۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
هدایت شده از ɪʟʟᴜꜱɪᴏɴ ᴛᴜɴɴᴇʟ ‧₊˚
"پاپیونش را سفت کرد. آماده پرش بود."
⊹ ࣪ ˖ From IllusionTunnel To روزمَرِگیِصورَتی⭒-
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
اصلنم مود نیس
"پاپیونش را سفت کرد. آماده پرش بود." ⊹ ࣪ ˖ From IllusionTunnel To روزمَرِگیِصورَتی⭒-
عکس اینو خیلی دوس داشتممم😔😔😂
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
اصلنم مود نیس
"پاپیونش را سفت کرد. آماده پرش بود." ⊹ ࣪ ˖ From IllusionTunnel To روزمَرِگیِصورَتی⭒-
خود چنلشم خوبه
مال یکی از دوستامه
و با اینکه من اصلا از روز مرگی خوشم نمیاد
ولی اکثر ولاگای مالک آسمانو دوست دارم😔😔😂
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
هدایت شده از ɪʟʟᴜꜱɪᴏɴ ᴛᴜɴɴᴇʟ ‧₊˚
"کنار جسد میایستد و به دوربین لبخند میزند."
⊹ ࣪ ˖ From IllusionTunnel To MadamMrple⭒-
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
اصلنم مود نیس
"کنار جسد میایستد و به دوربین لبخند میزند." ⊹ ࣪ ˖ From IllusionTunnel To MadamMrple⭒-
درمورد این
من یه سناریو کوتاه تو ذهنم بود؛ خلاصش شد این.
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
حوصله ادبی نوشتن و اینا ندارم (نکه خیلی خوب و دقیق مینویسم)
خلاصش میشد اینکه: یه عوضی رو کشته بعد تفنگشو میذاره کنار جسد و صافش میکنه.
بعد حواسش هست روی خونا پا نذاره چون کفشش نوعه
بعدم یه دوربین قدیمی داره که با اون از خودش و کسی که کشته عکس میگیره تا بماند به یادگار
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