eitaa logo
نور شریعت
1هزار دنبال‌کننده
330 عکس
40 ویدیو
171 فایل
محل نشر آثار و دروس استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 🔻 استاد درس خارج حوزه علمیه قم (PhD in Clinical Psychology)🔻 🔻مؤلف کتب و مقالات عدیدۀ علمی در علوم گوناگون (استدلالی و اجتهادی) 📌 ادمین 👇 @Norshariat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌تبیین عرفانی باورداشت برائت نوع انسان اشرف مخلوقات و در ظهور اسماء الهی برترین خلائق است. هیچ اسمی یا صفتی از خداوند نیست جز آنکه کمال آن به قدر امکان در انسان نمود می‌یابد. بنابر این تفاوت میان افراد انسان به تفاوت مراتب تجلی اسماء و صفات الهی و به تبع اضداد این اسماء و صفات است که در دو طرف بی‌نهایت امتداد یافته و بیشتر از انواع دیگر مخلوقات خواهد بود. کاملترین و پست‌ترین موجودات که هر کدام مظهر تام اسماء متقابل و اضداد اسماء خداوند هستند از نوع انسان باید باشد. از آنجا که هیچ اسم و صفت جز با ضد آن در ذهن مفهوم و در خارج محقق نمی‌گردد. ظهور هر اسمی از اسماء و هر صفتی از اوصاف پروردگار مستلزم ظهور اسم و وصف مقابل آن است. پس ظهور کامل اسماء و صفات الهی در انسانی مستلزم ظهور اضداد آن اسماء و صفات برابر او است. ضد حقیقی برای برترین موجود جز بدترین موجود نمی‌تواند باشد. شرط کمال انسان در سیر بسوی ذات یا در تجلیات اسماء ، عبور از اضداد است. ظهور کمال جز در میان اضداد ممکن نیست و کسب هر مرتبه از کمال به عبور از اضداد متناسب با آن در طرف نقصان مشروط خواهد بود. بنابر این راه ظهور در شخص ، میان ناکاملترین انسان‌ها و قرارگیری برابر پست‌ترین موجودات است. اولیای مظهر تام هدایت و طهارت و مخالفین ایشان نمود کامل ظلالت و خباثت هستند. هر چه پیامبران و امامان در کمال برتری یابند به تناسب در جوامع پست‌تر و برابر افراد بدتر ظهور می‌نمایند. این دو گروه می‎بایست در دنیا هر چه بیشتر به هم نزدیک شوند تا در برخوردها ، بهتر نمایانگر اوصاف متقابل خداوند و اوصاف متضاد یکدیگر باشند. تجلی اوصاف کمال و جمال در وجود هر کس به میزان قرابت او به مظاهر اوصاف کمال و جمال خداوند در ابعاد مختلف و و است. در مقابل هر گونه باطنی یا ظاهری با بدان عالم ، موجب ناپاکی و خباثت در انسان خواهد شد. همین واقعیت تضاد اوصاف ، امامان هدایت و هواداران امامان ضلالت را در باطن رو در روی یکدیگر قرار داده است هر چند در ظاهر متوجه آن نباشند. 📖 برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب
📌انتظار بشر از و انتظارات و منطقی از دین در حقیقت همان اهداف خداوند از نزول دین را تشکیل می‌دهند. بین انتظارات معقول و موجه از دین و قلمرو دین ارتباط مستقیمی بر قرار است ، بدین معنا که ما موظفیم انتظارات خود از دین را با قلمرو دین موزون و هماهنگ کنیم. انتظار اینکه دین یا جای و بشری را بگیرد و مشکلات و بشریت را نیز حل کند انتظاری است نامعقول و ناموجه و غیرمنطقی ؛ زیرا چنین انتظاری از دین به خصوص در غیبت معصوم و صاحب وحی امکان پذیر نیست. قلمرو دین را از روی انتظارات نامعقول بشر از دین نمی‌توان تعیین کرد. دین در حقیقت و اصل خود برای برطرف