🔻
دیولافوآ باستان شناس فرانسوی (قاچاقچی عتیقه و مأمور دولت فرانسه) در سال 1886 با پُتک، آثار باستانی ایران را نابود کرد. 🔨
📚 مشاهده سند و اسکن از متن کتاب: w57.ir/22
💥 این وسط، رفتار روشنفکران عاریایی جالبتر از هر چیزی است: حاضر نیستند به دزدان فرانسوی اعتراض کنند! میگویند شعار #مرگ خوب نیست! خب چطور علیه #اسلام شعار مرگ میفرستی؟!
💠 @ir_bastan
🌸 @Negahynov
قهرمان 💪 (قسمت ششم)
#داستان
🖇 لینک قسمت پنجم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9670
رامین خندید و سرش را بالا آورد.
گفت: «ببین حاجی، معلومه که بعضی از این چیزایی که درباره کوروش میگن، لافه!...»
اردشیر پرید وسط حرفش و گفت: «دست شما درد نکنه!» 😠
رامین بدون توجه به حرف اردشیر، ادامه داد: «آخه مگه میشه چند تا کشور رو با دست و جیغ و هورا بگیری؟!... «خون از دماغ کسی نیومده» که حرف مفته. ولی بالاخره کوروش هرچی بوده، صد شرف داشته به...» 😶
حرفش را خورد و مکثی کرد.
گفتم: «تخم کبوتر بدم خدمتتون؟! 😁
راحت باش. حرفتو تموم کن.»
🌸 @Negahynov
گفت: «حاجی ناراحت نشیا؛ ولی واقعاً صد شرف داشته به امثال شماها با این دزدیا و اختلاسا و گرونی و بگیر و ببند و... 😐
حالا خود شما رو نمیگما! شما خودت شایدم بد نباشی. کلی گفتم.»
وقتی که مطمئن شدم حرفش تمام شده، گفتم: «رامین جان، داداش اون تخم کبوترو تِخ کن! نخواستیم شما صحبت کنی! 😶
با بولدوزر از روی آدم رد میشی؛ بعد میگی حالا شایدم خیلی بد نباشی؟!» 🤦🏻♂️
رامین خندید و چیزی نگفت.
🌸 @Negahynov
به اردشیر گفتم: «اینا رو ولشون کن. من طرف تو هستم. به موقعش دارم براشون!... حالا بقیهشو بگو.»
اردشیر دوباره انرژی گرفت. ولی ترجیح داد صحبتش را ادامه ندهد. فقط گفت: «به قول شاعر، در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.» ☝️
آسمان را نگاه کردم. چیزی به غروب نمانده بود.
گفتم: «خب حالا نوبت منه...
ببینید به نظر من، این کوروشی که اردشیر میگه، خیلی خوب و باحاله.
فکر میکنم هر آدم عاقلی به این کوروش احترام میذاره.» 👌
«پهلوون» گفت: «حاجی اینا رو جدی میگی یا ما رو فیلم کردی؟!» 🤔
گفتم: «ببین پهلوون، این کوروشی که اردشیر میگه، برای من مثل رستم میمونه. یه قهرمان دوست داشتی و قابل احترام.» 💪
اردشیر که حسابی خوشش آمده بود، گفت: «بابا دمت گرم حاجی‼️
ببخشید ما اولش فکر کردیم شما یه جور دیگه هستی!»
🌸 @Negahynov
گفتم: «حالا کجاشو دیدی! یه عالمه حرف درمورد این قهرمان دارم که باید براتون بگم... ولی الان دیگه وقتم تموم شده. باید برای نماز، زود خودمو برسونم مسجد. 🏃🏻♂️🏃🏻♂️
موافقید فردا ساعت چهار و نیم همین جا همدیگه رو ببینیم؟
میخوام یه چیزایی درباره قهرمانمون براتون بگم که کیف کنید!» 😎
ادامه دارد...
