تا همین چند وقت پیش تنها واژه مانوس ذهنم با "خاندان صدر" نام امام موسی صدر بود که البته مجموع اطلاعاتم از ایشان هم به چند جمله نمیرسید. اما حالا بزرگمردی را از خانواده صدر، هرچند به اندازه قطرهای از دریا، میشناسم که من را عمیقا درگیر خودش کرده است.
از سیدمحمدباقر صدر حرف میزنم؛ مردی کمنظیر در روزگار ما با پیوندی بسیار نزدیک به ایران، که بزرگ بودن قد و قوارهی روحش از مردمِ عراقِ زمانِ معاصرِ خودش باعث شد در خفقان و وحشت حکومت صدام، غریب بماند و غریبانه هم شهید شود.
محمدباقر خدای محبت بود؛ چه برای خانواده و آشنایان، چه برای شاگردان و دوستان و چه برای اساتیدش که از جان بیشتر دوستشان داشت. مرجع تقلیدی خوشفکر، عالِمی متفکر، اندیشمندی توانمند و مدیری قدرتمند که بسیاری از متفکران دینی و غیر دینی جهان اسلام و جهان غرب را مجذوب و شیفته خودش کرد.
و چقدر این جملات سیدمحمدباقر صدر به درد این روزهای ما میخورد: "عالم دین باید قدرت بیان عالی، ارتباط خوب با مردم بخصوص جوانها و فهم خوب از واقعیات جامعه داشته باشد و بتواند دین را با زبان بهروز و واژگان مدرن و بهجا ارائه کند."
سیدمحمدباقر صدر، پسرعموی امام موسی صدر، اسطورهای کمنظیر برای مردم عراق و کل جهان اسلام بود و افسوس که "مزد او از مردم عراق مانند مزد مسلمبنعقیل از اهل کوفه بود."
#کتاب_دوستداشتنی_نا
#شهید_سید_محمدباقر_صدر
#انجمن_کتابخوانهای_مبنا
#پیشنهاد_کتاب
@Negahe_To