کردن نیازهای دینی آدمیان نازل شده نه برای برآوردن همه نیازها آنان. انتظار معقول از دین انتظاری است که از رهگذر دین برآورده شدنی است. بگذریم از اینکه ، تحقق این امر نیز در گرو این است که آدمی هنجارهای عقلانی را در فهم و دین و در عمل به دین مراعات کند. چیزی که خداوند از مؤمنان می‌خواهد این است که و و الزامی دین را تصدیق و مراعات کنند ، اما در مواردی که خدا حکم الزامی ندارد ، مؤمنان آزادند امور فردی و خود را بر اساس عقل و تجربه و ریزی علمی سامان دهند. بنابر این ما موظفیم انتظارات خود از فقه و فقیهان را با غایت و کارکرد فقه و فقهی موزون و هماهنگ کنیم. فقه راه حل همه بشر نیست و به تنهایی سعادت دنیا و آخرت مسلمانان را تأمین و تضمین نمی‌کند ، بلکه بر اگر فقه جای علوم دیگر مثل عقاید و و اخلاق و و و را بگیرد دنیا و آخرت مسلمانان را تباه خواهد کرد. چنین انتظاری از فقیهان ناموجه و نامعقول است. نظریاتی که از سوی فقیهان در راستای پاسخگویی به چنین انتظاراتی ابراز می‌شود ، در حقیقت اظهار نظر فقهی و تخصصی نیست. تطبیق احکام فقهی بر موضوعات و اوضاع و احوال خاص در عالم خارج و نیز احراز شرایط فعلیت آن احکام ، از قلمرو تخصص فقهی بیرون است. از آن نظر که فقیه است حق ندارد درباره موضوعات خارجی و اظهار نظر کند ، یعنی اظهار نظر او در این مورد به نیست و دیگران هیچ الزامی در پیروی از این گونه اظهار نظرها ندارند. 🔻برشی از مباحث @norshariat110
نور شریعت: 📌حقوق مخالفان در سیرۀ امیر مومنان (علیه السلام) هر جا شهری شکل گرفته با کثرت و اختلاف سلیقه‌ها مواجه بوده است. کوفه هم چنین شهری است، شهری متشکل از 360 قبیله که تحت مدیریت حضرت علی ابن ابی طالب(علیه السلام) قرار داشت. کوفه شهر بزرگی بود و در آن گروه‌های بزرگی جمع شده بودند. مردمانی از ایران، حجاز، شامات و قبایلی از مصر در آنجا حضور داشتند. بنابراین کوفه به تعبیر امروز شهری چند ملیتی محسوب می‌شد. وقتی شهر گسترده است و اختلاف دیدگاه وجود دارد، ممکن است که سه نوع کنش و رفتار در آن شکل بگیرد. یک نوع از این رفتارها از جنس اعراض هستند، یعنی برخی کوشش می‌کنند که خود را از مسائل اجتماعی دور نگاه دارند، مساله‌ای که هم اکنون هم جریان دارد. یک قسمتی از مردم شهر هم اهل اعتراض هستند و نظر و ایده، و طرحی برای اداره زندگی دارند. برای صلح یا امنیت پیشنهاد دارند و این گونه افراد ممکن است در قدرت یا ناراضی از آن باشند. از درون این شهر، گروه‌های کوچکی هم هستند که دست به خشونت می‌زنند یعنی اهل تعرض و خشونت هستند. کوفه زمان امام علی(علیه السلام) هم چنین شهری بود. جنگ صفین هفتاد هزار کشته داشت، یعنی شهر، زخم خورده است، و شهری است که هفتادهزار مرد در آن کشته شده و هر کدام از آنها متوسط سرپرست حدود چهار نفر عائله هستند. امام علی(علیه السلام) حاکم چنین جامعه ای است که در آن مخالف، معاند و افراد آسیب دیده دارای توقع هستند و چنین شهری باید اداره شود. شاید هر سیاستمداری در آن دوران شرایط ایجاد فضای امنیتی را در پیش می‌گرفت. با این حال، اسناد و روایاتی از امام علی(علیه السلام) وجود دارد که وی سیاست آزاد سازی را به جای امنیتی کردن جامعه دنبال کرد، آن هم در شهری که تازه از جنگ خلاص شده و دشمن هم پشت دروازه‌های شهر قرار داشت. 🔹حق شهروند سه نوع است؛ ▪️یک نوع حق کرامت و آزادی یک شهروند است یعنی فرد احساس احترام کند. احترام بدون آزادی معنا ندارد و آزادی هم بدون آزادی عقیده بی‌پایه است و این یک نوع حق شهروندی است و مساوی حقوق بشر هم هست. ▪️دومین نوع حق شهروندی، حق بهره مندی از ثروت ملی است. در هر جامعه‌ای افراد یک ثروت شخصی دارند اما بخش بزرگی از ثروت برای همگان است، مثل نفت، و معادن. ▪️سومین نوع حق برخورداری از منافع شهروندی است، این که آدمی بتواند با دیگران آزادانه رقابت کند در اشتغال و به دست آوردن پست‌های عمومی و پرهیز از بیکاری و فقر. این موارد از حقوق یک شهروند است. آن کسی که مخالف سیاسی حاکم جامعه است، نباید از این سه حق محروم باشد و این کاری است که امام علی علیه السلام نیز انجام داد. امام علی(علیه السلام) در مقابل خوارج، به دفاع از حقوق آن ها پرداخت و ایشان معتقد بود که هر شهروندی حق دارد با سیاست‌های دولت خود مخالفت کند و مخالف حقوقی دارد که باید رعایت شود. تحمل مخالف یکی از ویژگی‌های شاخص امام علی(علیه السلام) به شمار می‌ آمد. در روایتی از امام علی(علیه السلام) آمده است که دولت، دولت است چه مومن و چه کافر. شهروندان حق دارند از خدمات دولت استفاده کنند. امام تأکید داشت که جامعه نیاز به حکومت دارد و این حکومت چه خوب و چه بد باید این کارها را انجام دهد و از آن حیث که دولت است چنین وظیفه‌ای دارد. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریه‌پردازان ایرانی معتقدند که حکومت ملک حاکم و شخص است و او به هر کسی خواست امتیاز می‌دهد و از هر کسی هم خواست می‌گیرد. این یکی از مشکلات جدی جامعه‌ی ما هست، اما امام علی(علیه السلام) چنین نمی‌گوید. این امام همام می‌فرماید لازم داریم حکومتی باشد که آنهایی که دین دارند راحت بتوانند به دینداری خود ادامه دهند، غیر مومنان هم بتوانند متاع خود را پیدا کرده و از زندگی بهره ببرند. امام علی(علیه السلام) اضافه می‌کند در چنین حکومتی درآمدهای عمومی باید بتواند جمع آوری و توزیع شود، جلوی مهاجمان به ممکلت سد شود، یعنی نیروی مسلحی درست شود که نیروی مسلح حاکم در مقابل شهروندان نباشد بلکه برای دفاع از جامعه باشد، راه ها امن شود و از آنهایی که حقوق ضعیفان را می‌خورند حقوق ضعیفان پس گرفته شود. این ویژگی‌هایی است که امام در خصوص حکومت مطرح می‌کند و هر کسی که شهروند آن حکومت است این حقوق را دارد اگر چه از میان خوارج باشد. از نظر امام علی(علیه السلام) تا زمانی که شهروند دست به سلاح و هجوم به دیگران نبرده کسی حق ندارد به حقوق وی تعرض کند. وی در هنگام جنگ با خوارج هم سه دستور دارد: نخست آنکه هر گروهی از خوارج هر لحظه که سلاح خود را زمین گذاشت؛ خونش محترم است. دومین دستور، هر گروهی از خوارج که تشکیلاتی ندارد که آنها را دوباره جمع کنند به آنها حمله نکنید، دستور سوم شاهکار است و در آن می فرماید این افراد کافر نیستند و بلکه قرائت متفاوتی از دین دارند و به این طریق آن حضرت از همین جا جلوی مکانیزم تکفیر را گرفتند.