#کوروش
#قهرمان
#هفتم_آبان
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🚨پیام رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسه در پی اقدام توهینآمیز رئیسجمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص)
🔻اظهارات امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در تأیید کاریکاتور توهینآمیز به پیامبر اسلام صلواتاللهعلیهوآله، باعث خشم مسلمانان در سرتاسر جهان شده است. به همین علت حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسوی پیامی کوتاه صادر کردند. متن این پیام که به زبان فرانسوی در شبکههای اجتماعی منتشر شد، به شرح زیر است:
🏳بسمه تعالی
🔰جوانان فرانسه !
🔹️از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت میکند و آن را آزادی بیان میشمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهرههای درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
🔹️سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در اینباره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟
سیدعلی خامنهای
۷ آبان ۱۳۹۹
#من_محمد_را_دوست_دارم
#مقام_معظم_رهبری
#پیامبر_رحمت
💠 @Khamenei_ir
🌸 @Negahynov
قهرمان 💪 (قسمت هفتم)
#داستان
🖇 لینک قسمت ششم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9674
با کمی مِن و مِن و اما و اگر، بالاخره تصویب کردند که فردا ساعت ۴:۴۵ دور هم جمع شویم.
عبا و عمامه را پوشیدم؛ با تکتک بچهها دست دادم و خیلی سریع به سمت ماشین حرکت کردم. 🚀🚀
حُسنا سرش را گذاشته بود روی پای زهرا و خوابش برده بود. رضا هم مشغول بازی گل یا پوچ با مادرش بود.
سوار شدم و با سرعت به طرف مسجد رفتیم.
🌸 @Negahynov
آخر شب بعد از خوابیدن خانواده، سعی کردم فکرم را منسجم کنم و از بین صدها مطلبی که میشد با رفقای جدیدمان مطرح کرد، مواردی را در ذهنم گلچین و اولویتبندی کنم. 📚
چند مورد را توی گوشیام یادداشت کردم. بعد، سر به سجده گذاشتم و از خدا خواستم که در حرفهایم اثر قرار دهد. 😇
🌸 @Negahynov
شنبه، ساعت ۴:۳۵ عصر به پارک رسیدم و به محل گعده دیروزمان رفتم.
اردشیر قبل از من آمده بود و اشتیاق زیادی به شروع صحبت داشت. 😍
مشغول خوش و بش با اردشیر بودم که حمید و «پهلوون» هم رسیدند.
کمی با بچهها گفتیم و خندیدیم تا ساعت ۴:۴۵ شد. ولی هنوز خبری از رامین نبود. 🙄
ساعتم را نگاه کردم. اردشیر گفت: حاجی شروع کنیم. شاید رامین نیاد.
گفتم: «بهش نمیاد پسر بدقولی باشه... زنگ بزن بگو منتظرش هستیم.» 📲
- «... الو رامین... زود باش دیگه؛ شب شد! ... آره بابا، حاجی اومده. حمید و ساسان هم هستن. ... ده دقیقه؟! خیلی زیاده. زودتر بیا! ... خیلِ خُب! خدافظ»
با شنیدن حرفهای رامین، تازه فهمیدم اسم پسری که من از دیروز نام مستعار «پهلوون» را رویش گذاشتهام، ساسان است. ✅
نگاهش کردم و گفتم: «میگم پهلوون، حالا ما شما رو آقا ساسان صدا کنیم یا همون پهلوون خوبه؟»
گفت: «هر طور خودت حال میکنی حاجی!» 🙄
دستم را زدم روی شانهاش و گفتم: «راستی عمامه بدم خدمتتون؟» 😁
اردشیر زد زیر خنده و گفت: «حاجی اگه بدونی از دیروز تا الان عکسشون چند تا لایک خورده!» 😂
ادامه دارد...
#کوروش
#قهرمان
#هفتم_آبان
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تاملی در مورد ۷ آبان موسوم به روز #جعلی کوروش
🔹 چگونه عدهای خاص یک مُشت دروغ و تحریف تاریخی را در سر برخی از مردم سادهلوح فرو میکنند!
#هفتم_آبان
#کوروش
💠 @BisimchiMedia
🌸 @Negahynov
قهرمان 💪 (قسمت هشتم)
#داستان
🖇 لینک قسمت هفتم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9682
دو سه دقیقه قبل از ساعتی که رامین قرار بود برسد، بلند شدم و عبایم را درآوردم؛ تا کردم و گذاشتم کنارم. عمامه را هم گذاشتم روی عبا.
رامین ساعت ۴:۵۶ رسید. به محض این که سلام و علیکی کردیم و نشست، اردشیر جلوی حرفهای حاشیهای را گرفت و گفت: «خب دیگه شروع کنیم. دیره!» ⏱
گفتم: «خُــــب، بسم الله... میخوام چند تا از کارهای قهرمانمون رو براتون بگم...
فقط یه چیزی: تا زمانی که حرفای ما به آخر نرسیده، راضی نیستم چیزی از این صحبتا رو برای کسی بگید! بذارید تموم بشه؛ بعدش دیگه آزاد! 😉
برگردیم سر حرف خودمون:
میدونستید قهرمان ما از غرب ایران، تا کجاها پیش رفته؟»
🌸 @Negahynov
اردشیر جواب داد: «تا بابِل که الان توی عراقه، جلو رفته بوده. اونم بدون جنگ و خونریزی!» 😎
ساسان (یا همان «پهلوون» خودمان) گفت: «داداش، قضیه صنعتی و سنتیِ دیروز نشهها...» 😏
خندیدم و گفتم: «تا بابِل؟ نه بابا! خِـــــــیلی فراتر از این حرفا! تا دریای مدیترانه که قشنگ خودش و سپاهش، هم آبی، هم خاکی، جلو رفته بودن!» 😎
چشمان اردشیر برق زد و گفت: «جدی میگی حاجی؟!» 😍
مُشتم را به نشانه قدرت و پیروزی بالا آوردم و گفتم: «یه همچین پیشرَویای رو از جهتهای دیگه کشور هم داشته... خلاصهش کنم: توی خلیج فارس، کشورای قدرتمند زمان، رفت و آمد داشتن. ولی اگر یه ذره پاشونو از گلیم خودشون درازتر میکردن، یه ضربِ شَست جمع و جور و تر و تمیز نشونشون میداد که حساب کار بیاد دستشون. ☝️
خیلی وقتا توی این ضرب شستها، واقعاً خون هم از دماغ کسی نمیاومد!»
🌸 @Negahynov
رامین سرش را از روی گوشی بالا آورده بود و داشت با تعجب به حرفهایم گوش میداد.
ساسان گفت: «حاجی شما هم؟!...» 😶
خندیدم و گفتم: «نهخیر پهلوون! نه صنعتی، نه سنتی! 😁
ببین بعضی وقتا میشه جلوی دشمن، یه جوری قدرتنمایی کرد که حساب کار بیاد دستش و اصلاً فکر درگیری و زد و خورد رو از سرش بیرون کنه.
شما فرض کن یه نفر داره از اون طرف خیابون برات شاخ و شونه میکشه. فقط اگه بلند شی وایسی و یه چرخی بزنی، این هیبت و هیکل ورزشکاری رو که ببینه، میفهمه که جای این شوخیا اینجا نیست! 💪
درست میگم؟»
ساسان با لبخند رضایتی که سعی میکرد خیلی پررنگ نباشد و به هیبت پهلوانیاش آسیب نزند (!)، گفت: «آره خب. حرف حساب میزنی!» 😎
معلوم بود از مثالم خیلی خوشش آمده و مسأله قشنگ برایش جا افتاده!» 😁
ادامه دارد...
#کوروش
#قهرمان
#هفتم_آبان
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 تصاویر دیدهنشده از مقر منافقین در آلبانی
گزارش تلویزیون انگلیس از زندگی غیرطبیعی فعالان مجازی مریم رجوی با زیرنویس فارسی
آنها میگویند حتی حق بچهدارشدن را ندارند و کارشان این است که با اکانتهای فیک علیه ایران در شبکههای اجتماعی فعالیت کنند.
#تیرانا
#منافقین
#شبهه
🆘 @Roshangari_ir
🌸 @Negahynov
قهرمان 💪 (قسمت نهم)
#داستان
🖇 لینک قسمت هشتم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9684
گفتم: «حالا اگر یه وقتی طرف، زیادی کلهش داغ باشه و بخواد بیاد دعوا چی؟»
ساسان گفت: «هیچی، بذار بیاد تا سوسکش کنیم!» 💪
دستم را گذاشتم روی زانوی رامین و گفتم: «پس اگر اومد جلو و خون از دماغش اومد، که مشکلی نیست⁉️»
رامین گفت: «من که همون دیروز گفتم؛ توی جنگ نُقل و نبات تقسیم نمیکنن که!»
اردشیر گفت: «دیگه اگر یکی خودش دوست داشت جنگ رو شروع کنه، کوروش که تقصیری نداشته. باید مینشسته تا بیان دست و پای خودش و مردمشو ببندن؟! 😕
خب معلومه که نه. این قدر غیرت داشته که جلوی دشمن رو بگیره. اینجا دیگه اگر خون از دماغ دشمن هم اومده باشه، به درَک! خون که هیچی، جونشم اگر از دماغش دربیاد، اشکالی نداره!» ✅
🌸 @Negahynov
خندیدم و گفتم: «به افتخارش...» 👏👏
ساسان هم با من شروع کرد به دست زدن.
مکثی کردم وادامه دادم: «این در مورد دشمن بود. ولی مردم، قضیهشون فرق میکنه. قهرمان ما وقتی به مناطق مختلف میرفت، طرفِ جنگ و درگیریهاش مردم نبودن. ☝️
خیلی جاها اصلاً به درخواست همون مردم میرفت و افرادی رو که به اون سرزمینها تجاوز کرده بودن، عقب میزد. بنا بر این، در مورد مردم، خیالتون راحت باشه که خون از دماغ کسی نیومده!» 👌
حمید با تردید پرسید: «حاجی، جدی دارید کوروشو میگید؟!» 🤔
پسر باهوشی بود... خندیدم و جوابی ندادم. 🙂
اردشیر که سکوت من را دید، به جایم جواب داد: پس چی؟! ماجرای بابِل همین بوده دیگه. کوروش رفت اونجا؛ یهودیهایی رو که اسیر بُختُالنصر شده بودن، نجات داد.» 👏👏
گفتم: «ببین من فقط یهودیها رو نمیگما! مردم همهی این مناطقی که حرفشون رو زدیم، قهرمان ما رو دوست داشتن و حتی خودشونو مدیون اون میدونستن. ❤️
جالبتر، اینکه: مردمِ نقاط خیـــــــلی دورتر هم که ما اونجا حضور فیزیکی نداشتیم، خیلیهاشون همین حس رو داشتن.
و اصلاً قهرمان ما رو قهرمان خودشون هم میدونستن.» 💐
🌸 @Negahynov
حمید گفت: «خیلی جالبه. من تا حالا این جوری نشنیده بودم! توی کدوم کتاب، اینا رو نوشته؟» 🙄
گفتم: «عجله نکن! همه رو میگم. 😉
حالا یه سؤال: به نظرتون اشکالی نداشته که قهرمان ما وقت و انرژیش رو میذاشته برای بیرون مرزهای کشور⁉️»
ادامه دارد...
#کوروش
#قهرمان
#هفتم_آبان
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282