🌱 این ماده ابتلا از بِلاء است یعنی کهنه کردن. اینکه میگویند ما امتحان کردیم معنای ابتلاء، امتحان نیست. آدم لباسی را که میپوشد وقتی چند مدت پوشید و آن را خوب کهنه کرد میگوید من آن را آزمودم من آن را کهنهاش کردم. اگر با یک دوستی، با یک رفیقی چند سال رفاقت داشته باشد میگوید من او را کهنهاش کردم کهنه کردم؛ یعنی در اثر این تکرر رفت و آمدهای سالیان متمادی من برایم معلوم شد که او در چه حد میاندیشد اخلاقش چگونه است. ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ ما شما را امتحان میکنیم یعنی با این وضع میآزماییم کهنهتان میکنیم. چرا غم را میگویند بلا؟ برای اینکه باعث کهنگی اوست. انسان را کهنه میکند یعنی تلاش و کوششی در انسان ایجاد میکند، او را زیر و رو میکند.
پس ابتلا به معنای امتحان یعنی یک تحولی در او ایجاد میکنم. ابتلاء در قرآن کریم به معنای امتحان به امور خارج از ساختار خلقت است، به مال امتحان میکند، به فرزند امتحان میکند، به مقام امتحان میکند، به جاه امتحان میکند، به حیثیت و آبرو امتحان میکند؛ اینها چیزهایی است که یا «نعَم» است یا «نقَم». یا به درد میآزماید تا صبر مشخص بشود یا به رحمت و عنایت میآزماید تا شکر روشن بشود.
ما گاهی انسان را مبتلا به سلامت میکنیم؛ سالم است در خانهاش زندگی میکند، در محل کار است رفت و آمد دارد خیلی شاداب است، این مبتلا به سلامت است. گاهی بعضی را به بیماری مبتلا میکنیم که در بیمارستان بستری میشوند این مبتلا به مرض است. در هر دو حال ما داریم انسان را آزمایش میکنیم. ﴿فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ﴾، این مبتلا به کرامت میشود، مبتلا به ثروت میشود، مبتلا به قدرت میشود، مبتلا به جاه میشود مبتلا به عظمت و آبرو میشود. این شخص مبتلاست. او خیال میکند ما او را با اینها گرامی داشتیم. در حالی که گرامی داشتن در روز دیگر است؛ اینها همه امتحان است.
#رزق
#تفسیر_قرآن
#سوره_انسان
#آیت_الله_جوادی_آملی
@Negahe_To
🌱 ابرار آنهایی هستند که نه تنها آدمهای خوبیاند، بلکه دست و دلشان باز است در خوبی. چون بِرّ و نیکی، یک پیوند ناگسستنی ادبی با بَرّ دارد. بَرّ یعنی بیابان. آدمی که وظیفهاش را تنها انجام میدهد که جزء ابرار نیست. آن که که بیابانگونه کار خیر میکند و دید او وسیع است جزو ابرار است.
کسی که وقتی میخواهد دعا کند میگوید «اغْفِرْ لِمَنْ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ کار خیر هم میکند نمیگوید حالا این فامیل من است یا حزب من است این طور نیست؛ بلکه مثل بَر، این بیابانِ باز است. اگر کسی به این مقام رسید که دیگر نگوید حالا این حزب من است این همبحث من است این فامیل من است این همشهری من است، بلکه بگوید این بنده خداست میشود ابرار.
دین، ما را به ابرار بودن و دید وسیع داشتن و دستودل باز بودن دعوت میکند. فرمود شما از این دست بدهی از دست دیگر میگیری به لطف الهی! این طور نیست که بسته و مغلول ید باشد.
#رزق
#تفسیر_قرآن
#آیت_الله_جوادی_آملی
#سوره_انسان
@Negahe_To
🌱 خدا میداند که چقدر این جمله شیرین است! این جملهای که وجود مبارک زکریا به خدا عرض کرد: رَبِّ إِنِّی ... لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا. زکریا سلام الله علیه، فرزند میخواست، خودش هم پیر بود، عیالش هم که نه تنها پیر بود نازا بود؛ نه تنها در زمان پیری نازا بود بلکه حضرت عرض کرد آن وقتی که جوان بود نازا بود. کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً. حالا مقدمه درخواستِ او است. ادبِ حضرت زکریا چیست؟ میگوید: «خدایا من دیگر پیر شدم سنّ من گذشت» وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبا. این دو تا حرف دارد. اینکه میگوید من پیرم، نمیخواهد بگوید که از نظر پدر بودن، من مشکل دارم، یا از جهت مادر بودن، همسرم مشکل دارد. تنها این نیست که بخواهد بگوید من پیر شدهام. میگوید: «سالهاست که عمرم گذشته، سالهاست، اما خدایا، یک دفعه نشد که من چیزی از تو بخواهم و تو ندهی!»
این «کان» فعل مضارع است با «لم» جاذمه مجزوم بشود ماضی مستمر را میرساند «لم اضرب» یعنی من تا حالا نزدم «لم اکتب»، نه «لا اکتب». «لم اکتب» یعنی تاکنون این کار را نکردم. زکریا قبل از اینکه بگوید به من فرزند بدهید عرض کرد و لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا. یعنی خدایا در تمام این مدت هر چه خواستم دادی؛ یک وقت نشد بگویی نه! یک وقت نشد بگویی چند بار آمدی؟ یک وقت نشد بگویی من دیروز دادم پریروز دادم چه خبرت است؟ یک وقت مرا رد نکردی. هر چه خواستم دادی. حالا اینکه من نیامدم چیزی را بخواهم، یک مطلب دیگری است ولی در طول این مدت، تا حالا که من پیر شدم، موی سرم سفید شد، یک وقت نشد که من چیزی بخواهم و تو ندهی. میبینید چقدر این دعا، این جمله و لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا، شیرین است!
#رزق
#تفسیر_قرآن
#سوره_انسان
#آیت_الله_جوادی_آملی
@Negahe_To