📌 برشی از مباحث استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب
📌 کاستی های روشنفکری دینی و کج باوری های روشنفکران روشنفکری دینی با چهار مشکل مواجه است : 1️⃣ دینی از ابتدا، تحت تأثیر جریان‌های چپ، را به یک تبدیل کرد. منطق دین بیشتر شبیه علم است تا ایدئولوژی؛ حال آنکه با مساوی شدن دین با ایدئولوژی، به دلیل تضاد ایدئولوژی و علم، این ایده شکل گرفت که دین با علم در تضاد است. 2️⃣ اینکه روشنفکری دینی حتی نظری و عملی را از هم جدا می‌کند. روشنفکران دینی ما بشدت روی و فشار آورده و از ارزش غافلند. حال آنکه زندگی عملی را فقه اداره می‌کند. این رویکرد، نوعی عدم در دینداری ایجاد می‌کند. 3️⃣ تضادی که روشنفکری دینی بین فقه و اخلاق ایجاد کرده، هر دو را از کار می‌اندازد. با اخلاق نمی‌توان هیچ جامعه‌ای را اداره کرد چون اخلاق ضمانت اجرایی ندارد. روشنفکری دینی فقه را مساوی با تکلیف و اخلاق را مساوی با حق می‌داند با آنکه اخلاق بشدت از تکالیف اخلاقی صحبت می‌کند و ابتدای فقه از حق شروع می‌شود. 4️⃣ خلط بین فقه و فقاهتی است. فقه به عنوان یک دانش، امکانات بسیاری دارد. حال اگر برای اصلاح مشکلات این سنت فقاهتی، به اصل فقه هجوم بیاوریم، دچار خطا شده‌ایم. تفقه کارویژه‌ای دارد به نام پیوند نص و زندگی و مسلمان نمی‌تواند از فقه جدا شود. نه تنها روشنفکری دینی که حتی روشنفکران نیز وظیفه دارند در راه اصلاح دستگاه فقهی به جای طرد آن گام بردارند. اصلاح دستگاه فقهی موضوع غایب روشنفکری دینی امروز است.
📌شناخت عقلِ محض معرفت شناسی را باید از خود معرفت و تعقل آغاز کرد که اگر انکار شود هیچ شناخت و هیچ گفتار باقی نمی‌ماند و مرگ فلسفه فرا می‌رسد. ادراک و تعقل خود را می‌شناسد و تصورات ابتدایی دارد که بدون واسطه آنها را درک می‌کند. شناخت عقل از وجود خود تنها امر قابل اثبات و غیر قابل انکار برای عقل است. عقل خود به خود نمی‌تواند اینکه تصورات عقل حاکی از واقعیتی یا منطبق بر واقعیتی بیرون از عقل باشد را اثبات یا انکار کند. شناخت باید از شهود عقل آغاز گردد و هر نتیجه مفهومی یا تجربی که مستقیم توسط عقل شهود نگردد ، نزد عقل قطعی نبوده یا واقع را اثبات نمی‌کند. عقل به صورت بدیهی در می‌یابد که تصوراتی را بیرون از تصور از خود درک می‌کند. ساخت و تغییر این تصورات بیرونی از اراده عقل خارج است و این نزد عقل همان واقعیت است. شناخت این واقعیات از طریق حواس است که تجربه را نزد عقل ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر عقل نمی‌تواند وجود خارجی اشیاء و حواس را اثبات یا انکار نماید اما وجود تجربه حسی را نزد خود درک می‌کند. عقل علاوه بر تصورات اولیه تنها به چیزهایی دسترسی دارد که واقعیتی مستقل از عقل نداشته باشند. قرارداد زبانی از جمله واقعیاتی است که عقل آن را شهود می‌نماید. زبان هر چند برساخته دیگر انسان‌ها باشد ، ما می‌توانیم آن را نزد عقل خود بازسازی کنیم که با ساخته ذهن دیگران تنها شباهت خواهد داشت. از دیگر معقولات که واقعیتی