام ز بینایی تا زمن شدی غافل، سر زدم به هر محفل بی تو عاقبت، کارم می کشد به رسوایی از دورنگی ِ یاران، و ز فریب عیاران دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی آ‏فتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی حالِ من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی زان که جان او سوزد، همچو من ز تنهایی گر دعا کنم شاید، خواهم این‌که افزاید در تو آن جفا کیشی، در من این شکیبایی دانم این‌که از دوری، خسته ای ّ و رنجوری سینه کرده ام بستر، تا بر آن بیاسایی دم‌به‌دم لب سیمین، پرسد از خیالت این: ـ بینم آن که بازآیی، بینم آن که بازآیی؟ 🔸 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔹@NasimeAdab 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 خوشم همیشه به یادت، اگرچه صفحه‌ی جانم به جز غبارِ ملال از تو یادگار ندارد 🔸 لینک گروه چت: https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 شوریده‌ی آزرده دلِ بی سر و پا من در شهر شما، عاشقِ انگشت‌نما من دیوانه‌تر از مردمِ دیوانه اگر هست جانا، به خدا من! به خدا من! به خدا من شاه ِ‌همه خوبانِ سخنگوی غزل ساز اما به درِ خانه‌ی عشقِ تو، گدا من یک‌دَم، نه به یادِ من و رنجوریِ من، تو یک عمر، گرفتارِ به زنجیرِ وفا من ای شیرِ شکارانِ سیه‌موی سیه‌چشم! آهوی گرفتار به زندانِ شما، من آن روحِ پریشانِ سفرجویِ جهانگرد همراه به هر قافله چون بانگِ درآ، من تا بیشتر از غم، دلِ دیوانه بسوزد برداشته شب تا به سحر دستِ دعا، من سیمین! طلب یارِیَم از دوست خطا بود ای بی دلِ آشفته! کجا دوست؟ کجا من؟ 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنجِ تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج، رها… رها… رها… من

ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تَر کنم گلویی، به یادِ آشنا من

ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته‌، ای دوست، هوای گریه با من
🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 «ما نمی‌خواستیم، اما هست جنگ، این دوزخِ شَرَر زا هست گفته بودم که «هان مبادا جنگ» دیدم اکنون که آن «مبادا» هست خصم چون سازِ کج‌مداری کرد کی دگر فرصتِ مدارا هست؟ این وطن جانِ ماست، با دشمن مسپارید، جانِ ما تا هست آتش افزارتان به نام ایزد آتش افروز و آتش‌افزا هست خود گرفتم نبود، گو که مباد چنگ و دندان و سنگ خارا هست دست یازید! تا توان باقی‌ست پای دارید، تا که یارا هست ای عقابان آهنین پر و بال خود ز پروازتان چه پروا هست؟ ┄┅┅❅ 🔆 ❅┅┅┄ 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab