سیوپنج سال پیش، چنین شبی، آنجا بودم. کنار تابوت شیشهای تو در جماران. ذرهای بودم در اقیانوس آدمها. دختری پنجسالونیمه. همهجا خاک بود و اشک. هنوز آنقدر بزرگ نشده بودم که خودم بتوانم بفهمم تو کیستی؛ اما همان شب فهمیدم آدم وقتی کنار یک آدمِ بزرگ باشد آرامش دارد. فهمیدم یک آدم میتواند آنقدر بزرگ بشود که تابوتش هم به قلب میلیونها آدم آرامش ببخشد. من آن شب، وسط آن همه تاریکی، از هیچ چیز نترسیدم.
#نیمه_خرداد
@Negahe_To