فراتر از عقل ندارد روابط ریاضی و منطقی میان مفاهیم ذهنی است که در ادامه با وضع اصطلاح نیز همراه می‌شود. عقل از یک طرف میان تجربیات و تصورات خود تمایز و تفاوت احساس می‌کند و از طرف دیگر میان تجربیات رابطه برقرار می‌نماید و از آن به شناخت جدید می‌رسد. عقل برخی تجربیات را نتیجه تجربیات دیگر می‌داند که رابطه میان آنها را می‌شناسد یا می‌سازد. عقل نمی‌تواند باور کند که این تن متصور که از طریق آن با تصورات خارج از تصور خویشتن در ارتباط است ، متعلق به او نیست و در ادامه همه تصورات دیگر را در ارتباط با تصور تن می‌شناسد. تصور از خویشتن با فهم تمایز من از غیر من حاصل می‌شود که خود بر گرفته از تجربه تعلق به تن است. عقل همچنین تجربه حیات این تن را وابسته به امور دیگر می‌شناسد که شاید واقعیتی فراتر از تجربه نداشته باشند. عقل متوجه می‌شود که ناچار باید زندگی تن را بواسطه امور دیگر تأمین کند. این آغاز تولد عقل ابزاری است که بهترین عمل ممکن برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن را تشخیص می‌دهد ؛ هر چند این تشخیص را به واقعیت و ضرورت نسبت نمی‌دهد. در میان فلاسفه چند نوع عقل از هم تفکیک شده است. بر اساس آنچه گفته شد از میان انواع عقل ؛ عقل شهودی که حاصل مواجهه مستقیم با حقایق بدون وساطت مفاهیم حسی یا عقلی است و عقل عرفی یعنی عقلانیت یا آگاهی که توسط خیال پدید آمده و زیست جهان مشترک آدمیان را تشکیل می‌دهد و عقل ابزاری یعنی کنش‌های عقلانی معطوف به اهداف دنیایی که بواسطه حواس درک شده و عقل مفهومی که با وساطت مفاهیم ذهنی به شناخت موضوعات محل بحث خود می‌پردازد و با شیوه‌های منطقی و ریاضی بسط و گسترش پیدا می‌کند، تنها انواع معتبر عقل هستند. عقل متافیزیکی که به شناسایی احکام اصل هستی می‌پردازد تنها در مواردی که به شهود مستند است ، مورد پذیرش می‌باشد برای نمونه اصل علیت تنها برداشت عقل از پیوستگی و تعاقب تجربیات است ، ولی امتناع جمع دو متناقض شهودی است. عقل نظری که درباره هستی‌هایی سخن می‌گوید که خارج از تصورات انسان تحقق دارند، عقل عملی که به درک بایدها می‌پردازد و آن را خارج از عقل به عنوان واقعیت لحاظ می‌کند، عقل تجربی که به امور طبیعی می‌نگرد و از محسوسات برای تشکیل قیاسات تجربی استفاده می‌کند، جز احتمال در مراتب مختلف قوت و ضعف بدست نمی‌دهند و هر چند قابل استفاده باشند از توان اثبات یا انکار واقعیات بیرونی یافته‌ خود ناتوانند. عقل قدسی که نوع متعالی عقل شهودی به شمار می‌آید، مطابق ادعا حقایق و اموری را که دیگران با روش‌های مفهومی و تجربی دریافت می‌کنند، به طور مستقیم می‌یابد. شهود معتبر نزد عقل در قبال شهودهای حسی دون عقلی و شهودهای عرفانی فرا عقلی است و اگر هم شهود عرفانی یا وحیانی حقیقت داشته باشد، عقل عادی بعنوان مبدأ شناخت ما به آن دسترسی ندارد و تنهایی از اثبات یا انکار آن عاجز است. عقل شهودی و عقل ابزاری در اثبات وجود خداوند و پیامبر و امامان و ادیان ناتوانند؛ اما نمی‌توانند حقیقت عقاید دینی را انکار کنند؛ به عبارت دیگر می‌توان دلایل موجهی از نظر فطری و ایمانی برای ایمان به باورهای رسمی ادیان ارائه نمود. در همه مواردی که از وظیفه و قدرت عقل خارج دانسته شد، این خود عقل است که محدودیت خود را می‌شناسد و بدان اعتراف می‌کند. 🔹 برشی از مباحث معرفت شناسی و فلسفی استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب
. 📌دو تفسیر از علت پذیرش ولایتعهدی توسط حضرت ثامن الحجج، امام رضا (علیه السلام) 🔹ابتدای امر اینکه حقیر سعی بر این دارم که بدون زیاده گویی و ایضاً متقن سخن بگویم. که در عین سادگی، مباحث مشکله برای عزیزان منکشف شود. و میگوییم ملاک وحدت، همدلی و اتحاد، فقط و فقط کلام خداوند متعال و حضرات معصومین علیهم‌السلام هستند، و هیچ فردی ولو اعلم علماء حق دخل و تصرف در این موضوع را ندارد. آنها می‌گویند با چه کسی و چه اندازه دوستی و محبت داشته باشیم. هیچ کسی مخالف همبستگی و وحدت ملی نیست،اما علمای شیعه در همه ی این سالها سعی بر این داشتند که علاوه بر تبیین صحیح اعتقادات مذهب حقه تشیع، از انفعال و وا دادگی هم دوری گزینند. تعریف این دوگانگی برای عزیزان خواننده، حتما درک بهتر، و برداشت سهل تر را درباره این موضوع بدنبال خواهد داشت. این دو نزدیک به همند، اما قوه ی عقلیه،درک این موضوع را داراست. 1️⃣ تفسیر بر اساس مذهب حقه تشیع : حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) با اجبار و اکراه از مدینه هجرت کردند و در پذیرش ولایت عهدی مأمون عباسی مکره و مضطر بودند و تحت اختیار امام این مسأله صورت نگرفت؛ ولی در عین حال امام برای این که حتی با این عنوان اجباری احیانا در مظالم حکومت عباسیان شریک نباشد و مردم هم این مساله را بفهمند، برای پذیرش ولایت عهدی خود شرطی را قرار دادند و آن عدم دخالت در امور اجرایی و مسائل حکومتی بود. ناگفته نماند که پذیرش ولایت عهدی از ناحیه امام رضا (علیه السلام) نیز برکاتی در بر داشت از جمله این که موجب بسط و گسترش معارف اهلبیت (علیهم‌السلام) شده و امتیاز علمی و مراتب معنوی این خاندان بر بسیاری آشکار گشت؛ همچنین به امنیت بیشتر شیعیان و کاهش فشار خلافت اسلامی بر ایشان کمک نمود. 2️⃣ تفسیر اسلامی بر اساس گفتمان وحدت اسلامی: علی بن موسی الرضا(علیه السلام) با وجود ناخوشنودی ابتدایی نسبت به پذیرش ولایتعهدی،در ادامه پذیرش آن را در راستای حفظ نظام اسلامی و یکپارچگی مسلمین می‌دانست. پذیرش این مقام توسط ایشان باعث فروکش کردن قیام‌های تجزیه طلبانه علویان و حسنیان گشت،که می‌رفت تمدن بزرگ اسلامی را نابود نماید. مسلما در نظر علی بن موسی الرضا(علیه السلام) خلافت اسلامی با وجود تمامی انتقادات وارد بر آن تنها حکومت اسلامی در جهان بود و بر اساس نگرش اسلامی نسبت به دیگر حکومت‌های معاصر برتری داشت. تضعیف این نظام با تمامی کاستی‌ها می‌توانست به از بین رفتن اصل اسلام منجر شود؛ در نتیجه حفظ و تقویت آن بر همگان واجب بود. ✔️پ ن: توضیح بسیار است ، اما این اشاره برای اهل تحقیق کفایت میکند.